فرهنگ امروز/ معصومه آقاجانپور:
در معنای جدل گفته میشود جدل سخن گفتن به روش منازعه و مشاجره است، همان چیزی که در سالهای اخیر در میان صاحبنظران علوم انسانی بهکرات اتفاق افتاده و آنان را از یک مباحثه و گفتوگوی علمی به دور کرده است. بسیاری بر آنند که نقدهای سید جواد طباطبایی و پاسخی که از سوی منتقدین صورت گرفته از نوع جدل است نه از نوع مباحثه و نقد آکادمیک. زبان صریح و گزنده دکتر طباطبایی باعث شده است عدهای بر این باور باشند که طرح مباحث از سوی ایشان به جای آنکه گفتوگویی را پیش ببرد، کوشیده است قتلعامی صورت دهد. اگرچه شاید بتوان بهزعم مخالفان طباطبایی مسائل مطرحشده و نقدهای واردشده از سوی ایشان را از نوع جدل قلمداد کرد، اما بیشک جدلی است احسن؛ آخرین این جدال احسن نقدی است که طباطبایی به سخنان مصطفی ملکیان وارد کرده و در شمارۀ نوروزی فرهنگ امروز منتشر شده است. اما این اولین مواجهۀ ملکیان و طباطبایی نیست، بلکه این جدال از سالها پیش با نقد نظریۀ انحطاط ایران توسط ملکیان آغاز شد، مواجههای که اکنون از سوی ملکیان بدینجا ختم شد که «علاقهای به گلاویز شدن با دیگران ندارد.» متن زیر گزارشی است توصیفی از مواجهههایی که ملکیان و طباطبایی به بهانههای مختلف با یکدیگر در سالهای اخیر داشتهند.
ملکیان: مواجهۀ اول
اولین نقد مصطفی ملکیان به دکتر سید جواد طباطبایی مصاحبهای است که در سال ۱۳۸۲ با روزنامۀ یاس نو انجام داده که در دو قسمت به چاپ رسیده است. پرسشهای این مصاحبه در مورد پروژۀ عقلانیت و معنویت آغاز شد، اما با طرح پرسشهایی در باب پیشزمینۀ ناهنجاری در وضعیت اندیشگی ایران ادامه یافت. این پرسش که آیا ملکیان وضعیت خاص بومی در حوزۀ اندیشه را در پروژۀ خود مدنظر قرار داده یا خیر، بحث را به نظریۀ انحطاط دکتر طباطبایی کشانید. ملکیان اولین مخالفت خود با پروژۀ طباطبایی را تعیین آغاز تاریخی و پهنۀ جغرافیایی خاص برای افول اندیشه بیان کرد. اگرچه واضع نظریۀ انحطاط، مقطع خاصی برای افول اندیشه و تصلب سنت متصور است که آن را از آغاز فرمانروایی صفویان تا فراهم شدن مقدمات جنبش مشروطهخواهی در ایران میداند، اما ملکیان با مشخص کردن این مقطع تاریخی مخالفت کرد. اگرچه ملکیان اذعان دارد که ظهور سلسلۀ صفویه خسارتهای فرهنگی عظیمی برای سرزمینهای تحت سلطۀ این سلسله داشته است، اما معتقد است ظهور این سلسله امری دفعی و تصادفی و بیارتباط با گذشته نبوده است بلکه خود معلول سلسلهای از علل فرهنگی، سیاسی و اقتصادی بوده است.
نقد دیگر ملکیان آن بود که مفاهیم و اصطلاحاتی چون «سنت» و «تعلق به دوران قدیم» در نظریۀ طباطبایی مبهم است و «سخنی که نوعی ابهام یا ایهام یا غموض در آن رخنه کند نقدناپذیر میشود، چراکه برای نقد یک سخن و تشخیص نقاط قوت و ضعف آن ابتدا باید آن سخن را فهم کرد و فهم سخنی که دستخوش یکی از آن سه عارضه است، مادامیکه آن عارضه برطرف نشده است، امکانپذیر نیست.» از موضوعات دیگری که ملکیان در این مصاحبه در مورد آن اظهارنظر کرد مفهوم ایران و نظریهپردازی در مورد ایران و رسیدن به رنسانس ایرانی در نظرگاه طباطبایی است. او در مورد مفهوم ایران میگوید: «ایران یعنی چه؟ آیا ایران نام جامعهای است که در محدودۀ مکانی خاصی به سر میبرد؟ اگر بله، کدام محدودۀ مکانی؟ محدودۀ مکانی فعلی یا محدودۀ مکانی دویست سال قبل یا هزار سال قبل یا دو هزار سال قبل یا...؟ ایران از چه حیث انحطاط یافته است؟ انحطاط یک چیز همیشه، انحطاط آن از یک یا دو، سه یا n لحاظ است و سخن از انحطاط کلی، بدون ذکر جنبهای که انحطاط در آن جنبه رخ داده است، سخن قابل دفاعی نیست.»
او در پایان مصاحبه نقاط مثبت و منفی نظریۀ انحطاط را اینگونه بیان داشت: «تا خود نظریه کاملاً فهم نشود، نمیتوان میزان موافقت یا مخالفت با آن را نشان داد و بیان کرد؛ و آنچه به گمان من مانع فهم کامل این نظریه شده است این است که پردازندۀ متفکر آن، تفکر خود را در قالبهای بیانی واضح و روشنی عرضه نکرده است. بااینحال، تا آنجا که این نظریه را فهمیدهام، بزرگترین نقطهقوت آن این است که وجه اندیشگی و فرهنگی را بر سایر وجوه حیات جمعی تفوق داده و حتی به نوعی هرگونه تغییر مطلوبی را در زندگی اجتماعی متوقف بر تصحیح و اصلاح وجه اندیشگی و فرهنگی ما دانسته است؛ درعینحال، تعامل جدی و عمیق فرهنگ و سیاست نیز درون نظریه بهخوبی باز نموده شده است.»
ملکیان: مواجهۀ دوم
دومین نقد مصطفی ملکیان به دکتر جواد طباطبایی طی پرسش و پاسخی انجام شد که ۵ مهرماه ۱۳۸۵ مصطفی ملکیان با اعضای کانون توتم اندیشه داشت. ملکیان در این گفتوگو بار دیگر ضمن مخالفت با نظریۀ تجدد ایرانی، آن را پروژۀ موفقی ندانست. او اگرچه برای تلاش طباطبایی ارزش آکادمیک قائل شد، اما معتقد بود از دل این پروژه، تمدن ایرانی یا تمدن بومی یعنی مدنیت بومی و یا مدرنیتۀ بومی بیرون نمیآید.
او علت مخالفت خود را از دو جهت عنوان کرد: مخالفت اول او این بود که بیان داشت اساساً اعتقادی به objective بودن مشکلات ندارد، بلکه مشکلات subjective هستند و با تجدد قابل حل نیست بلکه نوعی روانشناسی میخواهد، نوعی وظیفهشناسی میخواهد، نوعی ارزششناسی میخواهد و نوعی به تعبیری انسانشناسی فلسفی و عرفانی میخواهد. اما جهت دوم مخالفت او که بیشترین موضوع مصاحبه را هم به خود اختصاص داد در مورد مفهوم ایران بود (اظهاراتی که بعدها طباطبایی در صدد پاسخگویی به آن برآمد). ملکیان در این مصاحبه صراحتاً بیان داشت: «من هم به لحاظ مفهومی و هم به لحاظ مصداقی برایم ابهام دارد که تجدد ایرانی به چه معناست؟ و برفرض حل مشکل اول باید پاسخ داد که مؤلفههای ایرانی بودن چیست؟ من هنوز منظور دکتر طباطبایی و کلاً ناسیونالیستها را از ایرانی بودن نمیفهمم. من این را در آثار دکتر سروش و یا شایگان نیز دیدهام که گفتهاند سه مؤلفهای که ما را میسازد، ایرانی بودن، اسلامی بودن و مدرن بودنمان است؛ ولی من نمیفهمم این ایرانی بودن مؤلفههایش چیست.» ملکیان در ادامۀ این گفتوگو بهطور مفصل مؤلفههایی که از طرف ناسیونالیستها در مورد ایران و اسلام بیان میشود را نقد کرد و منکر وجود فیلسوف طرازاول و هنرمند طرازاول در قبل از اسلام شد و بیان داشت که ما حتی صد ورق نوشته نداریم که با فرهنگ یونان قابل مقایسه باشد. ملکیان فرهنگ و تمدن عظیم ایران قبل از اسلام را یکی از بزرگترین دروغهایی عنوان کرد که ما به تاریخ گفتهایم، چراکه نمیتوان مرز جغرافیایی، تاریخی، روانشناسی و جامعهشناسی مشخصی را برای ایران در نظر گرفت. او سخن گفتن از ایران را آنگونه که طباطبایی مطرح کرده است، متدولوژی تحقیق آکادمیک ندانست.
ملکیان: مواجهۀ سوم
سومین مواجهه کمی متفاوت بود، چراکه اظهارات این بار ملکیان پاسخ به پرسشهایی در باب نظریات طباطبایی نبود، بلکه پرسشهایی بود که هومان دوراندیش در سال ۹۴ در مورد موضعگیریهای مهرنامه مطرح کرده بود و ملکیان در خلال پاسخ به پرسشها، بیشتر از آنکه طباطبایی را نقد کند، از نیت پنهان او در همکاریاش با مجلۀ مهرنامه سخن گفت. ملکیان مهرنامه را بساطی دانست که طباطبایی برای ترویج آرای خود از آن استفاده میکند و برای اینکه این بساط را حفظ کند آلتوسری بودن خود را پنهان کرده است. ملکیان صراحتاً بیان داشت: «طباطبایی اصلاً مارکسیست است! مارکسیست آلتوسری است. آقای طباطبایی تا چند سال پیش که این بساط برایش فراهم نشده بود افتخار میکرد که آلتوسری است، باافتخار میگفت من آلتوسریام. الآن میداند اگر قرار باشد مجلۀ مهرنامه آرای او را ترویج کند، دیگر نباید بگوید مارکسیست است، اگر بگوید مارکسیست آلتوسری است، اینها دیگر نمیتوانند عقایدش را ترویج کنند؛ و این پدیده در ناحیۀ طباطبایی برای من خیلی عجیب نیست، برای اینکه طباطباییِ مارکسیست، اولین قصد و غرضش قطع رگ و ریشههای هر نوع اندیشۀ لیبرالیستی است. حالا چه خوب است که در این جهت یک عده مسلمان هم به نام اسلام، بدون اینکه خطری هم از بالا متوجه آنها شود، بیایند به روشنفکری دینی حمله کنند؛ چونکه روشنفکری دینی لیبرال است. طباطبایی با خودش میگوید چه خوب است که من بتوانم از قوچانیها استفاده کنم برای اینکه رگ و ریشۀ لیبرالیسم را قطع کنم؛ و این کار را به دست کسانی انجام دهم که حکومت هیچوقت جلوی حملۀ آنها به روشنفکران دینی را نمیگیرد، بلکه تشویقشان هم میکند؛ بنابراین منِ طباطبایی، دشمن خودم را به دست یکی دیگر از دشمنانم سرکوب میکنم.»
ملکیان به این مقدار بسنده نکرده و در پاسخ پرسشگر که سید جواد طباطبایی مدعی شده لیبرال است آیا شما باور نمیکنید، میگوید: «این ادعای جواد طباطبایی مثل ادعای استالین است که میگفت ما حکومت دموکراتیک داریم! استالین نمیتوانست چیزی را رد کند که عرف و ارزش شده بود. دموکراتیک بودن حکومت در آن زمان دیگر یک ارزش شده بود و استالین مجبور بود بگوید حکومتش دموکراتیک است؛ اما چه کسی این حرف او را باور میکرد؟»
سخنان ملکیان واکنشهای بسیاری به همراه داشت. عدهای او را که خود معلم اخلاق است به بیاخلاقی متهم کردند، چراکه بیشتر از آنکه طباطبایی را نقد کند در مورد او نیتخوانی کرده است. منتقدین ملکیان بر آن بودند که وقتی ملکیان خود یکی از کتابهای مهم( جدال قدیم و جدید) طباطبایی را بازبینی و ویراستاری کرده، پس قطعاً میتوانست فقراتی از نوشتار سید جواد را آورده و نقد کند نه نیات اعلامنشدۀ او را. از نظر آنان ملکیان میبایست بداند که مسئله پرسش «کجا ایستادهایم» که راهنمای سید جواد در خوانش از مواد تاریخ ایران است و نیز «نظریۀ تصلب» او که از همین پرسش نخست برخاسته در ذیل دانش و نظر آلتوسر نمیگنجد.
طباطبایی: مواجهۀ اول
طباطبایی در شمارههای ۴ و ۵ سیاستنامه که در خرداد و تیر ۱۳۹۵ منتشر شد مقالهای تحت عنوان روشنفکران علیه ایران (دربارۀ مواجهۀ روشنفکری ایرانی با منافع ملی) نوشت که روی سخن او با مصطفی ملکیان، یوسف اباذری صادق زیباکلام بود. طباطبایی آنان را دشمنان درون میخواند که احتمال دارد خود سادهلوحانه گمان کنند دوستانند. در واقع مواجهۀ اول طباطبایی با ملکیان پاسخی است به مواجهۀ دوم ملکیان. طباطبایی ضمن توصیه به ملکیان برای گشت زدن در موزهها و اماکن تاریخی، در پاسخ به ملکیان که تمدن عظیم ایران دروغی است که ما به تاریخ گفتهایم بیان داشت ما به دنیا دروغ نگفتهایم، ما در بیخبری بودیم که اروپاییان تخت جمشید را پیدا کردند و زبان باستانی ما را خواندند و ... همچنین طباطبایی در پاسخ به اینکه ایران مرز جغرافیایی و فرهنگی مشخصی ندارد، گفت: «اینجا ایران است با مرزهای جغرافیایی مشخص که جهان آن را به رسمیت میشناسد، همچنانکه پیوسته آن را به رسمیت شناخته است ... این مرزها تاریخی دارند که جغرافیای سیاسی-تاریخی آنها را به رسمیت شناخته است ... اینکه افغانستان تا زمانی بخشی از ایران بزرگ بوده و دیگر نیست، دلیل روشن نبودن وحدت سرزمینی ایران نمیشود... با هیچ منطقی نمیتوان گفت که چون ایران در زمان هخامنشیان، اشکانیان، آل بویه و ... مرزهای دیگری داشته، امروز نمیدانیم ایران کجاست؟ ... به قول استاد: متدولوژی تحقیق آکادمیک این نیست که رطب و یابس را درهم آمیزیم.» طباطبایی با اشاره به اینکه ملکیان این سخنان را در مصاحبهای با عنوان نقد پرسروصدای ملکیان بر دیدگاه سید جواد طباطبایی بیان داشت، گفت: «استاد بیشتر از آنکه نقد پرسروصدا کرده باشد، خشت پر زده ...»
در مقابل نقدهای طباطبایی، ملکیان البته سکوت را ترجیح داد، او در مصاحبهای که با نشریۀ اندیشۀ پویا داشت علت اینکه به برخی از نقدها پاسخ نمیدهد، گفت: «من معتقدم بسیاری از نقدها ناشی از غفلت ناقد نیست بلکه ناشی از تغافل است؛ یعنی ناقد مرتکب مغالطهای شده که در منطق به آن میگویم مغالطۀ پهلوانپنبه. او سخن قوی شما را اول ضعیف جلوه میدهد تا بعد بتواند توی سر آن بزند. اگر به پسوپیش و صدر و ذیل آن نگاه میکردند، میفهمیدند که مدعا به این سستی نیست.» وقتی مصاحبهکننده اشاره کرد به مقالۀ سید جواد طباطبایی که بهزعم او کل مقاله نقد و به تعبیری اتهامزنی تندوتیزی علیه مصطفی ملکیان بود و از او پرسید: نمیخواهید به این مقاله جواب بدهید؟ مصطفی ملکیان بدون سر سوزنی فکر کردن جواب داد: «مخصوصاً به نقد آقای طباطبایی که اصلاً و ابداً جواب نمیدهم، چون این نقد رسواتر از آن است که اصلاً قصد پرداختن به آن را داشته باشد.»
همچنین وقتی یکی از روزنامهها در مصاحبهای از او پرسید که نظرتان دربارۀ مقالهای که چندی پیش آقای سید جواد طباطبایی در نقد شما و در نشریۀ «سیاستنامه» و با عنوان «روشنفکران علیه ایران» منتشر کرد که سراسر توهین و فحاشی بود (بهزعم مصاحبهکننده) چیست، پاسخ داد: من قصد اظهارنظر ندارم؛ درعینحال که ما اختلافات فکری عمیقی با هم داریم، گمان میکنم اختلافی که من و آقای طباطبایی با هم داریم بیشتر اختلاف دو نوع شخصیت و منش هست، ما از نظر روانشناسی و اخلاقی دو شخصیت و منش بسیار متفاوت داریم. من نمیگویم یکیمان خوب و یکیمان بد است، داوری این موضوع بر عهدۀ کسانی است که هر دوی ما را بهخوبی میشناسند. بسیاری کسانی هستند که طرز تفکری مانند آقای جواد طباطبایی دارند، ولی دوری من و آنها از هم به اندازۀ دوری من و آقای طباطبایی نیست. از طرفی دیگر، کسان فراوانی هستند که طرز تفکر من را دارند، ولی طباطبایی از آنها آنقدر دور نیست که از من؛ من فکر میکنم خاستگاه قضایا اینجاست.»
طباطبایی: مواجهۀ دوم
اظهارات ملکیان در مورد ایران و مفهوم ناسیونالیسم در دو سه سال اخیر بسیار بحثبرانگیز شد. در اردیبهشت ۹۴ همایش بینالمللی حافظ برگزار شده بود که در آن میزگردی با عنوان حافظ و هویت ملی با حضور ملکیان، ژاله آموزگار، اصغر دادبه و شروین وکیلی ترتیب داده شد که در آن بهواسطۀ نظرات ملکیان اختلاف شدیدی با دیگر سخنرانها پیدا کرد که مضمون اصلیاش عینیت و حقیقتِ مفهوم ملیت بود. کمتر از چند ماه در شهریور ۹۴ نشستی در کانون معماران معاصر با موضوع رویکردی فلسفی به مفهوم ملیت برگزار شد و در آن ملکیان ناسیونالیسم را تبدیل وطندوستی که یک احساس و عاطفه است به یک یا دو یا سه یا n باور تعریف کرد. او در این سخنرانی ملیگرایی را موجب خشونت و ایجاد مرز بین انسانها دانست؛ بهزعم او هر چیزی که بین انسانها مرز بگذارد اخلاقی نیست.
از دیگر سخنرانیهای بحثبرانگیز ملکیان در مورد ناسیونالیسم در اسفند ۹۵ در دانشگاه زنجان ایراد شد. آنچه ملکیان در این سخنرانی گفت، بهزعم طباطبایی کوششی بود که سخنران اشتباههای پیشین را با اشتباههای اساسیتر تصحیح کند و آن اظهارنظرهای او را آب به آسیاب ریختن پان ... ها دانسته است. این «اشتباههای اساسی» موجب شد تا سیدجواد طباطبایی نوشتن رسالهای مفصل در شماره نوروزی فرهنگ امروز(اسفند ۹۶) «تالیهای فاسد» و «تبعات ناگوار» سخنان اینچنینی را یادآور شود و به نقد دیدگاههای ملکیان صریحتر از گذشته بپردازد. از نگاه طباطبایی، «نباید گمان کرد که ملکیان تنها با ناسیونالیسم در معنای نادرست و غیراخلاقی آن مخالف است، زیرا موافقت او با ناسیونالیسم اخلاقی تنها از باب مخالفخوانی اوست. او جهانوطنی است که البته الزامات آن را نیز درست درک نمیکند ... کسی که ... جهنم مناسبات سیاسی کشورها را از بهشت برین اخلاق قیاس میگیرد، عِرض خود میبرد و زحمت دیگران میدارد و نمیداند که چنین ادعاهایی چه تالیهای فاسد و چه تبعات ناگواری میتواند داشته باشد.»
متن کامل نقد جواد طباطبایی را میتوانید در صفحات ۵۸-۶۳ شماره ۲۱ فرهنگ امروز بخوانید.