فرهنگ امروز/ دکتر حمیدرضا عریضی*:
هرودوت که زادۀ هالیکارناس و زیر نظر امپراتواری ایران بود تاریخ را بر ضد ایران مینوشت. هالیکارناس جزء بخشی از آسیای صغیر (ترکیه امروز) بود که آن بخش ایونی نامیده میشد و ما به غلط کشور Greece را به نام این بخش در زبان خود یونان مینامیم. اینجا باریکۀ ساحلی دریای اژه در غرب آناتولی است که تالس و فیثاغورث و هومر معروفترین زادگان آن بودند که از ۵۵۰ قبل از میلاد توسط کوروش به خاک ایران پیوست. این سوءدرک و تفاهم همواره میان یونان و ایران بوده است و امیرمهدی بدیع (به ترجمه آرام) در مقابل این ایدۀ هرودوت که شکست داریوش و بعداً خشایارشاه در مقابل آتن را توقف بربریت و سببساز پیشرفت تمدن دانسته است، دفاع کرده است. اما در آنسو ما هم با تحریف و تغییر شکل تفکر یونانیان به نوعی مبارزۀ منفی دست زدهایم؛ جدیدترین نمونۀ آن را در سخنان آقای علی زمانی در آخرین هفتۀ اسفند ۱۳۹۵ و در آستانۀ عید نوروز در برنامۀ چشم شب روشن که ضمن آنکه نظریهپردازی و متافیزیک یونانی را در آثار فلاسفهای ازقبیل ارسطو و افلاطون به گریز از عمل و پراکسیس تعبیر میکرد، نمونۀ انسان کامل را حضرت علی (ع) معرفی میکرد که چاه حفر میکند و سپس (نمیدانم از کجا) از همسر ارسطو نقل میکرد که آرزو میکرد همسرش به دنبال کار میرفت تا آنها روزی داشته و دچار گرسنگی نشوند.
آیا ما حق داریم با چنین سطحیسازیهایی از فلاسفۀ یونان مفهوم کار در میان آنان را تا به این حد تغییر دهیم و حضرت علی (ع) را در مقابل آنان قرار دهیم تا از باورهای عموم به نفع پیشبرد منطق خود بهره گیریم؟ رضا داوری (۱۳۹۲) در ایجاد این خطا نقش دارد و به این دلیل که ارسطو در کتاب ششم اخلاق نیکوماخوس کار را ازجمله فضائل قرار نداده است این را نشانه بیاهمیتی کار در بین یونانیان میداند و فارابی را به دلیل اینکه کار را بهعنوان فضیلت آورده میستاید؛ درصورتیکه نزد فارابی مفهوم فضیلت با مفهوم آرتۀ یونانی متفاوت است و مراتب کار هم در فلسفۀ یونانی آنطور که در ادامه میآورم متفاوت است. برعکس، یونانیان به صورتی بسیار عمیق به کار میاندیشیدند که ما هنوز نمیتوانیم در آن سطح به کار بیندیشیم و نمونۀ آن، این سخنان است که متأسفانه زیاد هم تکرار میشود. کنفوسیوس بزرگترین ظلم را به کلمات میدانست. کلمۀ کار در زبان فارسی برای اشاره به هر نوع کاری است و شاید به این دلیل باشد که کار جنبۀ محوری در جامعۀ ما ندارد. همانطور که میدانید در میان اسکیموها کلمات زیادی برای اشاره به برف وجود دارد که هریک به نوعی از برف اشاره دارد، اما برای فردی که در کویر زندگی میکند یک کلمۀ برف برای اشاره به همۀ آنها کافی است. این مقاله برای توجه به عمق مفهوم کار در تفکر یونانی نوشته است.
البته این بیمقدار دانستن کار یدی در میان یونان واقعیت دارد، کوروش کهتر هم به گزنفون توصیه میکرد که مراقب باشد در میان یونانیان تنبل نشود. دانته در سرود چهارم برزخ، افراد تنبل را جای میدهد که پیرو فلسفۀ ارسطو هستند، در بند ۱۲۲ برزخ (purgatory) با دوست نوازندۀ موسیقی خود پل اکوا روبهرو میشود که تابع فلسفۀ ارسطو است و به دانته گفته بود چنانچه انسان استراحت کند خردمند خواهد شد و دانته در پاسخ گفته بود پس خردمندتر از تو در این عالم نیست. شاید در آن زمانهای دور که هنوز اهمیت کار فکری معلوم نشده بود، میتوانستیم حق را به کورش کهتر و دانته بدهیم، اما اینک که ارزش کار فکری روشن شده و حتی نظریهپردازان سودمندی ارزش ریالی آن (در معادلات راسل یا بورگدن) را معلوم کردهاند چنین سطحیسازیهایی از کار فکری محلی از اعراب نداشته باشد.
از آنجا که بسیاری از اشکالات در عدم توجه به معادلهای کار است، باید ابتدا بحث لغوی در مورد واژه صورت گیرد. داوری (۱۳۹۲) معادل کار را فقط کلمه work ذکر کرده است، درصورتیکه در زبان انگلیسی دو کلمه برای کار وجود دارد که اولی work و دومی labor است، در زبان انگلیسی واژۀ labor معنی رنج هم میدهد. در زبان فرانسه و آلمانی این تمایز دقیق در کلمات ouvrer و werken دیده نشده و مفهوم رنج در آن وجود ندارد. یونانیان کلمۀ ponos را معادل labor به معنی زحمت و ergon را معادل work یا کار میگرفتند. هسیود شاعر یونانی ponos را زادۀ جعبۀ پاندورا (جعبه رنجها) و ergon را زادۀ اریس الهۀ مشهور یونانی که چالش بهسوی خیر را رهبری میکند، میدانست. هسیود ponos را نفرین خدایان میدانست که زندگی نیکبختانه از آدمی دور شود. بااینحال بین این دو واژه تفاوتی وجود دارد که به زمان یونان باستان بازمیگردد. البته نزد یونانیان بین کار با دست (که به آن به این دلیل اهمیت میدادند که حتی کار فکری نیز در نهایت نیازمند نوشتن یعنی نوعی کار با دست است) و کار بدنی تفاوت داشت و منظور از کار بدنی کاری است که برای فرد ضرورتی ایجاد میکند که ناشی از نیازهای فیزیولوژیک اوست. کار بدنی مربوط به کاری است که با اعضای بدن و ماهیچهها صورت میگیرد و از نظر دانش (knowledge)، مهارت (Skill) و استعداد (Aptitude) در سطح پایینتر از work قرار میگیرد که در اثر نقاشی چارلز اسپراگ پیرس (۱۹۱۴- ۱۸۵۱) جاودانه شده است، اثری که او در ستایش کار بدنی در ۱۸۹۷ آغاز کرد و با حک و اصلاح نهایی در ۱۹۱۰ ارائه کرد که بر روی شیشه و در قطع ۱۰ ×۸ اینچ طراحی شده است. بسیاری این اثر او را واکنش به ایدۀ Chain gang میدانند که در آمریکا پس از جنگهای داخلی آغاز شد و در آن زندانیان باید به کار اجباری میپرداختند. آیا از نظر فلاسفۀ یونان فقط این کار یدی معادل بردگی است؟ نه، آنان هر نوع کار یدی (به تسامح منظور کار بدنی و نه کار با دست است) را نوعی بردگی میدانستند که دلایل آن را در سطور بعد میآورم.
مفهوم کار یدی با کار بردگی در فلسفۀ یونان پیوند یافته است، با این تصور که این نوع از کار، آدمی را خردمند و فرهیخته نمیسازد، بلکه چیزی که سبب خردورزی میشود کار فکری است. در واقع کار فکری را نمیتوان به طور محسوس جز در نوشتۀ افراد یا گفتار آنان یافت؛ و یونانیان اولی را در کتاب و دومی را در میدان یافتند، میدانی که آن را آگورا مینامیدند. نقاشان که نمیتوانستند کار فکری را نمایش دهند، ناگزیر به نمایش کار با دست و بدن رغبت بیشتری داشتند که میتوان نمونۀ آنها را در آثار پیتر بروگل، ونسان ونگوگ و بسیاری دیگر از نقاشان یافت. همانطور که داوری (۱۳۹۲) اشاره میکند در تفکر یونانی سه ساحت، کار، اخلاق و تفکر وجود دارد که کار فکری فصل مشترک دو ساحت کار و فکر است. با وجود اینکه کار بدنی همواره فروتر از کار فکری بوده است، اما بسیاری از فعالیتهای مورد نیاز، کار با بدن است؛ به همین دلیل سعی شده در همۀ کشورها با روزی که labor day نامیده میشود آن را گرامی بدارند. فیلسوفان یونانی نیز هرگز آن را نکوهش نکردهاند، بلکه در سلسلهمراتبی آن را پایینتر از کار فکری قرار دادهاند که حداقل اختراع روباتها نشان داده است که حق با آنان است. ماشینها میتوانند جایگزین کار یدی شوند و حتی این کار را بهتر از انسان انجام دهند، نمونۀ آن Jason روبوتی است که میتواند تا هزار متری در زیر آب به غواصی بپردازد، کاری که آدمی به دلیل محدودیت بدن خود هرگز نمیتواند در مقابله با فشار آب حتی در عمق چندده متر انجام دهد.
ارسطو در کتاب سیاست بهصورتی پیامبرانه ظهور آنها [روباتها] را پیشبینی کرده است، او در فرازی از مجموعه آثار خود (صص ۱۲۵۴-۱۲۵۳ چاپ انگلیس) میگوید که این ابزارها مانند مجسمههای ساختهشدۀ دایدالوس (Daedal-us) یا سهپایههای هفائستوس به گفتۀ شاعر «خودخواسته» کار خود را انجام دهند، آنگاه بدون نیاز به دستی هدایتکننده، ماسورهها خواهند بافت. از نظر فلاسفۀ یونانی کار یدی کار بهرغم میل و ارادۀ آزاد بشر است و نمیتواند آنها را تحول بخشد و به همین دلیل آن را کار بردگان و نه کار انسانهای آزاد میدانستند؛ و در طول تاریخ این دیدگاه گسترش یافته و سبب طبقۀ اجتماعی پایین افرادی شده که کار یدی میکردهاند. رقابت اقتصادی هم این وضعیت را ثبات بخشیده، به گونهای که رونق کسبوکار با خرید به پایینترین قیمت نیروی کار منجر شده است که دلیل احداث کارخانههای زیادی در قرن بیستم در کشورهای دور (درحالتوسعه یا عقبمانده) استفاده از نیروی کاری ارزان بوده است، زیرا نهادها و سندیکاهای کار در کشورهای پیشرفته با پایین راندن طبقۀ اجتماعی نیروی کار مخالفت میکردهاند.
این مسئله که کار یدی کمارزشتر از کار فکری است ربطی به فلسفۀ یونان ندارد، آنها تنها این واقعیت را نظریهپردازی کردهاند. کافی است به این واقعیت توجه کنیم که کارگران زحمتکش از عزت نفس برخوردار نیستند، زیرا کار که مبنای عزت نفس است توسط آنان انجام نمیشود. هاکمن و اولدهام (۱۹۶۵) نخستین بار نشان دادند که کار باید باشد تا عزت نفس از این سه مؤلفه، معنی، هویت و تنوع داشته در افراد به وجود آورد و زحمت هیچیک را دارا نیست.
به آقای علی زمانی پیشنهاد میکنم مقالۀ باارزش علیخان (۲۰۰۱) شأن نیروی کار (The dignity of manual worker) را بخوانند (مقاله ۵۸ صفحه است). او مقالۀ خود را با جانبداری از کار یدی نوشته و هدف خود را در سطر اول مقاله بازشناسی شأن ازدسترفتۀ آن میداند. او مقالۀ خود را با روششناسی ترکیبی و منابع از مذهب، فلسفه، علم، تاریخ، انسانشناسی و شعر نوشته است. علیخان از استعارۀ کودکی برای نیروی کار یدی استفاده میکند که در آن کودک با انجام کار یدی مانند یک بزرگسال و در بزرگسالی مانند کودک بماند. استعارۀ او با فلاسفۀ یونان که کار یدی را کار بردگان میدانستند فرق دارد؛ از نظر او کار یدی برای کودک نگه داشتن طبقهای که به نیروی کار میپرداختند استفاده شده است و این ربطی به فلسفۀ یونان نداشته، بلکه در روسیه به شکل صرف، در هندوئیسم به شکل کاست و در آمریکا به شکل خدمۀ سیاهپوست در آمده است؛ «هر لحظه به شکلی آن بت عیار در آمد». یونانیان فقط این موضوع را نظریهپردازی کردهاند و قبل از آن در مصر و ایران باستان هم بیارزشی کار یدی وجود داشته است. مارکسیسم، سندیکالیسم و رؤیای آمریکایی (جیمز تراسلو آدامز، ۱۹۳۱) از نظر فان تنها چالشهای جدی در مقابل نظریۀ کار یدی بهمثابه کودک نگه داشتن یک طبقه بودهاند که هر سه آنها نیز در ارزشمند کردن کار یدی تا اندازهای توفیق یافتند.
اما اینکه چرا یونانیان کار یدی را مربوط به بردگان میدانستند به این دلیل بود که آن کار به ارادۀ کسی دیگر بود؛ به همین دلیل آنها بردگان را ابزار کار یدی یا ابزار سخنگو instrumentum vocal مینامیدند؛ و اگر ارادۀ خودشان بود فقط مربوط به نیازهای ابتدایی حیات میشد؛ بهعبارتدیگر، نیازهای بدن یا به تعبیر مازلو نیازهای فیزیولوژیک او را به حرکت وامیداشت. تالس ملطی حتی به این تعبیر آهنربا را زنده میدانست، زیرا سبب حرکت برادههای آهن میشد. آموزههای کانت و لاک مخالفت با این بود که انسان غایتی فینفسه است. لاک باور داشت که یک انسان نباید به دیگری اجازه دهد که از نیروی بدن او استفاده کند، زیرا در این صورت او صاحب بدن خود نیست. پس از ابداع ماشین، بردگی انسان نه تنها تخفیف نیافت بلکه وخیمتر هم شد؛ اگر بردگان با حرکت بدن، حرکات ابزار (مثلاً تبر) را تعیین میکردند در کار با ماشین برعکس، کارگر نمیتواند حرکت ماشین را تعیین کند بلکه در اینجا حرکات ماشین تعیینکنندۀ حرکات بدن اپراتور است. نوع کار با ماشین همواره از نوع زحمت است و هرگز از نوع کار نیست. از نظر افلاطون انعام یا حیوانات زحمتکش (animal laborans) فقط به دلیل نیازهای بدن به حرکت درمیآیند و بردگان مصداق «بل هم اضل» یعنی از حیوانات پستترند، چون حتی حاکم بر این جزء حیوانی هم نیستند. بهاینترتیب، وضعیت کارگرانی که با ماشین کار میکنند نیز چندان تفاوتی با کار بردگان ندارد.
سنکا فیلسوف رواقی که رومی و معلم نرون بود تأکید میکرد که نیازهای اولیه دارای فوریت و بنابراین حکم اجبار هستند، اما امیال متعالی به دلیل نداشتن این فوریت انسان را تابع اجبار خود نمیسازد. تأکید بر «روزی» و ارتباط آن با کار در کلام علی (ع) زمانی بر این فوریت و ضرورت مبتنی است. از نظر یونانیان پس از آنکه مراوده انسان با همنوعان (دیگران) دارای دشواری شود، انسان ناگزیر به مراوده با خود میپردازد که اساس تفکر است؛ بعدها روانشناسی روسی ویگوتسکی بر مبنای فلسفۀ یونانی تفکر را گفتوگو با خود نامید. تفاوت دیگر کار و زحمت این است که کار متعلق به قلمرو اراده است؛ نه افلاطون و نه هیچ فیلسوف یونانی دیگری بااینحال اراده را بهمثابه یک توانایی مجزا نمیشناختند؛ سنت آگوستین آن را بیماری روح نامیده بود زیرا دریافته بود که آدمی دو ارادۀ مجزا یکی برای توانستن و دیگری برای خواستن دارد. در اینجا اراده بهمثابه توانستن دیگران را وادار به کار میکند، این من معطوف به قدرت است؛ اما من دوم یا من خواستن همواره بردۀ «من انسان» است و در این سپهر است که کار فکری رخ میدهد. کلام شوپنهاور در اینجا معنی پیدا میکند که انسان میتواند آنچه را که میخواهد انجام دهد (من معطوف به قدرت)، اما نمیتواند آنچه را که میخواهد، بخواهد؛ در واقع دیکتاتوری انطباق «من میخواهم» و «من میتوانم» است و این معنی را نخستین بار تاریخدان یونانی گزنفون در کتاب خود در مورد کورش به او اطلاق کرد. برای فلاسفۀ یونان به همین دلیل آزادی هنگامی که فرد به کار عملی برای کسی دیگر میپردازد رخ نمیدهد، آنها کار عملی برای خود و در حد احتیاجات روزمره را هرگز نفی نکردند، اما برای آن اهمیتی در جهت رشد آدمی قائل نبودند.
کار عملی هنگامی که در جهت کشف استعدادهای درونی افراد باشد در نظر فلاسفۀ یونان کار آزادیبخش بود؛ در واقع یونانیان از طریق همین نوع کار، تأثر را پایهگذاری کردند. در آتن، بردگانی که توانمندی هنری داشتند در لحظاتی که آثار اوری پید، سوفوکل یا آریستوفان را اجرا میکردند افرادی آزاد تلقی میشدند و اگر نیروی تفکر خود را رشد میدادند، میتوانستند افرادی آزاد شوند. رواقیون هم تحت تأثیر این دیدگاه آزادی را مترادف با کار فکری میدانستند. کار یدی با فلسفۀ مارکس اهمیت یافته اما نظریهپردازان بزرگ غربی به خصوص دو نفر از برندگان جایزۀ نوبل اقتصاد، شوارتز و بکر با مفهوم سرمایۀ انسانی خود نشان دادند که کار یدی اگر با آموزش و در سطح بالای مهارت و دانش انجام نشود ارزش ایجاد نمیکند. تعابیری که توسط علی زمانی و دیگران ارائه میشود از طرف دیگر بر جنبۀ فردی کار متمرکز است، درحالیکه کار را باید بهمثابه محصول کار جمعی در نظر گرفت، همان مفهومی که شاعر ایرانی آورده است: «ما بکاریم و دیگران بخورند.» مارکس با واژۀ آلمانی Gattungswesen یا موجود نوعی این مفهوم را مطرح میکند. بین نامتناهی بودن افزایش ثروت و عمر کوتاه آدمی یک گسست یا شکافت وجود دارد. از نظر مارکس به جای خود باید جامعه را سوژۀ انباشت سرمایه در نظر بگیریم.
کارلوکولودی در ابتدای رمان خود «پینوکیو»، پدرژپتو را در مقابل نجاری قرار میدهد که شکستن هیزم را برای یک غایت عملی یا گرم کردن خانه (ضرورت گرم شدن) میخواهد، اما او در مقابل میخواهد یک اثر هنری بیافریند. نیروی پدرژپتو در جهت کار به معنی work در مقابل کار هیزمشکن به معنای labor قرار میگیرد؛ به همین دلیل آثار شکسپیر را Shakespear works و نه Shakespear labors میخوانیم. این دو مفهوم کار دو جهت اصلی را نشان میدهد که اولی باقی و دومی فانی است؛ از طرف دیگر اولی در جهت استفاده و دومی در جهت مصرف است. مبدأ آثار هنری در فلسفۀ رواقی یونانی logos و آثار یدی صرف pneuma بود که اولی از آتش و دومی هوا در میان چهار عنصر اولیه سرشته شده بود. فورلی (Furley) نشان داده است که چگونه این دو مفهوم لوکوس و پنوما در واژۀ work و labor تبلور یافتهاند. در فایدون رسالۀ افلاطونی که کاملاً سقراطی است (رسالههایی ازقبیل جمهوری سقراط واقعی را نمایندگی نمیکنند) فرماندهی دلیل اولوهیت و فرمانبری حاکی از فناپذیری است (فایدون بند ۸۰، ج اول). به همین دلیل در فلسفۀ یونانی کار یدی برجا نمیماند، اما کار فکری همچنان باقی میماند و دلیل آن، همین آثار افلاطون و نظایر آن که به قول راسل چون صخرههای سترگی در طول قرون و اعصار تداوم یافتهاند.
در جمهوری برادر بزرگ افلاطون یعنی گلاوکن اعتقادی به جاودان بودن روح ندارد؛ در فلسفۀ یونان نوع کاری که در این دیدگاه انجام میشود معادل labor است. آقای علی زمانی بهتر است در گفتارهای فوکو در کولژ دو فرانس در مورد سرمایۀ انسانی و نیز مفهوم سرمایۀ فکری را مطالعه کنند و دریابند که چگونه کشورهای پیشرفته اینک با سرمایۀ فکری پیشرفت میکنند. الگوی پیشرفت ایران اسلامی با توجه به سرمایۀ فکری بر روی ریل ترقی قرار میگیرد. برای ادامۀ بحث دو سؤال از آقای علی زمانی دارم:
۱- عرفایی که ایشان مداوم اشعار آنها را میخوانند تا چه اندازه به کار یدی میپرداختند؟
۲- کار فکری چه موقعی انجام میشود؟
طبیعی است که اکثر عرفا کمتر کار یدی میکردند، زیرا فرصتی برای این کار نداشتند و اگر آنها آثار گرانبهای خود را فراهم آوردهاند به دلیل فرصت فراغتی است که برای کار فکری داشتهاند. با پاسخ به سؤال اول خودبهخود پاسخ به سؤال دوم را هم دادهام و آن اوقات فراغت است. کار فکری نشاندهندۀ یک رکن مهم جوامع پیشرفته و آن وقتی است که برای شهروندان کار فکری فراهم میکنند. در آتن آنانی که کار یدی میکردند شهروند نبودند و شهروندان همواره مالک چیزی فراتر از نیروی کار بودند. چون مثال قبلی من از نقاشی بود باید خاطرنشان کنم در یونان قدیم نقاشان شهروند بوده، اما مجسمهسازان به دلیل کار یدی (banausos) شهروند نبودند. ادیسون در پاسخ به سؤالی که از او پرسیده بودند چرا از کار خسته نمیشود، گفته بود به این دلیل که کار برای من سرگرمی است. مارکس این ایدۀ ادیسون را منشأ جامعۀ آرمانی خود میداند. با از میان رفتن labor و نشستن work به جای آنهمه فعالیتها به انجام فعالیت سرگرمکننده شباهت مییابد. مارکس اهمیت اوقات فراغت در آتن قدیم و آثار افلاطون را دریافته بود، زیرا در مرحلۀ آخر تاریخ، بالاخره باروری کار فکری چنان افزایش مییافت که کار منسوخ شده و فراغت نامحدودی برای همۀ افراد جامعه فراهم میشد بهنحویکه همه به کار فکری میپردازند و مارکس، رؤیای جامعۀ مارکسیستی خود را پدید آوردن اوقات فراغت برای کار فکری میدانست. مارکس غایت انقلاب را نه رهایی طبقات بلکه رهایی از زحمت (labor) میدانست، اتوماسیون طلیعۀ این جامعۀ آرمانی مارکس بود (دیبولد، ۱۹۵۲) و هم آسودگی نیروی زحمت و هم آسودگی نیروی مغز بشر ثمره آن است.
هانا آرنت (۱۹۹۸) تصور میکند که جامعۀ بیطبقه و بیدولتی که مارکس طراحی کرده است از خطابۀ پریکلس (۴۲۹ قبل از میلاد) الهام گرفته است، با این تفاوت که پریکلس مزایای شهروندی را برای گروهی خاص از مردمان در نظر میگیرد درحالیکه مارکس در فلسفۀ خود مزایای شهروندی را برای همه طراحی میکند. از آقای علی زمانی میپرسم، جامعهای که ما ساختهایم تا چه اندازه مستعد کار فکری است؟ آیا افراد جامعۀ ما که برای کسب روزی چندشغله هستند فرصت تفکر دارند؟ در این شرایط ما مدام ناگزیریم مثالهایی از ارزش کار یدی در جامعه و الگوسازی برای آن را ایجاد کنیم. مخالفت با فلاسفۀ آتنی به دلیل تاریخنگاران آن موجب شده است که سرزمین آنان را به نام اصلیاش Greece نخوانده و نام یونانی را بر سرزمین آنها قرار دهیم که جزو امپراتوری ایران بود. اگر اوقات فراغت برای این میراث که به همت حسن لطفی به فارسی در آمده را نداریم، لااقل هنگام اشاره به آن، به جای آنکه افراد مولود این سرزمین را در تصویر مسخره موجوداتی تنپرور قرار دهیم (که لااقل به شهادت آثار فلسفی، هنری و حتی مجسمهسازی آن چنین نیست) منصفانه به ریشههای فکری آنان ارجاع داده و با صداقت با دیگری (other) روبهرو شویم. این تصویر نه مربوط به ۱۴۰۰ سال پیش (با اشارههای مداوم آقای علی زمانی) بلکه ۲۵۰۰ سال پیش است و عجیب آنکه چقدر به زمان ما نزدیک است. آقای علی زمانی خود به work اشتغال دارد و از آن لذت میبرد، اما چیزی که تبلیغ میکند labor است، این به دلیل آن نیست که خود را یک شهروند برتر میشمارد، بلکه به دلیل آن است که به تفاوت آنها توجه ندارد یا تفاوت آنها را نمیداند.
*استاد دانشگاه اصفهان