مینا قاجارگر: روز یکشنبه دوم آبانماه ۱۳۹۵ حجتالاسلام و المسلمین آقای دکتر احمد احمدی عضو وابستۀ گروه علوم اسلامی فرهنگستان علوم و استاد دانشگاه تهران در تالار جلسات گروه علوم اسلامی فرهنگستان، مباحثی دربارۀ «ترجمههای قرآن کریم به زبان فارسی» مطرح کرد. در این جلسه که رئیس فرهنگستان، دبیر فرهنگستان، تعدادی از رؤسای گروههای علمی، اعضای گروه علوم اسلامی فرهنگستان و دیگر صاحبنظران حضور داشتند، ابتدا آیتالله آقای دکتر سید مصطفی محقق داماد رئیس گروه علوم اسلامی فرهنگستان علوم ضمن خیرمقدم به حاضران، دربارۀ موضوع جلسه و تحقیقات ارزشمندی که آقای دکتر احمدی دربارۀ ترجمهها و تفاسیر قرآن کریم انجام دادهاند مطالبی بیان کرد و در ادامه، آقای دکتر احمد احمدی سخنان و مباحث خود را مطرح نمود. آقای دکتر احمدی با تلاوت آیاتی از قرآن، به ذکر ترجمههای صورتگرفته در خصوص این آیات پرداخت و دربارۀ ترجمۀ دقیق آیات توضیحاتی بیان کرد. در حین مباحث نیز استادان حاضر در جلسه، پیرامون مطالب ارائهشده توسط آقای دکتر احمدی، نظر و دیدگاهشان را مطرح کردند. در پایان جلسه نیز حاضران سؤالاتی دربارۀ مباحث مطرحشده بیان کردند که استاد احمدی به پرسشها پاسخ داد. از جمله استادان حاضر در نشست مزبور میتوان به نام آقایان دکتر داوری اردکانی، دکتر نمازی، دکتر محقق داماد، دکتر جعفریان، دکتر مهدویراد، دکتر اعوانی، دکتر تاجبخش، دکتر شریفی تهرانی و دکتر نادعلیان اشاره کرد. گزارش زیر بخش دوم اهم سخنان این نشست است.
****
از مواردی که عموماً به نظر بنده بد ترجمه کردهاند این آیات و کلماتی است که مصدر منصوب است؛ مثلاً صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً یا آیۀ وَعْدَ اللَّهِ لَایُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ این را عموماً وعدُه ترجمه کردهاند، صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً این رنگآمیزی خداست و حال آنکه نباید صبغه را بخوانیم این رنگآمیزی خداست، باید بگوییم رنگآمیزی خدای را؛ یعنی حواست باشد که این معنیاش ممکن است آن باشد، صبغه الله یعنی خذوا صبغه الله، یا توجهوا، توجه کنید به این، این را به نصب میخوانید معنی بسیار فخیمتری میدهد تا اینکه بخواهیم خبر بگیریم برای مبتدای محذوف.
- آقای دکتر چرا مفعول نوعی نمیگیرید؟ چون صبغه مصدر است و یعنی نوعی رنگآمیزی.
- مفعول نوعی هم بگیرید فرقی نمیکند و باید بگویید رنگآمیزی خدای را نه اینکه بگوییم این رنگآمیزی را؛ و همینجور است کلمۀ وعد الله لایخلف الله وعده، این وعده مفعول مطلق نوعی است که باید منصوب ترجمهاش بکنیم تا آن ظرافت خودش را نشان بدهد؛ و این فراوان است در قرآن کریم، در اواخر سورۀ توبه هست و در جاهای دیگری هم این وجود دارد. این آیۀ سورۀ کهف را ملاحظه کنید، آیۀ بسیار ظریف و دلنشینی است.
وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَ الْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ وَ لَاتَعْدُ عَیْنَاکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَةَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ لَاتُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِکْرِنَا وَ اتَّبَعَ هَوَاهُ وَ کَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا (الکهف: ۲۸)
خودت را شکیبایی بده با کسانی که خدا را بامدادان و شامگاهان میخوانند و فقط خودشان میخواهند (مخلصانه). من در ترجمۀ آقای مکارم دیدم که این عیناک را مفعول لاتعد گرفتند؛ یعنی چشمانت را از آنها برنگردان و حال آنکه عیناک فاعل لاتعد است، چون مؤنث است و ظرافتش همین است. حرفم این است که مبادا چشمانت از اینها برگردد، نهی غایب است و ظرافتش در همین است. یک وقت میگویم چشمانت را برنگردان، یک وقت میگویم نکند چشمانت از آنها برگردد، نهی است و مخاطبش غایب است، دو تا چشم میباشد؛ و لاتعد عیناک عنهم، چشمانت از اینها برنگردد.
لاتعد را دو گونه میتوانیم ترجمه کنیم، یکی مذکر مخاطب داریم؛ یعنی ای تو چشمانت را برنگردان، یکی هم نباید آن مؤنث چشمش را برگرداند؛ یعنی خود آن چشمان مؤنث است و آن چشمان که مؤنث است نباید برگردند.
عرض کنم که جناب خرمشاهی ترجمه کرده است: «و با کسانی که بامدادان و شامگاهان پروردگارشان را به دعا و نیایش میخوانند و در طلب خشنودی او هستند مدارا کن (شکیبا باش) و در هوای تجمل زندگی دنیوی چشم از ایشان برنگیر و...»(این هم خطاست)
محقق داماد: یک آیهای که مربوط به قرائت است که بنده آن را انتخاب کردم و همیشه آن را میخوانم، در نماز هم میخوانم، این آیه در سورۀ روم است:
«الم (۱) غُلِبَتِ الرُّومُ (۲) فِی أَدْنَی الْأَرْضِ وَ هُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیُغْلَبُونَ (۳) فِی بِضْعِ سِنِینَ ۗ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِن قَبْلُ وَ مِن بَعْدُ ۚ وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ (۴) بِنَصْرِ اللَّهِ ۚ یَنصُرُ مَن یَشَاءُ ۖ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ (۵) بِنَصْرِ اللَّهِ ۚ یَنصُرُ مَن یَشَاءُ ۖ وَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ (۶) وَعْدَ اللَّهِ ۖ لَایُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَ لَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَایَعْلَمُونَ (۷)»
- ترجمهاش چه مشکلی دارد؟
-این دارای اشکال نیست. وَعْدَ اللَّهِ این وعدۀ خداست که آقای دکتر حداد ترجمه کرده است. این آیه را دو جور قرائت کردهاند، یک قرائت از امیرالمؤمنین است و کسان دیگری هم خواندهاند، آنها میگویند غَلبَت الرُّوم فِی أَدْنَی الْأَرْضِ وَ هُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیُغْلَبُونَ، این با قرائت قاسم که قرائت رایج است اینگونه است غُلِبَتِ الرُّومُ فِی أَدْنَی الْأَرْضِ، رومیان در نزدیکترین سرزمین مغلوب شدند، یعنی ایرانیها بر رومیها پیروز شدند، وَ هُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ، اما این رومیها بر این ایرانیهای مجوس پیروز خواهند شد؛ و باز آن رگۀ عربی در اینجا هست که با ایرانیها خوب نبودند.
احمدی: آنها بعد از مغلوب شدنشان غالب خواهند شد، در اندی سال، بِضع یعنی از ۳ تا ۹ سال است، یعنی کمتر از ۱۰ سال و بیشتر از ۳ سال رومیها پیروز خواهند شد. لِلَّهِ الْأَمْرُ مِن قَبْلُ وَ مِن بَعْدُ، قبل و بعد همه دست خداست، آن روزی که نصرانیها (رومیها) بر ایرانیها پیروز بشوند مؤمنین خوشحال میشوند، قرآن رایج بعد از به نصرالله یک علامت وقفی گذاشتهاند، آن روز مؤمنین از اینکه نصرانیها بر ایرانیها پیروز شدند خوشحال میشوند، َینصُرُ مَن یَشَاءُ ۖ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ، مؤمنین خوشحال میشوند که مثلاً هرقل (هراکلیوس) بر کسری پیروز شد! وَعدَ الله وعدۀ خدا را لَایُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَ لَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَایَعْلَمُونَ. این ترجمه و قرائت را نگاه کنید، امیرالمؤمنین هنگامی که به خلافت رسید گفت آن اموالی که از ایرانیها گرفته شده است من به آنها برمیگردانم، هیچوقت در برابر فارس و عرب موضع نگرفت؛ حتی آمدند گفتند، تو این سرخها -یعنی سفیدروها در برابر عربهای سیاه- را بر ما ترجیح میدهی؟ من از آل اسحاق و اسماعیلم؛ فرمود که قرآن را نگاه کردم، هیچ امتیازی برای عرب بر غیرعرب ندیدم، هیچ فرقی ندارید. یکی از مشکلاتی را که برایش درست کردند همین بود که فرق بین ایرانی و غیرایرانی نمیگذاشت.
قرائت این است: غَلَبت الروم فی ادنی الارض، رومیان در نزدیکترین سرزمین پیروز شدند، جنگ موته سال ۸ بود -در مسیر شامات و اردن است- در نزدیکترین سرزمین به حجاز، رومیها بر مسلمانان پیروز شدند (همان بود که جعفر طیار و غیره شرکت داشتند)؛ و چون آنها سپاهیانشان زیاد بود، خالدبنولید مزد اینها را برگرداند، وقتی هم برگشتند مردم مدینه خاک بر سر و صورت خودشان پاشیدند و گفتند از جهاد فرار کردید؛ ولی بههرحال تیغشان نمیبُرید. سرزمین موته هم نزدیکترین جا به حجاز است. زمان عمر سال ۱۶ هجری همین رومیها بعد از غالب شدنشان در کمتر از ۱۰ سال مغلوب میشوند و قبل و بعد آن هم دست خداست. آن قبل که آنها پیروز شدند شما بدانید که این امور دست خداست، بعد هم مغرور نشوید، پیروزی شما هم دست خداست. یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ، مؤمنین از اینکه خدا اینها را کمک کرده پیروز شدند خوشحال میشوند. ببینید چقدر طبیعی است مؤمنین خوشحال میشوند از اینکه همین مؤمنین پیروز شدند نه اینکه رومیها بر ایرانیها پیروز شدند اینها خوشحال بشوند. فرح و نصر، اینها باب متعدی میشوند. یَنصُرُ مَن یَشَاءُ وَ لَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَایَعْلَمُونَ، این به نظرم یک ترجمۀ بسیار رسایی است که قرائت هم دنبالش هست. بنده دیگر عرض ویژهای ندارم.
دکتر تاجبخش: من بسیار استفاده کردم و اهلیت ندارم که مبحث خاص ترجمه را بگویم، ولی یک نکتهای به نظرم میرسد، چرا اینقدر ترجمۀ قرآن هست؟ در سالهای اخیر بسیار بسیار ترجمۀ قرآن هست، آیا لزومی دارد که اینقدر ترجمه بشود؟ قاعدتاً در آن اشکال هم ایجاد میشود. من یادم میآید که در شورای انتشارات دانشگاه بودم و یک آقایی بهعنوان کتاب سال، ترجمۀ فرانسۀ قرآن کرده بود، این ترجمه را دادند به من، من یک ترجمۀ دیگر از قرآن به زبان فرانسه داشتم که از پاریس خریده بودم، بههرحال من دیدم زحمت کشیدند؛ ولی آن ترجمهای که شده و یک مسلمان هم ترجمه کرده بود به زبان عرب، یک چیز دیگری هست و قابل مقایسه نیست.
اما یک مسئلۀ دیگر در ذخیره خوارزمشاهی من به یک نکتهای برخوردم. سید اسماعیل درجانی یک جایی بحث میکند و میگوید ابوعبید جوزجانی در ترجمۀ قانون بسیار اشتباه کرده و بعد اشتباهش را میگوید، به یک نکتهای برمیخورد و میگوید ترجمۀ قانون از همان عصر ابوعلیسینا بوده، بعد یک نکته میگوید که بعضی از جاهایی که متوجه نمیشد و باید ترجمه با تفسیر همراه باشد از اینها میگذشته. قدما اصولاً ترجمه را با تفسیر همراه میکردند، الان هم اولاً ضرورتی هست که علمای بزرگ لطف کنند بنشینند با توجه به ترجمۀ گذشتگان مثل ترجمۀ طبری و غیره که فراوان است یک ترجمۀ رفیع ارائه بدهند و درعینحال بعضی جاها که پاورقی تفسیرواری که سنت ما از قدیم بوده داشته باشند.
مهدویراد: من بسیار استفاده کردم و قدیمها خیلی از آقای دکتر خواهش کرده بودم که این حواشیای که هم بر قرآن هم بر دیگر متنهای ترجمهشده مینویسند، استخراج کنند ما در آینده چاپ کنیم، برای اینکه میتواند خیلی درسآموز باشد. این نکتهای را هم که آقای دکتر میگویند بسیار خوب است. من نوجوان بودم یکی از اساتید میگفت که هویدا گفت به امید روزی که هر ایرانی یک پیکان داشته باشد، من میگویم به امید آن روزی که هر استادی یک ترجمۀ قرآن داشته باشد. ولی جسارتاً عرض کنم که در ترجمۀ قرآن، مسلمانها اینگونه نبودهاند. آقای دکتر آذرنوش هم یک تحقیق خیلی خوبی کرده تقریباً از آنچه که منسوب به طبری است، این تفسیری که ترجمه شده هیچ ربطی به تفسیر طبری ندارد فقط اسم آن اینگونه است، مطلقاً فارسی آن به عربی ربطی ندارد و عربی متعلق به خود طبری است. من مقایسه کردم؛ مثلاً ذیل اهدنا اصراط المستقیم، در تفسیر طبری ۲۸ روایت است، اینجا یکی است، آن را هم یا از اینجا و یا از جای دیگری گرفته است، احتمالی هم هست که تفسیر طبری دستشان بوده، چون گاهی اینجوری است؛ مثلاً ذیل همین حَافِظُوا عَلَی الصَّلَوَاتِ وَ الصَّلَاةِ الْوُسْطَی، بنده مقایسه کردم، اصلاً هیچچیزی که طبری ذیل آن آیه گفته در ترجمه نیست. مرحوم آقای زریاب آن زمان متوجه شده بود، وقتی این را مرحوم یغمایی چاپ کرد، مرحوم زریاب متوجه شده بود. من در مجلۀ حوزه آن زمان یک مقالهای دربارۀ طبری داشتم مینوشتم، مجلۀ یغما را خریده بودم، یکی از دوستان گفت این مقالۀ آقای زریاب است، خدا رحمتش کند خیلی عالمانه آن مقاله را نوشت.
از اینجا که (در نظر) بگیریم و کمی جلوتر کارهای آقای رواقی را هم در نظر بگیریم، حتی در تفسیرها مثل تفاسیر قرن ۵ تا میانه سدههای ۷ و ۸، حتی ساختار کلمه را عوض نمیکنند و ظاهراً یک قدسیت به قرآن میدهند؛ مثلاً قال الله را میگویند گفت خدا، نمیگویند خدا گفت. از اینجا تقریباً تا قرن ۱۰ یک کمی این ساختارها عوض میشود، ولی جای جمله را عوض نمیکنند؛ مثلاً همین فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا (الإسراء: ۲۹) که همه به خاطر این ذهنیت فارسی، حسرتزده و پشیمانشده و نادمشده ترجمه میکنند که غلط است و روایت نبوی هم هست که معنایش یک جور دیگر است. ترجمۀ منسوب به طبری این است که «پس بنشینید در کارزار ابزار ازدسترفته»، این عین ترجمه را آورده است. حسر با سین سهدندانه، کسی که کلاهخود و اسلحه و زرهاش را از او میگرفتند و در لشکر میماند، میگفتند محسور شد.
اینجا جالب است، یعنی قرآن عملاً واقعنگری میکند، اینجا ارزشگذاری نیست، میگوید همه چیزی را که داری انفاق نکن -قرآن میخواهد یک واقعنگری بکند- میگوید اگر همه چیزت را انفاق بکنی در زندگی درمانده میشوی، فردا روز اگر خودت مریض شدی چکار میخواهی بکنی، پس در انفاق هم باید تعادل را حفظ کنید.
با آقای آذرنوش، مرحوم مجتبوی و آقای خرمشاهی در یکی از این سراهای اندیشه ما یک بحثی داشتیم، بحث این بود که ترجمه تفسیر است یا ترجمه، ترجمه است یا هر دو میباشد؟ ترجمه مستقل است یا تفسیر است یا ترجمه همراه با تفسیر است؟ این را که استاد میفرمایند بسیار درست است، اینها عملاً ترجمه است، یعنی یک وقتی یک عالمی میخواهد متن آیه را بگوید که بر اساس قواعد زبانشناسانه این آیه میشود این؛ اما یک وقتی اگر بخواهیم مراد مؤلف را در ترجمه ببینیم چیست، قاعدتاً باید همین کارهایی را بکنیم که حضرتعالی میفرمایید؛ مثلاً در همین آیه نگاه کنید، نجم بسیار روشن است؛ در آیۀ وَ النَّجْمِ إِذَا هَوَی (النجم، ۱)؛ ولی میبدی گفته است به پارهای از قرآن هرگه که فرود آید از آسمان، یعنی نجم را اصلاً ستاره نگرفته است، درحالیکه مثلاً عتیق ابوبکر نیشابوری گفته قسم به ستاره چون فرو افتد؛ یا مثلاً بیت معمور را همه معنا کردهاند همانی که در آسمان چهارم هست و در مقابل کعبه است، میبدی میگوید که به آن خانه با فراوانی آمدندگان به آن و گروندگان گرد آن؛ این ظاهرش را آن (آسمان چهارم) نگرفته و همین زمینی گرفته است. حسن بصری اولین کسی است که میگوید کعبه است و اصلاً ربطی به آن بیت معمور ندارد، بیتالمعمور که در آسمان چهارم هست هیچ روایت اسلامی ندارد. یک وقت اگر ما بیتالمعمور را بخواهیم ترجمه بکنیم، میگوییم خانۀ آبادان، یا (میتوانیم) مثل این آقای میبدی ترجمه بکنیم و یک چیزهایی را اضافه بکنیم که نشان میدهد یعنی کعبه.
در آن جلسه من به دوستان عرض کردم که انگار مترجم مفسرانه میفهمد، مترجمانه مینویسد، مفسر، مفسرانه میفهمد، مفسرانه هم مینویسد؛ یعنی او وقتی متن را فهمید در ۸ خط مینویسد، مجاز است، ولی مترجم باید برود همۀ قواعد فهم این آیه را به کار بگیرد و در دو خط بنویسد، حداکثر در یکونیم خط ترجمۀ یک آیۀ یکسطری را بنویسد. ولی هیچوقت نمیتوانیم به صرف متن اکتفا بکنیم، گاهی مشکل به وجود میآید؛ مثلاً آقای امامی نوشته است: إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا (الأحزاب: ۳۳) همانا خداوند آهنگ آن کرده است که شما خانگیان را بپیراید، یعنی این بندۀ خدایی که میخواهد قرآن را بخواند تا یک چیزی بفهمد، از این چه چیزی خواهد فهمید، گمان میکنم این یک عقبه است و واقعاً ما ترجمه نداریم.
ما بعد از انقلاب حدود ۸۰ ترجمه داریم، اسمهایی را میشنوید که در عمرتان نشنیدهاید و ترجمه دارند. عبدالصمد شاهین نمیدانم هست یا نه ولی قبل از انقلاب ترجمۀ نهجالبلاغه داشت و امیرکبیر هم چاپ کرده بود. خدا رحمت کند محمدتقی شریعتی را که قدم میزد و میگفت آقا ببین مردم چه جرئتی دارند، به کلام مولا دست میزنند، مگر تو چکارهای که به کلام مولا دست میزنی، اینکه نمیشود. یک ترجمهای از نهجالبلاغه را برای من آوردند که من ارزیابی کنم و من گفتم که ۷۰ درصدش متعلق به فلانی است، ۲۰ درصدش متعلق به فلانی است، ۱۰ درصدش متعلق به فلانی است و ۵-۴ درصد متعلق به خودش است که غلط است. خدا رحمت کند آقای شریفی را وقتی ترجمه کرد استادم یک نقدی بر آن نوشت و ما چاپ کردیم؛ چون ایشان مسجع کرده، دیگران برمیدارند این مسجعاش را میاندازند و کلماتش را میگذارند و میشود ترجمۀ نهجالبلاغه. یک ترجمه را ناشر به من گفت از روزی که مترجم با من قرارداد بست تا روزی که کل نهجالبلاغه را تحویل داد ۸ ماه طول کشید؛ معلوم است که برداشته از روی دیگران نوشته است.