شناسهٔ خبر: 36357 - سرویس اندیشه

گفتاری از منصوره اتحادیه در نشست «نقش زنان و حقوق آنان در انقلاب مشروطه»؛

ایجاد نگاهی نو به جای تکرار مکررات

منصوره اتحادیه این مسائل بارها تکرار شده است و من معتقد هستم که به جای تکرار مکررات باید یک قدم به جلو برویم و چند موضوع جدید مطرح کنیم؛ مثلاً من فکر می‌کنم در زمینه‌ی حرکت زن‌ها چرا به وضعیت زنان در مصر و ترکیه و هند و روسیه نگاه نیندازیم، در روسیه یک سال قبل از انقلاب ایران در ۱۹۰۵ انقلاب شد، ترکیه یک سال بعد از انقلاب ایران انقلاب کرد. زنان در آن زمان چه می‌کردند؟ زنان مصری چه می‌کردند؟ باید بدانیم در آن زمان در مجاورت ایران چه خبر بوده است.

 

 

فرهنگ امروز/ فاطمه شمسی: نشست «نقش زنان و حقوق آنان در انقلاب مشروطه» بدون حضور سخنران سوم، حسین نوذری برگزار شد. سخنرانان این جلسه خانم منصوره اتحادیه، تاریخ‌نگار و مدیر نشر تاریخ ایران  و جناب حسین آبادیان  استاد گروه تاریخ دانشگاه خوارزمی بودند. منصوره اتحادیه طرح مباحث مربوط به نقش و حقوق زنان در مشروطه را تکرار مکررات می‌نامد و می‌گوید که باید با نگاهی جدید به جست‌وجوی شرایط زنان در کشورهای مجاور و در نقاط مختلف ایران هم‌زمان با انقلاب مشروطه بود. متن زیر سخنان ایشان را دربردارد:

 

اعمال جسورانه‌ی زنان در مشروطه تبدیل به اسطوره شده است

صحبت من خیلی طولانی نیست، وقتی جناب کیانفر از من دعوت کردند، من گفتم که در مشروطه برای زن مسئله‌ی حقوقی مطرح نبود، زن مسلمان از لحاظ ملک و مال استقلال دارد اما به این کم توجه می‌شود. زن در اسلام یا در ایران می‌تواند ملک خریدوفروش کند یا اجاره دهد، به‌عبارت‌دیگر، به لحاظ مالی استقلال دارد -اجرا شدن یا نشدن آن یک مسئله‌ی دیگر است-، اما از لحاظ حقوقی استقلالی ندارد و تحت قیمومیت مرد است. حق طلاق، حضانت فرزند به مرد تعلق دارد و صیغه و ارث نابرابر هم از جمله‌ی این نابرابری‌ها به‌حساب می‌آید، در واقع، زن به آن صورت دارای حقوق مدنی نیست. بیشتر از ۳۰ سال است که بعد از انقلاب اسلامی صحبت انقلاب مشروطه و نقش زن‌ها در مشروطه مطرح و در باب این مسئله بسیار صحبت شده و تحقیقات زیادی صورت گرفته است. به نظر من حرف جدیدی برای گفتن وجود ندارد، هنوز سند جدیدی متأسفانه پیدا نشده و این موضوع تکرار مکررات شده است. باید دید که چه کارهای دیگری می‌توان انجام داد تا قدمی به جلو گذاشت.

 یکی از کارهای بسیار ارزشمند در این زمینه اثر خانم روح‌انگیز  کراچی است. ایشان اندرزنامه‌های مربوط به زنان را از زمان گذشته مورد بررسی و تحلیل قرار داده‌اند که بسیار آموزنده است. یکی از کتاب‌های اخیر ایشان «خشونت مشفقانه» به‌تازگی به چاپ رسیده است. جالب است که نصایح مذکور توسط مردان برای زنان نوشته می‌شده است. خانم کراچی می‌نویسد: «جامعه‌شناسان ادبی یکی از کارکردهای چنین آثاری (اندرزنامه) را نشان دادن تصویر واضح جامعه از لابه‌لای اندرزها و دستورهای اخلاقی می‌دانند که واقعیت‌های جامعه را آشکار می‌کند، این ویژگی در آثار تعلیمی بیش از آثار حماسی و غنایی است، زیرا نویسنده‌ی اثر در تنگاتنگ با مردم است و از سر خیرخواهی و به صلاحدید جمع یا فرد نوشته است که حکایت از کمبودها، آرمان‌ها، نبایدها و بایدها، شایست‌ها و ناشایست‌های جامعه دارد. » ایشان از قول نویسندگان دیگر ادامه می‌دهد: «علومی که موجب فساد حال دختران شود نباید بدیشان آموخت، چه غالباً دِماغ نسوان ضعیف‌تر، کنجکاوتر و پژوهنده‌تر از مردان است؛ بدین‌جهت حق است آنان به تحصیل علومی اهتمام ورزند که موجب اختلال دِماغ نشود.» این نمونه به دوران ناصرالدین‌شاه بازمی‌گردد؛ یکی از رجال در اواخر دوران ناصری در نامه‌ای خصوصی می‌نویسد: «خط برای زن حرام است، سواد خواندن جزئی ایرادی ندارد.» ۶۵۰ سال پیش خواجه نصیرالدین طوسی می‌نویسد: «این طایفه را خداوند عالم و ائمه‌ی طاهرین فرمودند ناقص‌العقلند.»

 خانم کراچی در اثر خود به بررسی ۶ رساله پرداخته است که اسامی متفاوت دارند که البته همه از یک رساله اقتباس شده‌اند، عنوان این رساله‌ها عبارتند از: «سلوک و سیر زن»، «آداب معاشرت»، «نصایح مشتاقانه»، «تادیب نسوان» و «تادیب النساء». وی این رساله‌ها را که تقریباً شبیه هم هستند با هم مقایسه نموده است. از نظر خانم کراچی این به نوعی آغاز یک حرکت است که آرام آرام ارزش‌های سنتی جامعه به چالش کشیده می‌شد، دغدغه‌ی مردها تغییر می‌کرد. این کتابچه‌ها به نظر ایشان نشان‌دهنده‌ی جامعه‌ای است پر از تضاد و تناقض که دوره‌ی ناصری را در بر می‌گیرد که ریشه در فرهنگ و سنت ایرانی دارد و از سویی تقلید از آداب و رفتار فرنگیان را تشویق می‌کند. مردان از موضع برتر از زنان صحبت می‌کنند، راه و رسم زندگی کردن را می‌آموزند که هرچند خیرخواهانه است اما همراه با خشونت و برتری است. البته این نوع دیدگاه خیلی سریع تغییر نمی‌کند، تغییر فرهنگ یک جامعه با نصیحت و قانون که ممکن نیست، زمان لازم دارد به همراه استمرار، تعلیمات و بسیاری چیزهای دیگر.

 در دوره‌ی رضاشاه تقریباً ۲۰ سال پس از مشروطه، سال ۱۳۱۵، روزنامه‌ی اطلاعات بحث بسیار مفصلی در شماره‌های متعدد به این موضوع اختصاص می‌دهد که اصلاً دختران احتیاج به تحصیلات عالی دارند یا خیر. عده‌ی زیادی نامه می‌نویسند که اصلاً احتیاجی نیست و فایده‌ای در بر نخواهد داشت. در این میان عده‌ای از زنان هم با این تفکر هم‌عقیده‌اند و وظیفه‌ی زنان را خانه‌داری و مراقبت از فرزند می‌دانند. در مشروطه وقتی به نقش زنان اشاره می‌کنیم -البته من با «نقش» مخالفم و فکر می‌کنم حرکت بهتر است- داستان‌های بسیاری از اعمال جسورانه‌ی زن‌ها برای مثال حمل اسلحه زیر چادر، جمع‌آوری اعانه، تأسیس انجمن و مدرسه وجود دارد که بارها هم تکرار شده است؛ اما به نظر من به‌مرور به‌صورت یک اسطوره درآمده است، درصورتی‌که نه آن‌طور وسیع است و نه آن‌طور جامع، البته بسیار مهم است، چراکه تأکید زنان بر تحصیلات است، اما اگر در تظاهرات خیابانی شرکت می‌کنند که شواهد آن موجود است، حتماً با اجازه‌ی پدر یا شوهر بوده است. در دوره‌ی ناصری جزو شکایت‌هایی که شده یا در گزارشات پلیس خوانده‌ایم که اگر زن بی‌اجازه‌ی شوهر از خانه بیرون می‌رفت تنبیه می‌شد؛ فکر نمی‌کنم این روند در دوره‌ی مشروطه خیلی عوض شده بود.

 

تظاهرات برای دموکراسی، برابری زن و مرد یا گران شدن کبریت!؟

سؤالی که در اینجا در مورد زنان می‌شود پرسید (البته در مورد مردان هم می‌شود) این است که آیا انگیزه واقعاً آزادی و دموکراسی است، یا به خاطر گران شدن کبریت است (برای اینکه هم‌زمان روس‌ها کبریت وارد می‌کنند و جلو تولید کارخانه کبریت‌سازی را گرفته‌اند و کبریت گران وارد می‌شود)، یا نارضایتی از ظلم و ظالم و مظلوم است و یا برای برابری حقوق زن و مرد است؟ حتی اگر عده‌ای چنین تقاضایی داشتند بسیار سربسته و با ملاحظه‌ی زیاد به اعتراض می‌پرداختند. البته جای شک نیست که انقلاب مشروطه جامعه‌ی روشن‌فکر را تکان داده است، حتی عین‌السلطنه می‌نویسد که ملکه‌ی جهان در بیان انقلابی بودنش روبان قرمز به سرش بسته است (اما این‌ها را به طنز می‌نویسند و خیلی جدی نیست). برادر عین‌السلطنه در خاطراتی که هنوز به چاپ نرسیده است نکته‌ای را بیان می‌کند، وی در سال ۱۳۲۵ یعنی بحبوحه‌ی انقلاب می‌گوید که «مد و طرح و کفش و لباس و غیره بسیار در این یک سال تغییر کرده است» و از اینکه دیگر روبند زده نمی‌شود و بی‌حجابی زن‌ها و فروش مسکرات و باز شدن میخانه‌ها در تهران انتقاد می‌کند. این نشان می‌دهد که زنان نسبت به گذشته در خیابان بیشتر دیده می‌شوند، البته یک عده‌ای از زنان آگاهانه به این مسئله می‌نگرند و مدعی بیداری زن‌ها هستند، اما بسیار سربسته، حتی وقتی اسم مدارس را انتخاب می‌کنند نام‌هایی می‌گذارند که ایجاد نارضایتی نکند، از قبیل مستورات، اسلامیه، پردگیان و...

 در دوران جنگ جهانی اول ۱۳۳۶، در شیراز سخت با مدرسه‌ی دخترانه مخالفت شد. بنابراین توجیهی که زنان برای حق تحصیل خود می‌آوردند، تربیت فرزندان بهتر بود. باید پرسید آیا این مسائل خوشایند مردها بود؟ حتی در زمان انقلاب مشروطه زنی نامه‌ای به روزنامه‌ی مجلس می‌فرستد (روزنامه‌ی مجلس میانه‌رو است) و ادعای حق تحصیل برای زنان می‌کند، اما جواب روزنامه مساعد نیست. در رمضان سال ۱۳۲۷، یکی از زنان به روزنامه می‌نویسد که «دولت در فکر تقویت دختران نیست ولی عده‌ای از خواتین وطن‌پرست در فکر هستند که همنوعان خود را از ظلمت جهالت بی‌علمی رهایی بخشند» و اضافه کرده است که «طایفه‌ی نسوان از خواب غفلت بیدار شده در صدد ترقی نو برآمدند» و آن‌گاه از زنان ژاپنی، چینی و ترک مثال می‌زند که دخترانشان را به تحصیل واداشته‌اند. البته زنان، مردان را مسئول بی‌سوادی خود می‌دانند؛ چراکه این مردان بودند که با باز شدن مدرسه مخالفت می‌کردند و اگر مدرسه‌ای هم باز می‌شد در بخش خصوصی بود، زنانی که به همت خود دست به این کار می‌زدند. بااینکه متمم قانون اساسی حق تحصیل را بدون در نظر گرفتن جنسیت اجباری می‌کند، فقط ۱۲ سال بعد از مشروطه است که ۱۰ مدرسه دولتی در تهران باز می‌شود.

 این مسائل بارها تکرار شده است و من معتقد هستم که به جای تکرار مکررات باید یک قدم به جلو برویم و چند موضوع جدید مطرح کنیم؛ مثلاً من فکر می‌کنم در زمینه‌ی حرکت زن‌ها چرا به وضعیت زنان در مصر و ترکیه و هند و روسیه نگاه نیندازیم؟ در روسیه یک سال قبل از انقلاب ایران در ۱۹۰۵ انقلاب شد، ترکیه یک سال بعد از انقلاب ایران انقلاب کرد، زنان در آن زمان چه می‌کردند؟ زنان مصری چه می‌کردند؟ باید بدانیم در آن زمان در مجاورت ایران چه خبر بوده است، چطور و چگونه در روزنامه‌های ما مسئله‌ی زنان حق‌طلب انگلیسی مطرح می‌شود؟ یکی از مسائل مهم دیگر از نظر من این است که تاریخ ما، تهران‌محور است، تهران، ایران نیست. در مسئله‌ی مشروطه بیشتر به تهران و تبریز رجوع می‌شود، باید دید زنان نقاط دیگر چه می‌کردند؟ باید به منابع نگاهی جدید داشته باشیم، پرسش‌های جدید بپرسیم و از بین خاطرات، مسائل جدید را از حرکت زنان در دوره‌ی مشروطه پیدا کنیم. زن‌هایی که در ایران به تظاهرات می‌پرداختند اغلب از خانواده‌هایی هستند که اعضای آن‌ها پدر، شوهر، برادر باسواد هستند. سؤال دیگر می‌تواند این باشد که مردها در آن دوران در باب این مسئله و تحصیل زنان چه فکر می‌کردند؟ حتی هنوز هم زنانی هستند که همسران یا پدرانشان به آن‌ها اجازه‌ی تحصیل نمی‌دهند. پس باید در خاطرات و در نامه‌ها به دنبال این اطلاعات بگردیم و تعریفی جدید از آن روزگار ارائه دهیم.

 به نظر من حتی در زمان رضاشاه بعد از کشف حجاب می‌بینیم که زنان، حداقل قشری از زنان شهری، بیشتر از تحصیلات و ترقی به‌سوی تجملات و البسه فرنگی می‌روند و خانم صدیقه دولت‌آبادی، از فعالین حقوق زنان در آن دوران از این بابت ابراز تأسف می‌کند و می‌گوید زنان به آنجایی که باید، نرسیدند و من انتظارم بیشتر بود. به نظر من کشف حجاب و تعیین لباس زن و مرد یک نوع تغییر و فاصله‌ی طبقاتی را در جامعه‌ی ایران به وجود آورد؛ چراکه یک عده به‌سرعت پذیرفتند و عده‌ای دیگر سنتی باقی ماندند.