نام کتاب: پدر-مادری و تولیدمثل
نویسنده: الیزابت بریک و جوزف میلم
مترجم: امیرحسین خداپرست
انتشارات: ققنوس
سال چاپ: ۱۳۹۵
تعداد صفحات: ۱۰۸ صفحه
قیمت: ۶ هزار و ۵۰۰ تومان
اخلاق پدر-مادری و تولید مثل نه فقط به تصمیمگیریهای روزانهی والدین، و تولیدمثلکنندگان بالقوه و آتی، بلکه به حقوق، سیاست عمومی و پزشکی نیز مربوط میشود. دو دگرگونی اجتماعی و فناورانهی متأخر اهمیت و فوریت خاصی به این موضوع بخشیدهاند. نخست اینکه اوصاف جمعیتشناختی خانواده در آمریکای شمالی و اروپا، که اوصافی در حال تغییر است، نشان میدهد که بچهها به طور فزاینده در خانوادههای آمیخته، با یک والد یا با والدین همجنس، پرورش مییابند، و این امر موجب طرح پرسشهایی شده است در باب اینکه چه کسی را باید والد کودک به شمار آورد و لازمهی پدر-مادری خوب چیست. دوم اینکه توسعه و گسترش «فناوری کمکباروری» پرسشهایی را در مورد دسترسی به این فناوری، روایی آن، و استفاده از آن برای توانافزایی کودکان آتی یا جلوگیری از تولد کودکانی که شرایط خاصی دارند برانگیخته است. مباحث اخیر در فلسفهی اخلاق و فلسفهی سیاسی بر این پرسشها تمرکز دارد:
* آیا در تولید مثل حقوقی وجود دارد؟ اگر آری، این حقوق چیست؟ آیا چیزی این حقوق را محدود میکند؟ تولید به مثل چه هنگام به لحاظ اخلاقی رواست؟ تولیدمثلکنندگان مجازند چه ویژگیهایی را برای فرزندان بالقوهی خود برگزینند؟قیود اخلاقی مربوط به ابزارهای تولید مثل چیست؟
* مبانی پدر-مادری چیست؟ پدر-مادری از چه جهات، رابطهای زیستشناختی یا طبیعی و از چه جهات، رابطهای اجتماعی است؟
* گستره و حدود حقوق و مسئولیتهای والدین تا کجاست؟ والدین باید چه چیزهایی برای فرزندان خود فراهم کنند؟ چگونه باید مسئولیتهای والدینی آنها را با دیگر وظایف متناسب ساخت؟ والدین را باید مجاز به انجام دادن چه کارهایی دانست و مؤسسات عمومی چه هنگام میتوانند یا باید مداخله کنند؟ اگر جامعه تعهدی نسبت به والدین دارد، آن تعهد چیست؟
نام کتاب: اخلاق باور
نویسنده: اندرو چیگنل
مترجم: امیرحسین خداپرست
انتشارات: ققنوس
سال چاپ: ۱۳۹۵
تعداد صفحات: ۸۴ صفحه
قیمت: ۵ هزار تومان
«اخلاق باور» به مجموعه پرسشهایی اشاره دارد که محل تلاقی معرفتشناسی، فلسفه ذهن، روانشناسی و اخلاقاند.
پرسش محوری این بحث آن است که آیا نوعی از هنجارها بر عادات ما در باورسازی، حفظ باورها و دست کشیدن از آنها حاکم است یا نه. آیا اعتقاد به باوری بر مبنای قرینهی ناکافی اصلاً یا همواره به لحاظ اخلاقی نادرست (یا به لحاظ معرفتشناختی، غیرعقلانی، یا غیر مصلحت اندیشانه) است؟ آیا باور آوردن بر مبنای قرینهی کافی یا رها کردن باور از پس آگاهی از غیاب چنین قرینهای اصلاً یا همواره به لحاظ اخلاقی درست (یا به لحاظ معرفتشناختی، عقلانی، یا مصلحتاندیشانه) است؟ آیا طلب همه قراین معرفتی دسترسپذیر برای هر باوری اصلا یا همواره الزامی است؟ آیا شیوههایی برای دستیابی به قرینه وجود دارد که خود غیراخلاقی یا غیرمصلحتاندیشانه باشند؟