فرهنگ امروز/ سید مجید صابری فتحی:
عارف مرغان است لکلک، لکلکش دانی که چیست؟
مولوی
۱-مقدمه
کتاب لکلکی در کار نیست، به زبان انگلیسی توسط روبی هریس در آمریکا چاپ شده است؛ این کتاب توسط یک نفر ترجمه و بهصورت فایل pdf در اینترنت و بدون مجوز وزارت ارشاد توزیع شده است. مطالعۀ این کتاب توسط بعضی از رسانهها و سایتهای خارج از کشور و همچنین توسط برخی از روانشناسان داخلی توصیه شده است. هدف این کتاب همانگونه که در روی جلد (شکل ۲) آن مشخص است، آموزش جنسی برای سنین ۴ سال به بالاست. این کتاب به شرح اینکه دختر و پسر از لحاظ بدن و اندام جنسی چه تفاوتی با هم دارند، توضیح روابط بین زوجین در تولیدمثل، وجود والدین همجنسگرا و غیره میپردازد.
در نقد این کتاب به دنبال پاسخ به این سؤال هستیم: «آیا ترجمه کردن و نشر آن در ایران میتواند مفید باشد یا نه؟» این نقد، نقد محتوای کتاب نیست، هرچند که محتوای آن هم قابل نقد است، بحث ما بیشتر تأثیر نشر آن در جامعه و بررسی جامعهشناختی و نشانهشناختی آن است؛ بدین معنا که نشانهها و تصاویری که در کتاب وجود دارند آیا متناسب با ذهن ایرانی طراحی شدهاند؟ آیا این نشانهها همان پیامی را که در ذهن یک فرد آمریکایی (جامعۀ هدف متن اصلی کتاب) ایجاد میکنند در ذهن یک ایرانی (جامعۀ هدف ترجمۀ کتاب) نیز ایجاد میکنند؟ در مورد نقد جامعهشناسی این سؤال را نیز مطرح میکنیم: آیا این کتاب متناسب با نیاز جامعۀ ایران است یا نه؟ بهعبارتدیگر، آیا معضلات فرهنگی هر دو جامعۀ آمریکا و ایران در این زمینه یکی است؟ بحث ما ایدئولوژیکی نیست و نمیگوییم چه چیزی درست است و چه چیزی غلط است و در نهایت نتیجهگیری و پاسخ به این سؤالات با خواننده است.
۲- مدخل
در پاسخ به اینکه چرا باید ترجمۀ این کتاب را نقد کنیم، به نقلقولی از مادری ایرانی در یک سایت ارجاع میدهیم:
من از ایران آمدهام، اما در سوئد زندگی میکنم، خیلی زود فهمیدم که نحوۀ برخورد جامعۀ سوئد با آموزش مسائل جنسی به بچهها با فرهنگ ما بسیار متفاوت است. دخترم در مهدکودک فهمید که اندام جنسی پسرها با اندام جنسی او فرق دارد، اسم اندام جنسی را یاد گرفت و به فیلم کوتاهی که شبکۀ تلویزیون کودکان سوئد برای آموزش اندامهای جنسی به کودکان ساخته بود، علاقهمند شد. در مهدکودک با آنها دربارۀ حفظ حریم خصوصی بدن هم آموزش دادند. او از من سؤالهای تازهای دربارۀ اینکه بچهها از کجا میآیند، میپرسد؛ برایش جنبۀ جنسی اهمیت زیادی ندارد، اما کنجکاو است که بداند بچه، چطور به کیسهای که داخل بدن مادر است منتقل میشود.[۱]
سخن این مادر ایرانی در اصل به تفاوت بین دو فرهنگ ایرانی و غربی اشاره دارد که او آن را به تجربه دریافته است. قبل از شروع بحث لازم است در مورد منظورمان از دو واژه که در این متن به کار خواهیم برد توضیح مختصری ارائه دهیم.
۲-۱ فرهنگ
لوی استروس در مورد تعریف فرهنگ از منظر انسانشناسی عنوان میکند که تفاوت انسان با طبیعت در فرهنگ است؛ بهعنوان مثال، اگر انسانی تشنه باشد و به چشمۀ آبی برسد چگونه آب میخورد (آب را در دست میگیرد و نزدیک دهان میآورد)، درحالیکه یک حیوان پوز خود را در آب فرو میبرد. تایلر فرهنگ را مجموعهای از دانشها، باورها، هنر، اخلاقیات، قوانین، آدابورسوم و تمام تواناییهایی است که انسان بهعنوان عضوی از جامعه به دست آورده است، تعریف میکند. در تعریف مردمشناسی فرهنگ ارزشگذاری نمیشود، برخلاف فرهنگ والا. در این بحث منظور ما از فرهنگ، فرهنگ در مفهوم انسانشناسی و بدون ارزشگذاری است.
۲-۲ معضل اجتماعی
معمولاً یکسری سوءرفتارها هرروزه در جامعه مشاهده میشود، مانند تخلفات رانندگی که برخی از رانندگان انجام میدهند و یکسری از هنجارها را میشکنند؛ اینگونه افراد هنجارشکن معمولاً در جامعه در اقلیت هستند، هرچند آنها میتوانند بهعنوان محرکی برای هنجارشکنی دیگران باشند؛ اگر تعداد این افراد خیلی کم باشد انگیزۀ هنجارشکنی را به دیگران نمیدهند، ولی اگر تعداد آنها به قدر قابل توجهی برسد، آنگاه معضل اجتماعی به وجود میآید، چون آهنگ هنجارشکنیها زیاد میشود و انگیزۀ کافی به دیگران برای هنجارشکنی میدهند. بنابراین، معضل اجتماعی به این معنا نیست که همۀ افراد جامعه عملی نابهنجار را انجام میدهند، معضل اجتماعی وقتی به وجود میآید که مشکل اجتماعی دیده شود (به چشم آید)؛ بهعنوان مثال، وقتی فرهنگ رانندگی یک معضل است، اینگونه نیست که ۸۰ درصد مردم بد رانندگی کنند، معضل را ۲۰ درصد افرادی که بد رانندگی میکنند به وجود میآورند؛ بدین معنا که به طور شانسی از هر ۵ نفر یک نفر قوانین راهنمایی و رانندگی را رعایت نمیکند؛ بنابراین، در رانندگی کردن، هر فردی ممکن است در اجتماع مورد تعدی و آزار توسط متخلفین به طور روزانه قرار گیرد. معمولاً اگر میزان یک ناهنجاری زیر ۱۰ درصد باشد معضل اجتماعی بهحساب نمیآید، اما برای مقادیر بالای ۱۰ درصد، معضل اجتماعی محسوب میشود و قابل توجه است.
۳- نقد نشانهشناسی
در بحث نشانهشناسی، رولان بارت اثری به نام زبان تصویر[۲] دارد، او در بخشی از این اثر آگهی تبلیغاتی نوعی ماکارونی را در فرانسه که محصول کارخانۀ پانزانی[۳] (شرکتی ایتالیایی که در زمینۀ تولید مواد غذایی فعالیت میکند) را مورد بررسی و تفسیر نشانهشناسی قرار میدهد (شکل ۱). بارت پیامها را به ۳ دستۀ پیامهای تصویری عینی، تصویری ضمنی و زبانی تقسیم میکند. پیام زبانی در شکل ۱ عبارتی است که در پایین تصویر نوشته شده است، خط بالا: «ماکارونی، سس و پارمازان[۴]»، خط پایین: «لوکس ایتالیایی». این تصویر علاوه بر پیام زبانی یک پیام عینی هم دارد که تصویری از گوجه فرنگی، پیاز و سیبزمینی است، اینها (گوجهفرنگی و غیره) نمادهای ایتالیایی است و فرانسوی نیست؛ در فرانسه عادت به تازهخوری محصولات کم است. پیامهای عینی سریع درک میشوند، مثل گوجه یا سیبزمینی اینها یعنی طبیعت، اما پیامهای ضمنی و نهفته با برداشتهای فرهنگی گرفته میشوند.
بارت میگوید این تصویر برای یک فرانسوی و در فرهنگ او زیاد شناختهشده نیست، اما تمام پیامهای ضمنی این تصویر یک فرانسوی را به «ایتالیاییبودگی» میرساند نه به «ایتالیا». پیام عینی در تبلیغات بیشتر برای کودکان است، چون کودک از چهارسالگی میتواند درک درستی از تصاویر داشته باشد. پیام عینی، تصویر صحیح و ادراکی به ما میدهد، درصورتیکه پیام ضمنی، پیامی رمزدار و فرهنگی است. از نظر بارت در پیامهای ضمنی تمیز دادن پیامهای ادراکی از پیامهای فرهنگی دریافتشده سخت است، زیرا درک ما بر مبنای فرهنگ پیشزمینۀ ما است. ازاینرو، رولان بارت نتیجه میگیرد که معنا زیاد مطرح نیست، بلکه نشانهای که آن معنا را القا میکند مهم است. همانطور که ذکر شد در این تصویر پیام ضمنی «ایتالیاییبودگی» است؛[۵] «ایتالیاییبودگی» به معنی «ساخت ایتالیا» نیست، «ایتالیاییبودگی» یعنی جوهر و عصارۀ تمام چیزهایی که ساخت ایتالیا است که این تصویر به یک فرانسوی القا میکند، از اسپاگتی گرفته تا نقاشی تا ماشین لامبورگنی و چیزهایی که در «فرهنگ ایتالیا» است.
حال سؤال ما این است: آیا کتاب لکلکی در کار نیست، مفاهیم یکسانی را در ذهن کودک ایرانی و کودک آمریکایی ایجاد میکند؟ نشانههای این کتاب چگونه ارتباطی را با ذهن کودک ایرانی ایجاد میکند؟ در ذهن کودک آمریکایی چگونه؟ برای پاسخ به این سؤال باید نشانهها را بررسی کنیم؛ بهعنوان مثال، چه مقدار تصویر خانوادۀ ایرانی با خانوادۀ تصویرشده در روی جلد کتاب (شکل ۲) همخوانی دارد؟ در ادامه، ۳ نشانه در کتاب که دارای اهمیت بیشتری هستند را در دو فرهنگ بررسی میکنیم، این نشانهها عبارتند از: لکلک، پرنده و زنبور.
شکل ۱. تبلیغ ماکارونی ایتالیایی «پانزانی» در فرانسه که مورد تفسیر رولان بارت قرار گرفته است؛ او بیان میدارد که در این تبلیغ نوعی ایتالیاییبودگی دیده میشود. برای توضیح بیشتر به متن مراجعه گردد.
۳-۱ لکلک
در اسطورهها و باورهای قدیمی اروپایی (به خصوص انگلیسیزبانان) لکلک مسئول بچه آوردن بوده است؛ در قرن نوزدهم هانس کریستین اندرسون داستانی را بر این مبنا به نام لکلک[۶] مینویسد و این مفهوم را معروف میکند؛ بنابراین، یک کودک چهارسالۀ غربی پس از وضعحمل مادرش یا یکی از زنان خانواده خواهد شنید که آن بچه را «لکلک آورده است»؛ در ایران آیا اینگونه گفته میشود؟ از واژۀ لکلک در زبان عامیانۀ انگلیسی بهعنوان تحقیر دختران خیلی شهوتی هم استفاده میشود، مثلاً از واژۀ لکلک برای باردار کردن استفاده میشود و میگویند «[...] یکی باید این دختر [...] را باردار کند»[۷] و به جای فعل «باردار کردن» از «stork» استفاده میکنند؛ در اینجا «stork» در وجه فعلی استفاده شده است و به معنای «لکلک آوردن» است و معنای تحتالفظی جمله اینچنین است: «یک نفر باید لکلک را برای این دختر [...] بیاورد.»
در فرهنگ ما لکلک نشانۀ چیست؟ در شهرهایی مثل مهاباد، بوکان و ماکو، «لکلک» نشانۀ بهار است، چون اولین حیوانی است که با سرد شدن هوا کوچ میکند و وقتی برمیگردد بهار است، برای همین میگویند «حاجی لکلک» برگشته، چون فرض شده است که لکلک در زمستان رفته مکه و هماکنون برگشته است. در اشعار مولوی لکلک به عارف تشبیه شده است:
عارف مرغان است لکلک، لکلکش دانی که چیست الملک لک و الامر لک و الحمد لک یا مستعان
استعارهای که در اینجا مولانا استفاده کرده است معنای «لک» به عربی است، یعنی «برای توست» که تو در اینجا اشاره به خداوند متعال است. حال آیا میتوان گفت که مفهوم لکلک در ذهن یک ایرانی با آنچه که در ذهن یک اروپایی یا آمریکایی است، یکی است؟
۳-۲ زنبور و پرنده
در کتاب لکلکی در کار نیست، راوی داستان، زنبور و پرندهای هستند. در فرهنگ غربی زنبور و پرنده نشانۀ جنس مذکر و مؤنث هستند؛ زنبور چون نیش دارد نشانۀ مرد و پرنده هم نشانۀ زن است و برای توضیح دادن مسائل جنسی به بچهها از این دو نماد استفاده میشود. در کشورهای انگلوساکسون (انگلیسیزبان)، والدین از دو واژۀ زنبور و پرنده بهصورت استعاره استفاده میکنند؛ بهعنوان مثال، گفته میشود: «فلیپ چون تو به سن چهاردهسالگی رسیدهای من حس میکنم که آماده هستی در مورد زنبور و پرنده بدانی»؛ [۸] مقصود گوینده در اینجا آماده بودن فلیپ برای آموختن موضوعات جنسی است. اما در اشعار مولانا زنبور جنبۀ عرفانی و یک حالت دوگانه دارد؛ اگر زنبور از شهد گلهای باغ معنوی بچشد، شهد و عسل را به بار میآورد و اگر دنیاطلبی کند، نیش و زهر را به وجود میآورد. زنبور معمولی نماد آدمیان است و زنبور عسل نماد اولیا و انبیا است:
هَمسَری با انبیا برداشتند اولیا را همچو خود میپنداشتند ...
این ندانستند ایشان از عَمَی هست فرقی در میان بیمُنتها
هر دو گون زنبور خوردند از محل لیک شد زان نیش و زین دیگر عسل
با توجه به اینکه آموختههای کودکان برگرفته از خانواده و به طور محدودی اجتماع پیرامونشان است، ازاینرو پیامهایی که کودک ایرانی به طور صریح با دیدن تصاویر لکلک، زنبور و پرنده دریافت میکند برگرفته از القائاتی است که به او شده است و مسلماً با آنچه که قصد نویسندۀ کتاب (روبی هریس) است متفاوت خواهد بود؛ با توجه به اینکه کتاب آموزشی است. بنابراین، از دیدگاه هرمنوتیکی، نیت مؤلف در متن ارجح است و فهم از متن باید مؤلفمحور باشد؛ بهعبارتدیگر، نویسنده و طراح شکلهای کتاب، برای کودکان ایرانی کتاب را بهصورتی دیگر مینوشتند.
۴-نقد جامعهشناختی
در نقد جامعهشناختی خواهیم پرسید: آیا این کتاب متناسب با نیاز کودک ایرانی است؟ آیا فرهنگها و نیازهای دو جامعۀ هدف کتاب و ترجمۀ آن یکی است؟ آیا مترجم برای ترجمۀ کتاب مخاطبسنجی انجام داده است؟
با مطالعۀ کتاب لکلکی در کار نیست به آسانی میتوان دریافت که نویسنده این کتاب را بر مبنای یکسری معضلات اجتماعی در آمریکا نوشته است، ما پس از بررسی این معضلات به جامعۀ ایران برخواهیم گشت و تصویری از فضای جامعۀ ایران نیز برای مقایسۀ خواننده ارائه خواهیم داد. قبل از شروع بحث جامعهشناختی باید به نکات مهمی اشاره شود؛ اول، جامعۀ ایران جامعۀ متکثری است، یعنی هر فردی اگر به اطرافیان خویش بنگرد ممکن است آن را به گونهای خاص تصویر کند، اما در این نقد، نگارنده تصویری کلی از جامعه را در نظر گرفته است نه قشر یا گروهای خاص؛ دوم، افراد در جامعه در طول عمر خود چندین رنگ عوض میکنند، بهعبارتدیگر، جهانبینی افراد در جوانی، میانسالی و پیری تغییر میکند؛ سوم، حتی این جهانبینی در برخورد با دیگری بسیار تفاوت میکند، یعنی بسیاری از امور که بر دیگران مجاز نیست برای خود فرد کاملاً مجاز است، لذا وقتی بحث جامعهشناسی ایران مطرح میشود باید به این دوگانگیها یا چندگانگیها توجه ویژه شود.
۴-۱ چندفرهنگگرایی[۹]
برای یک آمریکایی یا اروپایی تصویر روی جلد کتاب یک تصویر گویایی است، چون در این کشورها مهاجر زیاد است؛ لذا در این کشورها افراد با نژادهای گوناگون، رنگینپوست، آسیایی، آفریقایی یا آمریکای جنوبی زیاد دیده میشوند؛ مثلاً آلمان پس از جنگ دوم جهانی برای نیروی کار و کمبود جنس مذکر پذیرای مهاجران ترک شد، فرانسه بنا به دلایل دیگر پذیرای عربها و آفریقاییها شد، آمریکا و کانادا هماکنون مهاجرپذیر هستند؛ وجود ساکنان با فرهنگها و ملیتهای گوناگون در این کشورها یک معضل است که ترویج چندفرهنگگرایی در راستای کاهش آسیبهای اجتماعی است، ما این موضوع را در ادامه با مستندات بیشتری بررسی خواهیم کرد.
ترویج چندفرهنگی به معنی ترویج همزیستی فرهنگهای متنوع و گوناگون شامل نژاد، دین، گروههای فرهنگی، رفتارهای افراد، ارزشها، الگوهای فکری و ارتباطی است؛ بنابراین، طرح روی جلد کتاب لکلکی در کار نیست، میخواهد چندفرهنگی را تبلیغ کند. برخلاف تصور برخی خوانندگان ایرانی که پیام تصویری روی جلد کتاب را دال بر اینکه این کتاب، «کتابی برای همۀ ملتها است»، برداشت میکنند، این کتاب تأکید بر مفهوم چندفرهنگگرایی دارد، زیرا وقتی به نیویورک، پاریس یا لندن برویم اینگونه خانوادهها را هر محلهای خواهیم دید؛ مشاهدۀ خانوادههایی که بچههای آنها یکی سفید، دیگری رنگینپوست یا سیاهپوست است و هریک از این فرزندان ماحصل ارتباط هریک از والدین با فردی غیر از زوج موجود است، هرچند فراگیر نیست ولی عادی است؛ بنابراین، کتاب به کودک پیام میدهد که این نوع خانواده نرمال و معمولی است.
ممکن است گفته شود، پس این تصویر خوب است، چون در نتیجۀ آن برای ما هم یک سنتشکنی و تغییر فرهنگ رخ میدهد و دارای نکات خوبی است، اینکه نژادهای مختلف همزیستی دارند، حالا که بنا است دهکدۀ جهانی باشد و تضارب آرای جهانی روی دهد، آموزش این مفاهیم و کثرتگرایی به کودکان، زندگیشان را در جهان آینده راحتتر خواهد کرد.
قسمتهایی از این گفتار درست است، ولی در قسمتهایی اشکال وجود دارد. اگر ما آموزش را چندفرهنگی کنیم که یکدیگر را بهتر تحمل کنیم و ظرفیتها را در آموزش و پرورش افزایش بدهیم خوب و عالی است؛ ولی طرح روی جلد این کتاب ما را به این مقصود نمیرساند، چون در جامعۀ ما، اینگونه خانوادۀ طرحشده در کتاب را نداریم؛ ازاینرو، به کودک هنجاری را معرفی میکنیم که مصداق خارجی و عینی در جامعه برای آن وجود ندارد، یعنی «کمبودی» را برای کودک به طور مصنوعی ایجاد میکنیم؛ بنابراین، با این کار عزتنفس (خود را در آینۀ دیگری دیدن) را در کودک از بین خواهیم برد. این مصداق دیگری از پیامهای ضمنی است که بارت در تبلیغ ماکارونی پانزانی از آن به «ایتالیاییبودگی» یاد میکند، چون اگر عزتنفس از جامعه گرفته شود، ازخودبیگانگی ایجاد میشود و تمایلات ملیگرایانه در جامعه کمرنگ میشود و این امر منجر به آسیبهای فرهنگی و اجتماعی دیگری خواهد شد.
نکتۀ مهمتر اینکه بحث چندفرهنگگرایی آنطور که در غرب مطرح است در جامعۀ ما مطرح نیست، چون ما همزیستی چندفرهنگی را هزاران سال تجربه کردهایم، فرهنگهای مختلف در ایران در کنار هم زندگی کردهاند، حتی تشکیل کشور در ابتدا از ۳ قوم ماد، فارس و پارت بوده است. در زمان اسکندر که یونانیها ایران را فتح کردند، ایرانیها یک دین داشتند و آنها دین و خدای دیگری داشتند؛ پس از اسلام تا قرن سوم و چهارم هجری عدۀ زیادی از ایرانیها زرتشتی ماندند و با مسلمانها و عربها همزیستی داشتند؛ پس از آن هم ترکها و مغولها آمدند. اختلاط جمعیتی در ایران در طول تاریخ به طور گستردهای وجود داشته است، هماکنون تمام این اقوام با هم هویت ایرانی را تشکیل دادهاند و در خاک ایران به یک همزیستی مسالمتآمیز رسیدهاند و هنوز مسائل نژادپرستانه در حد معضل اجتماعی ظهور نکرده است. به نوعی بحث همزیستی چندفرهنگی برای غربیها بحثی جدیدتر است.
۴-۲ تبعیض اجتماعی
از اهداف ترویج چندفرهنگی آموزش و پرورش کثرتگرایی است بدین معنی که حقوق اقلیت و افراد ضعیف رعایت شود و عزت نفس این عده حفظ شود. بنابراین، زنان، کودکان، نژادهای اقلیت در کشور و غیره در حمایت قرار میگیرند. هدف این است که موقعیتها، فرصتها و حقوق به طور مساوی در بین همۀ افراد جامعه تقسیم شود؛ اقلیتها بتوانند زندگی مسالمتآمیز داشته باشند و عقاید خود را ابراز کنند؛ و در نهایت، عدالت اجتماعی برقرار شود تا استعدادها شکوفا گردد و دانشآموزان با این شرایط بتوانند در جهان چندملیتی آینده جذب شده و به موفقیتهای اقتصادی دست یابند و بتوانند از اینها بازرگان و مهندسان خوبی بسازند این اهداف آموزش است.[۱۰] کتاب لکلکی در کار نیست هم سعی در ترویج چندفرهنگگرایی دارد، چون هنوز تحمل اقلیت در جوامع غربی تحقق نیافته است و معضل آن وجود دارد؛ بهعنوان مثال، در آمریکا و اروپا یکی از علل عملیات تروریستی نوعی تبعیض اجتماعی است که خودش را در این قالب نشان میدهد.
وقتی مهاجری یا حتی نسل دوم مهاجرین که از یک کشور فقیر به کشوری پیشرفته و غربی مهاجرت کرده و از امکاناتی که در کشور میزبان وجود دارد (مانند کیفیت درمان، مواد غذایی، آب و زندگی، رفاه و غیره) بهرهمند میشود، این شخص مهاجر به چه چیزی معترض است؟ چرا برخی از آنها عملیات انتحاری و تروریستی انجام میدهند؟ دلیل آن حتماً یک نوع از نارضایتی است که نسبت به جامعۀ میزبان دارد، او فکر میکند جامعه نسبت به او تبعیض روا داشته است؛ بهعنوان نمونهای مستدرک، در آمریکا فردی به نام «خوزه»[۱۱] که به دنبال کار بوده است با حذف یک حرف «s» از نام خود در رزومهاش که نامش مبدل به «جو»[۱۲] میشود، توانسته است تماسهای زیادی برای کار دریافت کند.[۱۳] («خوزه» یک نام اسپانیایی است مورد استفاده در آمریکای لاتین؛ لذا بیشتر کارفرمایان آمریکایی وقتی نام خوزه را میدیدند رزومۀ او را حذف میکردند. اما وقتی که او نامش را به «جو» که نام آمریکایی است تغییر میدهد، آنگاه رزومۀ او که خوب بوده است مورد توجه قرار میگیرد)
ممکن است کسانی که به کشورهای غربی مسافرت کردهاند یا زندگی کردهاند، بگویند که در این کشورها با ما خوب برخورد کردهاند؛ این امر به خاطر آن است که از کودکی در این کشورهای تحمل دیگران و برخورد خوب با دیگران آموزش داده میشود و یکی از اهداف آموزش و پرورش چندفرهنگگرا نیز همین است که دانشآموزان تربیتشده بتوانند تأثیر مثبت روانی بر روی دیگران بگذارند و بتوانند در جهان چندفرهنگی جذب شوند و در نتیجۀ آن بتوانند کالا یا سرویسی را که دارند بهصورت یک ارزش معرفی کنند و بدینگونه قابلیت دفاع از مصالح و منافع ملیشان را داشته باشند؛ آنجایی که این تمرینها را انجام میدهند، مدارس است.[۱۴] باید توجه کرد که در استخدام کردن یک نفر یا اجاره دادن خانه به او، کارفرما یا صاحبخانه بهراحتی میتواند او را رد یا قبول کند؛ در اینگونه موارد اتهام نژادپرستی بهسختی قابل اثبات است. در اینجا باید به تعریف معضل که ارائه دادیم، توجه کنیم، این رفتاری نیست که اکثریت جامعه انجام دهند، رفتاری است که اقلیتی قابل ملاحظه انجام میدهند.
ادامه دارد....
ارجاعات:
[۱] https://www.radiozamaneh.com/۲۸۱۲۶۵
[۲] Roland Barthes Rhétorique de l'image, in Communication, n°۴, ۱۹۶۴, pp. ۴۱-۴۲
[۳] Panzani
[۴] یک نوع پنیر ایتالیایی
[۵] معمولاً در تبلیغات هدف ایجاد نیاز برای مخاطب است، حال اگر احساس نیاز همراه با القای کمبود در مخاطب باشد، عزتنفس مخاطب را تضعیف میکند؛ در این مرحله است که مخاطب «پذیرای فرهنگ دیگری» میشود.
[۶] Hans Christian Andersen, The Storks.
[۷] Damn that girl is hot, someone should stork that bitch.
[۸] "Now Philip, It's your fortieth birthday and I feel you are ready to know about the birds and the bees."
[۹] Multiculturalism
[۱۰] برای مطالعۀ چندفرهنگگرایی طبق تعریف IFLA/UNESCO به سایت زیر مراجعه شود: http://www.ifla.org/node/۸۹۷۶
[۱۱] Jose
[۱۲] Joe
[۱۳] http://www.huffingtonpost.com/۲۰۱۴/۰۹/۰۲/jose-joe-job-discrimination_n_۵۷۵۳۸۸۰.html
[۱۴] به مرجع پانوشت ۱۰ مراجعه شود یا به سایت ویکیپدیا : https://en.wikipedia.org/wiki/Multicultural_education