فرهنگ امروز/ اصغر ایزدی جیران*:
مرد را دردی اگر باشد خوش است
(مجذوب تبریزی)
انسانشناسی، تجربه کردن انسانهایی با خون، استخوان و گوشت است و آشکارا میخواهد از انسانهایی سخن بگوید و دفاع کند که چنین حجمی از انسانبودگی (humanity) را هر روز و هر لحظه با خود حمل میکنند. انسانشناس با یک انسان واقعی و زنده آغاز میکند، با یک زندگی، بدون اینکه او و آن را به سنخی کلی و انتزاعی فروبکاهد. ادامۀ کار، قرار دادن زندگینامۀ فرد زیسته در بستر شرایط گستردهتر اجتماعی است. به وضوح و بیچونوچرا، انسانشناس با انجام کار میدانی (fieldwork) مستمر با همین تجربیات زیسته و در دل همین بافتهایی که افراد میزیند تعریف میشود. چیزی غیر از حضور در واقعیتی مشخص و زیستن با افرادی ملموس نمیتواند آن معیار اصیل برای انسانشناسی باشد. از پایین آغاز کردن و بازگرداندن صلاحیت و صدا به آنهایی که تحت گفتمانهای از بالا سرکوب و سلب صلاحیت شدهاند، جز از خلال محلی شدن انسانشناس میسر نخواهد شد؛ بنابراین، انسانشناسی دانشی مطلقاً تجربی است.
انسانشناسی از بدو پیدایش آکادمیک خود در اواخر قرن نوزدهم تا به امروز دگرگونیهای عمیق بسیاری دیده و دست به انجام پروژههای مختلفی زده است؛ کانون این پروژهها نحوۀ برقراری رابطۀ بین خود و دیگری است و چگونگی این ارتباط همان عرصۀ داغ و پرتنشی بوده که موتور رشته را تا کنون روشن نگه داشته است. من در یک تقسیمبندی کلی (و البته با مسامحه)، تاریخ انسانشناسی را به دو دوره و دو پروژۀ عمده بخش میکنم.
اول) پروژۀ مشاهده و بیعملی؛ بخش عظیم دورههای آغازین و میانی انسانشناسی به ثبت، توصیف و شناخت بهاصطلاح کلهای فرهنگی یا اجتماعی اختصاص دارد؛ در این پروژه، مفهوم مرکزی، فرهنگ و نظم، موضع اخلاقی و سیاسی انسانشناس، بیطرفی، نقش راوی متن در قالب سوم شخص غایب است و بهطورکلی رابطۀ مشاهدهگر مسلط با مشاهدهشوندۀ (ابژه) تحت سلطۀ چشم مقتدر حکمفرماست. هدف این پروژه دامن زدن به تفاوتهای فرهنگی و کشف و نشان دادن چیزهایی بهکلی غریب و منحصربهفرد است. تقریباً تمامی رویکردهای نظری اشاعهگرا، کارکردگرا، ساختارگرا و تفسیرگرا تأکید بر فرهنگ یا جامعه بهعنوان یک کل منسجم با توافق عناصر و نهادهای سازندهاش را بهعنوان پشتوانۀ صنف انسانشناسی جا میاندازند، عملی که تا حدود ۱۹۸۰ ادامه مییابد.
دوم) پروژۀ شهادت و تعهد؛ اما از اواسط دهۀ ۱۹۸۰، دورهای از عصیان و انتقاد نسبت به پروژۀ سنتی پیشین آغاز میشود؛ در این پروژه، فرهنگ یا هر مفهوم سرهمبندیکننده و خوشکننده بهعنوان چیزی جعلی لگدمال میشود. انسانشناس برای خود وظیفهای اخلاقی و سیاسی قائل شده و موضع بیطرفی را موضعی محافظهکار در راستای تأمین منافع عدهای میداند؛ نوع روایتگری از اول شخص حاضر و مسئول ساخته میشود و نهایتاً، رابطۀ سلطه-سرکوب بدل به رابطهای برابر بین دو سوژه میگردد. مشاهدهگر مشارکتی (participant observer) که در پروژۀ پیشین بنیاد روششناختی و شناختشناختی انسانشناس را تعریف میکرد، به مشاهدهگر متعهد (engaged observer) تغییر میکند. گرچه نشانههایی کمسو از این گرایش در دورههای آغازین و میانی انسانشناسی به چشم میخورد، اما هیچگاه به بدنۀ کار حرفهای متصل نمیشود. این فقط در دهههای اخیر است که شهادت دادن و تعهد داشتن به قلب رشته یورش میبرد. زمینههای محرک این پروژه عمدتاً سه جریان بودهاند: انسانشناسی متعهد (engaged anthropology)، انسانشناسی مردممدار (public anthropology) و انسانشناسی رنج اجتماعی (anthropology of social suffering). تمام نیروها و انگیزههای انسانشناسان سه دهۀ اخیر که از بیعملی و بیتعهدی رشتهشان رنج میبردند همگی در تدارک دیدن این صحنۀ جدید سهم داشتهاند.
در این پروژه، متن انسانشناس نه گزارشی از مشاهداتی سرد و بیتفاوت، بلکه شهادتی است برانگیزاننده و هوشیارکننده. انسانشناس فاصلۀ روششناختی به نام عینیت و علم را میدرد و افراد را نه موضوعات یا ابژههایی برای مطالعه با تمرکز بر مفاهیم رایج رشتهای، بلکه همنوعانی برای دوستی جهت گفتن از درد مشترک میداند؛ شهادت دادن به وضع تاریک و ظلمانی بشر در محلیترین و تجربیترین اشکالش. متعهد کردن انسانشناسی وداع با آنچه سادهلوحی انسانشناختی نامیده میشود، است، روندی که در آن انسانشناس گرچه شاهد مشکلات و مصائب روزمره در زندگی مردمان مورد مطالعهاش بود، اما بنا بر توجیهات و فریبهای متعدد از آنها عبور میکرد و نمیگذاشت اثری از این وجه زندگی در کارش دیده شود؛ فکر میکرد این مصائب و علل آنها چیزهایی نامرتبط با کار اصلیاش یعنی توصیف فرهنگ است.
به نظر من، هر رشته یا حوزهای از دانش باید پاسخگوی مسائل عملی و حاد باشد، در غیر این صورت چیزی زائد و حتی چیزی مضر خواهد بود. ما ناگزیر بایستی دست به انتخاب بزنیم و با توجه به شرایط معاصرمان در جهان و ایران بهسوی یکی از این پروژهها حرکت کنیم. علاقه و تعلق خاطر من به پروژۀ شهادت و تعهد است؛ این پروژه با سوژههای صدمهدیده و زیستهای زخمخورده سروکار دارد تا آنها را با عوامل فرافردی صدمهزننده و زخمزننده در ارتباط قرار دهد؛ در اینجا، میدانهای انسانشناس، جاهایی هستند که عنصر شرّ خود را در قالب انواع نابرابریها و ستمها نشان میدهد. انسانشناسی اگر ارزشی داشته باشد، تبدیل کردن متنش به محلی برای مقاومت، طرفدار کردنش از کسانی که طرفداری ندارند و کاستنش از رنجهاست. جنگ، نژادگرایی، فقر شدید، بیماریهای کشنده، بیخانمانی و آوارگی با عاملیتهای اقتصادی، سیاسی و نهادی به ناراحتیهای جسمانی و پریشانیهای روانی ترجمه میشوند. زندگیهای بسیاری بدون اینکه صدایی داشته باشند، ویران میشوند و در سکوت میمیرند؛ به همین سبب بود که برای تعریف کار انسانشناس از خون، استخوان و گوشت دم زدم.
این علاقه هم از تجارب زندگی شخصیام ریشه میگیرد و هم از تجارب زیست دانشگاهیام: از فقر، که در کودکی و نوجوانی در محلههای فقیر زیستهام، از بیماریهایی که اطرافیان و فامیلهای نزدیکم را از پای درآوردهاند و در خشونتی که در جوانیام دیدهام؛ برای همین به زندگی افرادی نزدیک میشوم که به شیوههای مختلف ضعیف نگه داشته شدهاند، به مستضعفین. تمایلم به انسانشناسی رنج یا برنامۀ پژوهشی رنج اجتماعی به خاطر آن است که میخواهم کارم نه فقط علمی بلکه انسانی هم باشد.
در این سالها که مکرر و بهدرستی از بحران علوم اجتماعی در ایران سخن به میان میآید و یکی از عناصر بحران بهدردنخور بودن آن است، پروژۀ شهادت و تعهد میتواند یکی از پاسخهای ممکن به این بحران باشد. از میان رشتههای متعدد علوم اجتماعی، انسانشناسی به بیشترین درجه با این بحران دستبهگریبان است، چراکه تا کنون نتوانسته با مسائل عملی و حاد جامعۀ معاصر ایران درگیر شده و فایدۀ خود را نشان دهد. محدود کردن انسانشناسی به قلمروهای بیارتباط با معضلات زیست معاصر مثل فولکلور، اخته کردن قدرتهای تحلیلیاش از خلال تأکید بیمارگون بر توصیف، پنهان شدن در پشت مفهوم بیدردسری چون فرهنگ، همگی این رشته را در نطفه خفه کردهاند و آن را از خدمت به مردمانی که وجودش را مدیون آنهاست محروم نگه داشتهاند. شهادت و تعهد نمیتواند از پشت میز و صندلی و با حصر در دانشگاه رخ دهد، بلکه صرفاً با بودن در میان آنها، ماندن با آنها، راه چاره اندیشیدن با آنها و عمل کردن با آنها برای کاستن از رنجها ممکن خواهد بود. به جای نقل قصهها از غصهها بگوییم.
*استادیار گروه علوم اجتماعی دانشگاه تبریز