فرهنگ امروز / ایمان بهپسند: «اگر فاکس نیوز با آن روش ناشیانه و احمقانه با رضا اصلان مصاحبه نمیکرد، اصلاً چیزی راجع به این کتاب نمینوشتم»؛ این را استوارت کِلی، نویسندهی گاردین در ابتدای یادداشتش در مورد کتاب «غیور»* رضا اصلان میگوید -البته شاید تا حدودی این قول در مورد یادداشت حاضر نیز کار کند-. حاشیههای غیور خیلی زودتر از خودش قارهپیمایی کرد، حاشیههایی که به باور بعضی، خود به بخشی از کار بدل شدهاند. کِلی میگوید که کتاب در بهترین حال تکرار مکرراتی است که افزودنش به مطالعات مسیحیت به شدت سطحی و شیوهی فشردهاش نشان از اندیشهی عجول نگارندهاش دارد؛ او مسیحِ اصلان را چهگوارایی میداند که سنت پَول به دور او هالهای متافیزیکی و غیرسیاسی کشیده است و بزرگترین ایراد کتاب، رد کردن اناجیل و همزمان اتکا به آنهاست؛ اصلان برای پر کردن استدلالش هر جا که نیاز باشد از تناقضهای اناجیل بهره میبرد و هر جا که نه، به آنها استناد میکند.
واقعاً دلیل اینهمه توجه به غیور چیست؟ آیا آنطور که کِلی در ابتدای نقدش میگوید، روش سادهلوحانهی فاکس نیوز در مصاحبه با اصلان و طرح این مسئله که چرا یک مسلمان باید دست به پژوهش در مورد زندگی مسیح بزند، تنها دلیل این جنجالها شده است؟ آیا غیور هیچچیز تازهای ندارد؟
بنا به روایت اصلان، پس از بازپسگیری اورشلیم توسط داوود و استقرار خاندان یهود بر ارض مقدس تا سال ۷۰ میلادی قدرتهای متفاوتی بر اورشلیم حکم راندند؛ در ۵۸۶ پیش از تاریخ مسیحیت، بابلیها معبد را با خاک یکسان کردند، مدتی بعد اسکندر اورشلیم را تصرف کرد، اما با شورش یهودیان (مکابیان) در ۱۶۴ قبل از میلاد شهر مقدس از سلطهی سلوکیان خارج شد و حدود یک قرن توسط خود یهودیان (این بار حشمونیان) اداره شد. در ۶۳ قبل از میلاد، روم بر اورشلیم مسلط شد، سیاست رومیان برای کنترل جغرافیای قوم یهود موجب شکلگیری بوروکراسی و سلسلهمراتب پیچیدهای بود که در رأس آن فرماندار رومی و کاهن اعظم یهودی قرار داشتند. تنها راه شکستن این زنجیرهی رومی/یهودی ایستادن در برابر معبد سلیمان بود که درعینحال نقطه اتصال و ریشههای یهودیت بر آن بنا شده بود.
حد فاصل سالهای ۶۳ قبل از میلاد تا ۶۶ میلادی یکی از فشردهترین و درعینحال پرحادثهترین تاریخ مبارزه بر علیه استعمار رقم خورده است که ازاینحیث در تاریخ یهود یگانه است. کمی پیش از تولد عیسی ناصری، سیاستهای هلنیستی هیرودِ فرماندار موجب شکلگیری صورتی از تمدن شهری و به تبع طبقات جدید اجتماعی میشود. حیات اقتصادی شهری تنها از قِبَل تولید روستایی بنا میشود و دهقانان و خردهمالکان به ناچار یکی پس از دیگری در نظام جدید اقتصادی حل میشوند. سیاستهای مالیاتی به موجب همین دوپارگی اقتصادی افزایش مییابد و علاوه بر خراج معبد مقدس و فرماندار، هزینهی باج و خراج یهودیان سرسپرده به حکومت روم نیز طبقات ضعیف را بیش از پیش تحت فشار قرار میدهد. آشوبها و شورشها که تا سال تولد عیسی ناصری توسط فرماندار مقتدر (هیرود) کنترل و سرکوب میشد، پس از مرگ او از کنترل خارج و روند رو به رشدی به خود میگیرد. پس از مرگ عیسی، روند رشد مبارزات غیرتمندان در برابر حاکمیت رومی سال به سال تشدید میشود. «در اواسط قرن در سرتاسر فلسطین انرژی مسیحایی فوران میکند» (ص:۷۱)؛ تئوداس (سال ۴۴) یعقوب و شمعون پسران یهودای جلیلی (سال ۴۶) عیسی پسر آناتوس، قبطی و...
اصلان در چند فصل جداگانه به این میپردازد که ردپای بحث احیای ارض مقدس در فرهنگ و پیشینهی یهودیت توسط مسیحای موعود قابل ردیابی است، هرچند که بهصورت پراکنده و گاه متناقض، اما در یکصد سال سیطرهی روم بر اورشلیم موجب به پا خواستن صدها مسیح (به معنای مسحشده با روغن مقدس) شد که یکی پس از دیگری به صلیب کشیده شدند. یکی از ادعاهای اصلی رضا اصلان در این کتاب به چالش کشیدن فرض وجود مسیحای صلحطلب و غیرسیاسی، آن هم در دورهای که اتمسفر اجتماعی تا پوست استخوان سیاسی است، میباشد.
اما خود این استدلال به تنهایی نمیتواند راه بهسوی نگرهای جدید بیابد. اصلان برای پر کردن استدلال خود نه از منابع ناکافی، بلکه به شیوهی استنتاجی کاملاً استدلالی و گاه بنا به اعتراف خود با اتکا به حدس و گمان متوسل شود؛ با زیر سؤال بردن هریک از ادعاهای اناجیل چهارگانه، سؤالی جدید مطرح میشود، از جمله اینکه با فرض قبول شبههی تاریخ/دینی موجود، چه انگیزهای برای طرح و اقامهی خلاف واقع در مورد عیسی موجود بوده که باعث شده اناجیل به طور تقریبی و جداگانه هریک ادعایی مشابه مطرح کنند؟ عیسی مسیح، مبارزی که بدون توجه به تجاوز و استعمار رومی بر علیه مبعد سلیمان به پا میخیزد تا رستاخیز را به مؤمنین حقیقی وعده دهد؟ اصلان سعی دارد پاسخ این سؤال را با استناد به تاریخ روم بدهد؛ پس از آشوبهای غیرقابل کنترل دههی ۶۰ میلادی و بیرون راندن روم از جغرافیای یهود، یهودیان به مدت ۴ سال به استقلال سیاسی دست پیدا میکنند تا اینکه روم در سال ۷۰ میلادی به اورشلیم حمله میکند و نه تنها معبد مقدس، بلکه تمامی شهرهای یهود را با خاک یکسان میکند. شدت قهر رومیان به حدی بوده که بنا به ادعا، آثار چندانی از حیات اجتماعی یهود در این مناطق باقی نمیماند. رومیان کار را یکسره میکنند و نطفهی غیرت و مبارزه را تا نسلهای زیادی میخشکانند. اصلان میگوید چندان هم جای تعجب ندارد که حفظ موجودیت شخصیتی مثل عیسی -که احتمالاً یکی از مطرحترین مبارزین بر علیه استعمار رومی بوده است- تنها بهوسیلهی چنین تحریفی ممکن است؛ «آیا خراج دادن به قیصر بر ما جایز است یا نه؟» پاسخ میدهد: «هرآنچه از آن قیصر است به قیصر ادا کنید و هرآنچه از آن خداست به خدا.»
عیسای خلاقانه
به نظر پروترو نویسندهی واشنگتن پست، اصلان مثل هر پژوهشگر جسوری که سعی کرده مسیح تاریخی را از ایمان مسیحیت جدا کند به دام انتخاب مغرضانهی روایتهای انجیلی افتاده است. ایراد بزرگتر به ادعای اصلان اینکه اگر مسیح به خاطر جنگ برای پادشاهی حقیقی آمده بود، چرا نه سربازی داشت و نه اسلحهای و نه نقشهی جنگی؟ گرچه به نظر پروترو پاسخ کوتاه به این ایرادها میتواند این باشد که اصلان بیشتر داستانگوست تا تاریخنویس. اما اصلان برای برهانهای جالبترش هم، مانند غیرسیاسی کردن مسیح برای کنار آمدن با رومیان، چیزی جز حساسیتهای سینمایی و نوشتار تردستانهاش ندارد. اصلان با وجود ادعای اینکه تصویری حقیقیتر از مسیح ارائه داده، در واقع تصویر خودش از مسیح را ترسیم کرده است. در نهایت به نظر پروترو همانطور که مل گیبسون ۱۰ سال پیش تصویری از مسیح رنجدیده و زخمخورده را ارائه داده بود -همانطور که گویی آمریکاییها بعد از ۱۱ سپتامبر بودند- اصلان مسیحی را ترسیم میکند که نه به شیوهی گاندی، بلکه بهمثابه طغیانگری میجنگد و اینگونه بیشتر نه تصویری است تاریخی از مسیح، که تصویری است درخور زمان و مکان آمریکاییهای قرن بیستم بعد از ۱۱ سپتامبر، روایتی که به نظر پروترو ممکن است فیلم خوبی از آب دربیاید ولی باورکردنی نیست.
کِلی نیز در نوشتهاش در مورد غیور میگوید اگر دنبال چنین مضامینی باشیم، کتابهای بسیار جدی و پژوهشهای غنیتری پیش از این صورت گرفتهاند که تأمل بیشتری میطلبند. دبی مارتین از نیویورک تایمز نیز همین نظر را دارد، حتی او به نوعی ایدهی فاکس نیوز را دوباره تکرار میکند: نه ایدهی کتاب بلکه مسلمان بودن اصلان است که موجب چنین توجهی به کتاب شده است، او کتاب غیور را امتداد سنت طولانی نشان دادن چهرههای مختلفی از مسیح میداند؛ مسیح برهی دوستداشتنی، مسیح آورندهی صلح و عدالت، مسیح آموزگار اخلاق، مسیح خاخام، مسیح فیلسوف و... حالا یک مسیح دیگر، مسیح غیور. البته مارتین ادعا میکند کتاب نه آنطور نبوغآمیز است که عدهای میگویند و نه آنطور زننده که مخالفان میگویند. نقطهی قوت کتاب از نگاه مارتین درآمدی است که بر تاریخ اقتصادی و سیاسی مذهبی فلسطین قرن اول نگاشته شده است؛ او میگوید کتاب ویژگیهای یک پژوهش عامهپسند را دارد که پیچیدگیها را به سادگی فرومیکاهد تا همهفهم شوند. مارتین نقدش را اینچنین به پایان میبرد که اصلان نه محقق یهودیت است و نه تاریخ مسیحیت، بلکه نویسندهای خلاق است، همانطور که خلاق نوشتن را درس میدهد.
مهدی فدایی مهربانی در مجلهی مهرنامه (مهرنامه، ۴۲) اولین ایراد کتاب را در عدم دقت ناشر فارسی در برقرار کردن میان شمارهی پینوشتهها در متن و ارجاعات انتهای کتاب میداند؛ اما این سوءتفاهمی است که با مطالعهی مقدمهی نویسنده رفع خواهد شد، اصلان توضیح میدهد که پینوشتها برای مطالعهی مستقل آمده است (یادداشت نویسنده، ص ۱۶). اشارهی بعدی آقای مهربانی نیز نزدیک به ایراد ابتدایی ایشان است؛ «نویسنده معتقد است رستاخیز یک حادثهی تاریخی نیست (ص ۲۰۵) و این دلیل را بر کذب رستاخیز عیسی دانسته است» و «آنچه عیان است فقدان رویکرد نظری نویسنده در بررسی پدیدهی الهیاتی است». این شکل استدلال در نقد آقای مهربانی که در پاراگرافهای بعدی نیز مشهود است نشانگر این موضوع است که جای خالی پژوهشهای تاریخی در حوزهی ادیان، موجب شکلگیری درکی متفاوت از این حوزه شده است. اشارهی اصلان به خارج بودن رستاخیز از تاریخنگاری امری بدیهی و غیرقابل انکار است؛ چطور ممکن است از درون یکی از این حوزهها دیگری را بررسی کرد؟ شاید بتوان از اینسو نیز آقای مهربانی را به فقدان رویکرد نظری در تاریخپژوهی متهم کرد. شکی نیست که غیور، کتابی خالی از اشکال نیست، اما اگر تنها چند نکته این کتاب را از کتابهای مشابه جدا کرده باشد همین نکاتی است که آقای مهربانی در نقد کوتاه خود به آنها اشاره کرده است.
کدام مسیح؟
اما در مورد خود غیور، فصلهای کتاب جداگانه و درعینحال با خطی ممتد و به هم پیوسته به تناقض ادعاهای اناجیل در مورد عیسی با استناد به خود متون مقدس و تاریخ روم میپردازد. اگر بنا به روایت مکتوبات یهود، مسیح از عقبهی داوود است، مگر نباید از بیتالحم برخیزد نه از ناصریه؟ (فصل سوم: میدانید از کجایم؟) در ناصریه مدرسه نبود، چطور عیسی با خاخامها در دوازدهسالگی مناظره میکرد؟ (فصل چهارم: فلسفهی چهارم) اناجیل از پیلاط (فرماندار زمانهی عیسی) تصویری مغایر با اسناد تاریخی ارائه میدهند؛ پیلاط به شکل کودکانهای بر سر مجازات دهقان شورشی تردید میکند و حتی هرچه میتواند میکند تا او را نجات دهد؛ پیلاط همان فرماندار خشن و بیرحمی که در تمامی اعمالش تحقیر و اهانت به قوم یهود میبارید، همان فردی که مشتاقانه هزاران نفر را به صلیب کشید -حتی بدون اینکه نامشان را بداند- بر سر اعدام عیسی.
درست ۳ سال بعد از اعدام مسیح، مسیحیای دیگری به نام «سامری» با هوادارانش به کوه «جرزیم» گریخت، سربازان پیلاط در کشتن و سرکوب آنان چنان خشونتی به خرج دادند که پیلاط از حاکمیتش عزل شد. (فصل پنجم: با کدام کشتی میخواهید دریاهای روم را درنوردید؟) یحیای تعمیددهنده، بازدیدکنندگانش را با آب رودخانه میشویاند تا از گناهان پاک شوند، او رستاخیز را وعده میدهد. «اگر تعمید یحیی آنطور که مرقس مدعی است، به منظور آمرزش گناهان بوده، پس رفتن عیسی به سمت او بدین معنا است که عیسی میخواسته گناهانش به دست یحیی پاک شود... مگر نه یحیی بود که عیسی را غسل تعمید داد؟» (ص: ۱۱۶)
در روایت بعدی از سوی لوقا، وجود عامل بشری از تعمید عیسی حذف میشود. در یوحنا نیز که از هر ۳ انجیل دیگر متأخر است، جایگاه یحیای تعمیددهنده از تعمید مسیح به شهادت بر الوهیت عیسی نزول میکند. در ادامه به شباهت ادعای عیسی به گفتهها و حتی عمل یحیی اشاره میشود؛ «اگر یحیی به آب غسل تعمید میداد، عیسی به روحالقدس تعمید میداد» (بخش دوم: فریادی در بیابان). «ایلیا، الشیع، میکاه، عاموس، اشعیا، ارمیا همگی قسم خورده بودند که خداوند یهودیان را از قید اسارت خواهد رهاند و اسرائیل را از سلطهی بیگانه رها خواهد کرد» (ص: ۱۴۹). «معنای کلام عیسی روشن است: ملکوت خداوند در حال تأسیس بر روی زمین است؛ خداوند بنا دارد اسرائیل را به شکوه گذشته بازگرداند» (ص: ۱۵۰) اما آیا وعدههای عیسی و همینطور مکتوبات تاریخی یهود مبنی بر احیای ارض مقدس محقق میشود؟ «بدینسان مسیحیایی که وعدهی رهایی از یوغ اشغال یهودیان را از روم داده بود، خود میبایست یوغی به گردن حمل میکرد... اما تفاوت او با بقیه این بود که این یک فراموش نخواهد شد» (ص: ۱۸۹).
اما آیا عیسای ناصری موعود یهودیت بود؟ آیا اعمال عیسی و آنچه کرد و آنچه با او کردند همان بود که در کتب مقدس گذشته وعده داده شده بود، یا به عبارت امروزیتر میتوان مسیحیت را ادامهی آنچه در گذشته بود، دانست؟ یکی از دعاوی پیروان عیسی برای اثبات الوهیت عیسی رستاخیز او بود؛ او از مرگ برخاست. «بهرغم دوهزار سال دفاع مسیحیان، واقعیت این است که باور به مسیحی که مرده و سپس زنده شده باشد در یهودیت وجود ندارد. در سرتاسر کتاب مقدس عبری یک جمله هم در نصوص یا پیشگوییها در مورد مسیح موعود وجود ندارد که حتی اشارهای به مرگ خفتبار او کرده باشد، چه رسد به رستاخیز دوبارهاش» (ص: ۱۹۵). یهودیان عصر عیسی «درکی از مسیحی که رنج ببرد و بمیرد، نداشتند، آنها منتظر مسیحی بودند که زنده باشد و پیروز شود» (ص: ۱۹۶).
اما «چه شد که یک مسیح شکستخورده که بهعنوان مجرم سیاسی به مرگی شوم از دنیا رفت طی چند سال به خالق آسمان و زمین و تجسم خدا تبدیل شد؟» ابتدا باید گفت ظاهراً تمامی کاتبان انجیل (برخلاف ادعا که نویسندگان از حواریون مسیح بودند) اشخاصی نبودن که با عیسی از نزدیک محشور بوده باشند. «در کمال شگفتی کسانی که عیسی را میشناختند در شکلگیری جنبشی که عیسی بر جای گذاشت، نقش اندکی ایفا کردند... در عوض وظیفهی نشر پیام عیسی به دست گروهی از یهودیان پراکنده که تعلیمدیده، شهرنشین و یونانیزبان بودند، افتاد که حاملان اصلی آیین نو شدند» (ص: ۲۰۰). اما بهواسطهی فاصلهی تاریخی میان اکنون با ابتدای قرن میتوان گفت که اناجیل تقریباً همگی در زمانهی عیسی نگاشته شدهاند. احتمال اینکه بسیاری از مخاطبین اولیهی انجیلِ مرقس از بازماندگان زمانهی عیسی بوده باشند بسیار است. حتی اناجیل بعدی فاصلهی زمانی چندان زیادی با مصلوب شدن عیسی ندارند؛ چطور چنین تحریف تاریخی بزرگی به چشم هیچیک از آنان نیامده است؟
استدلال اصلان در برابر چنین پرسشهایی (همانطور که رد صفحهی ۶۱ اشارهای به این موضوع میکند) این است که درک ما از تاریخنگاری بهواسطهی زمانهی کنونی تفاوت فاحشی با زمانهی مسیح دارد، خود مسئلهی تناقض (به معنایی که حال مراد میکنیم) یک مفهوم جدید است، واقعیت تاریخی چندان موضوعیت نداشته است و به سادگی میتوانست در لوایِ «حقیقت تاریخی» پنهان بماند. قبول معجزات، اصلی است که به شکاف میان مورخ و مؤمن و عالم و طالب میانجامد؛ لذا نمیتوان مدعی شد که تاریخ به معجزات او بیش از تولدش در ناصریه یا مرگ او در جلجلتا گواهی میدهد. واضح بگویم، هیچ شاهدی در تأیید معجزات عیسی در دست نیست... معجزات عیسی همگی در طول زمان شاخ و برگ پیدا کرده و مضامین مسیحی بر آنها بار شده است (ص: ۱۳۵).
*رضا اصلان، غیور: زندگی و زمانه عیسای ناصری، ترجمه فاطمه صادقی، نشر نگاه معاصر ، ۱۳۹۴