فرهنگ امروز/ نِیت بارکسدیل ترجمه: فاطمه شمسی:
این فکر که برجستگی و شهرت ادبی با خود نوعی جاودانگی به همراه میآورد بسیار وسوسهکننده است، اما حقیقت تلخ این است که حتی آثار برجسته نیز در معرض نابودی، فساد یا سوزانده شدن و یا حتی فراموش شدن هستند. آثار گمشدهی بیشماری تا کنون به دست فراموشی سپرده شدهاند، اما چندصد مورد از آنها هستند که با وجود غیبتشان مشهور ماندهاند. در زیر به معرفی ۸ اثر میپردازیم که با وجود اینکه از دست رفتهاند اما همچنان در یادها ماندگار هستند.
- منظومه «احمق» اثر هومر
خالق ایلیاد و ادیسه پایههای ادبیات یونان و سبک حماسی و تاریخنویسی جنگ و سفرنامهنویسی را بنا نهاد، اما بنا به نقل ارسطو، وی همچنین حماسهی سومی نیز نوشته بود که «احمق»[۱] نام داشت، این اثر نیز اساس ادبیات کمدی بهحساب میآید. شخصیت اصلی این حماسه که نامش بر اساس آن نهاده شده، شجاعت آشیل یا حیلهگری ادیسه را ندارد، وی تا اندازهای احمق است، چنانچه افلاطون در مورد او میگوید: «زیاد میدانست اما همه چیز را نه آنچنانکه باید میدانست». بزرگترین فلاسفهی یونان تحت تأثیر شوخطبعی این شخصیت احمق در اثر هومر بودهاند، بااینوجود هیچ قسمتی از این حماسهی کهن باقی نمانده است. در این میان، دانشمندان امروزی در اینکه آیا هومر یک شخصیت مستقل بود و یا مکتبی در سنت شعری که قرنها بعد به شاعر نابینای جهان باستان نسبت داده شد، تردید دارند.
۲. دایرۀالمعارف یُنگل
بین سالهای ۱۴۰۳ تا ۱۴۰۷ بیش از ۲۰۰۰ دانشمند در نانجینگ، پایتخت دودمان مینگ گرد هم آمدند تا بزرگترین پروژهی ادبی در چین را تدوین کنند، وظیفهی آنها که توسط امپراتور یُنگل[۲] مقرر گردیده بود، به وجود آوردن چکیدهای از تمام اندیشهها و نوشتههای مهم و اساسی چینی بود. نتیجهی نهایی دستنویسی شامل ۲۲۹۳۷ فصل بود که در ۱۱۰۹۵ جلد جمعآوری شد. هزینهی چاپ پروژهی تکمیلشده بسیار بالا بود و امپراتور بعدی دودمان مینگ نیز انگیزهی سَلف خویش را برای ترویج و اشاعهی این اثر نداشت. دستنویس اصلی دایرۀالمعارف ینگل در اواخر قرن هفدهم گم شد. در سال ۱۸۶۰ بیشترین بخش از تنها نسخهی رونویسیشده (مربوط به سال ۱۵۶۷) در خلال غارت و سوختن بجینگ توسط نیروهای انگلو-فرانسوی در جنگ دوم تریاک از میان رفت. امروزه تنها ۴ درصد از دایرۀالمعارف اصلی بر جای مانده است.
۳. دستنوشتههای اقوام آزتک و مایا
معمولاً یکی از غنایمی که نصیب فاتحان میشود، پاک کردن و بازنویسی تاریخ مردم مغلوب است. گفته شده زمانی که چهارمین امپراتور آزتکها برای تثبیت این امپراتوری در سال ۱۴۲۶ از اتحاد نظامی بهره برد، دستور داد تا تمامی اسناد تاریخی قبلی را نابود سازند و تاریخی حقیقی از منشأ و قدرت قوم آزتک تدوین کنند. ۱۳۶ سال بعد در ایالت یوکاتان در مکزیک، نمایندهی (فاتحی از نوع دیگر) این ایالت نظیر چنین عملی را انجام داد. در سال ۱۵۶۲ دیگو دُ لندا، از رهبران فرقهی فرانسیسکن در یوکاتان، دستور نابودی هزاران اثر هنریِ دینی و تاریخی مربوط به تمدن مایا را داد، این آثار شامل دستکم ۲۷ دستنویس هیروگلیفی میشد. لندا دستورات خود را بهمنزلهی تفتیش عقاید مایاییها و زدودن آثار مربوط به آیینهای دینی کهن آنها میدید. جالب آنجاست که بیشتر مطالبی که راجع به تاریخ و دین مایاها میدانیم از روی کتابی است که لندا پس از آنکه به اسپانیا تبعید شد برای دفاع از خود نوشت.
۴. نمایشنامههای گمشده (یا شاید تقلبی) شکسپیر
کمدیها، تاریخها و تراژدیهای موثق ویلیام شکسپیر بالغ بر ۳۶ نمایشنامه بوده که تأثیری بسیار زیاد بر زبان انگلیسی بر جای گذارده است. اما بر اساس دو پارهکاغذ ۴۰۰ ساله شاید دو نمایشنامهی دیگر از شکسپیر وجود داشته که اکنون از میان رفته است. یک فهرست که قدمت آن به سال ۱۵۹۸ میرسد، یک کمدی با نام «بُرد رنج عشق»[۳] را به مجموعه آثار شکسپیر اضافه کرده است. بسیاری از دانشمندان بر این باورند که این عنوان نام دیگری برای نمایشنامهی «رام کردن زن سرکش» است. اما قطعهای مربوط به سال ۱۶۰۳ که چندین سال بعد کشف شد، هر دو این عناوین را شامل میگشت. چنین ابهامی در مورد یک نمایشنامه دیگر با عنوان «کاردنیو» وجود دارد، باور بر این است که این نمایشنامه با همکاری شکسپیر و جان فلچر نوشته شده و در ماه ژوئن در سال ۱۶۱۳ معرفی شد. این نمایشنامه در صورت وجود، به احتمال اثری است که بر اساس داستانی فرعی از رمان مشهور «دن کیشوت» اثر میگل دُ سروانتس نوشته شده، رمانی که یک سال قبلتر با ترجمهی انگلیسی ظهور کرده بود.
۵. خاطرات لرد بایرون
جرج گوردون و لرد بایرون از جمله شاعران اصیل دوران رمانتیک بودند که با احساس و هیجان و حس ماجراجویی در آن دوران زندگی میکردند و مینوشتند. بایرون در سال ۱۸۱۶ از رسوایی روزافزون و ازدواج شکستخوردهاش گریخت تا باقی عمرش را در تبعیدی بیباکانه در سرتاسر اروپا بگذراند. بایرون ۸ سال پیش از مرگش با اعتماد به دوستش توماس مور، اتوبیوگرافیاش را که با خط بد بر ۷۸ ورق کاغذ نوشته بود به او سپرد. روزها پس از آنکه خبر درگذشتش به انگلستان رسید، مور به همراه ناشر مشهور، جان مورای و دوست دیگرش (با کسب اجازه از همسر متارکهکردهاش) تصمیم به نابودی اتوبیوگرافی بایرون گرفتند. این افراد ادعا نمودند که قصد داشتند بایرون و خانوادهاش را از رسوایی نجات دهند، اگرچه خود بایرون به مورای دربارهی دستنویسش نوشته بود که در این اثر «بسیاری از مهمترین چیزها را بر جای گذاشته است».
۶. رمان «ارواح مردهی» گوگول
در پیچوتاب يك داستان غمانگيز كه ارزش تبديل شدن به يك رمان روسي را داشت، نیکلای گوگول قسمت دوم شاید بزرگترین اثرش را تحت تأثیر مشاور روحانیاش نابود کرد، مشاورش او را متقاعد ساخته بود که تمام آثار خلاقانهاش شیطانی هستند. كتاب (رمان) «ارواح مردهی» گوگول که در سال ۱۸۴۲ نوشته شد، مردی را به تصوير ميكشد كه با پرسه زدن در روستاهاي اوكراين حق كشاورزي زارعين تازه درگذشته را ميخرد تا بتواند ره صدساله را در يك شب طي كرده و ثروتمند شود؛ اين رمان يكي از مهمترین رمانهاي قرن ۱۹ به شمار ميرود. گوگول بعد از اينكه تقریباً كل اثر را سوزاند بلافاصله پشيمان شد و در يأسي عميق فرو رفت، وی بهقدري از اين اتفاق متأثر شده بود كه تا ۹ روز لب به هیچچیز نزد و بالاخره در روز نهم در چهارم مارچ ۱۸۵۲ درگذشت.
۷. چمدان گمشدهی همینگوی
در دسامبر سال ۱۹۲۲، همسر اول ارنست همینگوی چمدانش را برای چند ثانیه در قطار رها کرد، هنگامی که بازگشت، این چمدان که تقریباً حاوی همهی نوشتههای منتشرنشدهی همسرش میشد، دزدیده شده بود. همینگوی در اقدامی بینتیجه برای بازیابی آثار گمشدهاش راهی پاریس شد. در میان این آثار رمان تقریباً تکمیلشدهای وجود داشت که بر اساس تجربیاتش در جنگ جهانی اول نوشته بود. نخستین کارش هم در میان این آثار ربوده شده بود، این اثر که گسستی از گذشته محسوب میگردد به باور برخی منتقدان ادبی به احتمال اثری بوده که موجب برانگیختن خلاقیتش در طی دهههای بعدی شده است.
۸. رمان «عکس رویهمافتاده»[۴] از سیلویا پلات
زمانی که سیلویا پلات، شاعر و رماننویس آمریکایی در سن ۳۰ سالگی خودکشی کرد، اشعار و دستنوشتههای بسیاری از خود بر جای گذاشت، همسر وی تد هیوز، شاعر بریتانیایی، بهموجب قوانین وراثت انگلیس وصی قانونی او بهحساب میآمد. ماههای آخر زندگی پلات به طور خارقالعادهای پربار بود: وی در خلال این ماهها بسیاری از بهترین اشعارش را سرود. هیوز در خاطراتش در سال ۱۹۷۷ آشکار کرد که پلات «چیزی حدود ۱۳۰ صفحه از یک رمان را نوشته بود که موقتاً عنوان عکس رویهمافتاده را بر آن نهاده بود؛ این نسخه در حدود سال ۱۹۷۰ ناپدید گشت.» از آن زمان به بعد بسیاری از هواداران پلات گزارش منفعلانه و بیتفاوت هیوز از این رمان گمشده را به زیر سؤال بردهاند.
[۱] The Margites, margos
[۲] Yongle
[۳] “Love’s Labour’s Won.”
[۴] “Double Exposure”