فرهنگ امروز/ امید رضایی: پرفسور نوبوآکی کوندو (Nobuaki Kondo) ایرانشناس ژاپنی، پژوهشگر مؤسسۀ مطالعات زبانها و فرهنگهای آسیا و آفریقای دانشگاه مطالعات خارجی توکیو است. بهتازگی کتاب ایشان (Islamic Law and Society in Iran, A Social History of Qajar Tehran) «قانون اسلام و جامعه ایران: تاریخ اجتماعی تهران دوره قاجار» در سلسله انتشارات راتلج (Routledge) منتشر شده است. این کتاب با استناد به منابع غنی فارسی آرشیوی سعی دارد چگونگی کارکرد شریعت در جامعۀ ایران را تبیین نماید. همۀ فصول این کتاب در خدمت این اصل است؛ با تبیین نظام دادرسی، محکمه شرع و موقوفات، از یک سو رابطۀ بین شرع و جامعۀ ایران را توضیح دهد و از جهت دیگر آشکار سازد موضوع در مقایسه با عثمانی چقدر متفاوت است. بهطورکل نقش مفید علما بهعنوان مراجع شرع در سراسر کتاب تبیین گردیده است و دیدگاه رایج تفکر مدرن در ایران قرن نوزدهم میلادی به چالش کشیده است. کوندو در این کتاب اشاره کرده است که کارش را از اواخر سال ۱۳۷۵/۱۹۹۷ شروع کرده؛ یعنی از زمان آغاز تحقیق تا زمان چاپ کتاب ۲۰ سال به طول انجامید. انتشار این کتاب بهانهای شد تا با ایشان در باب روش تحقیق و سیری که در پژوهش در پیش گرفتند به گفتوگو بنشینیم.
* بهتر است از زمان و مکان تحقیقتان شروع کنیم. چرا در این پژوهش تهران و چرا دورۀ قاجار را برگزیدید؟
دو، سه عامل نقش داشته است. یکی اینکه در دورۀ دکتری در یزد، شیراز و ارومیه کار کرده بودم، لازم دیدم این بار روی مرکز کار کنم. علت دیگر پروژة آقای گلیو (Robert Gleave) بود؛ پروژه دربارة «دین و دولت در تهران دورۀ قاجار». میخواستم در پروژهای بینالمللی شرکت کنم که اسم و طرح من در آن پروژه به ثبت رسیده است که این برای من خیلی مهم است. البته اوضاع اجتماعی ایران در آن سالها نیز بیتأثیر نبوده است.
نسل قبلی اساتید ژاپنی اغلب در ضمن تاریخ معاصر راجع به تاریخ قاجار هم تحقیق میکردند. زندهیاد استاد کوماکی (Shohei Komaki) با تحقیق روی ملکمخان کار میکرد. قبل از انقلاب همه فکر میکردند ایران مدرن و لائیک شده است. با تغییر رژیم تئوری مدرنیسم ایرانی دیگر بیمعنی شد، نسل ما به این موضوع پی برد. آقای کوماکی هم به دورۀ زندیه و اوایل قاجار توجه نمودند؛ چون در ایران آن دوره تأثیر غرب کم بود و خارج از بحث مدرنیسم. لذا تز دکتری را روی قبل از دورۀ مدرن ایران نوشتم. با هم زیاد گفتوگو میکردیم. آقای کوماکی به کتب تاریخ محلی ایرانی خیلی علاقه داشتند و آنها را جمعآوری میکردند. به کار خود ایرانیان نیز خیلی احترام میگذاشتند. معتقد بود اینقبیل کتابها باآنکه ظاهراً از نظر علوم تاریخی خیلی حرفهای محسوب نمیشوند، اما دربارۀ مردم و رفتار آنها حاوی اطلاعات نفیسی است.
*چرا فصلی از کتاب را به دوره صفوی اختصاص دادید؟
میخواستم بر اساس منابع تاریخی، تهران دورة قاجار را دقیقتر بنویسم؛ چراکه بعضیها مثل مرحوم شهریار عدل در مقالهای که در کتاب «تهران پایتخت دویستساله» منتشر کردهاند، تهران قبل از قاجار را ده میدانند. لازم بود که این دیدگاه تصحیح شود. معمولاً کسانی که به دورۀ قاجار میپردازند به «مرآت البلدان» استناد میکنند، همانطور که آقای عدل نیز کرده است. بررسی سند مسجد جامع تهران (مسجد جمعه عتیق) هم در پرداختن به این موضوع بیتأثیر نبود، ازاینرو فصل هشتم کتاب را به این مسجد اختصاص دادهام. بعد از آمدن آغامحمدخان این شهر تغییرات زیادی پیدا کرد. قصد داشتم بدانم تهران چقدر عوض شده است، باید وضعیت سابق را بررسی میکردم. از نظر من، دیدگاه اعتمادالسلطنه دربارة تاریخ بنای شهر تهران با واقعیت مغایرت داشت. سعی کردم سوابق این شهر را بهخوبی نقد و بررسی کنم و از لابهلای آنها واقعیت را کشف کنم. تهران چطور ممکن بود در دورة شاه سلطانحسین صفوی شهریت نداشته باشد اما محل ملاقات شاه با سفیر عثمانی باشد؟
* استفاده از اسناد فارسی در پژوهش شما چه جایگاهی دارد؟ چه تفاوتی میان استفاده از اسناد در پژوهش شما با دیگران محققان ژاپنی وجود دارد؟
در زمان نگارش تز دکتریام فقط از اسناد چاپی خصوصاً کارهای مرحوم ایرج افشار استفاده کردم. قبل از من هم مرحوم ایواتاکه (Akio Iwatake) که محقق پرتلاشی بودند هم از اسناد چاپشده توسط مرحوم افشار استفاده میکردند. وقتی تز را تمام کردم متوجه شدم اسناد چاپی فقط تعداد ناچیزی از اسناد هستند؛ لذا تصمیم گرفتم به ایران سفر کنم و اسناد موجود را گردآوری نمایم. در سال ۱۳۷۲/۱۹۹۳ که به ایران آمدم به سازمان اسناد ملی میرفتم، آنجا فهرست کوچکی از فرامین دورۀ صفوی را به دست آوردم. در سال ۱۳۷۵ وقتی آقای ورنر (Werner) به ژاپن سفر کردند یکدیگر را برای اولین بار ملاقات کردیم. در آن زمان هنوز با کتب تواریخ محلی کار میکردم. سوژة ما به هم نزدیک بود، اما او اسناد چاپنشده را هم خوانده بود؛ لذا تصمیم گرفتم دوباره به ایران سفر کنم و اسناد را بهصورت جدیتری جستوجو نمایم.
باآنکه در بورس وزارت علوم ژاپن پذیرفته شدم، اما به دلیل اوضاع آن زمان موفق نشدم از آن استفاده نمایم؛ همین سبب شد که اشتیاق سفر به ایران همیشه در من باقی بماند، همینطور اشتیاق شناخت ایران. این احساس گرسنگی در من هنوز وجود دارد، فکر نکنم هیچوقت ارضا شود. خوشبختانه استخدام در دانشگاه متروپلیتن و مؤسسۀ مطالعات زبانها و فرهنگهای آسیا و آفریقا دانشگاه مطالعات خارجی توکیو (Reserch Institue For Languages and Cultures of Asia and Africa) این فرصت را برای من به وجود آورده که بتوانم به ایران سفر کنم، تحقیق کنم و همچنان هم به این رویه ادامه دهم. تحقیقات من ادامه دارد. بههرحال قصد اصلیام این بود که توجه دیگران را در این مقطع زمانی به «شرع» و اهمیت آن جلب نمایم. میخواستم دیدگاه مدرن راجع به ایران را تصحیح کنم.
این کتاب، اولین کتاب در مورد رابطۀ بین شریعت (قانون اسلام) و جامعۀ ایران در قرن نوزدهم میلادی است که در آن جنبههای حقوقی جامعۀ شهری در ایران و بافت اجتماعی را به بحث گذاشتهام. اتفاقی که در روندی سیاسی رخ داد تا آشکار سازم مقامات چگونه فقه را در جامعه اجرا میکردهاند و رعایا چطور از فقه بهرهبرداری مینمودهاند و چگونه فقه جامعه را ساماندهی و تنظیم میکرده است.
*منابع کتاب شما حاکی از استفادۀ شما از ۲۰ منبع دستاول منتشرنشده در چند مجموعه خصوصی و دولتی ازجمله کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران، کتابخانه و آرشیو ملی، کتابخانۀ مجلس، مدرسۀ عالی شهید مطهری، کاخموزه گلستان، سازمان اوقاف و امور خیریه و آرشیو ملی انگلستان است. همچنین استناد به یکصد و پنجاه منبع دستاول منتشرشده مثل نقشهها، روزنامۀ محلات، اسناد و نامهها، گزارش، کتب تاریخی، تاریخ محلی، تراجم، سفرنامه، کتابچۀ جمع و خرج و کتابچۀ شرعیات است. شما همچنین از ۲۰۰ کتاب و مقالۀ فارسی، انگلیسی، آلمانی، ژاپنی و فرانسوی هم استفاده کردهاید. کتابی با ۳۳ جدول آماری. با توجه به منابع، سبک و جداول و استفاده از بیش از ۶۰۰۰ سند مجمل و مفصل میتوانم بگویم که این کتاب بر پایة روش ریزنگر تاریخی (Microhistorical approach) نوشته شده است. روش تحقیق شما ژاپنی است یا اروپایی یا آمریکایی؟
بله. طرز کار ژاپنیها خیلی اروپایی است و ازاینرو با شیوة آمریکاییها خیلی فرق دارد. آلمان و ژاپن سبک تحقیقاتشان به هم نزدیک است؛ چراکه ژاپنیها علوم تاریخی را پس از انقلاب میجی از آلمانها گرفتند. ما به اسناد و نسخ خطی خیلی توجه میکنیم. آمریکاییها خیلی به دنبال بررسی جزئیات نیستند، اغلب میخواهند یک نظریۀ بزرگ ارائه دهند، به جزئیات توجه نمیکنند، دنبال ارائه دادن یک تئوری بزرگ هستند که چشمگیرتر باشد. البته در این روش اگر درست کار شود از تکنیکهای پیچیدهای استفاده میکنند. بههرحال معلوم میشود این روش چقدر با کار افرادی مثل من متفاوت است.
*جالب است که کتاب ۱۹۶ صفحهای و ۸ فصلی شما چه در مقدمه و چه در فصل دوم و حتی در لابهلای فصول هم بحث «شرع» و «عرف» نمود چشمگیری دارد. لطفاً کمی در این باره توضیح دهید.
محققان اروپایی مثل مرحوم خانم لمبتون (Lambton) و آقای فلور (Floor) کاملاً تأکید دارند و معتقدند که ایران از نظر حقوقی سیستم دوگانهای داشته است؛ یک عرف که به دست پادشاه و والی بود و یکی هم شرع که حیطة عمل روحانیت بود. لمبتون که نسل قبلی است خیلی تأکید دارد که در تاریخ ایران عرف بهمراتب از شرع مهمتر بوده است. ایشان بر این نکته در مدخل «محکمه» دائرهالمعارف اسلام (The Encyclopaedia of Islam) هم تأکید نمودهاند.
به نظرم اولبار جان ملکم (John Malcolm) در تاریخ ایران (The History of Persia from the Most Early Period to the Present Time) بود که موضوع «محاکم شرع و عرف» را مطرح کرده است. او تحت تأثیر سفرنامة کمپفر و شاردن خودش به این نتیجهگیری رسید. لمبتون و دیگران هم بدون نقد و بررسی نظر او را تکرار کردند. اما اگر کتاب او را بهدقت بخوانیم او با تردید صحبت کرده است، اما دیگران حرف او را قطعی گرفتهاند. من با بررسی منابع نشان دادهام که شرع همیشه مقامی والا داشته است. چیزی به اسم قانون دیگر بهعنوان قانون عرف وجود نداشته است چه رسد به اینکه بالاتر از شرع هم بوده باشد. به گمانم اوضاع اجتماعی زمان لمبتون سبب شده بود که او شاه را در طول دورۀ تاریخ ایران مقتدرترین فرد تصور کند.
من در این کتاب مدعی ارائۀ درک درستی از نظام حقوقی در ایران و نقش آن در جامعۀ قاجاری هستم؛ مبنایی برای ارزیابی انگیزهها و نتایج حاصل از اصلاحات مدرن و همچنین گفتمان مدرن را ارائه دادهام.
بههرحال، هرکسی کشورش برای خودش مهم است، لذا کمتر به کشورهای دیگر توجه میکنند، البته این مهم است. در ژاپن تا حدی توجه به اسناد فارسی زیاد شده است و فکر میکنم از نظر سندشناسی فارسی نیز ما بیش از غیرایرانیها کار میکنیم. الآن بهترین محققان در ژاپن هستند. امیدوارم محققان دیگر کشورها هم به این کار وقتگیر توجه نمایند. ما همکاران خوبی داریم که متخصص اسناد عثمانی و آسیای میانه هستند. امیدوارم این سنت ادامه پیدا کند؛ چراکه ایرانشناسی در خارج از ایران بخشی از خاورمیانهشناسی و اسلامشناسی است. در محیط ژاپن باید تبادلنظر و مقایسه کنیم. البته ایرانشناسی بهخودیخود برای همه مهم نیست؛ لذا ما در تحقیقاتمان به این موضوع توجه مینماییم که طوری بنویسم که محققان دیگران هم متوجه شوند. امروزه کارها بیشتر شکل مطالعات تطبیقی پیدا کرده است. من سعی کردهام زمینهای فراهم آورم که دیگر محققان بتوانند دست به مقایسه بزنند. ازاینرو کتاب من برای عثمانیشناسان هم خیلی جالب توجه است؛ چون قبلاً کاری در این باره منتشر نشده بود. این کتاب به زبان انگلیسی زمینۀ مقایسۀ اوضاع ایران را برای محققان دیگر مناطق خاورمیانه و حتی جاهای دیگر برای اولین بار فراهم نموده است.