فرهنگ امروز/ دانیال لیتل، ترجمه: یوسف نراقی:
۴- فلسفهای برای علوم اجتماعی
در ادامۀ این نوشته رویکرد خاصی را برای فلسفۀ علم اجتماع پیشنهاد خواهم کرد، چون بر این باورم که این ایدهها کمک میکنند فکر و اندیشۀ خود را دربارۀ دنیای اجتماعی و استراتژیای را که برای تحقیق و بررسی پدیدههای اجتماعی به کار میبریم، سازمان دهیم. فلسفۀ علم اجتماع که من پیشنهاد میکنم، با موضوعهایی هماهنگی دارد که در فوق در رابطه با پژوهشهای معاصر در جامعهشناسی توضیح دادم؛ این مشاهدات درون چشماندازی سازمان یافتهاند که آنها را «محلیگرایی روششناختی» (methodological localism) نامگذاری میکنم که بر طبق آنها میتوان همۀ واقعیتهای اجتماعی، ساختارهای اجتماعی و علتهای اجتماعی را درک کرد و آنگاه خصوصیات آنها را بهوسیلۀ «افرادی که به گونۀ اجتماعی جای گرفتهاند و آنها را شکل دادهاند، شناخت». استدلال من این است که حدسهای اجتماعی نیاز دارند بهوسیلۀ تحلیل «شالودههای خرد» مورد حمایت و تأیید قرار گیرند که ساختارهای اجتماعی و روندهای بدیهی تلقی میشوند. بحث من این است که تبیین اجتماعی متکی است بر تعیین هویت مکانیسمهای اجتماعی علّی عینی که موجب پیدایش پیامدهای اجتماعی شدهاند. ما باید دربارۀ دنیای اجتماعی چنان فکر کنیم که گویی از هزاران «محیط اجتماعی محلی» متداخل در هم ساخته شده است. من علیه این تفکر استدلال میکنم که «قوانین اجتماعی» نیرومند حاکم بر جامعه، مشابه قوانین طبیعی وجود دارند و میتوان آنها را کشف کرد. این نظرهای فوق از چشماندازی در دنیای اجتماعی حمایت میکنند که بر محتملالوقوع بودن پیامدهای اجتماعی، شکلپذیری ساختارهای اجتماعی و تغییرپذیری رفتار اجتماعی تأکید دارند.
۴-۱- محلیگرایی متدولوژیکی
در اینجا میخواهم یک هستیشناسی اجتماعی ارائه دهم که تحت عنوان محلیگرایی متدولوژیکی نامگذاری میکنم. این نظریۀ هستیهای اجتماعی تصریح میکنند که ساختارهای اجتماعی وسیع و واقعیتهایی وجود دارند که در پیامدهای اجتماعی تأثیر میگذارند؛ اما اصرار بر این دارد که این ساختارها تنها تا آنجا امکان تأثیر دارند که در کنشها و وضیعتهای افرادی تجسم یابند که به گونۀ اجتماعی شکل گرفته باشند؛ بهعبارتدیگر، «مولکول» کل زندگی اجتماعی عبارت است از افرادی که به گونۀ اجتماعی ساخته شده و به گونۀ اجتماعی شکل گرفته باشند، افرادی که درون مجموعهای از روابط اجتماعی، نهادها، نرمها و قواعد مرسوم زندگی میکنند، فعالیت مینمایند و رشد و توسعه مییابند. طبق نظریۀ فردگرایی متدولوژیکی (methodological individualism) جامعه شامل افرادی است که حامل ساختارها و علتها هستند. چیزی به نام نیروی اجتماعی مستقلی وجود ندارد، بلکه همۀ خصوصیات و تأثیرات اجتماعی بهوسیلۀ افرادی منتقل میشوند که جامعه را تشکیل میدهند.
بههرحال، برخلاف فردگرایی متدولوژیکی، محلیگرایی متدولوژیکی، «اجتماعی بودن» کنشگران اجتماعی را مور تأیید قرار میدهد. محلیگرایی متدولوژیکی امکان «فرا-اجتماع» (extra-socially) بودن فرد را رد میکند و منکر مطلوبیت چنین خصوصیتی است، بلکه برعکس، هر فردی یک کنشگر اجتماعی است که تحت تأثیر واقعیتهای اجتماعی رایج گستردهای نظیر سیستمهای ارزشها، ساختارهای اجتماعی، شبکههای گستردۀ اجتماعی و مشابه آنها قرار دارد؛ بهعبارتدیگر، محلیگرایی متدولوژیکی منکر امکان تقلیل فرد از سطح اجتماعی به سطح جمعیتی از افراد غیراجتماعی است، چون هر فردی برحسب واقعیتهای اجتماعی محلی شکل میگیرد و واقعیتهای اجتماعی بهنوبۀ خود بهوسیلۀ خصوصیات رایج افرادی شکل میگیرند که خود آنها را میسازند.
این بررسی با افرادی که اجتماعی بار آمدهاند، آغاز میشود. انسانها کارگزارانی با خصوصیاتی نظیر وابستگی، دارای تفکر و با اهداف هستند؛ آنان برحسب رقابت و همکاری با افراد دیگر تعامل میکنند؛ آنان دوستیها، دشمنیها، اتحادها و شبکههایی را تشکیل میدهند؛ آنان نهادها و سازمانها را بنا مینهند؛ آنان بر مفاهیمی تجسم عینی میبخشند که بر مقاصد انسانی تأثیر میگذارد؛ به اعتقادات، هنجارها، فعالیتها و جهانبینیهایی دست مییابند و کودکان خود را اجتماعی بار میآورند، با دوستان و دیگر افراد جامعه تعامل میکنند. برخی از تولیدات تعامل اجتماعی مردم، کمدوام و محلی هستند و برخی دیگر بادوام اما محلی هستند (نظیر سنتهای شفاهی، حکایتها و جوکها)؛ اما برخی محصولات در سازمانهای اجتماعی و در منطقۀ جغرافیایی وسیع و در دورۀ زمانی بلندمدت ساخته میشود (دولتها، شرکتهای تجاری، سیستمهای دانش)؛ باوجوداین، همواره افراد فعالی وجود دارند که با افراد دیگر تعامل داشته و از منابع (مادی و اجتماعی) استفاده مینمایند و اهداف، آرزوها و انگیزههای خود را دنبال میکنند.
در سطح افرادی که اجتماعی شکل گرفتهاند، ما نیاز داریم که دو سؤال را مطرح کنیم: ۱- چه چیزی باعث میشود که فرد آنطور رفتار کند که رفتار میکند؟ ما در اینجا به بررسیهای مکانیسمهای سنجش و کنش در سطح فردی نیاز داریم. مشخصات اصلی انتخاب، انگیزه، استدلال و اولویت فرد کدامند؟ این مسئله چگونه در گروههای اجتماعی فرق میکند؟ چگونه انگیزهها، سنجش و تعمق عقلایی، تعهدات عملی و دیگر خصوصیات ذهنی در کنشها و احساسات فرد اثر میگذارند؟ این بخش از پژوهش به گونهای هدفمند انتخاب میشود، ازجمله کنش اجرایی، کنش عقلایی، انگیزه، نظریههای هیجانی (emotions)، نظریههای خویشتن، یا نظریههای هویت شخصی.
۲- افراد چگونه شکل میگیرند و ساخته میشوند؟ محلیگرایی متدولوژیکی اهمیت زیادی به یادگیری هرچه بیشتر دربارۀ اینکه افراد چگونه شکل میگیرند و ساخته میشوند، قائل است که از طریق مطالعۀ عینی روند اجتماعی توسعۀ خویشتن انجام میگیرد. در اینجا ما نیاز مبرم به بررسی دقیق توسعۀ اجتماعی، اکتساب جهانبینی، اولویتها و چارچوب اخلاقی و عوامل تعیینکنندۀ بسیاری دیگر فرد کارگزار و کنشهای او داریم. نهادهای اجتماعی و اثرات آنها کدامند که افراد بدان طریق هنجارها، اولویتها و راههای اندیشیدن و تفکر را اکتساب میکند؟ افراد چگونه به طور معرفتی، نفسانی و اجتماعی توسعه مییابند؟ بنابراین، محلیگرایی متدولوژیکی اهمیت کشف شالودههای خرد و دگرگونیهای محلی شکلگیری هویت و ساختن خویش در وضعیت خاص تاریخی را مورد توجه قرار میدهد.
ما تا اینجا بر اهمیت جایگاه اجتماعی فرد تأکید کردهایم. اما کنش اجتماعی فرد درون فضاهایی به وقوع میپیوندد که خود برحسب کنشها و اهداف دیگر کنشگران اجتماعی شکل میگیرند: بهوسیلۀ خصوصیات، پیشداوریها، قوانین، آدابورسوم و سیستمهای شناخت؛ بنابراین، بررسی ما نیاز دارد که محیطهای اجتماعی محلی را از طریق کنشهایی معین کنیم که شکل گرفته و طرحریزی وی میشوند، مثل شبکههای بین فردی، سیستمهای قواعد و نهادهای اجتماعی. بدینترتیب، یک امر اجتماعی باید به گونۀ رفتاری، معرفتی و مادی واقعیت نهادهای اجتماعی را در بر گرفته باشد. ما ممکن است بگوییم مجموعهای از قواعد، انگیزهها و فرصتهایی تشکیل شده است که دارای نیروی بالقوهای است که میتواند بر رفتار و تمایلات کنشگر اجتماعی تأثیر گذارد. یک نهاد مجموعهای از قدرتها، محدودیتها و فرصتهایی است که به گونۀ اجتماعی شکل گرفته و افراد در درون آن زندگی و اهداف خود را دنبال میکنند. یک سیستم مالکیت، یک سیستم حقوقی و یک تیم بیسبال حرفهای، همگی نمونههایی از نهاد اجتماعی هستند.
نهادها دارای اثراتی هستند که از درجات متفاوت استقلال برخوردارند. هریک از این هستیهای اجتماعی در موقعیتهای اجتماعی شماری از کنشگران تجسم یافتهاند: اعتقاداتشان، مقاصدشان، استدلالهایشان، تمایلاتشان و تاریخچهشان. کنشگران درون چارچوب پیچیدۀ اجتماعی که شامل قواعد، نهادها و سازمانها است، کنشهای خود را انجام میدهند و این کنشها و تمایلات آنان تأثیرات علّی آن چارچوبها را مجسم میسازند؛ و نهادها با پیشنهاد مشوقها و اعمال فشار بر کنشهای افراد و با تنظیم و ایجاد محدودیتها در شناخت و دادهها و انتقال مجموعهای از تعهدات هنجاری (مثل اخلاقی، مذهبی و روابط بین فردی) بر کنش آنان تأثیر میگذارند.
در اینجا لازم است تأکید کنم که محلیگرایی متدولوژیکی وجود ساختارهای کنشگر فردی یا گروهی را مورد تأیید قرار میدهد. نهادهای سیاسی وجود دارند و در کنشها، وضعیت سیستمهای اداری، شهروندان، جنایتکاران و موقعیتهای دیگر تجسم مییابند. این نهادها دارای اثرات در رفتار افراد و روندهای اجتماعی و پیامدها هستند؛ اما همیشه از طریق شرایط ساختاری کارگزاران شرکتکننده در این نهادها و جامعۀ تحت تأثیر بروز میکنند. این چشمانداز بر محتملالوقوع بودن روندهای اجتماعی، بیثباتی ساختارهای اجتماعی در طول زمان و مکان و تغییرپذیری سیستمهای اجتماعی (نظیر هنجارها، ترتیبات شهری، فعالیتهای اجتماعی و غیره) تأکید میکند.
رویکرد مذکور این نکته مهم را مورد توجه قرار میدهد که کنشهای اجتماعی، ساختارهای اجتماعی و خصوصیات علّی اجتماعی در نهایت مبتنی بر واقعیتهایی دربارۀ افرادی هستند که درون شرایط معین اجتماعی قرار دارند. ملزومات اجتماعی مستلزم شالودههای خرد در سطح افرادی است که دارای روابط اجتماعی واقعی هستند. طبق این روش درک و فهم ماهیت هستیشناسی اجتماعی و تأیید ساختار یا روندی در سطح اجتماعی کلان (علّی، کارکردی و ساختاری) باید بهوسیلۀ دو چیز تکمیل شود: شناخت شرایط محلی فرد خاص که او را وادار میکند به روشی وارد کنشی بشود که سبب پیدایش این رابطه گردد؛ و شناخت روندهای بههمپیوستهای که از چنین کنشهای فردی به رابطۀ اجتماعی تبیینی اینچنینی هدایت میکند.
بنابراین، اگر ما علاقهمند به تحلیل خصوصیات علّی دولتها یا حکومتها هستیم، نیازمند تحلیلی از نهادها و الگوهای رفتار افرادی هستیم که دولت از آن طریق بر رفتار فرد تأثیر میگذارد. در اینجا سؤالات خاصی را مطرح میکنم: دولت چگونه میتواند به کل جامعه تأثیر گذارد؟ اجزای نهادی که در سطوح پایینتر، تأثیرگذاری قوانین، مالیاتگذاری، خدمات اجباری، اجرای قراردادها و دیگر عناصر مرکزی رفتار دولت را تضمین میکنند، کدامند؟ اگر ما علاقهمند به کارکردهای خصوصیات اجتماعی هستیم، پس باید در درون مکانیسمهای واقعی اجتماعی به تحقیق بپردازیم، هویتهای اجتماعی درون جمعیت از آن طریق بازتولید میشوند و درون راههایی که این مکانیسمها و هویتها در زمان و مکان تغییر مییابند؛ و اگر علاقهمند به تحلیل نقش علتها هستیم که سیستمهای هنجارها در رفتار اجتماعی ایفا میکنند، نیاز به کشف برخی از فعالیتهای نهادی خاصی داریم که بدان طریق مردم مجموعهای از هنجارها را میپذیرند.
چشمانداز شالودههای خرد مستلزم این است که بکوشیم راهی را کشف کنیم که بدان طریق شرایط اجتماعی دوررس بر افراد فعال اجتماعی تأثیر میگذارند و نیز ببینیم که کنشهای همین افراد بهنوبۀ خود چگونه پیامدهای اجتماعی دوررس را تحت تأثیر قرار میدهند. در زندگی اجتماعی کنش فاصلهدار وجود ندارد، اما در عوض افراد دارای ارزشهایی هستند که بر آنها باور دارند: سبکهای تعقل، پایههای واقعی و علّی اعتقادات و غیره که بهعنوان نتیجۀ بنیادهای تجارب نهادیشدۀ دوران رشد و توسعۀ کودکی و بزرگسالی متحمل شدهاند. در این چشمانداز ساختارها و واقعیتهای اجتماعی بزرگ وجود دارند، اما خصوصیات علّی آنها کاملاً بهوسیلۀ اوضاع و احوال روانشناسی رایج، هنجارها و کنش افرادی که حی و حاضرند، تعریف میشود. سیستمهای هنجارها و مجموعههای شناخت وجود دارند، اما تنها تا آنجایی که افراد به آنها تجسم بخشد و آنها را انتقال دهد؛ بنابراین، هنگامی که ما تأیید میکنیم که یک ساختار اجتماعی معینی علت پیدایش یک پیامد معینی شده است، لازم است ما توانایی مشخص کردن گذرگاههای محلی را داشته باشیم که کنشگران فردی بهوسیلۀ آن گذرگاه به این روند علّی تجسم میبخشند؛ بدین معنا که لازم است ما بتوانیم یک بررسی از مکانیسمهای علّی که تأثیرات اجتماعی را انتقال میدهند، ارائه دهیم.
واضح است که محلیگرایی متدولوژیکی به طور ضمنی دلالت بر یک هستیشناسی اجتماعی نسبتاً محدودی دارد. آنچه وجود دارد افرادی هستند که درون همایشی از نهادها و روابط اجتماعی واقعی به گونۀ اجتماعی شاخته شدهاند. این افراد اجتماعی دارای اعتقادات، هنجارها، فرصتها، قدرتها و استدلالهایی هستند. این ویژگیها به گونۀ اجتماعی در مفهوم کاملاً عادی ساخته شدهاند: فرد اعتقادات، هنجارها، قدرت و آرزوهای خود را که از طریق تماسهای اجتماعی با دیگر افراد، نهادها و قدرتها و فشارها کسب میکند، محدودۀ انتخاب را برای فرد تعیین میکنند که وسیعاً بهوسیلۀ نهادها (سیستمهای دارایی، سیستمهای حقوقی، آموزشی، سازمانها و مشابه آنها) تشکیل شدهاند (Hacking,۱۹۹۹). بهناچار، سازمانهای اجتماعی در همۀ سطوح بهوسیلۀ افرادی تأسیس میشوند که خود در آنها مشارکت مینمایند و رفتارشان و تفکراتشان تحت تأثیر آن سازمانها قرار دارد؛ سیستمهای فرعی و سازمانهایی که کنشهای سازمان را به اجرا درمیآورند و مقتضیات مسیری را دنبال میکنند که سیاستها، خاطرات و اجرای تصمیمات گرفتهشده بر محیط اعمال میشوند، ازجمله: بناها، پلها، جادهها و غیره. تمام خصوصیات سازمان در کنشگران و ترتیبات نهادی تجسم مییابند که سازمان را در یک زمان معین اداره میکنند. در هر نقطه ما باید این سؤال را بپرسیم: مکانیسمهای اجتماعی که این نهاد یا سازمان بدان طریق بر دیگر سازمانها و بر رفتار کنشگران اعمال میکنند، کدامند؟
محلیگرایی متدولوژیکی دارای مزایای فکری زیادی است. محلیگرایی متدولوژیکی از جسمیت (عینیت) دادن به پدیدههای اجتماعی که از خصوصیات کلگرایی (holism) و ساختارگرایی است، اجتناب میکند و «کنش اجتماعی فاصلهدار» را رد میکند و پایۀ فکری نوینی برای درک و فهم قوانین نیرومند غیرقابل دسترس طبیعت را در میان پدیدههای اجتماعی تدوین و تأسیس میکند. ممکن است چندین مثال از پژوهشهای اجتماعی رایج امروزه را که چشمانداز محلیگرایی متدولوژیکی را مجسم میسازند ارائه داد؛ در واقع، تقریباً همۀ نظریهپردازیهای اجتماعی و پژوهشهای نیرومند را میتوان برای مفروضات محلیگرایی متدولوژیکی فراهم آورد.
۲-۴- محوریت مکانیسمهای علّی در تبیینهای اجتماعی
جزء مهم دوم تشکیلدهندۀ این فلسفۀ علم اجتماع در رابطه با مفروضات اساسی است که ما دربارۀ ماهیت تبیین تدوین میکنیم. به باور من تبیین پدیدههای اجتماعی مستلزم کشف مکانیسمهای علّی زیرساختهایی است که موجب پیدایش پیامدهای مورد نظر شدهاند.
از این دیدگاه، تبیین هر پدیدهای شامل تعیین روندهای علّی و روابط علیت است که پیشزمینۀ این پدیده و نظم و ترتیب میشود و مکانیسمهای علّی ناهمگن هستند (heterogeneous). مکانیسمهای اجتماعی روندهای اجتماعی واقعیاند که بر مبنای آنها مجموعهای از شرایط، فشارها و موقعیتها به هم ملحق شده و یک پیامد مشخصی را به وجود میآورند. در این رویکرد، تبیین اجتماعی شکل استنتاج استقرائی از قوانین کلی را ندارد، بلکه در شکل تعمیمهای کلی است که شاید در روند پژوهشهای علم اجتماع کشف شود که تابع پژوهش اساسیتر برای مکانیسمهای علّی و گذرگاههایی در پیامدهای فردی و مجموعههایی از پیامدها است. این رویکرد موجب شک و تردید در جستوجوی نظریههای قابل تعمیم در شمار زیادی از جوامع میشود؛ در عوض در صدد کشف اثرات خاص علّی و تغییرات است. این رویکرد بر تغییرات، احتمالات و نیز بر امکان دسترسی به گذرگاههای بدیلی تأکید میکند که منجر به پیامدهای خاص میشود، به جای اینکه در انتظار پیدا کردن شمار اندکی از الگوهای عمومی توسعه یا تغییر باشد. احتمال بروز گذرگاههای خاص از چند عامل نشئت میگیرند، ازجمله شرایط محیطی خود کنشگر و تغییر موردی در ویژگیهای ترتیبات نهادی که موجب تغییر مهمی در سطح بالاتر روندها و پیامدها میشود.
این رویکرد، اندیشۀ یک مکانیسم علّی را محور خود قرار میدهد. برای تعیین رابطۀ علّی بین دو نوع حادثه یا شرایط، ما احتیاج داریم مکانیسم علّی نوع خاصی را مشخص سازیم که نوع نخست بدان طریق علت پیدایش نوع دوم میشود. ماهیت زنجیرهای ارتباطات اجتماعی که مکانیسمهای علّی را میان پدیدههای اجتماعی تشکیل میدهد، کدام است؟ من در بحث فوق در رابطه با رویکرد شالودههای خرد به علیت اجتماعی متذکر شدم: خصوصیات علّی هستیهای اجتماعی از شرایط ساختاری افراد کنشگر نشئت میگیرند که هستیهای اجتماعی را میسازند، نظیر نهادها، سازمانها، دولتها، اقتصاد و مشابه آنها؛ بنابراین، این رویکرد یک جایگاه هستیشناختی کلی و استراتژی پژوهشی پیشنهاد میکند: مکانیسمهای علّی که روابط علّی را میان پدیدههای اجتماعی به وجود میآورند مرکب از شرایط ساختاری نوع انتخاب و رفتار شکلگرفتۀ اجتماعی کارگزار در جامعه است؛ و فرضیههایی دربارۀ مکانیسمهای اجتماعی بهطورکلی درک و دریافت آنها را از طریق تعیین هویت کارگزار و یا ویژگیهای نهادی او، یا هر دوی آنها در دنیای اجتماعی، پیدا خواهد کرد.
پاسخهای کلی که بهعنوان نظریۀ علیت اجتماعی پیشنهاد میکنم از این فرض نشئت میگیرد که «مولکول» علیت اجتماعی عبارت از کارگزار محتاطی است که به گونۀ اجتماعی شکل گرفته است. از این چشمانداز، در اینجا بهعنوان «محلیگرایی متدولوژیکی» نام میبرم. این چشمانداز تأیید میکند که چیزی به نام علت اجتماعی وجود دارد. نهادها و ساختارهای اجتماعی دارای خصوصیات و اثرات اجتماعی هستند که نقش مهمی در تغییر اجتماعی ایفا میکنند (تز علیت اجتماعی)؛ آنها نیروی علّی خود را از طریق نفوذ و تأثیرات خود بر کنشها، اعتقادات، ارزشها و انتخابهای فردی اعمال میدارند (تز شالودههای خرد)؛ ساختارها خود بهوسیلۀ افراد ساخته میشوند؛ بنابراین، علیت اجتماعی و کارگزار حی و حاضر در روند فعالیت متقابل ساخته میشوند (تز ساختار-کارگزار). هیچ قدرت علّی مؤثری در قلمرو اجتماعی وجود ندارد که از طریق فرد کارگزار ساختاریشده، ناشی نشده باشد. فرضیههایی که مربوط به علیت اجتماعی و تاریخی باشد، نمیتوانند بهدقت فرمولهشده، مورد انتقاد قرار گیرند و با استفاده از ابزارهای گوناگونی نظیر روش مطالعۀ موردی، مطالعۀ تطبیقی، مطالعۀ آماری و بهکارگیری نظریۀ اجتماعی مورد حمایت قرار گیرند. آیا چیزی بهعنوان علیت «کلان-کلان» وجود دارد؛ بدین معنا که بین ساختارهای اجتماعی در سطح کلان رابطۀ علیت وجود دارد؟ بلی! اما از طریق «شالودههای خرد» در سطح افراد کارگزار انجام میگیرد. نهادهای دولتی در متغیرهای اقتصادی نظیر «سطوح سرمایهگذاری»، «سطح بیکاری» یا «نرخ مرگومیر کودکان» تأثیر دارد؛ اما نهادهای وسیع تنها نیروهای علّی را با تغییر فرصتها، انگیزهها، قدرتها و فشارهای اجتماعی بر کارگزارها اعمال میکنند؛ بنابراین، سؤال دقیق این نیست که «آیا نهادها و ساختارها میتوانند تأثیر علّی مستقل و فردی اعمال دارند، درصورتیکه ما میدانیم آنها نمیتوانند»، بلکه سؤال دقیق این است که «ساختارها و نهادها تا چه حد و برحسب چه نوع مکانیسمها بر افراد و دیگر ساختارها میتوانند تأثیر علّی اعمال دارند؟»
در این رویکرد، توانمندیهای علّی هستیهای اجتماعی را باید برحسب ساختاری کردن ترجیحات، جهانبینی، اطلاعات، انگیزهها و فرصتهای کارگزار تبیین کرد. قدرتهای علّی یا توانمندی یک هستی اجتماعی موجود در ذات قدرت آن قرار دارد که از طریق انگیزهها، انتخابها، اعتقادات اکتسابی، یا قدرتها و فرصتها بر رفتار افراد تأثیر میگذارند. مکانیسم خردی که علت را بر معلول انتقال میدهد، با کمک کنشها و فشارهای هنجاری درون مجموعهای خاصی از نهادها، قواعد و ساختارهای هنجاری اعمال میشود.
ادامه دارد ...