فرهنگ امروز/ مهدی معینزاده:
زایش فلسفۀ تکنولوژی
شاید بهمعنای دقیق کلمه، نتوان شاهدی به دست آورد که قبل از قرن بیستم یا حتی در دورۀ باستان، در ارتباط با فلسفۀ تکنولوژی بحثی مطرح شده باشد. یعنی اینگونه به نظر میرسد که ابتدا امری به نام تکنولوژی رخ مینماید و سپس به آن پرداخته میشود. بنابراین زمانی که تکنولوژی وجود نداشته، بحث فلسفۀ تکنولوژی هم وجود نداشته است. این به آن معنا نیست که ما بگوییم وقتی دربارۀ فلسفۀ تکنولوژی صحبت میشود، این بحث فراتر از خود تکنولوژی است. یکی از مباحثی که میتوان در این باب مطرح کرد، آنجایی است که ارسطو حالت روح را در دستیابی به حقیقت، پنج قسمت میکند. او در نیکوماخوس میگوید بههنگام دستیابی به حقیقت، پنج حالت میتواند وجود داشته باشد. یکی از آنها تخنه است. این در واقع گویای این امر است که هنگام ساختن، مسامحتاً بگوییم آفریدن. اینکه میگویم مسامحتاً برای این است که وقتی میگوییم آفرینش (به این معنا که انسان چیزی بیافریند) مسئلهای مربوط به قرون جدید است، ولی ارسطو آنجا این نکته را بهنیکی دریافته است که هنگام ساختن یا آفریدن چیزی، مثلاً در آفرینش هنری، معرفتی در آن وجود دارد؛ یعنی این امر متضمن معرفت است.
فلسفۀ تکنولوژی که هایدگر مدنظر دارد و دربارۀ آن مینویسد، تکنولوژی را بهمعنایی بسیار فراتر از حتی سختافزار و نرمافزار و بسیاری از این موضوعات در نظر میگیرد. ما نمیتوانیم بحث فلسفۀ تکنولوژی را نه در دورۀ باستان و نه حتی در دوران مدرن پیش از قرن بیستم، پیدا کنیم. هرچند صحبتهایی عمومی از بحران، مثلاً از بحران علم مطرح بوده است؛ بهطوریکه بهعنوان مثال، هوسرل «بحران علوم اروپایی» را مینویسد. بنابراین میتوان گفت که مسئلۀ بحران از اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیست در اروپا و بهطور خاص در آلمان مطرح بوده است، ولی اینگونه مباحث بحثهای پراکندهای هستند که به آنها نمیتوان عنوان فلسفۀ تکنولوژی را داد.
مسئلۀ تکنولوژی؛ مسئلۀ ما یا مسئلۀ وارداتی؟
در این موضوع نباید مطمئن بود. به این دلیل که وقتی در جامعهای مثلاً بحث از فلسفه تکنولوژی میشود، آیا آن جامعه حتماً باید تا فرق سر غرق در تکنولوژی شده باشد و بعد وارد بحث شود؟ خیر، ممکن است فرهنگ و سنتهای فکری آن جامعه با بنیادهای آن مسئله، ناسازگاری و تنشی داشته باشد که در اینصورت، صرف طرح ابتدایی آن پدیده هم کافی است که فکر آن جامعه را به تلاطم بیندازد.
ما ایرانیان از زمان جنگ ایران و روس متوجه اهمیت تکنولوژی شدیم. طبیعتاً ورود مبانی تکنولوژی با مجموعهای از سنتهای فکری، اصول اعتقادی و فرهنگی ما در تناقض بوده و موجب برانگیخته شدن حساسیتهایی شده است. به نظر میرسد در اینجا بیشتر یک حالت نوستالژیک را میتوان دید. البته باید به این نکته توجه کرد که این عیب حتی بر خود هایدگر هم وارد شده است. بسیاری معتقدند مثالهایی مانند جاده، که هایدگر در مقالۀ «فلسفۀ تکنولوژی» مطرح میکند، نشاندهندۀ این موضوع است که رانۀ اصلی هایدگر نوستالژیک بوده است. به نظر میرسد این مسئله در مورد متفکرین ما هم بهگونهای صدق میکند. گویی شبیه نوستالژی ما به خانه پدربزرگ و ایام کودکیمان است.
اصلاً مسئله، مسئلۀ تکنولوژی نیست. به عبارت دیگر، اگر حتی بهعنوان مثال، مورد فلسفۀ تکنولوژی هایدگر را در نظر بگیریم، باید گفت که هایدگر هیچگاه به «زمان» بهصورتی تقویمی نگاه نکرده است که به «عصر» هم بخواهد اینطور نگاه کند. کل بحث زمان در هایدگر این است که زمان، کرونولوژی تقویمی نیست. اگر به زمان بهگونهای تقویمی نگاه نشود، بحث تاریخمندی و زمانمندی بنا میشود و اگر زمان کرونولوژیک نباشد، تاریخ هم کرونولوژیک نخواهد بود. اگر تاریخ هم کرونولوژیک نیست، تاریخ هستی هم کرونولوژیک نیست و بنابراین عصر مدرن اصلاً اصطلاحی کرونولوژیک و اصطلاحی هستیشناسانه است. گویی ما دو نوع تفکر داشتهایم و داریم: یکم تفکر هستیشناسی و تفکر تکنولوژیک و دوم تفکر هستیشناسی و تفکر غیرتکنولوژیک که آنوقت دیگر بحثتان راجعبه تکنولوژی نیست. تکنولوژی با هر درجه و با هر سطحی، چه در ایران، چه در آلمان، چه در آمریکا و چه در کشورهای دیگر، شما را به یاد این دو نوع هستیشناسی و این دو نوع معرفتشناسی میاندازد. بنابراین اشکالی ندارد که شما درحالیکه هنوز کشورتان کشور کاملاً تکنولوژیکی نیست، بحث فلسفۀ تکنولوژی در آن مطرح شود. شما اصلاً راجعبه عصر مدرن صحبت نمیکنید، بلکه راجعبه نحوۀ بودن و نحوۀ تفکر صحبت میکنید.
از تکنولوژی تا فلسفۀ تکنولوژی
از نظر من، مسئلۀ فلسفۀ تکنولوژی اصلاً خود تکنولوژی نیست یا نباید باشد. البته شما میتوانید برای اینکه یک رشته به رشتههای انبوه فلسفههای مضاف اضافه کنید، این را بیاورید و در این زمینه، کتابهایی ترجمه و رشتههایی ایجاد کنید. آخر مگر میشود که ما در بطن و متن تکنولوژی زندگی کنیم و با آن دشمنی ورزیم؟ مشکل از آنجایی شروع میشود که ما سعی میکنیم یک رویکرد ایجابی به قضیه داشته باشیم؛ یعنی اینکه بگوییم پدیدهای آمده است و ما بهناچار دچار آن شدهایم یا مثلاً کسانی که خیلی نسبتبه تکنولوژی نگرش منفی دارند، بگویند بلایی آمده است یا کسانی که کمی ملایمتر هستند، بگویند چیز خوبی است که یکسری عوارض بد دارد و میشود آن عوارض را دفع کرد. من این رویکرد ایجابی را که در پی تأسیس چیزی است، عامل به وجود آمدن مشکل میدانم. ما فقط میتوانیم تکنولوژی را فهم کنیم و این همۀ کاری است که باید انجام دهیم.
بسیاری هایدگر را بهعنوان سردمدار آن جریانی که با تکنولوژی برخورد منفی میکند، در نظر میگیرند، ولی هایدگر در همان مقاله، پاراگرافی دارد که میگوید: «ضدیت با تکنولوژی همان پذیرفتن منفعلانۀ تکنولوژی است.» یعنی اصولاً از نظر هایدگر، دو چیزی که متضاد هم هستند، همیشه همسرچشمهاند. مسئله فهم تکنولوژی و فهم بنیادهای تکنولوژی است و فهم آن نحوۀ زیستن و آن شکل تفکر که در بن تکنولوژی نهفته است. ما فقط موظف به این هستیم. اگر قرار است ترویجی ایجاد شود و این فهم صورت عملی پیدا کند، برای کسانی که فهم و عمل را جدا میدانند، چه بهتر که این فهم تعین خارجی پیدا کند که آن دیگر دست ما نیست. یعنی کار ما فهم تعین خارجیاش است، حالا هرچه میخواهد باشد. پیشبینی این موضوع در اختیار ما نیست. از نظر من، هایدگر در این مقاله در همین مسیر قدم برداشته است؛ یعنی در مسیر زیستن در بطن تکنولوژی.
چه باید کرد؟
من برآنم که مقالۀ «پرسش از تکنولوژی» هایدگر در ایران باید آسیبشناسی شود. این مقاله یک مقالۀ متأخر است؛ یعنی پس از آثاری مانند «سرچشمۀ اثر هنری» چاپ شده است. سپس او این یادداشتها را مفروض میگیرد که چگونه میتوان بدون مفهوم گلاسنهایت یا رستگاری (که هایدگر از مارکس اقتباس کرده است) این مقاله را فهمید؟ رستگاری در اندیشۀ هایدگر، عبارت از رهایی امور، راحت گذاشتن جهان و طمع نبستن به چیزهاست. آموزۀ زیستن در بطن تکنولوژی اینگونه معنا میشود که هیچ نیازی به این نیست که شما وضع تعینات خارجی تکنولوژی را بیابید یا عوض کنید. هایدگر در مقالۀ «پرسش از تکنولوژی» میگوید که هرگونه اقدام موضعی علیه تکنولوژی از همان چیزی رنج میبرد که خود تکنولوژی از آن رنج میبرد، چون این مفهوم رستگاری را در ذهن دارد؛ یعنی شما میتوانید در بطن تکنولوژی زندگی کنید و وابسته به آن نباشید. اما چگونه؟ با مفهوم رستگاری و با مفهوم طمع نبستن در آن چیز. در واقع شما اگر تکنولوژی را بفهمید، دیگر به آن وابسته نیستید، رستگارید و آنوقت بر شما حلال است که در بطن تکنولوژی زندگی کنید.
من معتقد به تقسیمبندی نگاهها به تکنولوژی، تحتعنوان نگاه مثبت یا معنیدار نیستم، حتی وقتی گفته میشود هایدگر دید منفی دارد. هایدگر در جهت فهم تکنولوژی تلاش کرده است. اگر وجود این عبارت از فهم این جهان است، تکنولوژی نمیتوانست بخش اعظمی از جهان باشد. به نظر من، کسانی مانند فینبرگ یا همۀ کسانی که برونشوهای (راه چاره) موضعی از معضل تکنولوژی را پیشنهاد میکنند، اتفاقاً تکنولوژی را به دیدۀ منفی نگریستهاند که میخواهند یک راه خروج از آن پیدا کنند. هایدگر میگوید چیزی است که عارض ما شده است. طلب ما بوده و عارض ما شده است. بنابراین باید این مسئله را بهعنوان یک موقعیت بفهمیم. در واقع اگر بخواهیم با زبان دینی خودمان صحبت کنیم، باید ببینیم از ائمه چه نقل میکنند. اینطور گفته میشود که آنها مخالف استفاده از دنیا نبودند، بلکه مخالف دل بستن به دنیا بودند. اصلاً ساختار مقالۀ «پرسش از تکنولوژی» کاملاً دینی است. این همان مفهوم است: استفاده از دنیا، ولی وابسته نبودن به آن، استفاده از تکنولوژی، ولی وابسته نبودن به آن. این معادل فهم تکنولوژی میشود. شما وقتی چیزی را میفهمید، از آن فراتر میروید و دیگر اصلاً نیاز ندارید در مقابل آن، موضعگیری کنید و حتی نیازی به طرد آن نیز پیدا نمیکنید. آن را فهمیدید. اول و آخرش دست شماست.
اگر بخواهیم دربارۀ جامعۀ خود بحث کنیم، باید بگویم من نه در فردید و نه در داوری، این را ندیدهام. شاید بهخصوص در مورد فردید، این لحن تندی باشد، ولی وقتی کسی تاریخ هستی را با علمالاسمای خداوندی که آموزۀ ابنعربی است تطبیق میدهد، اصلاً نمیتواند با تکنولوژی عناد داشته باشد و ندارد. نه فردید دارد و نه داوری. علمالاخلاق به ما چه میگوید؟ آموزۀ علمالاسمای ابنعربی وقتی بر تاریخ هستی هایدگر میافتاد، اینطور میشد که خداوند در هر عصری، با اسمی از اسامی خود پرده از چهره برمیگیرد و در عصر مدرن، صفت مضل او چهره نمایانده است. کسی که این را میگوید، حتماً متفطن این است که صفت مضل خداوند با صفت رحمان و هادی او در اصل فرقی نمیکند. اینها حیثی از حیثیات راه خداوند است. شما نمیتوانید ارزشگذاری کنید که این صفت از آن بهتر یا بدتر است. حتماً فردید این را میداند. بااینحال ذکر مصیبتی از اینطرف میگوییم؛ یعنی آن از طرف خداوند بود که میان صفاتش باهم فرق نمیگذارد، ولی اینطرف که نگاه میکنید، ما حق داریم ذکر مصیبتی بکنیم بر اینکه زمانۀ ما با صفت مضل خداوند است که خودش و خداوند را فهم میکند. همۀ این حرفهای فردید، ذکر یک مصیبت است.
و تنها چیزی که ما را به رهایی از عوارض مهیب تکنولوژی میتواند رهنمون شود، همین فهم است؛ یعنی فهم بنیادهای تکنولوژی. ما باور نداریم که فهم، عین عمل است. فهم بالاترین عمل است. در محاورات خودمان هم این را میگوییم؛ بهطوریکه وقتی کسی حرفی میزند، میگوییم عملی و اجرایی این چه میشود؟ ولی فهم، عین و همۀ کاری است که میشود کرد. خود این فهم بعداً متعین میشود. ما به دلیل اینکه این را باور نداریم، میل داریم هرکسی که راجعبه تکنولوژی یا هر مسئلۀ دیگری صحبت میکند را به موافق و مخالف تقسیم کنیم. در مورد تکنولوژی هم همینطور است. ما بلافاصله در مورد کسانی مانند هایدگر، فردید و داوری، که راجعبه بنیادهای تکنولوژی صحبت کردهاند، گفتهایم که آنها ضدتکنولوژی هستند و گویی اینطور فکر کردهایم که آنها میخواهند ماشین زیر پایمان را از ما بگیرند یا میخواهند ما بدون موبایل و اینگونه چیزها زندگی کنیم.
فهم تکنولوژی
چرا ما فکر میکنیم حتماً باید عملی رخ دهد؟ «آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد». همیشه آن هدفی که دارید، بیخ گوش شماست و دارید همین کار را انجام میدهید. بنابراین نگاه کنید تا بفهمید که این دارد با شما چهکار میکند و برای چه آمده است؟ این همۀ کاری است که میتوان کرد و اتفاقاً اعلیدرجۀ کاری است که میتوان کرد. اگر بفهمید که مثلاً هدف از موبایل این است که ارتباط بدهد و نداده است، چنانچه طالب ارتباط باشید، دیگر آسیبی به شما نخواهد زد، حتی اگر پیش شما باشد. این یعنی فائق آمدن بر دنیا و یا حتی فائق آمدن بر تکنولوژی. کافی است واقعاً تأمل کنید. نه شیفته و نه ضد باشید. فقط ببینید که بر چه بستری روییده و چطور ممکن شده است و چهچیزهایی را ممکن میکند، آنوقت دیگر کار تمام است و باید منتظر باشید ببینید تعین خارجی آن چه خواهد شد و مثلاً آیا تعین خارجیاش برچیدن تکنولوژی خواهد شد؟ نمیدانیم. ما که عالم غیب نیستیم. کار ما فهمیدن معناست. اینکه معنا در چه صورتی خودش را نشان خواهد داد، دیگر کار ما نیست. آن را واهبالصور میگوییم.
جامعۀ ما همیشه درگیر یکسری فانتزیهای روشنفکری است. عموماً در هنر و ادبیات ما اینطور بوده است. به نظر من، در فلسفه کمتر این مسئله دیده میشود. در این شکی نیست که ما برای تماشای فیلمهای روشنفکری با درک سطحی از این مسائل، صف کشیدهایم؛ چیزهایی که واقعاً مسئلۀ ما نبوده است. همۀ اینها درست، ولی وضعیتهای اگزیستانس برآمده از یک زمان و مکان خاصاند، درحالیکه مربوط به هیچ زمان و مکان خاصی نیستند. به نظر من، در آثاری راجعبه تکنولوژی، درعینحال که نقش نوستالژی و مدهای روشنفکری را نمیتوان کتمان کرد، بااینحال رگههایی از سؤالاتی بسیار بنیادین را میتوان یافت. موافق این نیستم که مثلاً مانند برخی بگوییم برای جامعهای که هنوز به مدرنیته نرسیده، بحثهای پستمدرن سمی مهلک است. اینها موقع و مرحله و مرتبه ندارند. مسائل وجودی انسان در هر زمینه و زمانهای قابل طرح هستند.
در انتها شاید بتوانم اینگونه بگویم در مورد فلسفۀ تکنولوژی، فلسفۀ علم، فلسفۀ دین و... شما میتوانید رشتۀ دانشگاهیای ایجاد کنید، بدون اینکه کوچکترین تقریبی نسبتبه مسئله داشته باشید. شما میتوانید کتابهایی بسیار بنویسید و کاری نکنید جز ضخیمتر کردن حجاب فکری بشر. در این مثال، حتی علمای علم توحید هم میتوانند حجاب توحید باشد. ما نباید به این موضوع بهمثابۀ یک دیسیپلین دانشگاهی نگاه کنیم. شاید تأمل مجدد در آن، منجر به ایجاد آثاری بسیار کارآمدتر شود. اگر واقعاً روی همان خواندههایمان تأمل کنیم، بسیار بهتر از افزودن بیخود متونی است که ذکر آن در بالا آورده شد. زیاد شدن کتابها راجعبه فلسفۀ تکنولوژی، میتواند نشاندهندۀ این موضوع باشد که ما هیچ فهمی از قضیه نداشتهایم. ببینید اولش با چه شروع میشود. شما مقاله و تفکر آخر یک متفکر را میخوانید، آنهم متفکری مانند هایدگر را. من به خوانندگان این مقاله (پرسش از تکنولوژی) توصیه میکنم این نکته را مدنظر قرار دهند که هایدگر در جایی میگوید ما جوهر را بهشکل مانایی (ماندگاری) از افلاطون به بعد فهمیدیم. شما نمیتوانید جوهر تکنولوژی و بنیاد تکنولوژی را بدون فهم این مطلب بفهمید که وقتی هایدگر میگوید ما جوهر را بهشکل ماندگاری فهمیدیم، یعنی چه.
میتوان گفت ما چند شعبه شدهایم؛ یکی میگوید هایدگر نگاه بدبینانهای داشت، دیگری چیزی دیگر میگوید، ولی به نظرم تمام این هیاهوها برای هیچ است. چون واقعاً یا میروید چند کتاب دیگر هم ترجمه و تألیف میکنید که این بد نیست و باز بهتر از تولید بسیاری چیزهای دیگر است. ولی توصیۀ من این است که یک بار دیگر سعی کنیم همان مقالۀ «پرسش از تکنولوژی» را بخوانیم و هیچجای آن را نفهمیده رها نکنیم و اگر آن را نفهمیدیم، به کسانی که فکر میکنند آن را خوب فهمیدهاند، مراجعه کنیم.