فرهنگ امروز/ د. عبدالكريم الشبلی، برگردان: سید جلال محمودی:
بسم الله الرحمن الرحيم
﴿وَ لَنْتَرْضى عَنْكَ الْيَهُودُ وَ لاَالنَّصارى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللهِ هُوَ الْهُدى﴾ ۱
﴿وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً﴾ ۲
دشمنان درکمیننشسته لحظهای از تعرض بر قرآن کریم با طرح مباحث شبههناک، تحریف معانی آن، اتهام قدیمی «اقتباس از جای دیگر» و یا نقصان آن در قالب پژوهشهای ویژه و مطالعات دانشگاهی بازنایستادهاند؛ ناآگاهی و جهل مسلمانان هم در قبال این دستور الهی، فرصت لازم را برای آنان فراهم کرده است ...
امروز این تحقیقات مستشرقان و فراوانی کارهای آنان است که حدود و ثغور نگاه غربیها را مشخص و متعین مینماید؛ به کمک رسانههای جمعی که در اختیار دارند افکار عمومی جهان را نسبت به اسلام، مسلمانان و میراثشان جهت میدهند؛ بهصورت غیرمستقیم در اسلامهراسی و دشمنی با آن مشارکت دارند ...؛ این پژوهشها متضمن انگیزههای سیاسی، ایدئولوژیکی و علمی متفاوتی هستند، این قبیل کارها زبانهای مختلف و اهداف متنوع دارند، احصای همهی آنها ممکن نیست، به همین خاطر ما در اینجا روی مهمترین تریبونهای استشراق متمرکز میشویم و بهویژه مجلاتی دانشگاهی که رژیم صهیونیستی و محبّانش منتشر میکنند؛۳ بالاخص نگاهی خواهیم انداخت به دائرةالمعارف اسلام The Encyclopedia of the Islam، یعنی سخنگوی کنونی استشراق. ۴
استشراق مدعی است که در پژوهشهای خود پایبند به روشهای علمی نوین است، افزون بر این، مدعی بیطرفی علمی در پژوهش است؛ پایگاههای تحقیقاتی ریشهداری در شهرهای مختلف غربی برپا کرده است که هریک سهم و سنگینی خود را دارند، مراکزی که پیروانی حتی در بین روشنفکران فرهنگی نخبه دانشگاههای اسلامی دارند ...
پژوهش پیش رو قصد دارد پرده از روی برخی از این مدارس استشراقی -که بسیار خطرناکند و دشمنی شدیدی با اسلام دارند- برفکند و مشهورترین نمایندگان آن را معرفی نماید و در پی آن است که روش و مهمترین نقاطی را که مورد توجه آنان است مشخص نماید؛ تلاش میکند ادعای علمی بودن تحقیقات آنان را محک زند و پیشفرضهای معرفتی آنان را کشف نماید؛ در نهایت قصد دارد انگیزهی حقیقی پشت این پژوهشها و نیز ارتباط آن با صهیونیزم را کندوکاو کند.
تاریخچهی مطالعات خاورشناسان پیرامون قرآن
برخی توجه به قرآن و مطالعهی آن را برمیگردانند به اهلکتاب در میانهی قرن اول هجری/ هفتم میلادی...۵ اگرچه زمان بسیاری گذشته است اما تفاوت بنیادی (فارغ از تکوتوک کارهای علمیای که اینجا و آنجا انجام شده است) در نوع نگاه آنان به اسلام و تمدن اسلامی با گذشتگانشان دیده نمیشود! چه اینکه با قلبی شبیه به هم به اسلام و قرآن مینگرند. در هجمه و افترا به قرآن همداستانند! به هر وسیلهای متشبث شدهاند تا قداست قرآن کریم را زیر سؤال ببرند! بهویژه اینکه این مطالعات با جریانهای تبشیری، استعماری و صهیونیزم جهانی مرتبط هستند؛ ۶ در گذر تاریخ هجمهها و افترائاتشان صور گوناگون به خود گرفته است: آیات شیطانی سلمان رشدی، فرقان آمریکایی تا برسد به تصاویر کاریکاتوری تمسخرگونه دانمارکی ... همه و همه طنین این هجمهها و افترائات هستند.
مدرسهی استشراقی آلمان از مهمترین و قدیمیترین مراکز استشراق در غرب است، این مدرسه معروفترین چهرههای خود را در قرن ۲۰ معرفی کرده است. بهطورکلی مدارس استشراق اروپایی به دو گروه قابل دستهبندیاند:
الف) گروه مستشرقان مشهور به کنیهتوزی و معاند با اسلام: اسلام و تمدنش را زیر سؤال میبرند و بر این باور هستند که قرآن کریم اقتباسشده و منقول از کتاب مقدس است. در رأس این گروه هرشفلد، هوروفیتز و سبایر قرار دارند. ۸
ب) گروه دوم که معتدلتر و منصفترند و ادعای علمی بودن دارند: اینان نظراتشان پیرامون اسلام متفاوت و گاه متضارب است؛ نمایندگان این جریان گلدزیهر، نولدکه، شوالیه و مرگولیوث هستند.
امروز لیدن، لندن، رژیم صهونیستی و ایالات متحده امریکا از پویاترین مراکز پژوهش علمی در زمینهی مطالعات اسلامی به شمار میآیند. بایسته است اشاره کنیم به افراط مدرسهی انگلیسیزبان و مهمترین نمایندهاش پاتریشیا کرونه که بر این باور است: اُسّ اساس اسلام نیست مگر «بخشی از یک فرقه (Sous secte)» و یا اینکه اسلام فرقهای کوچک منشعب از یهودیت بوده که به واقع کژی و انحرافی بوده است از آیین اصلی [مسیحیت] که در شبهجزیره عربی فضای مناسبی برای رشد و گسترش تحت عنوان «اسلام» پیدا کرده است، لذا پا گرفته و توسعه یافته است. ۹ کسانی مانند مایکل کوک، ج. ر. هاوتن و م. هایندز ... هم به این مدرسه منضم هستند؛ اینان در کنار مدرسهی استشراقی صهیونیسم بر مطالعهی مظاهر «دولت عربی» که بنیامیه در شام در قرن اول هجری مصادف با هفتم میلادی تأسیس کردند، متمرکزند؛ شخصیتهای اموی و دستاورهای تمدنی و سیاسی آن را با این دستاویز که دورهی بنیامیه مهمترین مرحلهی پیشرفت و انقلاب قومی قبایل جزیرةالعرب بوده است، بزرگنمایی میکنند. ۱۰
این مدرسه سعی دارد ثابت کند این پیشرفتها صرفاً نتیجهی انتحال [دستبرد، سرقت ادبی] قرآن وحیشده از سوی محمدبنعبدالله از میراث یهودی-مسیحی است! این اندیشهها به ارنست رنان و یولیوس ولهاوزن که مدافع جامعه و فرهنگ عربی پیش از اسلام هستند، برمیگردد؛ بهعلاوه جاهلیت تمدنی و تاریخی پیش از ظهور اسلام را رد میکنند! چرا!؟ چون بهزعم اینان جاهلیت نمیتواند منجر به پیدایش اسلام و گسترش عظیم آن در زمان کوتاهی بشود، بنابراین جاهلیتی در کار نبوده است!
آدمی با دیدن اینگونه پژوهشها به یاد افترائات قریش مستکبر در عصر جاهلیت میافتد! که محتوا و شکل آن گوش کسانی را پر میکند که نمیفهمند! و رنگ و بوی برهان عقلی از اینگونه ادعاها استشمام نمیشود؛ جالب است که ادعای علمی بودن هم دارند و منابع اسلامی را به کلیگویی و کتمان وقایع متهم مینمایند!
منشأ قرآن کریم از نظر خاورشناسان چیست؟
اولین ترجمه از قرآن کریم به زبان آلمانی در ۱۷۷۰ میلادی انجام گرفته است و بدان عنوان «کتاب مقدس ترکی» (Die Turkische Bibel) ۱۱ دادهاند؛ مقصود از این عنوان در آن زمان مشخص است: تحقیر مسلمانان و زبان عربی.
میراث فکریای که استشراق بر جای گذاشته و دشمنان اسلام بر آن متفق هستند، به اصل بدیهی و مسلمی تبدیل شده است که سکوی مطالعات بعدی قرار گرفته است. مفروض بدیهی انگاشتهشدهی این میراث این است که قرآن را محمد نوشته و از معلوماتش در خصوصِ کتاب مقدس در نگارش آن بهره برده است. برخی این کشف شگفتانگیز (!؟) را به الیوس شبرنگر سپس به تئودر نولدکه تا برسد به ولیام مویر و فرنس پول و ماکسیم رودنسون نسبت میدهند. ۱۲ این افترای کورکورانه همان است که قرآن نیز بدان اشاره کرده است: ﴿وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّما يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَ هذا لِسانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ﴾ ۱۳
گروهی هم افتراهای قریش را که در زمان خود پیامبر بر وی میبستند، زنده و تکرار کردند، اینکه محمد قرآن را از یکی از موالی عجم ساکن مکه دریافت کرده است! موالی گروهی بودند که به وفور در مراکز تجاری بزرگ و بهویژه در امالقری پخش و ساکن بودند. ادعای آنان این است که منابع اسلامی توجهی به این شخصیت حاشیهای که جزو فرودستان جامعه در آن زمان بوده است، نکردهاند. علیرغم تهمتهای قریش و اینکه یکی از موالی آنان قرآن را به محمد آموخته است و او عجم بوده است! در اسم این شخصیت [موهوم] اختلاف کردهاند: بلعم، یعیش، بسر، ابوالیسر، ابوبشر و ابوفکهیه اسمهای هستند که برای او ذکر میکنند. آیا این آدم مولای مغیرة یا عبدةبنالحضرمی بوده است!؟ برخی هم این آدم را سلمان فارسی با وجود تأخر در اسلام میدانند!
البته ترجیح آنان این است که این آدم، بندهای عجمی نصرانی بوده است که آشنایی کافی و وافی با تورات و انجیل داشته است و چهبسا بخشهای از این دو کتاب را نزد خود به زبان رومی یعنی یونانی نگه میداشته است؛ ۱۴ این علیرغم این موضوع است که رسول گرامی اسلام برای تجارت از مناطق مسیحی گذر میکردند و قریشیان مسیحیشدهی مشهوری هم وجود داشتند، اما هیچیک وی را متهم نکردند که قرآن را از آنان اخذ کرده است! اما اینان در قرن بیستم چنین ادعای دارند! به علاوه منابع، رفت و آمد پیامبر را با مسیحیان ذکر نکردهاند، بلکه بر رأفت و شفقت وی نسبت به فرودستان جامعه و کمک به آنان از جمله مسیحیان، اذعان دارند.
مطالعات استشراقی از اثبات ترجمهای از کتاب مقدس در قبل از قرن دوم هجری/ هشتم میلادی عاجز مانده است، بااینوجود، همچنان با تعصب شدید به دنبال نسخهای ترجمهشده از کتاب مقدس به زبان سریانی قدیمی هستند که احتمال میدهند محمد در نگارش قرآن بر آن تکیه داشته است.۱۵ میتوان از اینان پرسید، کجا محمد [صلى الله عليه وآله و سلم] زبان یونانی یا سریانی را آموخته است تا از این سند وهمی شما استفاده کرده باشد!؟ ۱۶ یا اینکه به همراه آن نیازمند معلمی یهودی یا مسیحی هم بوده است؟ به هر روی، این ادعای وهمی با تکیه بر روایات، مردود است؛ اینان مسیر قریش را در اتهاماتشان طی میکنند، غافل از اینکه قبلاً آنان ناامید شدند و کاری از پیش نبردند.
همین نگرش به قرآن کریم از طرف مستشرقان معاصر آنان را به تطبیق و مقارنهی بسیاری از قصص قرآنی و مصطلحات آن با کتاب مقدس کشانده است، روش مقارنهای و سازوکارهای تشابهی برای این کار در پیش گرفتهاند.۱۷
روش خاورشناسان در مطالعات قرآنی
در طول تاریخ بر اینگونه مطالعات، اصل مسلم و بدیهیای سایه افکنده است، اینکه قرآن از طرف خداوند نیست، بلکه از طرف خود محمد است؛ تمام همّ و تلاششان این بوده است که رابطهای وهمی و یا موضوعی بین قرآن و کتاب مقدس به اثبات برسانند! با این سابقه باز مدعی روش علمی بیچونوچرا هستند! البته روش علمی، موضوعمحور و بیطرفی در این عرصه، الزامات معرفتی بسیاری دارد که نمیشود آنها را نادیده گرفت:
- نخستین الزام، زبان و صعوبت عنایت همهجانبه و آشنایی با بدیع و بلاغت زبان عربی است؛ بهعنوان مثال پاتریشیا کرونه علیرغم همهی تفاسیر گذشته و معاصر، اصرار دارد که مقصود از «بالکتاب» در آیهی کریمه ﴿وَ الَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتَابَ﴾ ۱۸ صرفاً ازدواج است و نه مکاتبه. ۱۹
- مستشرق نمیتواند سعی کند بین خودِ غربیاش و بین غریب اسلامی تفاوت قائل شود؛ دائماً و به کرات به اندیشهها و افتراهای سابق غربیها رجوع میکند، زاویهی دیدش بر مسیحی بودنش استوار است؛ بنابراین خود را محصور و معطوف در انکار و رد تحریفاتی میداند که یهودیها و مسیحیها برساختهاند و قرآن کریم فضاحت آنها را برملا کرده است.
- تمرکز دقیق بر جزئیات و جداسازی آنها از چارچوب کلی و شمولی قرآن یا دین اسلام در قالب تکنگاری (مطالعهی جزئیات) فارغ از بافت و چارچوب شمولی آن، که بدان اشاره خواهد رفت، چیزی که منجر به نگاه تکبعدی تنگ و غیرعلمی میگردد.
- به همان اندازهای که این مطالعات فاقد ارزش و غیرمستند به منابع اسلامی با هرگونه قصد و غرضی هستند و بهویژه این مسئله درخصوص مدونات حدیث شریف و تفسیر صدق میکند،۲۰ به همان انداز میبینیم که به منابع یهودی-مسیحی دورهی میانه که از نظر ما مسلمانان فاقد ارزش هستند، اهمیت میدهند و بالاخص برای منابع و مصادر سریانی، عبری و یونانی اهمیت دوچندان قائلند و از همانها در مقاصد مغرضانهی خود بیشترین بهره را میبرند.
- ملاحظه میکنیم که اینگونه مطالعات با کتابهای تفسیری و روایتهای مفسر آیات محکمات به شکل ناپختهای برخورد میکنند و در رد و قبول کامل قرآن کریم بر همین مطالعات و برخوردهای خام خود تکیه میکنند.
بهاینترتیب، نخستین انگیزه برای اینگونه کارهای خصمانه، عبور از قرآن و مطالعهی تاریخی آن و نیز گشتن در پی ریشههای توراتی و انجیلی آن به گمان خودشان است؛ افزون بر این، به دنبال آنچه بین آنان به نام «نسخه سریانی» قدیمی از قرآن کریم شناخته میشود، هستند و معتقدند که پیامبر اسلام -بهزعم واهی آنان- قرآن را از روی آن استنساخ کرده است. ۲۱
مهمترین محورهایی که خاورشناسان در مطالعاتی قرآنی روی آنها متمرکزند
مطالعات و پژوهشهای معاصر را میتوان در ۳ بخش مهم دستهبندی کرد:
نخست: مسئلهی اُمی بودن پیامبر اسلام
در آیات قرآن کریم میخوانیم:
﴿الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الأَغْلالَ الَّتِي كانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾ ۲۲
﴿هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ﴾ ۲۳
﴿فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ للهِ وَ مَنِ اتَّبَعَنِ وَ قُلْ لِلَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ وَ الأُمِّيِّينَ أَأَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَاللهُ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ﴾ ۲۴
مستشرقان و برخی از پژوهشگران علیرغم اذعان اغلب تفاسیر و منابع اسلامی به اینکه مقصود از «اُمّی» عدم توانایی خواندن و نوشتن است، بر رد آن اصرار دارند؛ چراکه از نظر آنان قبول آن به این معنی مستلزم قرار دادن همهی عربها در زمرهی «بیسوادان»، یعنی کسانی که قادر به خواندن و نوشتن نیستند، میباشد و دوم اینکه اصطلاح «اٌمّی» و «اُمّیین» در زبان عبری مترادف با «امم دنیا» غیر از بنیاسرائیل است. ۲۵ بنابراین منظور از آیهی کریمه فرستادن پیامبری غیر از بنیاسرائیل بهسوی ملتها و جهانیان است. بااینوجود، مستشرقان پا را از این فراتر مینهند و تلاش میکنند آشنایی پیامبر اسلام را به کتاب مقدس ثابت کنند و البته در این تلاش شکست خوردهاند. چیزی که قرآن کریم ۱۴ قرن قبل بدان اشاره کرده است: ﴿وَ ماكُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتابٍ وَ لاتَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذاً لاَرْتابَ الْمُبْطِلُونَ﴾ ۲۶
اینگونه پژوهشها از همین منظر به ریشهی عبری برخی از اصطلاحات قرآنی استناد میکنند غافل از اینکه این دو زبان، هر دو سامی هستند و ریشهی مشترک دارند؛ بنابراین مشابهتها و تباینهای بسیاری در میان این دو مشاهده میشود بدون آنکه بتوان در خصوص آنها اجماع یا مصداقیتی قائل بود: المؤتفكة، أمانة، بركة، تبارك، بهيمة، مثاني، خلاق، درس، ربالعالمين، سكينة، صدقة، عزّر، قيوم، ماعون، منهاج، جبار، رباني، أحبار، سفك الدماء، قدوس، سورة، نبوة، بعير، عبادة، بور، صديق، جنات عدن، عليين، تزكى... ۲۷ در همان حال کرونه بر این نظر است که پیامبر دقت داشته است بر انتخاب اصطلاحات غریبی که میان قوم خودش متداول نبوده است و او را متهم میکند به اینکه در ضبط مفهوم و مقصود آنها اهتمام نداشته است. اصطلاحاتی مانند: كلالة، الصمد، إيلاف، الجزية عن يد ... و از نگاه او «الشيطان الرجيم» هم ریشهی حبشی دارد. ۲۸
مسئلهی امی بودن پیامبر بسیاری از مستشرقان را در شخصیت رسول گرامی اسلام در قبل از دعوت متوقف کرده است؛ آنان بر ارتباط تنگاتنگ بین فعالیتهای دینی و تجاری وی بهویژه موضوع عزلت ایشان در غار آنگونه که در منابع سیره آمده است، تأکید میورزند. ۲۹ برخی از مستشرقان به کاربرد قرآنی مصطلح «حنفاء» متعرض شدهاند؛ چراکه از نظر یهود منظور از آن، آنان میباشد و عدهای از مورخان مانند کندی، بیرونی و مسعودی بر این باورند که منظور از آن «صابئه حرّان» هستند که یوحنای معمدانی را پیروی میکردند ... سپس به سمت پرستش اجرام سماوی و بهویژه «عزّی» که نامی برگرفته از «ماه/قمر» بود متمایل گردیدند. از نظر این مستشرقان، اینان مدرسهی فکری فعالی شکل دادند و بر برخی از دانشمندان اسلامی تأثیر گذاردند. ۳۰
دوم: تطبیق قرآن با کتاب مقدس
گزافه نیست اگر بگوییم امروزه مطالعات استشراقی قرآن، منحصر در مقارنهی قصص قرآنی با میراث یهودی-مسیحی است و حداقل امکانپذیر است که همهی مقالات وارده در دایرهالمعارف اسلامی را از این زوایه مورد توجه قرار دهیم؛ ۳۱ و اما حاصل آن القای کلیگویی و عدم وضوح نص قرآنی است؛ برای اثبات این ادعا بهصورت خودکار متوسل به کتابهای تفسیری و روایاتی میشوند که مملو از اسرائیلیات هستند.
میخواهم مقداری در فهم مستشرقان از آیهی کریمه ﴿إِلاَّ تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُما فِي الْغارِ إِذْ يَقُولُ لِصاحِبِهِ لاتَحْزَنْ إِنَّ اللهَ مَعَنا فَأَنْزَلَ اللهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَ أَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْتَرَوْها وَ جَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلى وَ كَلِمَةُ اللهِ هِيَ الْعُلْيا وَاللهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ﴾ درنگ کنم؛ ۳۲ این آیه که آن را آیهی غار مینامند در دو شکل به کار گرفته میشود: ۳۳ نخست، برای هجوم به کتب تفسیری متأخر که بهزعم خود از یاری الهی، نصرت و سکینت حجتی برای تشریع جهاد و قتال برساختهاند بدون امعان نظر به ویژگیهای دینی اسلام! و دوم، اصلاً برای فروکاستن ارزش «هجرت»؛ چراکه دعوی آنان این است که پیامبر اسلام آن را از قصهی پناه بردن داوود به غار درحالیکه از دست شاؤول یا جالوت آنگونه که در کتاب مقدس آمده است فرار میکرده، اقتباس کرده است. ۳۴
سوم: مسئلهی تحریف یا نقصان قرآن کریم
این افترای مستند به کارهای نولدکه و بهویژه رسالهاش است با عنوان: «تاریخ نص قرآنی یا اصل و ترکیب سور قرآنی» و نیز مقالهی وی دربارهی قرآن در دایرةالمعارف بریتانیکا. ۳۵ اشکالاتی که او بر برخی از اصطلاحات و اختلاف فِرَق اسلامی در فهم یا اختلاف در قرائات آن وارد میسازد مبنای تأکید بر تهمت تحریف یا نقصان قرآن کریم شده است، اختلافاتی که بلافاصله بعد از وفات پیامبر اسلام پیدا شد. این مستشرقان گمان میکنند که اختلافات سیاسی یا مذهبی ممکن است منجر بدان شده باشد، اما قرآن کریم جواب آنان را اینگونه داده است: ﴿لايَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ﴾ ۳۶
در پایان، قرآن کریم همچنان قانون اساسی مسلمانان باقی مانده و تشکیلدهندهی آغازین و پایانبخش نهایی تاریخ امت اسلامی هم است. قرآن کریم پیوسته موضوعی غنی برای تحقیق و پژوهش و میدان وسیعی برای مجادلهی فکری و علمی است. به نظر بنده قرآن کریم به آن اندازه که ما نیازمند فهم رسالت و مقاصد آن برای تبلیغ صادقانه برای جمیع انسانیت و زایل کردن مکر در کمیننشستگان هستیم، محتاج دفاع ما نیست؛ این مهم نیازمند توجه و عنایت به علوم روز دنیا و یادگیری زبان است تا بتوان در برابر هرگونه هجمهای که از جانب اینگونه مراکز صورت میگیرد، ایستاد ۳۷ و پاسخ تهمتهای کورکورانهی آنان را داد و رد کرد.
عدم فهم اصطلاحات قرآنی برخی از مستشرقان را به سمت کاویدن میراث یهودی-مسیحی و یا استناد به برخی از کتب تفسیریای که ناقل اسرائیلیات هستند، کشانده است، هدف از آن هم چیزی جز نتیجهگیریهای اشتباه و مشوش کردن تصویر اسلام و نبی مکرم اسلام نیست.
منابع:
منبع مقاله: http://albasaer.org/index.php/post/۱۴
[۱] سورة البقرة الآية ۱۲۰.
[۲] سورة الفرقان آية ۳۰.
[۳] رجعت خصوصاً إلى الأعداد الأخيرة من مجلتي Israel Oriental Studies و Jerusalem Studies in Arabic and Islam..
[۴] دائرة المعارف الإسلامية أو (EI`) صدرت منذ منتصف القرن العشرين بليدين في هولندا وتمت مراجعتها وتنقيحها خلال العقدين الأخيرين تحت إشراف كبار المستشرقين المعاصرين. والغريب أنّها صدرت في ۱۱ مجلداً ضخماً يضم آلاف المقالات و بمختلف اللغات العالمية باستثناء العربية!! والملاحظ أن عدد الكتّاب المنتسبين إلى الكيان الصهيوني يقدر بأضعاف المساهمين العرب!
[۵] A. BADAWI, Defence du Coran contre ses critiques, Coll ISLAMICA, ed l.Unicite, Paris. ۱۹۸۹.p۹-۱۰.
[۶] انظر الدكتور الزيادي، الاستشراق أهدافه و وسائله، كلية الدعوة الإسلامية، بيروت. ۲۰۰۲. ص ۸۰-۸۵. د م. ح. ع. الصغير، المستشرقون والدراسات القرآنية، ص ۴ - ۷۵.
[۷] من باب المقارنة مثلاً تقوم مراكز الدراسات الصهيونية اليوم بتصنيف و ترجمة ما يعادل عشرات الأضعاف ما تصدره دور النشر العربية كلها مجتمعة!
[۸] انظر:A. BADAWI, Defence du Coran contre ses critiques, Op. Cit.
وللمؤلف نفسه: موسوعة المستشرقين.
[۹] انظر:
Patricia CRONE, Meccan trade and of the Islam, Princeton. ۱۹۸۷. p ۹۵-۷.
[۱۰] انظر The Encyclopedia of the Islam مقالات لهم عن: الأمويين، معاويةبنأبيسفيان، زيادابنأبيه، يزيد، الوليد ...
[۱۱] د م. ح. ع. الصغير، المستشرقون و الدراسات القرآنية، ص ۸۵.
[۱۲] GILLIOT(Cl), «Les informateurs juifs et chretiens du Mohamed, reprise d un probleme traite par A. Sprenger et T.Noldeke», in Journal of Studies Arabic and Islamic, vXXII(۱۹۹۸). p ۸۶.
[۱۳] سورة النحل الآية ۱۰۳.
[۱۴] اعتمد جيليو على السيوطي، الدر المنثور، ج ۴ ص ۱۳۱. و توصل إلى عدد من أسماء الموالي، إلاّ أنه تاه في تحديد معالم هذه الشخصية (الاسم، الكنية، الوظيفة، اللغة ...) و نجد بعض هذه الروايات في تفسير العياشي. انظر السيد الطباطبائي، الميزان في تفسير القرآن، ج ۱۲ ص ۱ - ۳۵۲.
[۱۵] يرجع الدكتور الزيادي أسطورة النسخة السريانية القديمة إلى الدكتور فيجانا. انظر الاستشراق أهدافه و وسائله، كلية الدعوة الإسلامية، بيروت. ۲۰۰۲. ص ۱۲۰.
[۱۶] عمد بعضهم إلى استخدام الدليل الأثري دون إثبات علاقة مباشرة بين بداية ظهور الإسلام و بين أي نشاط مسيحي أو يهودي، لسبب واضح و هو الأزمة التي كانوا يعيشونها في تلك المرحلة. انظر مثلاً: RUBIN (Uri), «Iqraa bismi rabbika?», In Israel Oriental Studies vXIII,(۱۹۹۳). p ۴۵.
[۱۷] غلبت الدراسات المقارنة على أعمال المستشرقين المتأخّرين، و كأنّها تسعى إلى الدفاع عن الرواية التوراتية و الإنجيلية التي اتهمها القرآن الكريم بالتحريف. انظر مثلاً: KISTER(M.J.), «Adam: a study of some legend..», In Israel Oriental Studies vXIII,(۱۹۹۳). p ۷۴-۶.
[۱۸] سورة النور آية ۳۳.
[۱۹] توصلت كراون إلى هذا الاكتشاف بالاستناد إلى المفهوم الدارج في بعض اللهجات، و قددفعها إلى هذا الاستنتاج اتِّباع تصنيف معيّن لسور القرآن الكريم!!.. CRONE(P.), «Two legal problems on the early history of the quran», in Journal of Studies Arabic and Islamic, vXVIII(۱۹۹۴). p ۸-۶.
[۲۰] انظر مثلاً: هشام جعيط، الوحي و القرآن و النبوة، دار الطليعة بيروت. ۱۹۹۹. ص ۷.
[۲۱] تعيدنا هذه الادعاءات إلى مكر و تهم الاستكبار القرشي و إلى الأباطيل المتكررة من حين إلى آخر. د ف. الزيادي، الاستشراق أهدافه و وسائله، م. ن. ص ۱۲۰-۱۲۲.
[۲۲] سورة الأعراف الآية ۱۵۷.
[۲۳] سورة الجمعة الآية ۲.
[۲۴] سورة آلعمران آية ۲۰.
[۲۵] هشام جعيط، الوحي و القرآن و النبوة، ۲-۴۳، ۶-۱۱۷. A. BADAWI, Defence du Coran contre ses critiques, Op. Cit.p ۸.
[۲۶] سورة العنكبوت الآية ۴۸.
[۲۷] تعود معظم هذه المصطلحات إلى دراسة سابقة لهوروفيتز: A. BADAWI, Defence du Coran contre ses critiques, Op. Cit. p۳-۴۴.
[۲۸] CRONE(P.), «Two legal problems on the early history of the quran», Op. Cit., p ۷-۸. وذهبت الكاتبة إلى أنّ المقصود القرآني من «كلالة» ألغي أو حرّف لأسباب سياسية بعيد وفاة الرسول (صلى الله عليه و آله و سلم).
[۲۹] تعود هذه الفكرة إلى جولدتسيهر. انظر: د ع. دراز، مدخل إلى القرآن الكريم، دارالقلم، الكويت. ۱۹۸۴. ص ۵-۱۳۶.
[۳۰] المرجع نفسه، ص ۱۳۲. lEVY (M.), «On the polemical usage of term Hanif», In Journal of Studies Arabic and Islamic,vXXVIII (۲۰۰۳). P ۲۲۲-۳ HAWTING, «Tahannuth», In EI` vX (۲۰۰۲). P ۱۰۶..
[۳۱] انظر مثلاً مقالات ر. فايرستون من معهد الاتحاد العبري في شيكاغو (يعقوب، يوسف، زبور ...) In EI` vXI (۲۰۰۲). P ۲۵۴, ۳۵۴-۶, ۳۷۲..
[۳۲] سورة التوبة الآية ۴۰.
[۳۳] انظر مقال أوري رابن من جامعة تل أبيب:
«The life of Mohammed, the higra in the Quran», In Journal of Studies Arabic and Islamic,vXXVIII (۲۰۰۳). P ۴۰-۶۴.
[۳۴] اعتمدت هذه الدراسة على سفر صامويل، ۲۴. و سفر الملوك، ۶: ۱۵-۱۸. انظر:
«The life of Mohammed,..», Idem. P ۵۷-۸.
[۳۵] انظر: د م. ح. ع. الصغير، المستشرقون والدراسات القرآنية، ص ۲-۸۳.
[۳۶] سورة فصلت/ الآية ۴۲.
[۳۷] تصدر هذه المجلات دوريًّا دليلاً لكل الأعداد السابقة، كما تصدر إحدى المراكز الإنجليزية منذ بداية القرن العشرين وسنويًّا فهرساً شاملاً لكل ما ينشر حول الإسلام. انظر: index islamicus