فرهنگ امروز/ بهزاد جامهبزرگ:
اصولاً نمیتوان سخن از تاریخ اندیشۀ جدید در ایران به میان آورد و در باب رویارویی تمدنی با تمدن جدید غرب حرفی نزد. به عبارت بهتر، تاریخنگاری اندیشۀ جدید ایرانی بدون توجه به فهم و ادراک اندیشهورزان ایرانی از تمدن جدید غرب که شئون مختلف جامعۀ ایرانی را در حدود دو سدۀ گذشته به انحای مختلف تحتتأثیر خود قرار داده است، ممکن نخواهد بود. اینکه این «فهم و ادراک» ایرانیان در رویارویی قریب به دوسدهای با غول تمدن جدید غرب تا چه حد توانسته است از لایههای سطحی آن گذر کند و با عبور از جاذبهها و مظاهر تمدن جدید، به عمق وجودی آن پی ببرد و یا اینکه به چه میزان آن «فهم و ادراک» به ایشان این امکان را داد تا با طرح پرسشهای جدی از آیندۀ تمدن خودی در نسبت با تمدن جدید پرسش کنند (اگرچه اکنون محل بحث نیست)، بهعنوان مسئلۀ اصلی تاریخنگاری اندیشۀ جدید ایرانی همواره میبایست مورد توجه باشد.
در مقطع تاریخی پس از وقوع جنگهای ایران و روس، اگرچه ذهن پرسشگر ایرانی از خواب چندینوچندسدهای خود بیدار میشود و نسبت به وقوع برخی تحولات و فرازونشیبهای جامعۀ ایرانی پرسش میکند، ولی اینکه چرا این پرسشها به پروبلماتیک جامعه مبدل نمیشود و جامعه توجهی به مسائل اینچنینی ندارد و یا اینکه چرا این پرسشهای اندک از انسجام و قوام قابل دفاعی در کانتکس تاریخی خود برخوردار نیست، محل تأمل اساسی در تاریخ تجدد ایرانی است. مسائلی نظیر اینکه بر فرض، چرا چشم جستوجوگر سفرنامهنویسان ایرانی غالباً نمیتواند از مظاهر تمدن جدید غرب عبور کند و یا اینکه در قیاس با متون منتشرشده از سفیران اروپایی در ایران مثل اولیویه و بلوشر و پولاک که عموماً بهخوبی قادر به تحلیل مسائل جامعۀ ایران و ساختارهای حاکم بر آن هستند، ناظران ایرانی جوامع اروپایی در بهترین حالت، از طریق روزنامهخوانی و گردش در معابر و مهمانیها، در جستوجوی علل موفقیت جوامع غربی در نیل به تجدد هستند. همینطور تحلیل دریافتهای ماشینی منورالفکران مدعی فهم تجدد، نظیر آخوندزاده و ملکمخان، از نهادها و تفکر جدید غربی و سادهانگاری ایشان در واردسازی مفاهیم بهدستآمده از دل اندیشۀ جدید غربی و نهادهای منبعث از آن به جامعۀ خودی و قسعلیهذا، مسائلی است که در تاریخنگاری اندیشۀ جدید ایرانی در قریب به دو سدۀ گذشته، باید مورد تبیین و تحلیل قرار گیرد. ناگفته پیداست در این مسیر، به هر میزان رساله و سفرنامه، مکاتبه، مراسله و سند تاریخی که بهنحوی آینۀ جنس و عمق دریافت نویسندگان آن از شرایط زمانه و افق بینش آنهاست، محل تأمل و تحلیل قرار گیرد، درک و تبیین دقیقتری از شرایط تاریخی تفکر در جامعۀ ایرانی قابل ارائه خواهد بود.
کتاب «تاریخ اندیشۀ جدید ایرانی»* شامل «نامهها و رسالههای اصلاحگرایانۀ پیشامشروطیت»، که بهکوشش فرامرز معتمد دزفولی اینک در دست ماست، کتابی است که با ادعای مؤلف و گردآورندۀ آن، باید در سلک کتب تاریخ اندیشۀ معاصر ایران قرار گیرد. این کتاب که پیش از این، دفتر نخست آن «سفرنامههای ایرانیان به فرنگ» را کانون توجه قرار داده بود، در این دفتر دوم، نامهها و رسائل «منورالفکران و عصر روشنگری» را مدنظر قرار داده است.
اما نکاتی چند دربارۀ این کتاب:
نخستین مسئلهای که در کتاب حاضر محل اشکال به نظر میرسد، این است که کتاب در یک دوگانه سرگردان است؛ دوگانۀ تأمین مواد خام مورد نیاز تاریخنگاری اندیشه (اعم از متن رسائل، سفرنامهها و...) و ادعای اثری مستقل در چارچوب تاریخنگاری اندیشه که در هر دو این موارد، خالی از اشکال نیست. اگر این کتاب را همانطور که از عنوان آن برمیآید، اثری مستقل در تاریخنگاری اندیشه جدید ایرانی قلمداد کنیم، باید بهجای خالی پرسشها و مسائلی که در تاریخنگاری اندیشه بدانها پرداخته میشود، که بعضی از آنها در بالا آمد، اشاره کرد. کتاب ۱۱۵۰صفحهای حاضر، جز ۴۴ صفحۀ ابتدایی که دربرگیرندۀ پیشگفتار و مقدمه و ارائۀ توضیحاتی در باب روش کار و عصر تاریخی مورد بحث است، مابقی حجم را به گزیدههایی از ۳۸ کتاب خاطرات، رسالۀ سیاسی و اصلاحی عصر قاجار تا پیش از فرارسیدن مشروطیت اختصاص داده است که در هریک از این ۳۸ فصل، جز مقدمۀ کوتاه نویسنده در معرفی متن، توضیح دیگری مشاهده نمیشود. بنابراین از این حیث که تاریخنگاری اندیشه جز برپایۀ یک چارچوب نظری منسجم و فرضیهای مشخص (که برمبنای آن دادهها چیده و تحلیل میشوند) ممکن نمیشود، کتاب «تاریخ اندیشۀ جدید ایرانی» را به دلیل فقدان حداقل این شروط لازم، نمیتوان در زمرۀ آثار تاریخنگاری اندیشه لحاظ کرد.
حداقل کاری که در این راستا انتظار میرفت صورت پذیرد، جدای از گزینش متون، تحلیل بندهایی از متون گزینششده متناسب با جایگاه سیاسی و اجتماعی نویسندۀ آن بود تا آنگاه برای مخاطب و خوانندۀ کتاب، تفاوت افق دید و قدرت فهم و ادراک مثلاً امیرکبیر با اعتمادالسلطنه در رویکردشان نسبت به مسائل مبتلابه و چالشهای نظری عصرشان، مشخص گردد.
اما بر فرض اینکه این کتاب را اثری مستقل در تاریخنگاری اندیشه ندانیم، از حیث تأمین مادۀ خام تاریخنگاری اندیشه نیز نمیتوان بهسادگی با آن کنار آمد. چنانچه گردآورندۀ کتاب «تاریخ اندیشۀ جدید ایرانی» تلاش خود را معطوف به تصحیح نسخ خطی مرتبط با دورۀ تاریخی مورد بحث با فرض امکان بهرهگیری از آن در پژوهشهای تاریخی جدید میکرد، از این جهت که با در دسترس قرار دادن این نسخ، خدمتی به پژوهشگران و مورخان بهجهت آگاهی و اطلاع از متون اینچنینی و همینطور در دسترس قرار دادن آن از طریق چاپ آن مینمود، اقدامی بسیار درخور تقدیر در کمک به پژوهش تاریخی صورت گرفته بود. همانطور که پیش از این هم مورخان و نسخهشناسانی چون ایرج افشار، غلامحسین زرگرینژاد، رسول جعفریان و امثالهم، از این طریق خدمات شایستهای به جامعۀ تاریخ از طریق تصحیح متون و چاپ آن انجام داده و میدهند. اما نکته اینجاست که کتاب مورد بحث بهدلیل چاپ گزینششدۀ متون، از این حیث نمیتواند مورد توجه قرار گیرد.۱
از سوی دیگر، در کتاب حاضر، ما با گزیدهها و بریدههایی از ۳۸ متن و رساله و کتاب مواجه هستیم که براساس ملاکهای صواب یا ناصواب گردآورندۀ کتاب گزینش شده است. ملاکهای بهکارگرفتهشده برای گزینش متون براساس دریافت و فهم مشخص گردآورنده از مسئلۀ ذهنی اوست که بهطور قطع نمیتواند قابل تعمیم به ذهنیت و مسائل ذهنی سایر مورخان و تاریخنگاران اندیشه باشد. چهبسا قطعهای از «رسالۀ مجدیه» میرزامحمدخان مجدالملک در متن اصلی آن برای مورخ «الف» براساس مسئله و فرضیۀ او حائز اهمیت باشد و برای مورخ «ب» در چارچوب فکری و دغدغههای ذهنیاش، محل توجه نباشد. از اینرو گزینشهای صورتگرفته هرچند که براساس معیار و ملاک انجام شده باشد، لزوماً نمیتواند نیاز مورخ اندیشه به متن کامل آن رساله یا کتاب را برطرف نماید. به عبارت دیگر، گزیدههای موجود از این ۳۸ رساله، چنانچه قصد انجام پژوهش در باب تاریخ اندیشه در دورۀ قاجار پیشامشروطیت را داشته باشیم، نمیتواند نمایندۀ کامل این متون باشد. البته این تأکیدات بر نقایص موجود تنها زمانی میتواند مورد توجه قرار گیرد که غرض از عرضۀ کتاب حاضر را گامی در راستای تسهیل دسترسی مورخان و پژوهشگران تاریخ اندیشه ارزیابی کنیم. در غیر اینصورت، اگر مخاطب کتاب، علاقهمندان به تاریخ معاصر و هدف آن ارائۀ «هایلایتها»یی از برخی متون مهم صرفاً جهت اطلاع و آگاهیبخشی باشد، نقایص مطروحه در بالا چندان نمیتواند وارد باشد که البته با توجه به توضیحات مؤلف در مقدمه و پیشگفتار، غرض وی به غرض نخست نزدیکتر است.
با توجه به آنچه در بالا رفت، بار دیگر لازم به تأکید است که اگر ما با یک اثر تاریخی مستقل مواجه بودیم که گزیدههایی از متون و رسائل را براساس چارچوب نظری مشخص و جهت تأیید فرضهایش به خدمت میگرفت، آنگاه نقدی بر گزینش متون و شیوۀ آن وارد نبود؛ چراکه پرواضح است تاریخنویسی محل انتشار کامل متون مورد بررسی نیست. بنابراین آنچه ذکر شد، از این جهت است که کتاب حاضر بهدلیل فقدان شروط لازم مطروحه، نمیتواند بهعنوان اثری مستقل در تاریخنگاری اندیشه، مورد توجه قرار گیرد.
نقد دیگر در باب کتاب «تاریخ اندیشۀ جدید ایرانی»، معطوف به ادعای نویسنده در پیشگفتار آن است که بیشتر شامل حال دفتر نخست این کتاب میشود:
«من در سفرنامههای ایرانیان به فرنگ، برای نخستینبار در هیئت و صورتی جدید، تلاش نمودم این آثار را که عموماً از آنها بهعنوان پُرکنندۀ اوقاتفراغت نشر کتابخوان و یا در سندیابیها و سندسازیهای سیاسی استفاده میشد، بهگونهای دیگر معرفی کنم و درخشش تازهای، از نو به چشم مخاطب بیاورم که کمتر و یا هیچگاه به آن چشم ندیده است» (دفتر دوم، ص۳).
این عرضۀ متون در «هیئت و صورت جدید»، که احتمالاً در گزینش و ارائۀ دفتر دوم هم تداوم یافته، نگرشی است که از سوی نویسنده ادعا میشود «برای نخستینبار» به «چشم مخاطب» آورده شده است، درحالیکه به نظر میآید چنین نباشد.
در استنساخ و توجه به متن رسالههای مهجور عصر قاجار از حیث ارتباط آن با تاریخ اندیشۀ معاصر، فریدون آدمیت دهههایی قبل از این، دستکم در دو کتاب «فکر آزادی» و «افکار اجتماعی و سیاسی و اقتصادی»، توجهها را بهسمت این متون و اهمیت آنها معطوف ساخت. سید جواد طباطبایی هم در سه مجلد «تأملی دربارۀ ایران»، یعنی «دیباچهای بر نظریۀ انحطاط ایران»، «مکتب تبریز» و «نظریۀ حکومت قانون»، بهشکل توأمان رسائل و سفرنامههای عصر قاجار را در خدمت تاریخنویسی اندیشۀ ایران معاصر میگیرد و از اینحیث، به اهمیت این متون در راستای تاریخنگاری اندیشه توجه میکند. آدمیت و طباطبایی دو نمونۀ نامدار از حیث توجه و التفات به اهمیت متون مورد بحث بوده و هستند. غیر از این دو، افراد دیگری چون عبدالهادی حائری، محمدعلی اکبری، محمد توکلی، محمد مددپور و... هریک بهنحوی در باب متون و رسائل سفرنامههای بهجایمانده از دورۀ قاجار از جهت توجه نویسندگان ایشان به تمدن جدید غرب و نسبت آن با جامعۀ ایران، نکاتی را مطرح کرده بودند.
و اما نکتۀ آخر. برای مورخ و پژوهشگر تاریخ اندیشه که به متن کامل هر ۳۸ رساله و کتاب، که گزیدههایی از آن در کتاب «تاریخ اندیشۀ جدید ایرانی» آمده است، دسترسی داشته باشد، کتاب حاضر چهاندازه میتواند محل رجوع و اعتنا باشد؟
پینوشت
- این نقد تنها به چند مورد اشارۀ نویسنده و گردآورندۀ کتاب برمیگردد که براساس ادعای وی، تاکنون در جایی به چاپ نرسیده است و برای اولینبار استنساخشدۀ آن در این کتاب منتشر میشود.
*تاریخ اندیشۀ جدید ایرانی(نامهها و رسالههای اصلاحگرایانۀ پیشامشروطیت)، فرامرز معتمد دزفولی، ناشر: شیرازه، تعداد صفحات: ۱۱۵۰ صفحه، قیمت: ۸۵ هزار تومان