امیرابراهیم رسولی/ مدیرمسئول فرهنگ امروز:
نقد و نقادی را میتوان از مؤلفههای بنیادین در تحول علوم انسانی قلمداد کرد. چنانچه بپذیریم برای تحول در علومی که دهههای متمادی سیطرۀ غرب بر آن وجود داشته، مستلزم ابزاری چون نقد، گفتوگو و تحمل شنیدن نظرات گوناگون است؛ آنگاه شاید بتوان به آیندۀ این مسیر امیدوار بود.
نقدپذیری حاصل اعتقاد به کامل نبودن انسانی است که در عین عدم تکامل حق دارد دربارۀ دیگران و اندیشه و تفکر آنان بحث و گفتوگو کند و نقاط ضعف و قوت را (البته با ادبیاتی فاخر) طرح نمایند؛ در چنین فضایی آزاداندیشی محقق میشود؛ اما برعکس، نقدگریزی در علوم انسانی سیر تحول در آن را کُند و به مشکل دچار میکند.
نقدگریزان امروز با گذشته متفاوتند؛ در گذشته عکسالعملها به نقد مشهود بود و با آن مخالفتی علنی میشد، اما در عصر جدید هیچ جریانی در ظاهر به خود اجازۀ واکنش به مقولۀ نقد نمیدهد و از آن در انظار عمومی استقبال میکند. مشکل آنجاست که نقدناپذیری از ظاهر به باطن رجعت کرده و مخالفت با آن با روشهای متفاوت انجام میگیرد. در این مجمل به دو مورد از شاخصترین آنها که از موانع تحقق فضای بحث، گفتوگو و تحولند اشارتی مختصر میشود.
۱. کجفهمان خیراندیش
این گروه از نقدگریزان گرچه ممکن است دارای نیتی خیر باشند، اما در عمل خود دارای اقداماتی ناصوابند که برخلاف سیاستهای کلی نظام نیز عمل کرده و تحول در علوم انسانی را دچار وقفه و کندی میکنند. این گروه اساساً معنی نقد، گفتوگو و طرح اندیشههای مختلف را درک نمیکنند، فضای دانشگاه را نمیشناسند و کلاً علوم انسانی را در قالب فکر محدود خود تفسیر میکنند. روش و بینش این افراد گرچه ممکن است نیتی مثبت داشته باشد، اما در عمل از سنگاندازان مسیر تحول علوم انسانیاند که موجبات تأخیر را فراهم میکنند. فقدان آگاهی و اطلاعات تخصصی، عدم حضور فضای علمی و دانشگاهی، نگاه سیاستزده به امور از ویژگیهای این افراد است؛ این ویژگیها باعث میشود بعضی حتی بدون توجه به سیاستهای ابلاغی کلان نظام در حوزههای آموزشی و پژوهشی صرفاً بر اساس نظرات شخصی یا محفلی، به مخالفت با گفتاری یا اسمی و اندیشهای اجازۀ نقد و بررسی موضوع و مفاهیم را ندهند تا مسیر درست منحرف شود.
کجفهمان خیراندیش با از بین بردن فضای آزاداندیشی و نقدگریزی، امروز گاهی سد راه نهادهای قانونی و رسمی کشور شده و تحقق و اجرای سیاستهای کلی را با مشکل مواجه میکنند.
۲. روشنفکران پوشالی
این طیف گرچه خود را منادی روشنفکری میدانند، اما در عمل وقتی نوبت نقد خودشان میشود نقدگریز میشوند؛ شیفتۀ غرب و مبانی آن هستند، اما چون وقت آزاداندیشی و نقد خودشان میشود سانسور و گوشهنشینی و بعضاً جوسازی را برمیگزینند تا از میدان فرار کنند. این دسته از نقدگریزان نه تنها در فکر که در عمل نیز مخالف سرسخت تحول در علوم انسانیاند و به تکرار مکررات غربی دلخوش؛ پس دوست ندارند فضای نقد و بحث به جایی برسد که دستاوردی جدید در نظریهسازی و یا تولیدات مکتوب حاصل شود. استمرار وضع موجود، شیفتگی افراطگونه به غرب، خودباختگی علمی و فرهنگی از ویژگیهای این گروه است که اجازۀ نقدپذیری و رسیدن به استقلال فکری و اندیشهای را مسدود میکند.
اگر فکر یا اندیشهای برتر است باید بتواند در صحنۀ استدلال و منطق حرفی برای گفتن داشته باشد و اذهان را به حقانیت خود قانع کند. فطرت حقیقتجوی آدمی برای دریافت درستی آماده است، اما ایجاد زمینههای پذیرش حرف حق از ملزوماتی است که میبایست مهیا شود. پشت درهای بسته سخن گفتن، اجازۀ نقد و بحث ندادن، برچسبزنی و شعارهای عوامانه دردی از مشکلات علوم انسانی حل نخواهد کرد. بسیاری از مدعیان روشنفکری چون مجال گفتوگو و نقد برایشان مهیا نمیشود و یا خود به آن تن نمیدهند، تابلویی مجلل در دست میگیرند، اما به هنگام بحث و گفتوگو جز مسائل قدیمی و تکراری حرفی برای ارائه ندارند و منزوی میشوند.
ایجاد کمپینی علیه فرهنگ امروز در فضای مجازی توسط طرفداران یک اندیشه به جرم نقد و بررسی یک روشنفکر، نمونهای از نقد گریزی روشنفکران پوشالی است که به جای پاسخ و شرکت در بحث به اقداماتی خلاف آنچه مدعیاند روی میآورند. «فرهنگ امروز» با گذشت ۲۰ شماره به سهم خود تلاش کرده بهعنوان رسانهای فرهنگی و اندیشهای و البته مستقل، در ایجاد فضای نقد و گفتوگو برای کمک به تحول علوم انسانی گام بردارد. بررسی اندیشهها و اندیشمندان، نقد و گفتوگو میان آنان و طیفهای مختلف، تحمل فشار و تخریبها از سوی همان دو دسته از نقدگریزان ازجمله تلاشهای مجموعۀ همکاران فرهنگ امروز است. در روش نیز، حرکت در چارچوب سیاستهای کلان آموزشی و پژوهشی، توجه به رعایت اخلاق و ادب در بحث و نقد حرفهای و البته بدون ملاحظههای عرفی و شخصی باعث شده خوانندگانی متفاوت و متنوع ما را در این مسیر همراهی نمایند.
امیدواریم با همۀ سنگاندازیها از سوی کجفهمان خیراندیش و روشنفکران پوشالی بتوانیم در ایجاد فضای نقد، گفتوگو و آزاداندیشی با رعایت چارچوب علمی و فنی و اخلاقی در تحول علوم انسانی، هرچند کوچک اما به اندازۀ یک رسانه مؤثر باشیم.