فرهنگ امروز/ لورین رابینسون، ترجمۀ حیدر خسروی:
استفن هاوکینگ، فیزیکدان مشهور باز هم به حرف آمده است. او اخیراً به حاضرین در جشنوارۀ علم و موسیقی استراموس در نروژ گفته است که زمان انسانها در روی زمین دارد به اتمام میرسد. او قویاً تأکید کرد که ما ۱۰۰ سال یا چیزی در این حدود زمان داریم تا از زمین برویم؛ جایی که ترکیبی از عوامل مختلف چون گرمایش جهانی، رشد بیرویۀ جمعیت، احتمال جنگ اتمی، افزایش ویروسهای خطرناک و بیماریهای مسری، بقایمان را با مشکل مواجه میکند.
«زمین از حوزههای بسیاری مورد تهدید قرار میگیرد که این باعث میشود من بهسختی بتوانم مثبت فکر کنم. تهدیدات بسیار عظیم و بیشمارند. منابع مادی ما به طرزی هشداردهنده در حال نابودیاند. ما به سیارهمان هدیه فاجعه بار تغییرات آبوهوایی را دادهایم: افزایش دما، کاهش پوشش یخی قطبها، نابودی جنگلها و انقراض گونههای حیوانی. ما میتوانیم تودهای بیقید و بیفکر باشیم.»
بیتردید سخنان او مقدمۀ کمک به ساخت مستند شبکه بیبیسی است، مستندی که در آن، او این نظریة خود را که «بشر میتواند به سیارهای دیگر برود و از انقراض خود جلوگیری کند»، به بوتۀ آزمایش میگذارد. این مستند با عنوان «استفن هاوکینگ: عزیمت به زمین جدید»، تابستان امسال بیرون میآید. در گذشته هاوکینگ گفته است که بشر اگر نتواند از سیارۀ شکنندهمان فرار کند، عمرش به یک هزاره دیگر نمیکشد. این مستند به یک چارچوب زمانی تنظیم شده برای مهاجرت میپردازد.
کسی گوش میدهد یا اینکه ما آنقدر به داستانهای آخرالزمانی دربارۀ آیندۀ این سیاره و گونهمان عادت کردهایم که کرختی بر ما حاکم شده است؟ مثلاً هرساله پوبای اعظم برخی فرقهها اعلام میکند که پایان نزدیک است و آنقدر اعتمادبهنفس دارد که تاریخی را تعیین کند؛ و دنیا وقتی که آن تاریخ بدون وقوع آخرالزمان موعود میگذرد، نگاه میکند و میخندد. پیروان به هیچ سرزمین موعود طلاییای در آسمان عروج نمیکنند و آنان هم که به این چیزها باور ندارند، به جایی با وضعیتی بسیار نازلتر منتقل نمیشوند.
ما تعدادی مذهب رسمی داریم که بر پایۀ تفکر آخرالزمان شکل گرفتهاند. دستکم آنها به جای تعیین یک تاریخ، درک درستی از پایان دارند. حتی مایاییهای باستان چنین تفکری داشتند. تقویم مایایی یکی از چرخههای بزرگ خود را در دسامبر ۲۰۱۲ به پایان برد و منشأ تعداد زیادی نظریه دربارۀ پایان جهان در ۲۱ دسامبر سال ۲۰۱۲ (ساعت ۱۱:۱۱) شد. در عوض، تمام چیزی که نصیبمان شد فیلم "۲۰۱۲" بود، یک حماسۀ هالیوودی دیگر از فاجعه (در سایت مشهور Rotten Tomatoes نمره ۳۹ را گرفت).
در حقیقت، بدبینی کاملاً مشهود هاوکینگ بازتابدهنده نگرانی فزاینده بسیاری از دانشمندان است که میگوید ما نخواهیم توانست گرمایش از کنترل خارجشدة این سیاره را متوقف کنیم. این باعث شده تا برخی شروع به بحث در مورد آن چیزی کنند که «مهندسی جغرافیایی[۱]» مینامند؛ یعنی «اعمال حسابشده یک جریان زیستمحیطی در سطحی وسیع که در تلاش برای مقابله با اثرات گرمایش جهانی بر وضعیت آبوهوایی زمین تأثیر میگذارد». هدایت مقادیر عظیمی از دیاکسیدکربن به بیرون از جو از طریق ابزارهایی که هنوز برای علم ناشناخته است، یکی از این اقدامات است.
شبیه داستانی علمی تخیلی است، نه؟ باید هم باشد. بسیاری از داستانها و طرحهای علمی-تخیلی در فیلمها و رمانها حول محور مهندسی جغرافیایی و یافتن جایگزینی برای زمین میچرخند که برای علاقهمندان این ژانر آشنا است. نیازی نیست خیلی دور برویم، فیلمهای تأثیرگذار «بیگانه» (Alien) چند مثال را آشکار میکنند. در «بیگانه ۲»، سیگورنی ویور و دوستانش با بیگانگان مواجه میشوند و آنان را روی سیارهای که در حال آماده شدن برای جایگزینی زمین است، شکست میدهند. در آخرین فیلم از این مجموعه، «بیگانگان: پیمان»، مهاجرین در راهشان بهسوی سیارهای شبیه زمین -سایههای تفکر استفن هاوکینگ- در حال حمل تجهیزات عظیمی برای سکونت هستند.
شما خودتان میتوانید قضاوت کنید که این پیشنهادات مهندسی جغرافیایی چقدر تأثیرگذارند. میتوان سر این به توافق رسید که اکثر راهحلها که تا به امروز پیشنهاد شدهاند، زیادی فرضیاند و برای اینکه در سطحی جهانی اعمال شوند هزینه زیادی میبرند و یا اینکه پیامدهای منفی دارند. پس چه باید کرد؟ ما زمین را درست میکنیم یا تعداد کمی از ما روزی عادات بدمان را جمع میکنیم و راه ستارهها را در پیش میگیریم؟
هفت سیاره با پتانسیل دمای زمین اخیراً در منظومهای به نام تراپیست ۱ (Trappist-۱) کشف شدهاند که ۳۹ سال نوری با ما فاصله دارند. اگر با سرعت نور حرکت کنیم، ۳۹ سال طول خواهد کشید تا مهاجرین به آنجا برسند. هاوکینگ معتقد است که انسانها در ۲۰۰ تا ۵۰۰ سال آینده است که تکنولوژی سفر میانستارهای را توسعه دادهاند. آیا این فناوری، سفر در ۱۸۶۰۰۰ مایل بر ثانیه -یعنی سرعت نور- را هم شامل میشود؟ آیا این تکنولوژی دورههای طولانی زیست تعویقی[۲] را هم در بر میگیرد؟
ازقضا تنها دانشمندان نیستند که این رؤیاها را در سر میپرورانند. الون ماسک مؤسس فناوریهای اکتشافی فضا (SpaceX) است که به پیشرفتها و ساخت راکتهای پیشرفته و فضاپیماها برای مأموریتهای فرازمینی نظارت میکند. مأموریت ثابت SpaceX قادر ساختن انسانها برای سفر به فضا و انتقال چند گونۀ جانوری برای تشکیل تمدن در آنجاست، پیش از هر چیز با ساختن شهری خودسامان روی مریخ.
هاوکینگ میگوید: «ساکن شدن انسانها روی سایر سیارهها دیگر داستان علمی-تخیلی نیست و میتواند یک واقعیت علمی باشد. گونۀ بشر بهعنوان گونهای خاص حدوداً ۲ میلیون سال به حیات ادامه داده است. تمدن حدود ۱۰ هزار سال پیش آغاز شد و درجۀ پیشرفت پیوسته در حال افزایش بوده است. اگر بشریت میخواهد ۱ میلیون سال دیگر به بقای خود ادامه دهد، آیندهاش در گرو رخت بربستن به جایی است که هیچکس دیگری قبلاً نرفته است.»
چون هاوکینگ در سخنانش به شکلی تابلو نکتهای نمادین را از داستان «پیشتازان فضا»[۳] دزدید، اجازه دهید من هم بهطور مختصر یک داستان علمی-تخیلی را برای هر نویسندهای که دلش میخواهد ایدۀ آن را بردارد، بگویم.
سال ۲۱۶۷ است و گروهی از مهاجرین امیدوار در حال راندن یک کشتی میانستارهای هستند که دور سیارۀ نابودشدهمان دارد میچرخد. مقصد؟ منظومۀ تراپیست ۱، سیارۀ شماره ۴ -قبلاً «زمین جدید» خوانده میشد- با فاصلۀ ۳۹ سال نوری.
در این حین در تراپیست ۴ گروهی از ساکنان عجیبالخلقه (شبهحشره) آن یک کشتی میانستارهای را میرانند که دور سیارۀ نابودشدهشان میچرخند. مقصد؟ سیارۀ شماره ۳ از یک ستاره با فاصلۀ ۳۹ سال نوری.
حدود ۵/۱۹ سال پس از آغاز سفرشان، دو کشتی از فضای ژرف میگذرند، مسافران هر دو کشتی در زیست تعویقی هستند. دو کشتی حسب الوظیفه وقایع را ثبت میکنند.
و... خب، فکر کنم ماجرا را گرفتید!