فرهنگ امروز/ مینا قاجارگر:
اصطلاح «معماری رنسانس» نه به یک بازه زمانی خاص در تاریخ معماری، بلکه به یک نهضت هنری، فکری و فرهنگی دلالت دارد، نهضتی که در اوایل قرن پانزدهم در فلورانس ایتالیا آغاز شد و تا ۴ سده به رشد و بالندگی خود در اروپا و جهان ادامه داد. در این کتاب، تاریخ آغاز این نهضت حدود سال ۱۴۲۰ برآورد شده است که در واقع زمان تلاقی فهم پرسپکتیووار از جهان با نقطه عطف صورتهای مثالین دوران باستان است.
یکی از دلایل اهمیت دورۀ رنسانس و رخدادهای آن، این است که فهم آن برای شناخت دوران معاصر بسیار حیاتی است، چراکه رنسانس آغاز مدرنیته بود و به قول نویسنده کتاب هرگونه موضعگیری در باب رنسانس با نحوه نگرش ما به فرهنگ مدرن نسبتی تنگاتنگ دارد؛ از طرف دیگر، این دوره نزدیکترین دوره تاریخی به عصر کنونی است و میتواند بهعنوان یک دوره تمامکمال سپریشده در معرض داوری قرار گیرد.
لئوناردو بنه ولو کوشیده است تا در این کتاب پنججلدی از زوایای مختلف شکلگیری و تداوم معماری رنسانس پرده بردارد. جلد نخست کتاب (طلایهداران معماری نو ۱۴۵۰-۱۴۰۰) با توصیف فضای حاکم بر فلورانس در آغاز قرن پانزدهم و شرح کارها و نوآوریهای فیلیپو برونللسکی، معمار پرآوازه ایتالیایی در این شهر آغاز میشود. بسیاری برونللسکی را پایهگذار معماری رنسانس و احیاکننده معماری باستان میدانند.
موضوعات دیگری که در جلد نخست به آنها پرداخته شده است عبارتند از نوآوری در سیر تجربه هنرهای فیگورساز و همچنین تأثیر مباحث نظری و تجارب عملی لئون باتیست آلبرتی، ستاره درخشان تاریخ ادبیات، معماری و هنر ایتالیا در عرصه نگارگری، پیکرتراشی و معماری و شهرسازی دوره رنسانس. در این بخش نقلقولهای جالب توجهی از آلبرتی راجع به اخلاق حرفهای در معماری، تفاوت زیبایی و تزئینات از منظری فلسفی، مباحث نظری در عرصه شهرسازی و... به چشم میخورد.
در جلد دوم کتاب (پیش بهسوی آرمانشهرها ۱۵۰۰-۱۴۵۰)، نخست به توصیف سیمای شهرهای ایتالیا در سده پانزدهم (شهرهای کوچک: پینتسا، اوربینو، فرارا، مانتوا و شهرهای بزرگ: فلورانس، ونیز، میلان) پرداخته میشود و سپس با توجه به تغییرات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در سایر شهرهای اروپا، روند تأثیر این تغییرات بر معماری اروپایی و پوستاندازی شهرهای اروپا در سده شانزدهم بررسی میشود. در ادامه نیز سیمای شهری سرزمینهای مستعمراتی همچون آمریکا، مکزیک و پرو توصیف میشود و راجع به بنیادهای سیاسی، فکری و فرهنگی معماری این شهرها بحث میشود. بخش پایانی جلد دوم تحت عنوان افول آرمانشهرها به مطالعه تأثیر اندیشه فیلسوفانی چون افلاطون، تامس مور، فرانسیس بیکن و... بر معماری شهر میپردازد که راجع به اتوپیا اندیشیدهاند و سپس شرح اینکه چگونه سنت یوتوپیایی زمانه تماس خود را با گفتمان سیاسی جاری از دست داد و شیرازه آن از هم گسست.
جلد سوم کتاب (کلاسیکگری ۱۶۰۰-۱۵۰۰) به روایت تاریخ هنر و معماری سدهای اختصاص دارد که غولهایی چون لئوناردو داوینچی، میکل آنجلو بوناروتی و رافائل در آن میزیستند. جورجو وازاری راجع به تاثیر تعیینکننده داوینچی بر هنر پس از خود میگوید ۵ دستاورد هنرمندان دوره دوم (۱۵۰۰-۱۴۵۰) عبارت بود از قاعده، نظام، طراحی، شیوه و تناسبات. «اگرچه هنرمندان دوره دوم به اندازه کافی برای افزودن چاشنی آنچه در بالا آمد به هنر خود تلاش کردند، اما به آن کمال مطلوبی که هنر لازم داشت دست نیافتند.» آنان به نوعی بدعت، نوآوری و دستدرازی در قاعده نیاز داشتند که بدون ویران کردن و ایجاد آشفتگی در پیکر اشیا، زیبایی بیافرینند؛ آنچه در آثار آنان به چشم نمیخورد روح بداههپردازی بود و این لئوناردو داوینچی بود که همۀ آنها را با روی آوردن به شیوه مدرن از اشتباه درآورد. وازاری در مورد رافائل به تشبیه ادبی متوسل شد و ماجراهای تابلوهای او را از زمره سرگذشت به شمار آورد. در این دوره هنوز شاهد تأثیر تفکر نوافلاطونی بر هنر هستیم. در این برهه از تاریخ، هنر بهمثابه وسیلهای برای رخنه در دل اشیاست و نه صرفاً ابزاری برای توصیف صورتها. هنر با رگ و پی حیات سروکار دارد و بنابراین باید در همۀ مظاهر خود به دنبال کمال مطلوب و سرمنزل مقصود باشد.
جلد چهارم (باروک ۱۷۰۰-۱۶۰۰) با بحث از کشمکش سنت و نوآوری آغاز میشود. گالیله از سال ۱۵۸۹ مطالعه قوانین مکانیک را آغاز کرده است و در سال ۱۶۰۹ در حال کار کردن با تلسکوپ خود است و فرانسیس بیکن، دکارت، کپلر و ... هریک قدمی در راه علم مدرن برداشتهاند. رابطه هنر و علم تحت تأثیر سلطه ریاضیات بر علم مدرن با بحران مواجه است، مفهوم مکان نیز تغییر کرده و فضای پرسپکتیووار یکپارچه، بینهایت، قابل اندازهگیری و مستقل از اشیا در تقابل با مفهوم ارسطویی از فضا وارد میدان شده است؛ دیگر کسی نمیتواند اطمینانی به رسوخ هنر در دل واقعیت بیرونی داشته باشد، چراکه روشها و ابزارهای نوینی برای تحلیل واقعیت پدید آمدهاند.
جلد پنجم کتاب (نوکلاسیکگری ۱۷۵۰-۱۷۰۰) به بررسی تأثیر نوکلاسیکگری درباری و بورژوایی در شکلگیری شهر مدرن، شهرسازی انگلستان در قرون ۱۷ و ۱۸، مستعمراتی چون مکزیک، پرو، برزیل و آمریکای شمالی، معماری هلند و رابطه معماری و نقاشی در این کشور و شهرسازی اروپایی در کشورهایی چون آلمان، روسیه، ایتالیا، اسپانیا، فرانسه و لهستان میپردازد. در پایان کتاب به نوعی واگشت پرداخته میشود، واگشتی که میتوان تفکر ژان ژاک روسو را نماینده برحق آن دانست: دلزدگی از تجملات و دلتنگی و حسرت برای طبیعت بکر ازدسترفته، نشانگر مواضع فرهنگی جدید این دوره تاریخی است که هنرها و علوم را مسئول تباهی سنت به شمار میآورد و در آنها هیچ اصالتی نمییابد.
با تورق کتاب و نگاهی به سرفصلها و عناوین بخشها متوجه میشویم که با کتابی مهم، جامع و جالب توجه مواجهیم که تحلیل تاریخی قابل قبولی از معماری عصر رنسانس به دست میدهد، اما متاسفانه ترجمه فارسی کتاب چندان چنگی به دل نمیزند و جای ویرایش و پیرایش بسیار دارد. از آنجا که متن اصلی در دسترس نبود، نتوانستیم ترجمه را با متن اصلی مقایسه کنیم، اما وجود جملات طولانی، ساختارهایی زبانی که بههیچوجه فارسی نیستند و ایرادهای ویرایشی و نگارشی بسیار، نقطهضعف نسخه فارسی این کتاب است که امیدواریم در چاپهای آتی برطرف شوند.
مشخصات کتاب: «تاریخ معماری رنسانس»، لئوناردو بنه وُلو مترجم: علیمحمد سادات افسری، ناشر: نیلوفر، تعداد صفحات: ۱۶۱۴ صفحه (۵ جلد)، قیمت: ۱۲۸ هزار تومان