فرهنگ امروز/ ساموئل الکساندر* ترجمه فرناز تبریزی:
این مقاله بهبیان مفاهیم، انگیزهها، و شیوههای عمل سادهگرایی خودخواسته میپردازد. هدف از این مقاله، ارائۀ تصویری روشن از این جنبش با ذکر مؤلفههای اساسی آن، و نیز تأیید این مطلب است که چنین بررسیهایی معمولا پرسشها و مسائل بحثبرانگیز بسیاری را بیپاسخ خواهد گذاشت. درست است که جا برای ارائۀ تجزیهوتحلیلهایی دقیقتر و متمرکزتر در این باب وجود دارد، اما نویسنده بر این باور است که نیاز بدیهی جهان امروز به برخورداری از شیوههاس (و روایتهای) جایگزین، ارائۀ چشماندازی کلی از سادهگرایی خودخواسته را در جای خود ارزشمند میسازد. در پایان نیز به ذکر مخالفتهایی پرداخته میشود که علیه سادهگرایی خودخواسته بهعنوان یک جنبش و سبکی از زندگی مطرح شده است.
***
مقدمه
امروزه در بیشتر کشورهای پیشرفتۀ جهان، چندین دهه رشد اقتصادیِ بیسابقه، تأمین ضروریات زندگی را تقریبا برای همگان امکانپذیر کرده و درواقع سبب شده است تا اکثر انسانها در این کشورها از آسایش و رفاه نسبی برخوردار باشند. گرچه میزان کمی از فقر هنوز در این مناطق به چشم میخورد، شهروندان عادی آنها - در قیاس با گذشتۀ تاریخی خود، یا در مقایسه با ۲.۵ میلیارد انسانی که در جهان امروز فقط برای زنده ماندن تقلا می کنند- بهلحاظ مادی غنیاند. بهگفتۀ کلایو همیلتون۱ «امروزه اغلب غربیان بهقدری ثروتمندند که اجدادشان حتی خوابش را هم نمیدیدهاند»۲ - گفتهای که باتوجهبه بحران مالی جهانی باید کمی آن را تعدیل کرد، اما بهعنوان گزارهای کلی همچنان معتبر است. امروزه مسکن یک خانوادۀ معمولی از همیشه بزرگتر شده و خانهها پر است از بیشمار محصولات مصرفی، محصولاتی که اغلب به پارکینگها یا انباریهای اجارهای سرازیر میشوند تا فضاهایی پر از «چیز» های تلنبارشده ایجاد کنند. خانهها اغلب دارای سیستم تهویۀ مرکزی و اتاقهای اضافیاند و دو یا چند اتومبیل هم مقابلشان پارک شده است. دستمزدها بهطور میانگین بسیار بالاتر از سطح معیشت است و تقریبا همۀ مردم از درآمد اضافی برای خرید اقلام غیرضروری و تجملی برخوردارند. انواع مختلفی از خدمات عمومی نظیر خدمات آموزشی ابتدایی و متوسطه نیز در دسترس همگان است. علاوهبراین، در این کشورها نظامهای سیاسی دموکراتیک وجود دارد، آب آشامیدنی سالم و تصفیهشده است، و تقریبا هیچکس سرِ گرسنه به بالین نمیگذارد.
تمامی اینها حکایت از رفاه مادی بیسابقه دارد -که لزوما چیز بدی هم نیست- ولی همانگونه که اثبات شده است، این میزان از آسایش و رفاه بهسادگی بدیهی انگاشته میشود و بسیاری از افراد طبقۀ متوسط جهانی، بهرغم وفور نعمت، باز هم احساس محرومیت میکنند. درست است که امروزه برخورداری از ثروتهای مادی به بالاترین درجۀ خود رسیده است، اما بسیاری از پژوهشهای اجتماعی نشان میدهد که میزان رضایتمندی بیشتر ساکنان جوامع ثروتمند امروزی، چندان بیش از مردمی نیست که در دهههای ۱۹۵۰ و ۶۰ میزیستهاند. به بیان دیگر، چنین بهنظر میرسد که رشد بیسابقۀ ثروتهای مادی، دیگر نقش چندانی درحفظ سلامت فردی و اجتماعی جوامع ثروتمند ندارد. ازاینرو، اینکه هنوز امروزه- حتی در ثروتمندترین کشورها- بیشترین تمرکز بر رشد حداکثری ثروت و افزایش سرانۀ تولید ناخالص ملی است، امری نگرانکننده است. همانگونه که دیوید ثورو میگوید: «ما در یک اشتباه دستپا میزنیم.»۳
پرسش این است که آیا ممکن است ساکنان جوامع ثروتمند امروزی به مرحلهای از رشد اقتصادی رسیده باشند که فرایند ثروتمندتر شدن برای آنها سبب بروز همان مشکلاتی شده باشد که میپنداشتهاند با ثروتمندتر شدن برطرف خواهد شد؟ دلایلی وجود دارد که این احتمال را تأیید میکند. درواقع، فرهنگ مصرفی که روزبهروز هم فراگیرتر میشود، دیگر نمیتواند به وعدههای خود مبنی بر فراهم ساختن یک زندگی بهتر جامۀ عمل بپوشد. این فرهنگ، حتی آنچه را هم که لازمۀ رفاه و زندگی بهتر است -همچون زندگی اجتماعی، تعادل میان کار و اوقات فراغت، کسب تجارب معنوی و مبتنی بر زیباییشناسی، و داشتن محیط طبیعی سالم- رفتهرفته از انسانها سلب کرده است. تمامی اینها، ما را از طرح این پرسش کلیدی ناگزیر می کند: آیا اصلا پاسخ چنین مشکلاتی مصرف و تولید بیشتر است؟ یا همانطور که تد ترینر۴ میگوید، «راهحل سادهتری»۵ هم وجود دارد؟
تعریف سادهگرایی خودخواسته
سادهگرایی خودخواسته، شیوه ای از زندگی است که مخالف مصرف بیش از اندازه و سبک زندگی مادیگرایانۀ فرهنگ مصرفی است و آنچه را که عموما از آن به «سادهزیستی»۶ یاد می شود، تأیید میکند. اساس این رویکرد، که گاه آن را «انقلاب خاموش»۷ نیز میخوانند، سه اقدام زیر است:
تأمین نیازهای مادی هرچه ابتداییتر و ضروریتر؛ به حداقل رساندن هزینۀ کالاها و خدمات مصرفی؛ هدایت زمان و انرژی بیشتر بهسمت منابع غیرمادی مانند رضایتمندی و معنا در زندگی.
سادهگراییِ خودخواسته بهطورکلی بهمعنای استقبال از درآمد کمتر و میزان کمتری از مصرف، بهمنظور دستیابی به زمان و آزادی بیشتر برای پیگیری اهدافی دیگر است، اهدافی که لزوما وابسته به پول، یا دستِکم پول زیاد، نیست و ازجملۀ آنها میتوان به مشارکتهای اجتماعی، صرف زمان بیشتر با خانواده، شرکت در برنامههای هنری یا اندیشمندانه، یافتن شغلهای رضایتبخشتر، مشارکت سیاسی، زیست پایدار۸، کاوشهای معنوی، خواندن کتاب، تفکر، استراحت، جستجوی علایق و عشق اشاره کرد. سادهگرایی خودخواسته که هوادارانش با انگیزههای مختلف فردی، اجتماعی، انساندوستانه و بومشناسانه از آن حمایت میکنند (که در زیر به آن خواهیم پرداخت)، بر پایۀ این فرض استوار است که بشر میتواند از زندگی بامعنا، آزاد، شاد و بسیار متنوعی برخوردار باشد و درعینحال به سهمی منصفانه و معقول از طبیعت قناعت کند. دستِکم، این آرمان چالش برانگیزی است که مشوق و هدایتکنندۀ هواداران و پیروان این جنبش است.
این دیدگاه، میزان پیشرفت فردی و اجتماعی انسانها را با نمود ثروت یا موقعیت اجتماعی آنان نمیسنجد، بلکه این امر را منوط به عواملی میداند چون: غنای کیفی زندگی روزمره، پرورش و توسعه روابط انسانی، شکوفایی پتانسیلهای اجتماعی، فکری، زیباشناختی و/یا معنوی. طبق تعریف مشهور دواین الجین۹، سادهگرایی خودخواسته «شیوه ای از زندگی است که از بیرون ساده و از درون غنی است. انتخابی خودخواسته برای زندگی با کمترینها، با باور به اینکه در این مسیر میزان بیشتری از زندگی به ما باز خواهد گشت.»۱۰ به بیان دیوید شی۱۱، که از برجستهترین مورخان جنبش سادهگرایی است، بنیادیترین مشخصههای سادهزیستی عبارتاند از: صرفهجوییِ خردمندانه، بدگمانی به تجملات، تکریم طبیعت، اشتیاق به خودبسندگی، تعهد به مصرف آگاهانه، رجحان خلاقیت و تفکر بر دارایی و تملک،گرایش زیباییشناسانه به کمینهگرایی و کاربردی بودن و بالاخره استفادۀ درست و عادلانه از منابع سیارۀ زمین. بهطورخلاصه، او از سادهگراییِ خودخواسته به «محدودیت مادی آگاهانه»۱۲ تعبیر میکند.
بااینهمه، سادهگرایان بلافاصله تذکر میدهند که سادهگرایی خودخواسته بهمعنای زندگی فقیرانه یا رهبانیت و چشمپوشی از کلیه مزایای علم و فناوری نیست. آنان سادهزیستی را گونهای بازگشت به وضعیت بدوی یا مفری برای قدیسان و خانهبهدوشان و افراد نامتعارف نمیدانند. برعکس، هواداران سادهزیستی با تجدیدنظر در رابطۀ انسانها با پول، داراییهای مادی، سیارۀ زمین، خود و انسانهای دیگر، سادهزیستی را بهمنزلۀ کشف آزادی و رضایتمندی میدانند -کشفی که با آگاهی از این امر حاصل میشود که چه میزان از مصرف واقعا «کافی»۱۳ است. شکی نیست که سادهزیستی میتواند برای همه مفید باشد، مخصوصا برای ساکنان جوامع مصرفیِ پیشرفته، که همهروزه با هزاران پیام فرهنگی با مضمون «هرچه بیشتر، بهتر» بمباران می شوند. سادهگرایی خودخواسته شیوهای از زندگی است که به پشتیبانی از دیدگاه فرهنگی مخالفی میپردازد که بر پایۀ بسندگی، صرفهجویی، میانهروی و سادگی شکل گرفته است.
البته باید گفت سادهزیستی چیز تازهای نیست. در طول تاریخ، تقریبا تمامی سنتهای معنوی و خردهای کهن بر فضیلت میانهروی و محدودیت مادی آگاهانه تأکید داشتهاند. از هواداران برجستۀ این دیدگاه در گذشته میتوان به لائوتسه، کنفوسیوس، بودا، دیوجانوس، رواقیان، مسیح(ع)، محمد(ص)، قدیس فرانسیس، انجمن دوستان (کوایکرها)۱۴، جان راسکین، ویلیام موریس، استعلائیان نیوانگلند (مخصوصا هنری ثورو)، قلندران اروپایی، تولستوی، گاندی، لنین، ریچارد گِرِگ، هلن و اسکات نیرینگ و بسیاری از انسانهای بومی سرتاسر جهان اشاره کرد. بااینحال، میتوان گفت در دوران پسامدرنیته که مصرفگرایی و تجمل بیش از هر عصر دیگری ستایش میشود، سادهگراییِ خودخواسته از اهمیت بیشتری برخوردار است.
برداشتهای غلط از مفهوم سادهگراییِ خودخواسته
برای جلوگیری از سوءتفاهمها، ابتدا بهتر است به این بپردازیم که سادهگرایی خودخواسته چه هست و چه نیست.
آیا سادهگرایی خودخواسته، ستایش فقر است؟
گاه سادهگرایی خودخواسته را بهغلط ستایش و تحسین فقر میدانند؛ عقیدهای ساختگی که شاید دلیل آن را بتوان زندگی بینهایت سادۀ برخی پیروان افراطی این فلسفه، همچون دیوجانوس و قدیس فرانسیس و گاندی، دانست. اشتباه است اگر بخواهیم چنین افراطکاریهایی را ویژگی یا لازمۀسادهزیستی تلقی کنیم. گذشته از این، این خطر نیز وجود دارد که هواداران سادهگرایی متهم به بیاهمیت جلوه دادن درد و رنج انسانهایی شوند که بهراستی با فقر و فاقه دستبهگریباناند. ازاینرو، بسیار مهم است که بهروشنی بگوییم سادهگرایی خودخواسته به معنای زندگی فقیرانه نیست. فقر، در وجوه مختلف خود، معضلی ناتوانکننده و ذلت بار است.۱۵ بالعکس، سادهگرایی خودخواسته را میتوان «نمودی توانمندکننده» از آزادی دانست -آزادی انتخاب زندگی با مصرف کمتر، با این باور که اینگونه میتوان بهتر زندگی کرد و جهان دلپذیرتری ساخت. به بیان دیگر، سادهگرایی خودخواسته دربارۀ درک اهمیت بسندگی مادی و همزمان خلق نوعی زندگی غنی در ابعاد غیرمادی است.
آیا سادهگرایی خودخواسته مختص روستاییان و کولیهاست؟
سادهزیستی لزوما به معنای ترک شهر و زندگی در روستا، یا داشتن زندگی کولیوار و اشتراکی نیست. درست است که عدهای زندگی روستایی را زندگی طبیعی و مطلوب می دانند، اما این سبک زندگی برای همگان مطلوب (یا در دسترس) نیست. دربارۀ زندگی اشتراکی کولیوار نیز همین مطلب صادق است.
امروزه، در دنیایی که جوامع بهسرعت در حال شهری شدناند، آموختن اینکه چگونه سادهتر و مسئولانهتر زندگی کنیم، یکی از بزرگترین چالشهاست. دلیل اصلی این امر این است که نهادهای حقوقی و سیاسی و زیرساختهای اجتماعی در جهان امروز سادهزیستی شهری را بسیار دشوار کردهاند. در این مقاله تنها به همین بسنده میکنیم که بگوییم سادهگرایی خودخواسته معادلی برای جنبش «بازگشت به مزارع»۱۶ یا جنبشهای ضدفرهنگی دهههای ۱۹۶۰ و ۷۰ نیست. اگرچه باید گفت این جنبشها بهطور قطع در برخی آرمانها با سادهگرایی خودخواسته مشترکاند. ازجمله این اشتراکها میتوان به ماهیت ضدمصرفگرایی، خودبسندگی، حرمت حیات، احترام عمیق به طبیعت، و نافرمانی مدنی در برابر مظاهر بیعدالتی اشاره کرد.
آیا سادهگرایی خودخواسته جنبشی بدوی، واپسگرایانه و ضدفناوری است؟
سادهگرایی خودخواسته به معنای تقبیح کورکورانۀ کلیه دستاوردهای علم و فناوری نیست؛ بااینحال، علم و فناوری را هم مطمئنترین راه بهسوی تندرستی، شادمانی و زیستی مسئولانه نمیداند. نمیتوان انکار کرد که اختراعات و صنایع بشری برای ما مفید بودهاند، اگرچه این فایدهها -البته بهشرطآنکه واقعا فایده باشند-به قیمت گرانی حاصل شدهاند. باوجوداین، باید توجه داشت که معمولا چنین «پیشرفتهای مدرنی»، همانگونه که ثورو هشدار میدهد، «فریبی نیز به همراه دارند؛ یعنی همواره در جهت مثبت نیستند.»۱۷ ازاینرو سادهگرایی خودخواسته دارای موضعی بدبینانه و همزمان آگاهانه به علم و فناوری است و به طرد مظاهری از آن میپردازد که -با در نظر گرفتن همۀ جوانب- بیش از «آنچه باید»، هزینه در بر داشتهاند. روشن است که این امر با بدویت و واپسگرایی تفاوت فراوان دارد. شاید جوامع مدرن و فنسالار ما روزی به این درک برسند که گونهای فرهیختگی و وقار در طناب رخت و دوچرخه هست که ماشین خشککن و اتومبیل فاقد آناند. شاید روزی مردم بتوانند بدویت خاصی را مشاهده کنند که در تمهیدات تکنولوژی وجود دارد، یا به این نتیجه برسند که باور کورکورانه به علم میتواند بهنوبهخود «ضد پیشرفت»۱۸ باشد. همانطور که لئونارد داوینچی بزرگ میگوید: «سادگی نهایت آراستگی است.»
دلایل سادهگرایی خودخواسته
حال که مروری بر مفاهیم داشتیم، نوبت پرداختن به این است که چه دلایل یا انگیزههایی میتواند در انتخاب سبک زندگی سادهگرایانه دخیل باشد. بحثی که در ادامه خواهد آمد به چهار بخش (که در جهاتی همپوشانی دارند) تقسیم شده است: فردی،۱۹ اجتماعی/جمعی،۲۰ بشردوستانه،۲۱ و بومشناسانه.۲۲
انگیزههای فردی
در بازار، پول تأمینکنندۀ قدرت است -قدرت خرید و مصرف کالاها و خدمات دلخواه. چنین پنداشته میشود که مصرف مطابق میل بازار به زندگی سعادتمندانه میانجامد. این زیربنای اقتصادی فرهنگ مصرفی است. تجویز اصلی این فرهنگ برای مردم این است که باید سعادت را در کسب درآمد بالاتر و مصرف بیشتر جستجو کنند. همانطورکه ژولیت شوار۲۳ و دیگران بیان میکنند، مشکل اینجا است که «بهدنبال درآمد و مصرف بودن» بهسادگی میتواند فرد را از توجه به ارزشمندترین دارایی های زندگیاش بازدارد. او در نوعی چرخه «کار و هزینه» به دام میافتد که نه پایانی بر آن متصور است و نه رضایتمندیِ پایداری بههمراه دارد. عدۀ زیادی از نظریهپردازانِ سادهگرایی بر این باورند که ساکنان جوامع ثروتمند، تنها درصورتی میتوانند برای پرداختن به آنچه حقیقتا برایشان الهامبخش و شادیآور است زمان و انرژیِ بیشتری بدست آورند که حاضر شوند در رابطهشان با پول و دارایی تجدیدنظر کنند. بهگفتۀ ریچارد گرگ۲۴، سادهزیستی بهمعنای «نظمبخشی و جهتدهی به انرژی و خواستههایمان، یا بهعبارت دیگر محدودسازی نسبی خود در برخی ابعاد زندگی بهمنظور رسیدن به غنای بیشتر در سایر ابعاد»۲۵ است. پس میتوان گفت سادهگرایی خودخواسته باعث ایجاد معنا و رضایتمندی بیشتر در زندگی افراد میشود. بهبیان دقیقتر، کاستن از «استانداردهای زندگی» (که با درآمد/مصرف سنجیده میشود) میتواند در عمل به بهبود «کیفیت زندگی» (که با احساس سعادتمندی۲۶ سنجیده میشود) بینجامد. بااینهمه، لازم است بر این نکته تأکید کنیم که موضوع سادهزیستی تنها برخورداری از یک زندگی شادتر یا لذتبخشتر نیست، بلکه علاوهبر آن میتواند دربارۀ بهرهمندی از نوعی زندگی ژرفتر و پرمعناتر –در معنای اصالت وجودی یاحتی غیرمادی کلمه- نیز باشد. دلیل آغاز این بحث با انگیزههای فردی سادهزیستی، لزوما بهمعنای اهمیت بیشتر چنین انگیزههایی نیست، بلکه بدین سبب است که برای گسترش ساده زیستی باید نشان دهیم که این سبک زندگی بههیچوجه بهمعنای محرومیت نیست، بلکه فرد را از مصرفگرایی -که بهطرز موذیانهای اعتیادآور است- نجات میدهد و از وابستگی ناسالم به مادیات میرهاند. ازآنجاکه سادهزیستان (نامی که این افراد گاه بدان خوانده میشوند) زمان کمتری را صرف دستیابی به کالاها و خدمات گرانبها میکنند، معمولا زمان بیشتری برای سپری کردن با خانواده و دوستان و پیگیری علایق شخصی دارند. بهطورخلاصه باید گفت دلیل گرایش افراد به سادهگرایی خودخواسته عمدتا خروج ازمسابقۀ پوچ و کمرشکن زندگی مصرفی و امید به این است که بتوان با بهره جستن از کمترینها به سرشارترین شکل ممکن زندگی کرد.
انگیزه های اجتماعی/ جمعی
انگیزههای اجتماعی یا جمعی نیز در پذیرش سادهگرایی خودخواسته دخیلاند. هنگامی که فرد از ساعات کاری خود میکاهد، این امر میتواند منافعی برای وی دربرداشته باشد (مثل داشتن اوقاتِفراغت بیشتر یا استرس کمتر)، اما این منافع فردی اغلب تأثیراتی دارند که به سود دیگران نیز هست (مثل داشتن زمان بیشتر برای بودن در کنار خانواده و دوستان، یاداشتن فرصت و توان بیشتر برای مشارکتهای اجتماعی و انجام وظایف شهروندی). همانطورکه کافارو۲۷ و گمبرل۲۸ بیان میکنند «سادهگرایی کمک میکند تا پیوندهای اجتماعی که سبب غنای زندگی میشود، گسترش یابد. سادهگرایی میتواند سبب افزایش رضایتمندی فرد از جایگاه اجتماعی و میزان داراییاش شود. به همین شکل، میتواند با کاستن از میزان نارضایتی افراد، تنش اجتماعی را به حداقل برساند و سرمایۀ اجتماعی۲۹ را تقویت کند.»۳۰
نقادان اجتماعی بر این باورند که مشارکتهای جمعی اغلب با مطالبات زندگی مصرفی بهکنار رانده میشوند. دیوید مایرز۳۱ اصطلاح «رکود اجتماعی»۳۲ را در توصیف این پدیده بهکار برده است. ممکن است جامعهای بهلحاظ اقتصادی شکوفا باشد، ولی توجه بیش از حد به مصرف و کسب ثروت در چنین جامعهای -که به بهای به خطر افتادن زندگی خانوادگی و اجتماعی افراد است- میتواند آن را تبدیل به جامعهای فردگرا کند که متشکل از انسانهایی عصبی، مضطرب و بیگانه از یکدیگر است. مارک برچ۳۳ این نکته را بهدقت چنین خلاصه میکند: «علت اینکه از کیفیت روابط خانوادگی و جمعی ما کاسته شده این واقعیت «ساده» و بیرحمانه است که ما ترجیح دادهایم زمان خود را صرف کار دیگری کنیم.»۳۴ آنچه برچ، مایرز، پوتنام، کافارو، گمبرل و بسیاری دیگر عنوان میکنند این است که در جوامع ثروتمند اگر زمان کمتری صرف انباشت و مصرف شود و زمان بیشتری به بهبود روابط خانوادگی و جمعی و افزایش مشارکتهای مدنی اختصاص یابد، سود حاصله بهمراتب بیشتر خواهد بود.
انگیزههای بشردوستانه
درست است که انگیزههای فردی و جمعی فراوانی در پذیرش سادهزیستی دخیلاند، اما نظامی اخلاقی که تنها دغدغهاش دستیابی به منافع فردی یا جمعی باشد، نظام اخلاقی ضیعف و بیبنیهای است. ازاینرو، باید توجه داشت که در پیروی ازسادهگرایی خودخواسته انگیزههای بشردوستانه نیز دخالت دارند. در دنیای امروزکه در کنار فراوانی بیسابقه، فقر شدید نیز حضور دارد، سادهزیستی را میتوان واکنشی به توزیع ناهمگون ثروت دانست. این سبک زندگی میکوشد خود را از نظام توزیع ثروتی که بیشتر افراد آن را بینهایت ناعادلانه میدانند، دور نگه دارد. بههمینترتیب، سادهزیستی را میتوان بهمنزلۀ مشارکت و همبستگی انسانی دانست، شیوهای از زندگی که در برابر سطوح بالای مصرف -که همه نمیتوانند سهمی از آن داشته باشند- ایستادگی میکند.
باید توجه داشت که ما در جهانی با منابع اندک زندگی میکنیم. آنچه در اختیار داریم محدود است. باتوجهبه اینکه جمعیت جهانی در اواسط قرن حاضر به بیش از نه میلیارد نفر افزایش خواهد یافت، میتوان انتظار داشت رقابت بر سر این منابع محدود نیز بهمراتب شدیدتر شود. پس یکی از روشهای ساده برای کمک به همنوعان این است که کمتر مصرف کنیم؛ یعنی تلاش کنیم تنها همانقدر مصرف کنیم که برای داشتن یک زندگی آبرومندانه لازم است و نه بیشتر. البته این ممکن است کار آسانی نباشد، بهویژه در فرهنگهایی که ولخرجی و زیادهروی تأیید میشوند. بااینحال، اگر جوامع ثروتمند همچنان در پی افزایش میزان مصرف باشند، شاید هیچگاه نتوان روزی را تصور کرد که در آن راهِحلی برای معضل فقر اندیشیده شود. علاوهبراین، رشد اقتصادی و آنچه به اصطلاح «تأثیر از بالا به پایین»۳۵ خوانده میشود، راهِحل درخوراتکایی برای کمک به همنوع نیست. ممکن است پذیرش این مطلب آسان نباشد، اما بهنظر میرسد اصلیترین راهِحل فقر این است که ساکنان طبقۀ مصرف جهانی کمی خویشتنداریِ دلسوزانه و آگاهانه در برخورد با مادیات از خود نشان دهند. همانطور که گاندی زمانی گفت: «ساده زندگی کن، باشد که دیگران هم بتوانند زنده بمانند.»۳۶
انگیزههای بومشناختی
علاوه بر دلایل فردی و جمعی و بشردوستانه، بیشک دلایل زیستمحیطی۳۷ هم در پذیرش سادهزیستی دخیلاند. مدتهاست دانشمندان به این نتیجه رسیدهاند که مصرف و تأثیرات زیستمحیطی۳۸ به هم وابستهاند و بنابراین کاهش مصرف میتواند نقش مؤثری درکاستن از چنین تأثیراتی داشته باشد. درحقیقت، روزبهروز بیشتر به این نتیجه میرسیم که سادهزیستی–یعنی مصرف کمتر و کارآمدتر- نهتنها مطلوب است، بلکه لازمۀ حفظ سیارۀ زمین از آسیبهای زیستمحیطی بیشتر است. این امر بهویژه درکشورهای توسعهیافته اهمیت دارد، کشورهایی که در آنها بهکارگیری شیوههای زندگیِ کممصرفتر، برای گذار به آیندهای پایدارضروری است. بسیاری از اسناد مهم سیاست بینالملل، با موضوع محیطزیست، که در دهههای اخیر علنی شده نیز این مطلب را تأیید میکند. برای مثال، برنامۀ ۲۱ ام که سند سیاستگذاری مهمی بود و در اجلاس زمین ریو۳۹ در ۱۹۹۲ به امضا رسید، این موضوع را مطرح میکرد که «علت اصلی زوال مستمر محیطزیست جهانی، الگوی ناپایدار مصرف و تولید، بهویژه در کشورهای صنعتی است». این سند اقدامات زیر را ضروری میدانست:
الف- ترویج الگوهایی از مصرف و تولید که از فشار بر محیطزیست میکاهند و درعینحال قادر به تأمین نیازهای اولیۀ بشر هستند.
ب- درک بهتر کارکرد مصرف و اینکه چگونه میتوان الگوهای مصرف پایدارتری ایجاد کرد.
در سالهای اخیر این دیدگاه به شکل گستردهای پذیرفته شده است. در سال ۲۰۰۲ اجلاس جهانی سران در ژوهانسبورگ، «تغییر الگوهای مصرف و تولید» را یکی از سه «هدف اصلی» در توسعه پایدار دانست. آنچه این گزارش و گزارشهای دیگری از این دست به آن اشاره دارند این است که تغییر بنیادین در سبک زندگی با تمرکز برچگونگیِ مصرف خصوصی، یکی از پیششرطهای اصلی دستیابی به توسعۀ پایدار زیستمحیطی است.
سادهگراییِ خودخواسته در عمل
اگرچه پرداختن به مباحث نظری سادهزیستی -یعنی بررسی مفاهیم و ارزیابی دلایل و انگیزهها- چیز خوبی است، نظریهای که بر پایۀعمل استوار نباشد نظریهای توخالی است. پس در ادامه، به منظور غنیسازیِ مباحث نظری، به این خواهیم پرداخت که پیروان جنبش سادهگرایی در عمل این مفهوم را چگونه میزیند.
انکار یک روش جهانشمول
هرگونه بحث از سادهگرایی عملی، با پذیرش این اصل آغاز میشود که تنها یک روش خاص و فراگیر برای سادهگرایی وجود ندارد. درواقع سادهگرایی هیچ خطمشی یا دستورالعملی ندارد. هیچ شیوه یا معادلهای از سادهگرایی هم وجود ندارد که بتوان واقعیتهای زندگی خود را در آن وارد کرد و پاسخ «چگونه باید زیست» گرفت. این دقیقا همان کاری است که سادهگرایی نمیتواند برای ما انجام دهد. میتوان گفت سادهگرایی خودخواسته بیشتر به پرسشها میپردازد تا پاسخها. عمل به سادهگرایی نیازمند تفسیری خلاقانه و شخصی است و بر عهدۀ «متخصصان» یا سایر افراد نیست که قوانینی جهانشمول برای آن وضع کنند. هر یک از ما به شکلی متفاوت زندگی میکنیم، در جایگاهی متفاوت هستیم، و تواناییها و مسئولیتهای متفاوتی داریم. بنابراین سادهزیستی عملی میتواند برای شخصی در موقعیتی خاص،کاملا متفاوت از شخصی دیگر در موقعیتی دیگر باشد. علاوهبراین، سادهزیستی را باید گونهای فرایند خلاقه مستمر دانست تا یک مقصد. با در نظر داشتن این غیرفراگیری (که آن را بههیچ وجه ایراد نمیدانم)، در ادامه از چند جنبۀ کلی به این خواهیم پرداخت که زندگیِ سادهزیستانه در عمل میتواند به چه شکل باشد و چگونه میتوان اینگونه زیستن را آغاز کرد.
پول
اگرچه سادهزیستی فقط صرفهجویی در هزینهها و کاهش مصرف نیست –یعنی حالتی ذهنی هم هست- خرید و هزینهکرد آگاهانه در آن اهمیت زیادی دارد. دومینگز۴۰ و رابین۴۱ در کتاب پول یا زندگی تمرینهای مبسوطی به خوانندگان خود ارائه میدهند که هدف از آنها تأمل در باب ارزش واقعی پول و بهای واقعی چیزهاست.۴۲ این تمرینها ممکن است در نگاه اول پیشپاافتاده و تاحدی بیهوده بهنظر رسند–همۀافراد بر این باورند که در خرج کردن محتاط و هشیارند- اما اگر همین خرجها بادقتتر انجام شوند، ما را به نتایجی حیرتآور و تکاندهنده خواهند رساند. با انجام این تمرینها، افراد میتوانند مشاهده کنند که چگونه خریدهای به ظاهر کوچک، طی یکسال به مبالغی هنگفت سر خواهند زد. این امر پرسشهای تازه و مهمی را پیش میکشد، مثلا اینکه آیا این پول میتوانست جای بهتری هزینه شود؟ میتوانست در صورت کاستن از ساعات کاری، جای خود را به وقت آزاد بیشتری دهد؟ این مقدار هزینه مالی و زمانی، طی ده سال چقدر خواهد شد؟ باید توجه داشت که هدف از این تمرین ترویج امساک نیست، بلکه خلق مصرفکنندگانی هشیار است که از بهای زمانی/حیاتی/زیستمحیطیِ خریدهایشان آگاهاند. طبق گفته ثورو «بهای هر چیز، میزانی از زندگی است که در ازای آن میپردازیم.»۴۳ زمانی که به سادهگراییِ خودخواسته از این منظر بنگریم، میتوانیم نتیجه بگیریم برخی تقلیل و تغییرها در عادات خرج کردن نهتنها القای فقر نیست، بلکه میتواند زندگیبخش باشد.
زمانی که تصمیم میگیریم در خرج کردن از اصول سادهگرایی خودخواسته پیروی کنیم، باید این سخن عمیق و دموکراتیک ویکی رابین را در نظر داشته باشیم که میگوید چگونگی خرج کردن پول، بهمعنی چگونگی انتخاب شرایط موجود (یا بهعبارتی رأی دادن به آن) است. با خرید هر محصول، آگاهانه یا ناخودآگاه این پیام را به بازار میفرستیم که آن محصول را قبول داریم و تأثیرات زیستمحیطی، فرایند ساخت و دیگر امور وابسته به آن را تأیید میکنیم. درنتیجه، سادهزیستی -که شامل مصرف هرچه آگاهانهتر نقدینگی است- «آراء» پولی ما را به سمت اقدامات مسئولانۀ اجتماعی و زیستمحیطی هدایت میکند و امور غیرمسئولانه را بهکنار میراند. نقدی که در اینجا می تواند مطرح شود این است که خرید آگاهانه یا «اخلاقی» ممکن است – اگرچه نه همیشه- پرهزینهتر باشد (نکتهای که به تحلیل بیشتری نیاز دارد و فرصت دیگری میطلبد). بااینحال اگر بپذیریم خرید از بازار به معنای رأی مثبت به اوضاع موجود است، میتوانیم مشاهده کنیم که طبقۀ مصرفکنندۀ جهانی این ظرفیت را دارد که تبدیل به طبقهای تحولآفرین شود و با تغییر در عادات خرید خود، جهان را تغییر دهد. ساده گرایی شبح تازه ای است که نظام سرمایهداری را تسخیر میکند. پیش از این، هیچگاه عدۀ زیادی از مردم این امکان را نداشتهاند که زنجیرهای فرهنگ مصرفی را بگسلند و از مسابقۀ طاقتفرسای آن خارج شوند و برخلاف نظم موجود زندگی (و خرج) کنند.۴۴ پول قدرت است، و این قدرت با خود مسئولیت به همراه دارد.
مسکن
مسکن (چه بهلحاظ خرید، ساخت، یا اجاره) معمولا اساسیترین هزینۀزندگی است. ازاینرو لازم است سادهزیستان مخصوصا در این باره بهدقت تأمل کنند که کجا زندگی میکنند، چرا آنجا را انتخاب کردهاند و حاضرند چقدر از عمرشان را صرف یافتن مکانی «بهتر» کنند. انسان به چه نوع سرپناهی نیاز دارد تا بتواند خوب و آزاد زندگی کند؟ روشن است که هر فرد باید به این پرسش تنها دربارۀ خودش– یا نهایتا دربارۀ آن بافت اجتماعی اقتصادی که در آن زندگی میکند- پاسخ گوید. باوجوداین، باز هم کلام ثورو در این باب تأملبرانگیز است: «بهنظر میرسد بیشتر انسانها هرگز به این فکر نکردهاند که خانه یعنی چه و درواقع بیآنکه لازم باشد، تمام زندگیشان را در تنگدستی بهسرمیبرند زیرا تصورمیکنند باید خانهای شبیه خانۀ همسایهشان داشته باشند.»۴۵ خانههای «مک منشن»۴۶ که در آمریکای شمالی رواج دارند و در نقاط دیگر نیز رو به افزایشاند، بیش از اندازه به منابع انرژی وابسته اند دو بسیار هم گراناند. در تقابل با این پدیده، پیروان جنبش سادهگرایی در حال بررسی روشهایی جایگزین برای سکونت خود و خانوادهشان هستند و از زندگی در خانههای کوچکتر و بسیار معمولیتر که مصرف انرژی پایینی نیز دارند، استقبال میکنند. عدهای از آنان نیز در حال بررسی گونههای مختلف مسکن اشتراکی، «طراحی سبز»۴۷ و دیگر شکلهای عمرانی با تأثیرات زیستمحیطی کمتراند که از آن جمله میتوان به دهکدههای بومشناسانه و «طرحهای دورۀ گذار»۴۸ اشاره کرد. پیروان افراطیتر این جنبش نیز در خانههای پوشالی یا کلبههایی زندگی میکنند که از مواد دورریز یا دست دوم درست شده است یا از اتاقکهای حمل بار بهعنوان خانه استفاده میکنند.
پوشاک
بهگفتۀ ثورو مقصود اولیه از پوشیدن لباس این بوده که انسان را گرم نگه دارد و گاه نیز شرم و حیا باعث آن میشده است. اما امروزه هدف اصلی در استفاده از پوشاک، پیروی از مد و نمایش ثروت و موقعیت اجتماعی است. شکی نیست که امروزه اگر مردم بخواهند میتوانند هزارانهزار دلار صرف خرید لباس کنند، ولی سادهزیستان این رویه را نمیپسندند. آنها ترجیح میدهند از لباسهای کاربردی و اغلب دستدوم استفاده کنند، پوشاکی که معمولابا حداقل هزینه در دسترس است. نکتهای که در اینجا باید بدان توجه داشت این است که پوشیدن لباس معمولی، لزوما بهمعنای دست کشیدن از سلیقۀ شخصی یا مخالفت جزماندیشانه با ابراز فردیت از طریق شیوۀ پوشش نیست، بلکه بهمعنای پس زدن مدهای گرانقیمت (و هرآنچه مرتبط با آن است) بهنفع نوعی زیباییشناسی «نوین»۴۹ است. بهاینترتیب، استفاده از پوشاک معمولی و ارزان قیمت را میتوان بهمنزلۀ تأیید سادهگرایی در ظاهر و تلاشی هرچند کوچک برای ابراز مخالفتی زیباییشناسانه با فرهنگ مصرفی دانست. میدانیم که همهساله، صدها میلیارد دلار صرف صنعت مد میشود. اگر تنها نیمی از این مبلغ صرف دستیابی به انرژی سبز یا فعالیتهای بشردوستانه میشد، سود حاصل از آن، بههیچوجه با میزان هزینهکرد مقایسهکردنی نبود.
خوراک
ازجمله ویژگیهای مهم تولید و مصرف غذا در زندگی بیشتر سادهزیستان میتوان به اینها اشاره کرد:
استفاده از خوراکهای محلی و ارگانیک؛ رعایت اعتدال در صرف غذا در بیرون از خانه؛ نخوردن یا کمتر خوردن گوشت؛ استفاده از خوراکهای ساده و سَبُک و خلاقانه؛ پرورش میوه و سبزیجات برای رفع نیازهای شخصی تا حد امکان. عدهای از سادهزیستان با اندکی ابتکار و انضباط توانستهاند با هزینهای بسیار اندک به رژیم غذایی مغذی و کاملی دست یابند که همزمان حساس به محیطزیست هم هست. البته در رابطه با خوراک، پیچیدگیها و مشکلات زیادی هم وجود دارد که بحث از آن فرصت دیگری میطلبد.
کار
تجدیدنظر در رابطۀ انسان باکار، اصلی اساسی در رویکرد بسیاری از سادهزیستان به زندگی است. چارلز سیگل۵۰ به طرح این پرسش کلیدی میپردازد: «آیا باید از افزایش بهرهوری خود استفاده کنیم تا بیشتر مصرف کنیم، یا اینکه وقت آزاد بیشتری داشته باشیم؟»۵۱ اگر مردم هرگاه به پول بیشتری دست مییابند (مثلا با افزایش دستمزد یا از طریق فناوریهای جدیدی که میزان بهرهوری در ساعت را افزایش میدهد) در پی بالا بردن استانداردهای مادی زندگی خود باشند، نهتنها از ساعات کاری هرگز کاسته نخواهد شد بلکه احتمال افزایش آن نیز میرود. امروزه در مقایسه با دهۀ ۱۹۷۰، بسیاری از غربیان –بهویژه ساکنان آمریکای شمالی، بریتانیا و استرالیا- علیرغم داشتن بهرهوری بسیار چشمگیرتر، ساعات بیشتری را به کار مشغولاند. علت اینجاست که آنها تمام ثروت و سود حاصل از بهرهوری خود را بهسمت مصرف بیشتر هدایت میکنند و نه داشتن اوقاتِفراغت بیشتر. حال ممکن است این سؤال پیش بیاید که چرا بشر امروزی همواره در حال کار کردن برای دستیابی به خدمات و محصولات مصرفی بیشتر است و هیچگاه به کم راضی نمیشود؟ علت چیست که به استانداردهای پایینتری از زندگی (پوشاک کهنه، خانۀ کوچکتر، نداشتن اتومبیل، نرفتن به سفرهای پرهزینه و غیره) رضایت نمیدهد تا در عوض بتواند ساعات کاری خود را به نصف تقلیل دهد؟ زندگی به این شکل چه شگفتیهایی که نخواهد آفرید! عقیدۀ ثورو دربارۀ ساعات کاری، نمایانگر دیدگاه بسیاری از پیروان جنبش سادهگرایی است:
کارهای ناچیزی که زندگی مرا تأمین میکنند و اجازه میدهند تا حدی برای همعصرانم مفید باشم، تاکنون عمدتا برایم لذت بخش بودهاند و غالبا هم در انجامشان اجبار و اضطراری احساس نکردهام. تاکنون موفق بودهام، اما پیشبینی میکنم اگر روزی خواستههایم بسیار بیش از این شود، کار کردن برایم تبدیل به جان کندن خواهد شد. میخواهم بگویم شخص میتواند بسیار پرکار باشد، اما اوقات خود را به خوبی سپری نکند.۵۲
نکتۀ اصلی اینجاست که اگر مردم بتوانند سادهزیستی را بپذیرند و جلوی رشد روزافزون خواستههای مادی خود را بگیرند، آنگاه خواهند توانست از تمام یا دستِکم بخشی از دستمزد یا سود حاصل از بهرهوری خود بهرهمند شوند - البته نه بهلحاظ مصرف بیشتر، بلکه به جهت داشتن وقت آزاد بیشتر. جنبش سادهگرایی نمونه یک جنبش اجتماعی است که پیروان آن از مزایای مبادلۀ پول و مصرف با وقت آزاد بیشتر برخوردارند.
نقد سادهگرایی خودخواسته
بر جنبش سادهگرایی انتقاداتی نیز وارد بوده است. در زیر به سه دسته از مهمترین آنها خواهیم پرداخت:
جنبش گسترش اوقات فراغت۵۳
گهگاه از جنبش سادهگرایی، حتی توسط طرف دارانش، به جنبش گسترش اوقاتِفراغت یاد میشود. انتقادی که این نام گاه تلویحا بدان اشاره دارد این است که سادهزیستی نوعی فلسفۀ زندگی خودمدارانه و لذتجویانه است که فقط در دسترس اقلیتی مرفه است. درست است که سادهگراییِ خودخواسته در ذات خود «نظامی اخلاقی است که عمدتا کسانی از آن حمایت و بدان عمل میکنند که این آزادی را دارند تا استاندارد زندگی خود را انتخاب کنند»۵۴، اما رفاه فراگیری که امروزه در کشورهای پیشرفته وجود دارد گزینۀ سادهگرایی خودخواسته را تاحدیدر دسترس قشر وسیعی از مردم قرار داده است. بهعبارتدیگر، سادهزیستی تنها به معنای تعویض پورشه با تویوتا یا بازنشسته شدن در ۴۰ سالگی و گذران زندگی با سود حاصل از اجارۀ املاک نیست. همه افرادی که درآمد اندکی بیشتر از مخارج ابتدایی زندگی دارند نیز میتوانند سادهزیست شوند. علاوهبراین، با آنکه این جنبش میتواند برای عده ای بهمنزلۀ جنبش گسترش اوقاتِفراغت باشد -که همانطور که پیشتر ذکر شد بهخودیخود ایرادی محسوب نمیشود- هدف از سادهگرایی تنها بهبود زندگی فردی از طریق افزایش اوقاتِفراغت نیست. بهبیان دیگر، اگرچه مبادلۀ «درآمد/مصرف» با وقت آزاد بیشتر یکی از مهمترین تغییرات فرهنگی لازم در دنیای پیشرفتۀ امروز است، اینکه جنبش سادهگرایی را صرفا معادل جنبش افزایش اوقاتِفراغت بدانیم نشاندهندۀ غفلت ما از انگیزههای متنوعی است که افراد برای پذیرش سادهگرایی دارند –انگیزههایی که از بارزترین آنها حمایت از محیطزیست و دفاع از عدالت اجتماعی است. با در نظر داشتن این انگیزههای اخلاقمدارانه، اینکه سادهگرایی را شکلی از «لذت گرایی نوین»۵۵ بخوانیم۵۶، نهتنها موجب نقد این جنبش نیست، بلکه از آن پشتیبانی نیز میکند.
مصرف بهمثابۀ معنا و هویت
نقد پیچیدهتری نیز بر سادهگراییِ خودخواسته وارد است که باید آن را برخاسته از نظریههای مصرف دانست. طبق این نظریهها، نقشی که امروزه کالاهای مصرفی در زندگی ما برعهده گرفتهاند، بسیار فراتر از کارکرد مادی آنهاست. این نظریهها عنوان میکنند که کالاهای مصرفی، به شکلی نمادین، همچون مصنوعاتی اجتماعی عمل میکنند که از طریق آن مردم میتوانند هویت خود را بیافرینند و ابراز کنند. هدف افراد از مصرف نه فقط رسیدن به حس رضایتمندی، بلکه جستجوی معنا و پذیرش اجتماعی است. همانطورکه تیم جکسون میگوید: «چیزها، تنها چیز نیستند.»۵۷ معنای این گفته این است که داراییهای ما (بهخصوص در جوامع مصرفی پیشرفته) میتواند بهمنزلۀ بخشی از «خودگسترشپذیر»۵۸ مان تلقی شود.۵۹ چنین برداشتی از مصرف پرسشهای مهمی را دربارۀ سادهگرایی خودخواسته برمیانگیزد. اگر بپذیریم که هدف از مصرف نهفقط ارضای نیازهای مادی، بلکه کسب مقبولیت اجتماعی و ابراز هویت فردی و خلق معنا در زندگی نیز هست، آنگاه این پرسش مطرح میشود که هواداران سادهزیستی دقیقا انسانها را به ترک چه چیزی دعوت میکنند؟ اگر بهگفتۀ مری داگلاس«هدف اصلی فرد از مصرف این است که به خلق جهان اجتماعی۶۰ کمک کند و در آن مکانی معتبر بیابد»۶۱، پس کاهش مصرف حقیقتا به چه معناست؟ اینگونه بهنظر میرسد که در اینجا کارکرد نمادین مصرف مفهوم سادهگرایی خودخواسته را به مبارزه میطلبد، اما این مبارزهطلبی به آن شدت و حدتی نیست که ممکن است در نظر اول تصور شود. روانشناس شهیر، فیلیپ کوشمن۶۲، بر این باور است که «خود گسترشپذیری» که بهواسطۀ مصرف خلق میشود درحقیقت یک «خود پوچ»۶۳ است، خودی که همواره نیازمند «پر شدن» با مصنوعات مصرفی است.۶۴ اگرچه مصرف واسطهای است که ساکنان جوامع پیشرفته معمولا از طریق آن در پی یافتن معنا هستند، شواهد بسیاری (که شاید شمّ شهودی نیز قویا آن را تأیید کند) مبنی بر این وجود دارد که جستجوی معنا به این طریق نمیتواند به یک زندگی شاد و پرمعنا بینجامد.۶۵ علاوهبراین، جنبشهای ضدمصرفگرایی، در هر شکلی از آن، نهتنها هرگز مخالفتی با ایجاد معنا در زندگی نداشتهاند، بلکه همواره در پی خلق و تقویت معنا از طریق نفی عادات مصرفی رایج بودهاند. همانگونه که جکسون میگوید: «درک اینکه بخشی از رفتار مصرفی اختصاص بهجستجوی (نهایتا معیوب) معنا در زندگی دارد، این امکان وسوسهانگیز را پیش روی ما قرار میدهد که به استراتژیهای موفقتر و بهلحاظ زیستمحیطی کمآسیبتری برای خلق و حفظ معنای شخصی و فرهنگی بیندیشیم.»۶۶ میتوان گفت در جنبش سادهگرایی این «امکان وسوسهانگیز» در حال تبدیل شدن به واقعیت است.
واقعیت گریزی/ سیاست گریزی۶۷
اما آخرین انتقادی که به جنبش سادهگرایی وارد شده است «واقعیتگریزی» یا «سیاستگریزی» آن است. نمیتوان انکار کرد که چنین انتقادی تاحدی وارد است. جامعهشناس برجستۀ جنبش سادهگرایی، مری گریگزبی۶۸، یادآوری میکند که فعالان این جنبش «معمولا از خطمشیهای سیاسی سخن نمیگویند، بلکه تمرکز آنها بر فرد بهعنوان مکانیزم اصلی برای تغییر است.»۶۹ ممکن است بتوان فرد را مکانیزم اصلی برای تغییر دانست، اما گویا بسیاری از فعالان سادهگرایی به این نکته توجه ندارند که اگر حقیقتا در پی ایجاد تغییراند باید به مشارکتهای سیاسی بیش از اینها بها دهند. بهبیان دیگر، «تلاشهای اصلاحطلبانه نباید تنها محدود به ایجاد تغییر در شخص باشد، بلکه باید بتواند با استفاده از نیروهای «از پایین به بالا» یا «تودهای»۷۰، در سیاستهای «از بالا به پایین» نیز تغییر ایجاد کند. اهمیت این امر بهویژه وقتی مشخص میشودکه مشکلات و مقاومتهای گوناگونی را در نظر بگیریم که دوستداران سادهزیستی در عمل با آن مواجهاند - مشکلاتی مرتبط با ساختارهای سیاسی و حقوقی و اقتصادی جامعه، ساختارهایی که گویا بهطور ذاتی مخالف کاهش سطوح مصرف و تأثیرات تبعیِ آناند. درست نیست که بگوییم سادهگرایی شیوۀ غیرممکنی برای زندگی است، ولی بیتردید در جوامع سرمایهداری پیشرفته وجود ساختارهای حامی توسعه اقتصادی، سادهزیستی را از آنچه باید باشد بسیار دشوارتر کرده است که این خود مانع گسترش و نفوذ این جنبش است. برایناساس، اینکه در حال حاضر جنبش سادهگرایی در پی فرار از این ساختارها بهجای تغییر آن است، بهدرستی سزاوار نقد است. با این حال، باید توجه داشت که چنین نقدی بههیچوجه آنچه را لازمه یا ذاتی این جنبش است هدف قرار نمیدهد، بلکه تنها توجه ما را به این نکته جلب میکند که بهلحاظ تاریخی این جنبش فاقد آگاهی سیاسی بوده است. خوشبختانه امروزه نشانههایی دال بر سیاسی شدن جنبش سادهزیستی بهچشم می خورد، اما هنوز نیازمند اقدامات بیشتری هستیم.
برای بازسازی اجتماعی ساختارهای سیاسی و حقوقی و اقتصادی جامعه نیاز است که جنبش سادهگرایی در سطح اجتماعی گسترش یابد و سازماندهی شود. این در ابتدای امر مستلزم وجود افراد بیشتری است که تعهد شخصی داشته باشند که برخلاف شیوۀ زندگی مطلوب فرهنگ مصرفی غرب زندگی کنند و تاحد امکان برای خود مفهومی جایگزین از زندگی مطلوب خلق کنند. اگرچه افزایش تعداد افرادی که ازطریق تجدیدنظر در مفهوم زندگی مطلوب به رویارویی فرهنگ غالب میروند زمینهساز دستیابی به یک خطمشی سیاسی است، اما در غیاب اقدام جمعی نمی توان تغییر ساختاری مهمی ایجاد کرد. برای سیاسی شدن جنبش، «سادهزیستان» باید با هم درارتباط باشند. در این صورت است که جنبش میتواند در هر فرصت مناسبی بهسرعت و بهطور مؤثری بسیج شود و از خطمشی سیاسی خود که سبب پیشبرد اهدافش میشود حمایت یا آن را معرفی کند. گاه نیز ممکن است نیاز باشد پیروان سادهگرایی با جنبشهای دیگری (نظیر جنبش زیستمحیطی) که اهداف مشترکی با آنها دارند، مرتبط شوند. با تمام آنچه گفته شد، هم اکنون بخش اعظم مشکل در اینجاست که جنبش سادهگرایی از خطمشی سیاسی پیشرفتهای برخوردار نیست. طبق گفتۀ گریگزبی، «مفهوم سادهگراییِ خودخواسته باید متحول شود تا بتواند شکایتها و تقاضاهای خود را در قالب خطمشیهای سیاسی شفاف و معقول مطرح سازد، خطمشیهایی که بتوانند در ساختارهای سیاسی موجود وارد شوند و در آن تغییر بنیادی ایجاد کنند.»۷۱
نتیجهگیری
چالشی که در فرهنگ مصرفی امروز با آن دستبهگریبان هستیم وجود افرادی است که کمتر و مؤثرتر و متفاوتتر مصرف کنند. سعی مقالۀ حاضر بر آن بود که نشان دهد سادهزیستی لزوما سبک زندگی ملالآوری نیست و پیروان آن به تجدیدنظر در ایدئالهای فرهنگ مصرفی بهمنزلۀ محرومیت یا چشمپوشی از نیازهای خود نمینگرند، بلکه آن را همچون مسیری پیوسته میدانند که به آزادی و ثروتی اصیل رهنمون میشود. همانگونه که لائوتسه زمانی گفته است: «غنی آناناند که میدانند آنچه دارند کفایت میکند.»
اگرقرار باشد تنها یکی از نمودهای امروزین سادهگراییِ خودخواسته را برگزینیم، این نمود همان است که اصطلاحا از آن به «طرحهای دورۀ گذار» یاد میشود -مفهوم و جنبش نوظهوری که در اساس مرتبط با راب هاپکنیز است (اگرچه این جنبش با پیروی از فلسفۀ خاص خود امروزه تبدیل به جنبش مستقل و مهمی شده است). طرحهای گذار در تلاشاند تا گونه ای متفاوت از جامعه را - اینبار از پایین به بالا-خلق کنند و تنها به اصلاح از بالا به پایین جامعۀ موجود اکتفا نمیکنند. این جنبش به بیان بهترین جنبههای فلسفۀسادهگرایی میپردازد و احتمالا در دهههای آتی خیلی بیشتر از آن خواهیم شنید. در این زمانه آشفته و بغرنج که در آن حفظ خوشبینی کاری بس دشوار است، شاید بزرگترین ارزش طرحهای گذار در این باشد که منبعی از امید راستین به این حقیقتاند که دستیابی به جهانی متفاوت امری ممکن است و همانگونه که ایزابل استنجرز۷۲ مینویسد، امید شاید تنها تفاوت میان احتمال و امکان باشد.۷۳
* Samuel Alexander دانشگاه ملبورن، ویکتوریا، استرالیا
این مقاله ترجمهای است از:
The Voluntary Simplicity Movement: Reimagining the Good Life beyond Consumer Culture
پی نوشت ها
۱. Clive Hamilton // ۲. Clive Hamilton, Growth Fetish (۲۰۰۳) xi. // ۳. Henry David Thoreau, “walden” in Carl Bode (ed), ThePortable Thoreau (۱۹۸۲) ۲۶۱. // ۴. Ted Trainer.
۵. ببینیدTed Trainer, “The Simpler Way,”<http://ssis.arts.unsw.edu.au/tsw/>در ۱۰ اکتبر ۲۰۱۰
۶. Downshifting // ۷. The Quiet Revolution // ۸. Sustainable living // ۹. Duane Elgin // ۱۰. Duane Elgin, Voluntary Simplicity: Toward a Way of Life that is Outwardly Simple, Inwardly Rich (Rev. ed. ۱۹۹۳). // ۱۱. David Shi // ۱۲. David Shi,The Simple Life: Plain Living and High Thinking in American Culture (۲nd ed. ۲۰۰۷) ۳.
۱۳. ببینید
Alan Durning, How Much is Enough?: The Consumer Society and the Future of the Earth (۱۹۹۲). // ۱۴. The Quakers .
۱۵. الفقر فخری، تعبیری است منسوب به پیامبر اسلام. وجود چنین تعبیری در فرهنگ ایرانی- اسلامی قدری تردید در قطعیت کاربرد مفهوم فقر به عنوان پدیدهای مذموم میپراکند. فقر (یا پاورتی) با فلاکت (یا میزری) متفاوت است. درویشان ایرانی خود را فقیر مینامند، روستاییان اعماق دستنخوردۀ کویرها و کوهستانهای دوُر ایران ممکن است فقیر باشند، اما الزاما فلکزده نباشند. برای اطلاع بیشتر از تفاوت فقر با فلاکت ـ که دقیقا ناتوانسازی و خوارکنندگی ویژگیِ روشن آن است- به کتاب مجید رهنما، یکی از نامدارترین کارشناسان جهانیِ این بحث در کنار ایوان ایلیچ و... نگاه کنید: «هنگامی که بینوایی فقر را از صحنه بیرون میراند».
نوشتۀ مفصل زیر، اطلاعات بیشتری در این باب به ما میدهد:
goo.gl/SQDKOw هم کلامی ایوان ایلیچ و مجید رهنما، سایت عدم خشونت
۱۶. Back-to-the-land movement // ۱۷. Thoreau, ibid, ۳۰۶. // ۱۸. Anti-progress // ۱۹. Personal // ۲۰. Social/communitarian // ۲۱. Humanitarian // ۲۲. Ecological // ۲۳. Juliet Schor // ۲۴. Richard Gregg // ۲۵. Gregg, ibid, ۱۱۲. // ۲۶. Subjective well-being // ۲۷. Cafaro // ۲۸. Gambrel // ۲۹. Social capital // ۳۰. Gambrel and Cafaro, ibid, ۱۱. // ۳۱. David Myers // ۳۲. Social recession // ۳. Mark Burch // ۳۴. Mark Burch, Stepping Lightly: Simplicity for People and the Planet (۲۰۰۶) ۶۵. // ۳۵. Trickle down effect.
۳۶. درباره مفهوم سادگی از منظر گاندی مراجعه کنید به:
Mahatma Gandhi, “The Quest for Simplicity: My Ideal of Swaraj,” in Majid Rahnema and Victoria Bawtree (eds), The Post-Development Reader (۱۹۹۷) ۳۰۶-۷. // ۳۷. Environmental // ۳۸. Ecological impact // ۳۹. The Rio Earth Summit // ۴۰. Robin // ۴۱. Dominguez // ۴۲. Joseph Dominguez and Vicki Robin, Your money or Your Life: Transforming Your Relationship with Money and Achieving Financial Independence (New ed, ۱۹۹۹). // ۴۳. Thoreau, ibid, ۲۸۶.
۴۴. جین گودال فعال نامدار محیط زیست می گوید:
با جنبش نخریدن، میتوانی به بازار و سرمایهدار پیام خود را برسانی
۴۵. Thoreau, ibid, ۲۹۰. // ۴۶. Mc Mansions // ۴۷. Green Design // ۴۸. Transition initiatives.
۴۹. برای مثال رجوع کنید به:
Kate Soper, “Alternative Hedonism, Cultural Theory and the Role of Aesthetic Revisioning (۲۰۰۸) ۲۲(۵) Cultural Studies ۵۶۷. // ۵۰. Charles Siegel // ۵۱. Charles Siegel, The Politics of Simple Living (۲۰۰۸) ۸. // ۵۲. Henry David Thoreau, “Life Without Principle,” in Carl Bode (ed), The Portable Thoreau (۱۹۸۲) ۶۳۶. // ۵۳. Leisure Expansion Movement // ۵۴. Shi, ibid, ۷. // ۵۵. Alternative hedonism // ۵۶. Soper, ibid. // ۵۷. Tim Jackson, Prosperity without Growth: Economics for a Finite Planet (۲۰۰۹) ۶۳. // ۵۸. Extended self // ۵۹. Ibid. // ۶۰. Social Universe // ۶۱. Mary Douglas, “Relative Poverty, Relative Communication” [۱۹۷۶], in Jackson (ed), Sustainable Consumption (۲۰۰۵) ۲۴۳. // ۶۲. Philip Cushman // ۶۳. Empty self // ۶۴. Philip Cushman, “Why the Self is Empty,” ۴۵(۵) American Psychologist ۵۹۹.
۶۵. ببیینید
Tim Kasser, The High Price of Materialism (۲۰۰۲); Tim Kasser and Allen Kanner (eds), Psychology and Consumer Culture: The Struggle for a Good Life in a Materialistic world (۲۰۰۳). // ۶۶. Tim Jackson (ed), Sustainable Consumption (۲۰۰۵) ۲۰. // ۶۷. Escapist/Apolitical // ۶۸. Mary Grigsby // ۶۹. Mary Grigsby, Buying Time and Getting By: The Voluntary Simplicity Movement (۲۰۰۴) ۱۲. // ۷۰. Grass-roots // ۷۱. Grigsby, ibid, ۱۸۶. // ۷۲. Isabelle Stengers
۷۳. ببینید
Mary Zournazi, Hope: New Philosophy for Change (۲۰۰۲) ۲۴۵.
نشریه اطلاعات حکمت و معرفت