شاهد آن نیست كه مویی و میانی دارد/ بندهی طلعت آن باش كه آنی دارد
شیوهی حور و پری گرچه لطیف است ولی / خوبی آن است و لطافت كه فلانی دارد
فرهنگ امروز / محمدرضا مهدیزاده: شخصیت و در ذیل آن «خود» از مهمترین مفاهیم روانشناسی و در كل، علوم انسانی بوده است. بشر با تولد و شدن، صاحب خویشتن و هویتی میشود كه در طول رشد و در بستر اجتماع و جامعهاش تكوین و رشد مییابد و شاید اغراق نباشد اگر كل هدف زندگی را همین خود و «خود شدن» بدانیم. نوع رشد و بزرگی خویشتن است كه سبك، شیوهی رفتارها و کنشهای آدمیان و پس از آن فرهنگ و جهتگیری نهادهای جامعه را تعیین میکند. این خویشتنِ محتواپذیر و در حال شدن تا مرگ، اگر رو بهسوی ازخودبیگانگی و بیخویشتنی یا بیخودی داشته باشد، یا در دامن عارضهی ازخودبیگانگی یا در خودخواهی مفرط میافتد و خود و جامعه را از نیرو و انرژی حیانی انسان محروم و سرکوبشده خواهد نمود. به عبارتی میتوان برای خود طیفی را از بیخودی (انفعال و محو شخصیت) تا ازخودبیگانگی (حل دیگران و اشیا در خود و همذات شدن و تعریف خود با آنها و بیگانگی) ترسیم كرد و حد وسط و اعتدال را «ازآنخود بودن» یا خودآگاهی دانست. پرداختن به خود و مهمتر از آن پدیدهی «ازآنخود شدن» و «ازآنخود كردن» ازاینرو مهم است كه یكی از کلیدیترین و ریشهایترین عوامل و موانع در مشکلات اجتماعی و فردی جوامع است. رفتارهای تخریبی، استبدادی، ناآگاهانه و جاهلانه یا خودخواهانه ریشهی عمدهاش در آن است كه كنشگرانشان آنچه را لازمهی كنشگر انسانی است به طور شایسته و بایسته ازآنخود نکردهاند.
در علوم انسانی دو نگره بیشترین مرجع تفسیر و توضیح را در ارتقا و شتاب، سرعت و کاستی و كندی صیروریت و رشد خویشتن و خود فرد و جامعه به خود اختصاص دادهاند: یكی ازخودبیگانگی (ماركس) یا جدایی فرد از كلیت و یكپارچگی كنش و کار و تولید خویش و در نتیجه نگاه جزئی و تکهتكهشده و در نتیجه غیرانسانی به خویشتن و دیگری ساختار فرویدی شخصیت و خویشتن (متشكل از نهاد یا نهانگاه غرائز لیبیدویی، فراخود یا نماد نیروهای قانون و عرف و جامعه و منضبطكنندهی خود و اگو یا خود بهعنوان میدان كشاكش نهاد و فراخود و عرصهی رودررویی با واقعیت). اما سوای از نگاه عمیق و سترگ این دو متفكر بزرگ مدرن به انسان، با تأسی از عرفا و شعر حافظ (در بالا) باید یكی از مهمترین عارضهها در پرورش فردی و اجتماعی را ناكامی در فرایند «ازآنخودسازی» دانست. بشر با زوال آنات و لحظات، هر آن و هر لحظه خویش را نیز به یغما و فنا خواهد داد، مگر آنکه آنها را ازآنخود كرده باشد و با روحش در آنها دمیده و جاودانهشان كرده باشد. در یأس و افسردگی و بیمعنایی ناشی از زندگی مدرن و بسیار فردگراشدهی آن كه با كاهش ارتباطات مؤثر انسانی زمینهی تولید معنا را سست كرده و در نتیجه به افسردگی روحی و اجتماعی انجامیده، به ناچار مسیحادم و خضر فرخنده پی چیزی بهتر از رجوع به خود نخواهد بود. اما خودی واقعی و زایا كه نه شبیه یا مانند و تصویر دیگری باشد و نه در تقابل یا مجاورت مفرط با آن بازتعریف گردد، بلكه ازآنخود و اصیل و علمۀالاسماء شده باشد؛ و چنین كاری صعب و دشوار است و كمتر كسی به نهایتش خواهد رسید، مگر چون امثال شخصیتهای حافظ و مولانا بتوانند تمام فرهنگ و ارزشهای عصر خود را ازآنخود كنند و دنیا و رند و دیر مغان و حکمت و مكتب جدید و خاص خودشان را بیافرینند. ناتوانی و ناكامی افراد و نهادها (بهواسطهی كنش نامتقابل و ناكارای فردی و جمعی) در كم و كیف فرایند ازآنخودسازی نتایج نامیمونی در بر دارد كه به برخی از آنها از چندین حوزهی مهم میتوان اشاره كرد و با تأمل و برنامهریزی روی این بخشها نیز روند مثبت و مطلوبی را به انتظار نشست:
۱- اسطورهها: اسطورهها میراث گرانبها و عظیمتر و حتی عینیتر از میراث مادی و منابع عظیم تحرك تمدن كنونی (گرانبهاتر از انرژیها و نفت!) آدمیان و جوامع انسانی هستند، زیرا جنس و بنمایهی زبانی و برآمده از متن جامعه، انسان و نحوهی زیست او را دارند؛ لذا باید از این منابع رایگان و عظیم و آماده بسیار بهره گرفت. این کار در برخی فرهنگها صورت گرفته و فرهنگ و اندیشهی این جوامع با ابتکار و تلاش درخور توانسته این اسطورههای به ظاهر فرتوت و کهن را كه گاه قدمت و وزنی به اندازهی اسطورههای ادبی و هنری و دینی ما نداشتهاند به عامل زایایی و پویایی فرهنگ و نشاط و خلاقیت آن جامعه تبدیل كند؛ مثلاً در فیلمهای كارتونی یا حماسی و فانتزی و علمی-تخیلی هالیوودی یا غیرهالیوودی (نظیر هری پاتر، تروا، كارخانه شكلاتسازی و آلیس تیم برتن و...) بهعنوان فراوردهی صنعت بزرگ فانتزی غرب و انواع بهرهبرداری اسطورهای باید تأمل فراوان كرد و درسها آموخت. در واقع منابع اسطورهای در فرهنگ ما هنوز ازآنخود ما نشدهاند؛ لذا میبینیم كه هنوز در خلق انواع هنری از داستان تا فیلم و ... شخصیتهای اسطورهای انرژیزا اما امروزی شده و به عبارتی زندهسازی مجدد این اسطورهای مختلف و سرریز كردن انرژی آنها به كل جامعه و طبقاتش یا ازآنخودکردنشان ناتوان ماندهایم وگرنه كودكان ما صرفاً با قهرمانانی چون بن تن و مرد عنکبوتی و نینجا و زورو و... دمخور و همراه و بیگانه با فرهنگ نیاكانشان نبودند (مثلاً یك نمونهی ایرانی ورود به این فرایند را در خلق شخصیت دیوی در كلاه قرمزی بهعنوان یك كار كوچک و ابتدایی میتوان تحلیل كرد كه تا حدی شاید با رجوع به شاهنامه و هفت خوان رستم و اسفندیار و اژدها و دیوهایش بهرهگیری از منبع بزرگ افسانه و برونریزی آن با سینما و هنر اندکی ازآنخودشده برای نسل جدید و كودكان ما فراهم آمده است، در این داستان درست همانند متن داستان، دیوها هرچه را گفته میشود برعكس میفهمند).
۲- هنر و معماری التقاطی و بیگانه از خود: معماری نیز وجه ممیزه و افتراق جوامع و فرهنگها و عامل انسان شدن بشر در طول اعصار بوده است. مسكنت و ساختن و دمیدن روح و اندیشه و نگاه به جهان با شكلدهی به فضا و معماری حاصل میشود. بیشترین نمود و نتیجهی اندیشه و فرهنگِ از خود ساخته شده، در معماری است و به این دلیل است كه در پیشگاه معماری تخت جمشید یا نقش جهان اصفهان این چنین خاضع و حیران و ویران میایستیم و مغلوب توان و فرهنگ زایای آن عصری میشویم كه بدون التقاط مفرط و با ازآنخودسازی اطراف و اكناف و فرهنگهای مختلف، آنها را با معماری متمایز و اصیل خویش جاودانه كرده و به رخ كشیده است. معماری امروز ما عمدتاً نه یك معماری تألیفی و نه حتی تلفیقی، بلكه کنار هم چیده شدن عناصر و مواد مختلف و چندجهانی است، بدون اینكه این فرایند از قوهی هاضمهی فكر و اندیشه و روح معمارانش گذشته و ازآنخود شده باشد. ازاینروست كه در سراسر شهرهای بزرگ شاهد آشفتگی و کنار هم چینی به جای معماری ازآنخود هستیم.
در موسیقی نیز میتوان دید كه بدون توان ازآنخودسازی، امكان خلق یك مكتب و شاهكار جاودان میسر نیست. کم هستند تصانیف و آثاری چون، ای ایران گل گلاب یا امثال برخی آثار وزیری و خالقی كه بتوانند با گذراندن فرهنگ و موسیقی غربی و ایرانی از صافی و زخمههای تار و کمانچهی خویش چون حسن كسایی صدای نای از نیستان ببریدهای را درآورند. (باز بهعنوان نمونهای ازآنخودسازی در موسیقی، مقایسه كنید روایت شهرهی چگونگی خلق یك ملودی از سوی او از سلام صبحگاهی بازار اصفهان متجلی در قطعهی صبحگاهی حسین علیزاده و نیز رقص و سماع و آفرینش غزل توسط مولانا با چكش زركوب در بازار!)
۳- عموماً ناشادی و یأس و خمودگی را یكی از عوامل بحرانهای اجتماعی و مسبب كاهلی و ناكارایی جوامع دانستهاند. حتی در شاخصههای رفاه و توسعه، اخیراً شادی و طربناكی هم لحاظ میگردد (شاخص لگاتوم). یكی از زمینهها و عوامل اصلی شادیآفرینی (شادی و بهجت ظاهری و باطنی/جسمی و روحی/عامیانه و عالمانه) باز همین فرایند ازآنخودسازی است. به طور خلاصه حرمان و یأس و در نتیجه ناشادی با ناكامی و عدم امكان محقق كردن هر نوع نیاز انسانی پدید میآید. یافتن پاسخ و تشفی هر سطح نیاز، از سطوح حیوانی و حوائج مادی تا معنوی و در نهایت تحقق نفس (self-actualization) با یك نوع بهجت و خرسندی ولو كوتاهمدت همراه است. ناشادی در هر سطح و نوعش نتیجهی ناتوانی و یا كاهش توان افراد در «ازآنخود ساختن» ایدهها، اندیشهها و مسائل و مصائب و در نتیجه برونداد یك نگاه، نظر، کنش و فراوردهی جدید ولو مختصر و ناچیز اما ازآنخود است. همیشه با تشویق افراد به آفرینش و خلاقیت و مواجه كردنشان با مخلوق و آفریدهی ازآنخود، شادی و نشاط فرا میآید، درست مانند مواجهه با فرزند و نوشته و نقاشی و خط، شور و شعف را با تسهیل فرایندهای آفرینش سرمایههای مادی و فرهنگی و اجتماعی میتوان بیشتر كرد؛ لذا هرچه جامعه بیشتر با فرایند ازآنخود كردن درگیر شود آفرینش محصولات و فراوردههای مادی و معنوی و فكری فزونتری را تجربه خواهد كرد و شعف و روح خلیفۀالهی و احسنالخالق را بیشتر در اجتماعاتش شاهد خواهد بود.
۴- یكی از مباحث دامنهدار در علوم اجتماعی، رقابت و در موضوع آسیبهای اجتماعی، سرقت (چه مادی چه معنوی) بوده است. رقابت هرچند موتور محرك نوآوری و خلق محصول شناخته شده است، اما نوع ویرانگر و نیندیشیدهی آن بهویژه در سایهی ایدئولوژی نئولیبرالیسم برای سیطرهی فردگرایی و مصرف و فروریزی فراوردههای نو و تشفی میل به جای نیاز، بلای خاص بشر و محیط زیست او شده و در عوض رفاه و سعادت بشر، توفان سركش رشد سرمایه و جهانگیری مصرف را در پی داشته است. ورود نیندیشیده به بازی رقابت و سوار شدن بر اسب سركش زورآزمایی و سبقتهای ظاهری و لحظهای و در خدمت سرمایه و مصرف به جای خلق ایده و خدمت (غلبه، سلطه و پیشروی پول و سود بر آفرینش و كنجكاوی علمی و انسانی) خود ناشی از ناتوانی در فرایند ازآنخود كردن ایدهها و اندیشههاست. وقتی كه ایده و محصولی بتواند از آن یک فرد یا سازمان شود، رقابت بقیه برای ساختن و ارائهی مشابهش بیمعنایت؛ زیرا عنصرِ آن خود شده منحصربهفرد و به اندازهی تعداد افراد و خلایق است و هرچه سر برآرد یا غیرواقعی و قلابی است، یا خود دارای اصالت منحصربهفرد دیگر است.
لذا رسیدن به درك حضور «ازآنخود» جایی را برای فرهنگ و حال و هوای رقابتهای مخرب باقی نمیگذارد و ازاینرو انگیزهای هم برای سرقت وجود ندارد. هركس بتواند چیز جدید و ازآنخودی را تولید كند، اصالتش با اوست و امكان سرقتش وجود ندارد؛ زیرا سارق تا نتواند آن را از آن خویش كند، نخواهد توانست آن را ارائه كند. و چنین است كه سرقتهای ادبی و علمی عموماً متعلق به كسانی است كه بهرهای از فرهنگ ازآنخود ندارند تا ایدهها و اندیشهها را از غربال خود بگذرانند و آنها را ازآنخود كرده، چیز نویی ارائه دهند كه قابل سرقت و نظیرآوری نباشد. سرقتهای مادی هم به طور مشابه در دوری و بیگانگی از فرهنگ ازآنخودسازی سارق است؛ زیرا سارق بختبرگشته، ناتوان و ناآگاه از اهمیت تلاش برای این کار ولو با جهد و تلاش اندك و مختصر و لقمهای نان -اما به لحاظ روحی و معنوی و اجتماعی گرانبها- است و غافلانه و بیحاصل دنبال رفتن راه صدساله به یك شب و انتخاب میانبر برای دستیازی به مالكیت غیر است.
۵- ازآنخود كردن یك نوع ایجاد مالكیت و دارایی درونی است، مالكیت و داشتهای كه با مالكیت مادی تفاوت دارد و بیشتر جنبهی ایجابی دارد تا سلبی. عموماً مالكیت مادی جنبهی سلبی دارد و با انحصار و محدود كردن بقیه از دعوی، نظر و علاقه و چنگ انداختن به آنچه داریم یا دارند همراه است و به لحاظ اخلاقی سرمنشأ رذایل انسانی و به لحاظ فلسفی و اجتماعی (خاصه از سوی ماركس) اصل انحراف بشر از جامعهی بیطبقه و ارتباطات سالم انسانی اولیه به جامعهی طبقاتی، تكهتكه و پایگانی سرمایهداری كنونی به دلیل استثمار نداران توسط دارایان شمرده شده است. ارزشهای سرمایهداری كه مالكیت مادی سرآغاز و اصل آنهاست، با خود ستیزها و نبردها و خصومتهای متعدد اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را در طول تاریخ رقم زده است (مراحل متصل به شیوههای تولید بردهداری تا سرمایهداری ماركس) و در جهان امروز نیز با سوار شدن بر توسن رقابت، فردگرایی مفرط، مصرف، جهانیسازی و... عامل اصلی نابرابری، استثمار و توسعهنیافتگی ملل پیرامونی و در حاشیهی نظام جهانی متروپلی دانسته میشود (والراشتاین) كه عملاً داراییهای ظاهری خویش را به عمران و سودبری شرکتهای چندملیتی واگذار کردهاند یا میکنند. عموماً عكس دوران مدرنیسم، مالكیت تعریفشده در نگاه كهن و سنتی (حداقل در حوزهی فردی و میانفردی) آسیبزایی بالایی ندارد؛ چراكه نخست از آن خدا تعریف میشود و سپس برای افراد در درجه اهمیتی پایین قرار میگیرند (چرك كف دست، صرف امرارمعاش نه تولید پول از پول، رفع حوائج و ...).
تفاوت دو نگاه ازآنخود و مالكیت در این است كه با ازآنخود شدن، حقد و حسد و طمع به دارایی دیگری كماثر میشود و به علاوه موضوع تكاثر و ارث و رسیدن به داشتهی نابرده رنج و بادآورده و انباشت مادی كه از دلایل دعاوی مالكیت مادی و... است رخت برمیبندد. در این حالت وراث سنت باید مجدداً میراث به جا مانده را ازآنخود كنند تا محفوظ بماند و ارتقا یابد؛ مثلاً موضوع تخریب باغها و منازل تاریخی و كهن توسط وراث دقیقاً با در غیاب و فقدان فرهنگ ازآنخودسازی رخ میدهد و در غیاب آن، انگیزهی مالكیت مادی بر بقایای این كهنماندههای تاریخی ویلا و برج و پاساژ را میرویاند كه نه هویت دارند نه ارزش اجتماعی، بل پولساز و مصرفساز و ترافیكساز و زایلكنندهی هویت و هستی و معنا از سطوح و فضاهای زیست انسانی ما محسوب میگردند.
۶- از معضلات بزرگ عصر مدرن، بیمعنایی و نیهیلیسم فكری و فرهنگی و زیستی شمرده شده است كه با خود هزاران عارضهی اجتماعی و روانشناختی را همراه دارد. ازآنخودسازی اولین ثمرهاش معناآفرینی است؛ زیرا هر خلق و آفرینشی بهواسطهی درگیر کردن روح و جان و تن معنایی جدید را به ارمغان میآورد و كسالت و بیكاری و ركود و سكون و بیمعنایی و پوچی را برمیافكند و به دنبالش شادی و شور خدایگانی را در پی دارد؛ پس هرقدر آفرینش و خلاقیت را با فرایند «ازآنخودسازی» اصالت و عمق بخشیم، معناآفرینیها و شور و شادیها را هم بیشتر و کیفیتر خواهیم كرد و جامعه و نهادهایش را نیز به بهروزی و سعادت بیشتر رهنمون خواهیم ساخت.
۷- در غیاب فرهنگ و اندیشهی ازآنخودسازی، نهادها و سازمانها بیشترین آسیب را درست از ناحیهی علم، تكنیك و شبهمدیریت به ظاهر نجاتبخش و صاحبان پیشهی علم و فن و دانش میبینند. وجود ایدهها و مكاتب و ابزارها و تکنولوژیهای جدید و مدرن و اختراع و ابداعشده در موطنی دیگر و بیگانه، اگر با ازآنخود نكردنشان و نكندن این درختان از یك جای و ننشاندن و نمو نكردن آن در وطن جدید نباشد جز بیثمری و خشكی و گاه میوههای تلخ و عوضی در بر نخواهد داشت؛ مثلاً نمونهی آن در بعد سخت، موفقیت اجداد ما در ازآنخود كردن تکنولوژی قنات و احیای كویر با آن و ناتوانی امروز ما و فرو افتادن در خشكسالی با حملهی چاههای عمیق ویل خویش به زمین و به عبارتی تكنولوژی و گشتل (هایدگر) ازآنخودناشده است. بهكارگیری انواع تكنولوژی و یا ابزارهای مدیریتی جوانهزده در دنیا نیز نمونهی نرم آن است، مانند شبكههای اجتماعی و مجازی یا فنون مدیریتی چون ایافكیوام EFQM، مدیریت کیفیت TQM، دانش یا ایزوها ISO و... در سازمانها بهصورت نیندیشیده و میانتهی و به راه انداختن دکانها و بازارهای مدرن تجارت، ایدههای ابتر و اعون و بیبر كه به جای شهد شیرین، اتلاف منابع و استعداد را فزونی میبخشند و آنها را چندان به جلو نبرده است؛ زیرا با فرایند ازآنخودسازی به تن و جان و روح سازمانها و نهادها و افرادش در نیامده و حداكثر چون جن و دیوی آنها را جنزده و ازخودبیخود (و نه ازآنخود) كرده است.
۸- از لیبرالیسم سرکش تا فمینیسم افراطی و زن و مردهراسی: ورود ایسمهایی كه توسط اندیشمندان و در نتیجه عامهی مردم ازآنخودنشده است به جامعه، دارای تبعات گسترده و بعضاً نافذ و فراگیری است كه بر اركان و گروههای مختلف جامعه و نهادهایشان اثرات طولانی میگذارد و تأثیرات مخرب آنها دقیقاً بهواسطهی ناتوانی روشنفكران برای ازآنخود كردن این مكاتب و ایسمهاست. نمونهی آن دو مفهوم لیبرالیسم (و پیآیندش نئولیبرالیسم و خصوصیسازی) و فمینیسم در برخی كشورهاست. شیوع و طرفداری افراطی و غیرانتقادی این مفاهیم و مكاتب كه در دامن جوامع غربی رشد و نمو یافتند، اما میوههایشان را میشد با ازآنخود كردن در این سر دنیا شیرین كرد، به گونهای دیگر بود. لیبرالیسم بیشتر طنین مقصد و معجزهگر افسانهای و دوستداشتنی آزادی را یافت که عمدتاً در اقتصاد متجلی گردید و اسب سركش و بیلگام خصوصیسازی بر آن سوار شد و در توفان نئولیبرالیسم جهانی اكثریت را به قربانگاه و بند و زندان دیو سیاه نابرابری و فساد سرمایهداری درآورد. از آنسو تعریف سطحی و نیندیشیده و ازآنخودناشدهی فمینیسم به تقابل حقوق زن و مرد و شقه كردن انسانیت به دو پارهی جنسی مرد و زن فروكاسته شد و زوال و ناکارایی نهاد مؤثر و پراثر خانواده را در پی داشت بیآنکه زنان را در بازآفرینی نقش خود و توانمندسازی و كسب شایستگیها و سرآمدی در این نهاد و سایر نهادها بهعنوان یك انسان بهصورت درونی و ازآنخود، كمك كند تا هویت خویش را ازآنخود و نه در تقابل با دیگران تعریف كنند و اینگونه بر قدرت و شایستگیهای خویشتن خود بیفزایند؛ كمااینكه یكی از مادران این جنبش یعنی ویرجینیا ولف با خطابهها و متن «اتاقی ازآنخود» توانمندی قابل تأمل یك انسان ولو زن را برای آیندگانش نشان داد و بر جای گذاشت.