شناسهٔ خبر: 44661 - سرویس باشگاه ترجمه

بحثی در باب اسرائیل و آزادی آکادمیک (۲)؛

لزوم کنترل پلیسی دانشگاه

دانشگاه اسراییل دو دلیل مرتبط به هم وجود دارد که چرا حامیان اسرائیل می‌پندارند که انتقاد از اسرائیل آن‌قدر خطرناک است که دانشگاه‌ها را باید به‌صورت مداوم تحت کنترل پلیسی نگه داشت: دلیل اول این است که رابطه‌ی ویژه‌ی امریکا با اسرائیل شکننده و ضعیف است؛ دلیل دوم این است که برخلاف ادعاهای قدرت‌مندترین مدافعان اسرائیل، حمایت از این رابطه در میان مردم امریکا نه گسترده است نه عمیق.

فرهنگ امروز/ جان میرشایمر، ترجمه محسن محمودی:

 

جذب دانشجویان

لابی حامی اسرائیل مقدار زیادی از وقت و منابع خود را صرف اعمال نفوذ بر دانشجویان در دانشگاه‌ها می‌کند. کمیته‌ی امور عمومی اسرائیل-امریکا (ایپک) که بدون تردید قدرتمندترین سازمان طرف‌دار اسرائیل است، این کار را دست‌کم از اواخر دهه‌ی ۱۹۷۰ انجام داده است. در اوایل دهه‌ی گذشته، زمانی که اسرائیل در دانشگاه‌ها به شدت مورد انتقاد بود، این سازمان حرکتی اساسی برای تصرف مجدد دانشگاه‌ها انجام داد. ایپک تنها گروهی نیست که در این تلاش شرکت می‌کند، در واقع «ائتلاف اسرائیل در دانشگاه» که در سال ۲۰۰۲ بنیان‌گذاری شد «تا تغییر مثبتی را در دانشگاه‌ها به نفع اسرائیل ایجاد کند» یکی از ۳۳ سازمانی است که این کار را انجام می‌دهند.  

این گروه‌های متنوع، دانشجویان یهودی و نیز دانشجویان غیریهودی را به‌عنوان گروه‌های هدف تلقی می‌کند، هدف آن‌ها این است که دانشجویان یهودی را تحریک کنند تا به نحو مشتاقانه‌ای و بدون ترس از اسرائیل حمایت کنند و نیز آن‌ها را آموزش دهند که چگونه در دانشگاه‌ها برای اسرائیل طرف‌دار بیابند؛ عنصر مهمی از این راهبرد، آموزش دانشجویان یهودی برای جذب دانشجویان غیریهودی به سمت اسرائیل است.

غیر از این واقعیت که مسئله‌ی آزاردهنده‌ای در ارتباط با لابی‌گری گروه‌های خارج دانشگاه برای تحت نفوذ گذاشتن چگونگی تفکر دانشجویان درباره‌ی یک کشور خارجی وجود دارد، بسیاری از ترفندهایی که لابی اسرائیل به کار می‌گیرد با ارزش‌های اساسی آکادمیک منافات دارد؛ برای نمونه، توصیه‌ای را در نظر بگیرید که کتاب راهنمای هاسبارا: پیشبرد منافع اسرائیل در دانشگاه[۱] به دانشجویان ارائه می‌دهد؛ به دانشجویان گفته می‌شود که دو رهیافت را می‌توان برای جذب طرف‌دار برای اسرائیل به کار گرفت: امتیازگیری و بحث اصیل. هدف امتیازگیری این است که یک مناظره‌ی عقلانی را پیش ببرد، درحالی‌که از بحث واقعی دوری می‌کند، به‌عبارت دیگر، هدف این است که واقعیت‌ها به روش هوشمندانه‌ای طوری دست‌کاری شوند که به نفع اسرائیل باشند. کتاب راهنمای هاسبارا این‌گونه می‌افزاید که امتیازگیری می‌تواند مخاطبانی را که خود را به اندیشیدن درباره‌ی دیدگاه‌هایشان نسبت به موضوعی متعهد می‌بینند، تحریک کند؛ اما مهم‌تر از آن، این است که دانشگاه‌ها به تشویق امتیازگیری متعهد شوند و به جای آموزش دانشجویان به‌صورت انتقادی بیندیشند و در مناظره‌های اصیل درگیر شوند.

همچنین لابی اسرائیل توجه خاصی به جذب دانشجویان غیریهودی دارد؛ این راهبرد در بیانیه‌ی رسمی پروژه‌ی دیوید در سال ۲۰۱۲ درباره‌ی چگونگی تبلیغات به نفع اسرائیل در دانشگاه‌ها به روشنی ترسیم شده است؛ این بیانیه با این فرض آغاز می‌کند که دانشجویان امروزی به‌راحتی آلت دست قرار می‌گیرند، چون آن‌ها از لحاظ سیاسی عمدتاً بی‌تفاوتند و اغلب آن‌ها در مطالعاتشان جدی نیستند، اغلب آنان دانشگاه را به‌عنوان زمانی برای تمرکز بر سرگرمی و خودشناسی تلقی می‌کنند. چنین وضعیتی در اثر این واقعیت که بسیاری از دانشگاه‌ها و کالج‌ها از لحاظ علمی محیط‌های سخت‌گیری برای بسیاری از دانشجویان نیستند، تشدید می‌شود.

با توجه به این زمینه‌ی مساعد برای جذب افراد، بیانیه‌ی لابی تأکید می‌کند که باید دانشگاه‌ها را بر اساس رهبران دانشجویی طرح‌ریزی (به آن معناست که متنفذین دانشگاهی را اعم از افراد و گروه‌ها شناسایی کرد) کنند؛ سپس تلاشی باید صورت گیرد تا آن‌ها را به سمت اسرائیل جذب کرد؛ جذب آن‌ها به حرکت‌های طرف‌دار اسرائیل، فرصتی برای برد قابل ملاحظه‌ی طرف‌داران اسرائیل است. پروژه‌ی داوود تا آنجا پیش می‌رود که می‌گوید گروه‌های خاصی ازقبیل امریکایی‌های هندی‌تبار، قابلیت زیادی برای هم‌بستگی طبیعی با اسرائیل دارند، چون هند و اسرائیل هر دو تا حدودی «اهداف عمده‌ی تروریسم اسلامی هستند و از تداوم اختلافات مرزی با جمعیت‌های مسلمان رنج می‌برند». گروه‌های آسیایی دیگر ازقبیل دانشجویان چینی و کره‌ای نیز به‌عنوان چشم‌اندازهای خوبی برای قضیه‌ی اسرائیل تلقی شده‌اند.

نیروهای حامی اسرائیل همچنین هزینه‌ی زیادی را صرف دست‌کاری تفکر دانشجویان از طریق اعمال نفوذ بر آنچه در روزنامه‌های دانشگاهی درباره‌ی اسرائیل نوشته می‌شود، می‌کنند. بیانه‌ی پروژه‌ی داوود می‌گوید که مبلغان دانشگاهی طرف‌دار اسرائیل باید برای به‌ دست گرفتن نقش‌های رهبری در این‌گونه انتشارات یا دست‌کم گسترش روابط با کسانی که تأثیر مثبتی بر پوشش خبری درباره‌ی اسرائیل دارند، تلاش کنند؛ گرچه تلاش برای پیشبرد پوشش رسانه‌ای مثبت در دانشگاه اشکال ندارد، این راهبرد نشان می‌دهد که لابی اسرائیل هیچ گوشه‌ای از زندگی دانشگاهی را در مبارزه‌‌ی خود برای شکل بخشیدن به چگونگی تفکر دانشجویان درباره‌ی اسرائیل در سراسر ایالت متحده دست‌نخورده باقی نگذاشته است. (۲۰)

 

هدف قرار دادن کالج‌ها و کتاب‌های جیبی

بالاخره لابی اسرائیل می‌کوشد تا به گفتمان دانشگاهی درباره‌ی اسرائیل از طریق رصد آنچه اساتید می‌گویند و تهدید به قطع حمایت مالی از سوی منابع خارجی (خیرین، بنیادها و دولت) در صورت انتقاد از اسرائیل، شکل ببخشد؛ برای مثال، در سپتامبر ۲۰۰۲، دانیل پایپز[۲] تارنمای دیده‌بان دانشگاه را راه‌اندازی کرد، سایتی که پرونده‌هایی را درباره‌ی دانشگاهیان مظنون منتشر می‌کند و دانشجویان را تشویق می‌کند اظهارنظرها یا رفتارهایی را که می‌توان به‌عنوان رفتارهای خصومت‌آمیز با اسرائیل تلقی کرد، گزارش دهند؛ این تلاش علنی برای درج اسامی دانشگاهیان در فهرست مظنونان و آزار و اذیت آنان واکنش‌های شدیدی را برانگیخت و پایپز مجبور شد پرونده‌ها را حذف کند؛ اما این سایت کماکان از دانشجویان دعوت می‌کند که هرگونه رفتار ضداسرائیلی را در دانشگاه‌های ایالات متحده گزارش دهند. تبدیل کردن دانشجویان به خبرچین با ارزش‌های آکادمیک همخوانی ندارد.

کارزار پایپز برای ارعاب منتقدان اسرائیل در دانشگاه‌ها در اینجا متوقف نشد، وی به همراه مارتین کرامر، استاد امریکایی اسرائیلی‌تبار که پژوهشگر ارشد مؤسسه‌ی واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک[۳] و رئیس کالج شالِم[۴] در اورشلیم است، به تشویق کنگره‌ی امریکا برای قطع بودجه یا دست‌کم رصد دقیق ماده‌ی ششم پرداختند که دولت فدرال به برنامه‌های مطالعات خاورمیانه یا سایر مناطق در دانشگاه اصلی می‌دهد. هدف این است که منتقدان اسرائیل را ساکت کنند و دانشگاه‌ها را واردار کنند تا اساتیدی را استخدام کنند که دیدگاه‌هایشان با دیدگاه‌های کرامر و پایپز همسویی بیشتری دارد. (۲۱)

حتی مهم‌تر از آن، زمانی که اسرائیل در دانشگاهی مورد انتقاد جدی قرار می‌گیرد، حامیان مالی یهودی همواره از رؤسای دانشگاه‌ها می‌خواهند که اعتراض کنند و در برخی موارد تهدید می‌کنند که کمک‌های مالی خود را به آن دانشگاه قطع می‌کنند؛ اگر آن حامیان مالی ثروتمند باشند یا تعداد زیادی از آن‌ها کمک مالی خود را متوقف سازند، این امر می‌تواند پیامدهای جدی‌ای برای دانشگاه داشته باشد. نمونه‌ی بارز این راهبرد در فوریه‌ی ۲۰۱۲ اتفاق افتاد، زمانی که دانشگاه پنسیلوانیا میزبان کنفرانس «بایکوت، قطع سرمایه‌گذاری و تحریم» بود (این کنفرانس در دانشگاه ای‌وی‌لیگ برگزار می‌شد)؛ این کنفرانس موی دماغ جامعه‌ی طرف‌دار اسرائیل و عمیقاً باعث عصبانیتشان شد. جای تعجب نیست که روزنامه‌ی دانشگاه درست قبل از کنفرانس چنین تیتر زده بود: «کنفرانس بی‌دی‌اس آخر این هفته برگزار می‌شود؛ حامیان مالی تهدید می‌کنند کمک‌هایشان به دانشگاه را به‌ خاطر اجازه به برگزاری این کنفرانس متوقف می‌سازند.»

جای تعجب نیست که این دانشگاه تا آنجا پیش رفت که به طرف‌داران اسرائیل اطمینان خاطر دهد: «این کنفرانس از تحریم یا بایکوت علیه اسرائیل حمایت نمی‌کند»؛ به‌ویژه، رئیس دانشگاه پنسیلوانیا و رئیس هیئت امنای آن بیانه‌ی مشترکی در روزنامه‌ی دانشگاه منتشر کردند و گفتند: «به‌صراحت می‌گوییم که دانشگاه مصراً و اکیداً با این دستور کار مخالف است، در حقیقت باید بگوییم که ما از اساس با موضعی که توسط کنفرانس بی‌دی‌اس اتخاذ شده، مخالفیم.»

اما از مدیران دانشگاه انتظار نمی‌رود در قبال دیدگاه‌های بیان‌شده توسط اساتیدشان یا در کنفرانس‌های برگزارشده در دانشگاه‌شان موضع‌گیری کنند، از آن‌ها انتظار می‌رود که نسبت به کنفرانس‌ها بی‌طرف باقی بمانند به ‌گونه‌ای که در قبال بحث‌هایی که ارائه می‌شود به‌هیچ‌وجه پیش‌داوری‌ای به خرج ندهند. وقتی افرادی که در موضع قدرت قرار دارند پیرامون آرا و نظریاتی که مورد بحث است قضاوت می‌کنند، چندان ثمربخش نیست، اما تأثیری مأیوس‌کننده بر نحوه‌ی اظهارنظر اساتید و دانشجویان دارد؛ اما رؤسای دانشگاه پنسیلوانیا این قاعده را نقض کردند، چون بدون شک می‌ترسیدند که اگر صراحتاً بیزاری خود را از این کنفرانس ابراز نکنند پیامدهای مالی منفی در بر خواهد داشت و آرزو می‌کردند که این کنفرانس در دانشگاه آن‌ها برگزار نمی‌شد. بااین‌همه، این کنفرانس در دانشگاه پنسیلوانیا بدون هیچ پیشامدی برگزار شد.

در مجموع، در سالیان اخیر افراد و گروه‌های حامی اسرائیل به‌ویژه پیرامون دانشگاه‌ها فعال بوده‌اند و کوشیده‌اند انتقادات نسبت به اسرائیل را خاموش کنند و تصویر مثبتی از دولت یهود ارائه دهند؛ متأسفانه آن‌ها اغلب راهبردهایی را به کار گرفته‌اند که نامشروع است و بحث آزادانه در دانشگاه را تهدید می‌کند.

 

اسرائیل و خطر بحث آزاد

دو دلیل مرتبط به هم وجود دارد که چرا حامیان اسرائیل می‌پندارند که انتقاد از اسرائیل آن‌قدر خطرناک است که دانشگاه‌ها را باید به‌صورت مداوم تحت کنترل پلیسی نگه داشت: دلیل اول این است که رابطه‌ی ویژه‌ی امریکا با اسرائیل شکننده و ضعیف است؛ دلیل دوم این است که برخلاف ادعاهای قدرت‌مندترین مدافعان اسرائیل، حمایت از این رابطه در میان مردم امریکا نه گسترده است نه عمیق. امریکایی‌ها تصویر عموماً مثبتی از اسرائیل دارند، اما اکثر آن‌ها فکر نمی‌کنند که ایالت متحده باید بدون قید و شرط از اسرائیل حمایت کند.

این بدان معناست که اگر بحث آزادانه‌ای درباره‌ی تاریخ اسرائیل، سیاست اسرائیل در اراضی اشغالی و رابطه‌ی ایالات متحده با اسرائیل وجود داشته باشد، احتمالاً امریکایی‌های بیشتری به رهبران خود در واشنگتن فشار خواهند آورد که رابطه‌ی ویژه را کنار بگذارند و با اسرائیل مانند یک کشور عادی رفتار کنند، شبیه آنچه با دموکراسی‌های دیگری چون بریتانیا و فرانسه و هند رفتار می‌شود. لابی اسرائیل می‌خواهد اطمینان حاصل کند که این مسئله اتفاق نمی‌افتد، بنابراین بیست‌وچهارساعته و هفت روز هفته برای شکل بخشیدن به این گفتمان کار می‌کند، به گونه‌ای که اسرائیل به‌صورت مثبتی به تصویر کشیده شود.

رابطه‌ی اسرائیل با ایالات متحده هیچ همتا و همانندی ندارد، در واقع همان‌طور که زمانی اسحاق رابین گفته بود «حمایت امریکا از اسرائیل در تاریخ معاصر بی‌سابقه است». (۲۳) رابطه‌ی ویژه به‌صورت خاص به آن معناست که واشنگتن حمایت دیپلماتیک مداومی از اسرائیل به عمل می‌آورد و بیش از هر کشور دیگری به آن کمک مالی می‌کند و این حمایت‌ها تقریباً بدون قید و شرط است، به‌عبارت‌دیگر، اسرائیل این کمک را حتی اگر کارهایی انجام دهد که ایالات متحده با آن‌ها مخالف است، مانند شهرک‌سازی در اراضی اشغالی، دریافت می‌کند.

بسیاری از حامیان اسرائیل معتقدند که این رابطه‌ی ویژه مبتنی بر این واقعیت است که اسرائیل یک موهبت راهبردی حیاتی برای ایالات متحده است و به ‌علاوه اسرائیل ارزش‌های مشترکی با امریکا دارد. (۲۴) اما اگر به‌صورت عینی نگاه کنیم، این استدلال‌ها نمی‌تواند توضیح دهد که چرا واشنگتن این‌همه کمک مالی و حمایت دیپلماتیک از اسرائیل به عمل می‌آورد بدون آنکه رشته‌های پیوند زیادی داشته باشد.

شاید اسرائیل در طول جنگ سرد، موهبتی راهبردی بوده باشد، اما آن منازعه تمام شده است، اینک حمایت بی‌قید و شرط امریکا از اسرائیل یکی از دلایلی است که امریکا با مشکل تروریسم مواجه شده است و تروریسم سبب شده که پرداختن به طیفی از مشکلات دیگر در خاورمیانه دشوار باشد. البته حمایت از اسرائیل تنها منبع امریکاستیزی نیست و مسائل ما در خاورمیانه با برقراری یک رابطه‌ی عادی‌تر با اسرائیل از بین نخواهد رفت. واشنگتن از برخی اشکال همکاری راهبردی بهرمند می‌شود، اما به‌دشواری می‌توان گفت که حمایت بی‌قید و شرط از اسرائیل، ایالات متحده را در جهان محبوب‌تر و شهروندان امریکایی را ایمن‌تر خواهد ساخت؛ این رابطه در حال حاضر یک دِین راهبردی است. (۲۵)

در پاسخ به این ادعا که اسرائیل یک دموکراسی است که ارزش‌های مشترکی با ما دارد، بله، می‌توان گفت اسرائیل یک دموکراسی است، اما بسیاری از کشورهای دیگر وجود دارند که دموکراتیکند اما هیچ‌کدام‌شان از این‌همه حمایت بهره‌مند نمی‌شوند و قطعاً کمک‌های امریکا را بدون قید و شرط دریافت نمی‌کنند. به‌ علاوه، ایالات متحده یک دموکراسی لیبرال است که تبعیضی بر اساس دین، قومیت یا نژاد بر علیه شهروندانش اعمال نمی‌کند. امریکا بدون شک یک دولت مسیحی نیست؛ از سوی دیگر اسرائیل یک دولت یهودی است که علیه شهروندان فلسطینی خود در نظر و عمل، تبعیض روا می‌دارد. به‌ علاوه، رفتار ظالمانه‌ی اسرائیل با فلسطینی‌هایی که در اراضی اشغالی زندگی می‌کنند در تضاد کامل با ارزش‌های امریکایی قرار دارد. توجیه اخلاقی قدرتمندی برای وجود اسرائیل وجود دارد (بر اساس تاریخ طولانی یهودستیزی)، اما بقای آن اینک در خطر نیست و جنایات گذشته علیه مردمان یهودی امروزه چک سفیدی به اسرائیل برای توجیه اعمالش نمی‌دهد. (۲۶)

 

مردم امریکا و اسرائیل

برخی از سرسخت‌ترین مدافعان اسرائیل اذعان می‌کنند که دلایل راهبردی و اخلاقی نمی‌تواند توضیح چندان قانع‌کننده‌ای برای رابطه‌ی نزدیک امریکا و اسرائیل ارائه دهند و می‌گویند ایالات متحده به این دلیل از اسرائیل پشتیبانی می‌کند که حمایت گسترده و عمیقی از رابطه‌ی ویژه در میان مردم امریکا وجود دارد و سیاست‌مدارن صرفاً کاری انجام می‌دهند که افکار عمومی می‌طلبد.

این استدلال به چند دلیل قانع‌کننده نیست؛ امریکایی‌ها عموماً نگرش مثبتی به اسرائیل دارند که تا حدودی به دلیل تلاش‌های لابی اسرائیل برای پیشبرد پوشش رسانه‌ای مطلوب و ساکت کردن اظهارات مخالف و منفی است، اما اکثر آن‌ها فکر نمی‌کنند که کشورشان باید کمک بی‌قید و شرط به اسرائیل ارائه دهد. نظرسنجی که در سال ۲۰۰۵ توسط ای‌دی‌ال انجام شد نشان داد که ۷۸ درصد از امریکایی‌ها معتقدند ایالات متحده نباید از هیچ‌یک از طرفین منازعه‌ی اسرائیل-فلسطین حمایت کند. نظرسنجی دیگری که توسط دانشگاه مریلند در سیاتل ۲۰۰۳ انجام شد نشان داد که بیش از ۷۰ درصد از امریکایی‌ها خواهان قطع کمک به اسرائیل در صورت ممانعت این کشور از حل و فصل منازعه بودند. نظرسنجی در اوت ۲۰۱۱ توسط دانشگاه مریلند نشان داد که فقط ۵۶ درصد از امریکایی‌ها دیدگاه مثبتی نسبت به اسرائیل دارند و فقط ۲۷ درصد از آن‌ها می‌خواهند که ایالات متحده جانب اسرائیل را بگیرد تا فلسطینیها.

مرکز تحقیقات پیو به مدت چندین سال از امریکایی‌ها پرسیده که آیا آن‌ها بیشتر با اسرائیل همدلی دارند یا با فلسطینی‌ها. همواره همدلی بیشتری با اسرائیل وجود داشته است، اما از سال ۱۹۹۳ تا ۲۰۰۶ شمار افرادی که با اسرائیل همدلی داشته‌اند فقط یک بار از ۵۰ درصد بیشتر بوده است (۵۲ درصد در جریان جنگ دوم لبنان در سال ۲۰۰۶) و در ژوئیه‌ی ۲۰۰۵ بین رقم به ۳۷ درصد رسید. همدلی افکار عمومی امریکا با اسرائیل از سال ۲۰۰۶ به بعد طبق نظرسنجی‌های پیو تغییر اندکی داشته است.

به‌ علاوه، اکثر امریکایی‌ها اذعان می‌کنند که ایالات متحده به ‌خاطر حمایت بی‌حاصل خود از اسرائیل هزینه‌ی گزافی پرداخت می‌کند. یکی از نظرسنجی‌های پیو که در نوامبر ۲۰۰۵ انجام شد نشان داد که ۳۹ درصد از امریکایی‌ها گفته‌اند که اسرائیل دلیل عمده‌ی نارضایتی جهانی است. شمار مخالفان اسرائیل در میان رهبران افکار عمومی به نحو قابل ملاحظه‌ای بیشتر بوده است، در واقع ۷۸ درصد از اعضای رسانه‌های خبری، ۷۲ درصد از رهبران نظامی، ۷۲ درصد از متخصصان امنیتی و ۶۹ درصد از متخصص سیاست خارجی معتقدند که حمایت از اسرائیل به‌صورت جدی به وجهه‌ی امریکا در جهان ضربه می‌زند. اخیراً یک نظرسنجی بی‌بی‌سی که در مارس ۲۰۱۱ منتشر شد، نشان داد که ۴۳ درصد از امریکایی‌ها معتقدند که تأثیر اسرائیل در جهان عمدتاً مثبت بوده، درحالی‌که ۴۱ درصد گفته‌اند که تأثیر اسرائیل منفی بوده است. (۲۸)

بنابراین، درحالی‌که امریکای‌ها تصویر مثبتی از اسرائیل دارند و می‌خواهند این کشور موجودیت و امنیتش حفظ شود، اصرار ندارند که واشنگتن بدون قید و شرط از آن حمایت کند. بااین‌همه، این مشی ثابت سیاست ایالات متحده است و این شکاف عمدتاً به دلیل نفوذ سیاسی لابی اسرائیل است.

در مجموع، توجیهات راهبردی و اخلاقی برای رابطه‌ی ویژه‌ی ایالات متحده با اسرائیل ضعیفند و هیچ شواهدی در دست نیست که نشان دهد مردم امریکا از آن حمایت می‌کنند. این واقعیات بنیادی به آن معناست که لابی اسرائیل باید به‌سختی بکوشد تا گفتمان موجود درباره‌ی اسرائیل را شکل دهد و اطمینان حاصل کند که عموم امریکایی‌ها فکر کنند که دلایل خوبی برای حفظ این رابطه‌ی استثنایی وجود دارد. البته کار این لابی در راهروهای دانشگاهی که بیان آزاد و بحث‌های آزادنه جزو ارزش‌های اساسی آن‌ها قلمداد می‌شود، آسان نیست. بااین‌همه، حامیان اسرائیل فشار تمام‌عیاری را بر دانشگاه‌های سراسر کشور آورده‌اند و موفقیت‌های قابل توجهی به دست آورده‌اند؛ اما خوشبختانه آن‌ها در همه‌ی کارزارهایشان پیروز نشده‌اند.

 

معضلات بزرگ‌تر پیش رو

این وضعیت به احتمال زیاد در آینده‌ی قابل پیش‌بینی بدتر خواهد شد نه بهتر. دلایل اندکی وجود دارد که فکر کنیم اسرائیل کرانه‌ی باختری را ترک خواهد کرد و به فلسطینی‌ها اجازه خواهد داد که دولت خودشان را داشته باشند؛ در عوض، اسرائیل به احتمال زیاد به استعمار کرانه‌ی باختری ادامه خواهد داد و حقوق اساسی بشر را از فلسطینی‌ها دریغ خواهد کرد و آن‌ها را در نواحی تحت‌ محاصره در کرانه‌ی غربی و غزه نگه خواهد داشت؛ این یعنی اسرائیلی بزرگ بین رود اردن و دریای مدیترانه ایجاد خواهد شد و نه یک دولت فلسطینی و یک دولت اسرائیلی که در کنار هم زندگی کنند.

اما اسرائیل بزرگ‌دولتی آپارتاید خواهد بود. ایهود المرت، نخست‌وزیر سابق اسرائیل این نکته را در نوامبر ۲۰۰۷ بیان کرد، او گفت اگر راه‌حل دو دولت جامه‌ی عمل به خود نپوشد، اسرائیل با منازعه‌ای به سبک افریقای جنوبی مواجه خواهد شد. او تا آنجا پیش رفت که گفت به محض اینکه چنین اتفاقی بیفتد، کار دولت اسرائیل تمام است. ایهود باراک، نخست‌وزیر پیشین که بعدها وزیر دفاع اسرائیل شد، در فوریه‌ی ۲۰۱۰ گفت: تا زمانی که در کرانه‌ی باختری رود اردن فقط یک موجودیت سیاسی به نام اسرائیل وجود داشته باشد، این موجودیت یا غیریهودی خواهد بود یا غیردموکراتیک. اگر میلیون‌ها فلسطینی نتوانند رأی بدهند چنین دولتی یک دولت آپارتاید خواهد شد. (۲۹)

مسئله‌ی حیاتی که مدافعان اسرائیل بزرگ با آن مواجه خواهند شد این است که دفاع از آپارتاید غیرممکن است، چون با ارزش‌های بنیادی غربی منافات دارد. چگونه می‌توان به‌صورت اخلاقی خصوصاً در ایالات متحده از آپارتاید دفاع کرد، یعنی در کشوری که دموکراسی مورد تکریم است و تبعیض نژادی و نژادپرستی اساساً محکوم است؟ به‌دشواری می‌توان تصور کرد که ایالات متحده رابطه‌ی ویژه‌ای با یک دولت آپارتاید به مدت بسیار طولانی داشته باشد، در واقع، به‌دشواری می‌توان تصور کرد که امریکایی‌ها همدلی زیادی با یک دولت آپارتاید داشته باشند. تصور این امر راحت‌تر است که ایالات متحده با نظام سیاسی یک دولت نژادپرست به شدت مخالفت کند و برای تغییر آن به‌سختی تلاش کند، بسیاری از کشورهای دیگر جهان یقیناً چنین مسیری را دنبال می‌کنند؛ به همین دلیل است که المرت، نخست‌وزیر سابق گفت که حرکت در مسیر آپارتاید برای اسرائیل به‌مثابه خودکشی خواهد بود.

با توجه خط سیر اسرائیل، این امر غیرمحتمل نیست که انتقاد از اسرائیل در داخل و خارج از ایالات متحده در سال‌های پیش رو کاهش یابد؛ در واقع، احتمالاً انتقادات از اسرائیل تشدید خواهد شد، چون تبعیض و سرکوب که جوهره‌ی آپارتاید است به‌صورت فزاینده‌ای پیش چشمان مردم سراسر جهان به نمایش درمی‌آید. اسرائیل و طرف‌دارانش، موفقیت قابل ملاحظه‌ای در دور نگاه داشتن رسانه‌های جریان اصلی ایالات متحده از گفتن حقیقت درباره‌ی آنچه اسرائیل در اراضی اشغالی با فلسطینی‌ها انجام می‌دهد به ‌دست آورده‌اند؛ اما اینترنت تغییردهنده‌ی بازی است، فضای مجازی نه فقط کار مخالفان آپارتاید را برای رساندن به داستان واقعی به گوش جهانیان بسیار آسان‌تر می‌کند، بلکه به امریکایی‌ها امکان می‌دهد که دریابند حقیقت توسط نیویورک تایمز، وال استریت ژورنال و واشنگتن پست از آن‌ها مخفی شده است؛ در طول زمان، این وضعیت ممکن است حتی آن نهادهای رسانه‌ای را وادار سازد خودشان داستان را به نحو دقیق‌تری پوشش دهند.

طبیعتاً تهدید منتقدان برجسته‌تر اسرائیل و انتقاد متعاقب آن از حمایت امریکا از یک دولت آپارتاید، لابی اسرائیل را برخواهد انگیخت که برای دفاع از اسرائیل بزرگ سخت‌تر کار کنند؛ این امر یقیناً به این معناست که مدافعان افراطی رابطه‌ی ویژه در دانشگاه‌ها به‌صورت پرقدرت‌تری مداخله خواهند کرد و هرآنچه از دستشان برآید برای ساکت کردن منتقدان اسرائیل انجام می‌دهند؛ آن‌ها نمی‌توانند به سادگی بپذیرند که بحث آزادانه‌ای درباره‌ی اسرائیل در ایالات متحده وجود داشته باشد بدون آنکه رابطه‌ی ویژه را با خطر مواجه سازد.

به طور خلاصه، لابی اسرائیل به احتمال زیاد حضورش در دانشگاه‌ها را افزایش خواهد داد و در جریان این مسئله، لطمه‌ی جدی به اصول بنیادی آزادی اکادمیک که باعث موفقیت دانشگاه‌های امریکایی است وارد خواهد کرد.  

    

ارجاعات:

 


[۱] Hasbara Handbook: Promoting Israel on Campus

[۲] daniel pipes

[۳] Washington Institute for Near East Policy

[۴] Shalem College

 

پی‌نوشت‌ها:

۲۰. David Project, A Burning Campus; Word union of Jewish Students, Hasbara Hand book: Promoting Israel on Campus (Jerusalem: World Union of Jewish Student March ۲۰۰۲) ; Mearsheimer and Walt, The Israel lobby, ۱۷۸-۷۹.

۲۱. Mearsheimer and Walt, The Israel lobby, ۱۷۹-۸۲.

۲۲. Amy Guttman and David L. Cohen, “Protecting Speech We May Not Like,” Daily Pennsylvanian, February ۱, ۲۰۱۲; Sarah Smith, “BDS Conference Arrives This Weekend: Alums Are Threatetening to Cease Donations for Allowing the Conference on Csmpus,” Daily Pennsylvanian, February ۳, ۲۰۱۲; Shelli Gimelstein, “From Water Buffalo to BDS, Penn Faces Free Speech Question.” Daily Pennsylvanian, February ۱۴, ۲۰۱۲.

۲۳. Mearsheimer and Walt, The Israel lobby, ۲۳.

۲۴. Robert D. Blackwill and Walter B. Slocombe, Israel: A Strategic Asset for the United States (Washington, D.C: Washington Institute for Near East Policy, November ۲۰۱۲).

۲۵. Mearsheimer and Walt, The Israel lobby, chap ۲; Stephen M. Walt, “News Flash: WINEP Defends the ‘Special Relationship’,” Foreign Policy (blog), November ۹, ۲۰۱۱.

۲۶. Mearsheimer and Walt, The Israel lobby, chap ۳.

۲۷. For a sophisticated version of this argument, see Jerome Slater, “The Tow Books of Mearsheimer and Walt,” Security Studies ۱۸, no. ۱ (January-march ۲۰۰۹) : ۴-۵۷. For a rebuttal, see John J. Mearsheimer and Stephan M. Walt, “Is It Love or the Lobby? Explaining America’s Special Relationship with Israel,” Security Studies ۱۸, no.۱ (January-March ۲۰۰۹) : ۵۸-۷۸.

۲۸. British Broadcasting Corporation, “BBC World Service Country Rating Poll,” press release, March ۷, ۲۰۱۱, ۱۹-۲۰; Mearsheimer and Walt, The Israel Lobby, ۱۰۸-۱۰; Pew Research Center for the People and the Press, “Views of Middle East Unchanged by Recent Events,” June ۱۰, ۲۰۱۱; Steven Kull and Shibley Telhami (principal investigators), “The American Public on the ۹/۱۱ Decade” (Program on International policy Attitudes, University of Maryland, September ۸, ۲۰۱۱) , ۱۵; Stephan M. Walt, “Do the American People Support the ‘Special Relationship’?,” Foreign Policy (blog), June ۳, ۲۰۱۱.

۲۹. Barak Ravid et al, “Olmert to Ha’arets: Two-State Solution, or Israel Is Done For,” Ha’aretz, November ۲۹, ۲۰۰۷; Rory McCarthy, “Barak: Make Peace with Palestinians or face Apartheid,” Guardian, February ۲, ۲۰۱۰.