فرهنگ امروز/ محمد شیری*:
یکی از موضوعات مورد توجه اندیشمندان اسلامی، واکاوی در علتهای انحطاط جامعۀ مسلمانان است که ضرورت و اهمیت پرداختن به آن بر کسی پوشیده نیست. در این واکاوی، روشنفکران مسلمان هریک نظرات خود را مطرح کردهاند. محمد ارکون (۱۹۲۸-۲۰۱۰) را میتوان از برجستهترین متفکران این حوزه دانست. متفکری که خواندن آثارش به این دلیل که روان و خوشخوان نیستند، شکیبایی بسیار میطلبد. یکی از دلایل این ناخوشخوانی، خودسانسوری اوست. ارکون دلیل خودسانسوری خود را اینگونه بیان میکند: «نمیخواهم ارتباطم با کشورهای عربی و اسلامی قطع شود. من در مقام استاد و پژوهشگر، دوست دارم پرسشهایی را طرح کنم، ولی بدون حفظ ارتباط با دیگران نمیتوان این کار را انجام داد و به پیشنهادهایی برای پاسخ به آنها اندیشید. به همین دلیل، با آنکه در مقام استاد دانشگاه سوربن از آزادی مطلق برخوردارم، مجبورم محدودیتی بر خود تحمیل کنم تا احساسات کسانی را که هنوز آمادگی فهم و درک پارهای مشکلات قابل طرح را ندارند، جریحهدار نکنم.» او در اصل به زبان فرانسه و برای مخاطبانی خاص مینوشت که با مجموعهای از تحولات علمی در رشتههای گوناگون علوم زبانی، اجتماعی و تاریخی آشنا بودند. بخش عظیمی از این ایدهها و مفاهیم هنوز در زبانهای اسلامی از جمله در زبان فارسی بیگانهاند و مهمترین کتابهای ارکون هنوز به فارسی ترجمه نشدهاند؛ از جمله «نقد عقل اسلامی» و «خوانش قرآن».
متأسفانه امکان دسترسی به کتاب «الفکر الاسلامی؛ قرائه علمیه» میسر نشد و من براساس ترجمۀ فارسی آن به بررسی این کتاب پرداختم. با توجه به انتظاری که از عبدالقادر سواری با وجود تسلطش به زبان عربی داریم، ترجمۀ کتاب روان و خواناست و اگر در قسمتهایی از متن آن دشواری وجود دارد، به نظر میرسد اشکال از نثر محمد ارکون باشد، زیرا نثر ارکون بهآسانی قابل ترجمه نیست و بهقول مترجم، این کتاب از سختترین کتابهای ارکون است.
تا قبل از خواندن درآمد کتاب، ممکن است این سؤال برای خواننده مطرح شود که چرا مترجم عنوان کتاب را «دانش اسلامی؛ قرائتی برمبنای علوم انسانی» ترجمه کرده است، اما پس از خواندن درآمد مترجم، بهخوبی میتوان به علت این گزینش پی برد.
کتاب «دانش اسلامی؛ قرائتی برمبنای علوم انسانی» دارای هفت فصل است. ارکون در فصل نخست این کتاب تحت عنوان «اسلام و میراثهای آن»، در نخستین گام، به توضیح «چیستی اسلام و میراث» میپردازد. او در ادامه معتقد است که در اسلام تنها یک میراث وجود ندارد، بلکه تنها «راستکیشی» است که قائل به یک میراث واحد است. وی در ادامه، اصول مسلم و بدیهی راستکیشی را برمیشمرد و همچنین «نشانههای میراث عام اسلام و یا سنت فراگیر اسلامی» را خاطرنشان میکند.
در فصل دوم، تحتعنوان «اسلام در تاریخ»، ارکون گفتمان اسلامی معاصر که پس از مرگ عبدالناصر شروع شد را بررسی میکند. او در این بخش، محورها، فرضیهها و موضوعات گفتمان اسلامی معاصر را برمیشمرد و با نقد دیدگاه روششناسهایی که به نام دانش مدرن از درستی پایهها، اصول و روش خود خوشبین بودند، میپردازد و میگوید دوران اینگونه دانشها به پایان رسیده و در چارچوب کنونی، باور این است که جوامع مختلف در سطوح مختلفی به تولید گفتمان مشغولاند.
«کاربرد علوم انسانی و اجتماعی در مطالعات اسلامی» عنوان بحث فصل سوم این کتاب است. ارکون معتقد است ما بهجای کاربرد روشمند این علوم، شاهد آن هستیم که گردوغبار و آشفتگی، دامن این حوزه را گرفته و مرزهای میان این علوم و علوم کلاسیک (که همان نامها را منتها با روشهای کهنهتر بر پیشانی دارند) چندان مشخص نیست. باور او این است که تنها تدریس تئوریک روشهای علمی نو برای حل این مسئله کفایت نمیکند که بخواهیم مردم را از این طریق به پذیرش روشهای علمی نو سوق دهیم. او براساس همین روش، پیشنهادهایی را برای خوانش سورۀ توبه ارائه میدهد.
نویسنده در فصل چهارم، با عنوان «اسلام و تاریخمندی و پیشرفت» در ابتدا به تشخیص «پروبلماتیک» که خواست میلیونها مسلمانی است که خواهان فهمیدن وضعیت معاصر خویش هستند میپردازد؛ مسلمانانی که تناقضاتی بسیار آنان را پارهپاره و زخمی کرده و حتی اگر این کارها نقش تسکین موقت دردها را داشته باشد، آنها خواهان فرارفتن از این تناقضات هستند.
در فصل پنجم، ارکون به مطالعۀ «روابط میان اسلام و سیاست» میپردازد. او با نقد گفتمانهای اسلامگرایانه و گفتمان شرقشناختی از این رابطه، معتقد است هرگونه بررسی واقعی و ژرف در مسئلۀ روابط میان اسلام و سیاست را باید با تمامِ دادههای معنادار و مؤثر در این حوزه بهمثابۀ یک مجموعۀ بههمپیوسته مورد بررسی و توجه قرار دهد تا بدینسبب بتوان یک تئوری فراگیر در زمینۀ روابط میان اسلام و سیاست برمبنای الگوی اسلامی ساخت.
در فصل ششم کتاب، تحتعنوان «امر قدسی، امر فرهنگی و تغییر مفهوم»، ارکون «اقتدار در اندیشۀ اسلامی» را مورد مداقه قرار میدهد. او معتقد است روش شرقشناسان درباب «مفهوم اقتدار» بیشتر گرایش به حکایت و توصیف دارد و از نقادی بهدور است و از دیگر سو، نگرش اسلامگرا به این مسئله در خدمت نیازهای ایدئولوژیک بوده است و به همین دلیل هم او دست زدن به کار «ارزیابی نقادانه از مفهوم اقتدار در اندیشۀ عربی- اسلامی» را امری ضروری میداند.
«امر شگرف در قرآن کریم» عنوان آخرین فصل این کتاب است. از منظر ارکون، مواجهه با «امر شگرف جادویی» کاملاً در حوزۀ نفوذ راهبرد توسعهطلبانۀ عقلانیت لاهوتی و پس از آن در چنبرۀ نگرش امپریالیستی عقلانیت علمینگر و اثباتگرا قرار دارد و ما باید در میان این دو دیدگاه و با توجه به تفاوت معنای امر شگرف و جادویی در راستای هرکدام از این دو، دیدگاهی مؤثر را برای خویش برگزینیم. او در نهایت، به بررسی «امر شگرف و جادویی در قرآن» میپردازد.
انتقادات به ترجمۀ کتاب
در اینجا چند نقد را ذکر کنم که به نظر میرسد قابل اصلاح باشند و امیدوارم اعمال این اصلاحات توسط ناشر محترم، بر قوت این کتاب بیفزاید:
۱. نگارنده با اندک جستوجویی در فضای مجازی دریافت که این کتاب با عنوان «الفکر الاسلامی؛ قرائه علمیه» توسط نشر المرکز الثقافی العربی در بیروت بهقلم ارکون، با ترجمه و تشریح هاشم صالح، در سال ۱۹۹۶ به چاپ رسیده است، درحالیکه مترجم اشارهای به هاشم صالح نداشته است و مشخص نیست اصل کتاب به چه زبانی بوده است. تنها مترجم در بخش «درباب ترجمه» تلویحاً اشاراتی حاکی از این دارد که این کتاب از عربی به فارسی ترجمه شده است. هاشم صالح پژوهشگری سوری و مقیم پاریس است که بهطور گسترده و جدی به ترجمۀ آثار محمد ارکون به زبان عربی همت کرده است. او اغلب کتابهای ارکون را به عربی برگردانده و پانوشتهای سودمندی بر آنها افزوده است. صالح در سال ۱۹۸۲ در دانشگاه سوربن از رسالۀ دکترای خود دربارۀ «نقد ادبی معاصر عرب» با نظارت محمد ارکون دفاع کرده است. ظاهراً این کتاب حاصل جمعآوری سخنرانیهای متعدد ارکون است.
۲. مترجم در بخش درآمد خود، برای نیاوردن پاورقی، دو دلیل را ذکر میکند. نخست اینکه این کار احتمالاً سبب میشده که توجه خواننده میان متن کتاب و این حاشیه در نوسان باشد و این کار از تمرکز خواننده بر متن میکاسته است. دیگر و مهمتر آنکه مترجم در صورت انجام این کار، چهبسا تفسیر خود را به خوانندۀ کتاب القا میکند و مانع فهم آزادانۀ متن آرکون از سوی خواننده میشود. البته مترجم گرامی که مطمئناً کتابهای ارکون را به زبان عربی خوانده، حتماً به این نکته توجه کرده است که هاشم صالح در ترجمۀ کتابهای ارکون، حواشی بسیاری بر کتابهایش افزوده که موجب فهم بهتر اندیشۀ ارکون شده است. بنابراین بهتر بود مترجم عزیز، فارغ از دغدغههای فوق، به حاشیهنویسی بر کتاب همت میگماشت و بر غنای فارسی کتاب میافزود.
۳. یکی از دغدغههایی که برای خواننده ممکن است در حین خواندن کتاب به وجود آید، آن است که نویسندۀ کتاب در بسیاری از بخشهای متن، از واژگان و اصطلاحات اندیشمندان دیگر مانند بوردیو، آلن تورن و... وام گرفته که متأسفانه مترجم محترم آن واژگان را تنها از منظر خود ترجمه کرده است. بهتر بود که اصل واژۀ بهکاررفته نیز در پاورقی میآمد تا خواننده تنها به ترجمۀ مترجم اکتفا نکند.
۴. ضرورت ترجمۀ این کتاب پس از حدود سی سال چیست؟ آیا مهمترین کتابهای ارکون به فارسی ترجمه شده است؟ جایگاه این کتاب در اندیشۀ ارکون چیست؟ و... . اینها از جمله سؤالاتی است که ممکن است برای خواننده به وجود آید که به نظر میرسد پاسخ به آن و اصلاح این موارد، باعث غنیتر شدن کتاب خواهد شد.
مشخصات کتاب: دانش اسلامی قرائتی برمبنای علوم انسانی، محمد ارکون، مترجم: عبدالقادر سواری، ناشر: نسل آفتاب، تعداد صفحات: ۳۴۸ صفحه، قیمت: ۱۷ هزار تومان
*دانشآموخته علوم سیاسی از دانشگاه تهران