به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ شب داریوش شایگان با گذشت حدود چهل روز از درگذشت او با همکاری مجله بخارا و مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی با حضور چهرههای سرشناسی چون سیدمصطفی محققداماد، کاظم موسویبجنوردی، فتحالله مجتبایی، ژاله آموزگار، غلامحسین ابراهیمیدینانی، نصرالله پورجوادی، کامران فانی، آیدین آغداشلو، حامد فولادوند، محمد منصور هاشمی و ... عصر شنبه (هشتم اردیبهشتماه) در سالن همایشهای رایزن برگزار شد.
کاظم موسوی بجنوردی، رئیس مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی به عنوان اولین سخنران این نشست در جایگاه قرار گرفت و عنوان کرد: میدانم که حضور شما به خاطر بزرگی است که از دست دادهایم، ولی آثار او جاودانه باقی خواهد ماند. شایگان از پنجره ایران به جهان مینگریست و به جهان فکر میکرد. او نمونه انسانی بود که نگران مسائل بینالمللی و هویت ما بود. فرهنگشناس بود و از لابهلای مسائل عرفانی و اسطورهها، فرهنگها را شناسایی میکرد؛ به همین دلیل برخورد او با مسائل، با دید علمی بود و همیشه جهت فکری او برای رفع نگرانیهای بشریت بود.
او ادامه داد: شایگان کاملا با فرهنگ غرب و شرق آشنا بود و تلاش داشت، بدون هرگونه گروهگرایی و حتی ملیگرایی، مشترکات دو فرهنگ شرق و غرب را شناسایی کند و بدین طریق مسئله انسانی را مطرح کند. او یک چهره بینالمللی و روشنفکری بود که سطح روشنفکری ایران را بسیار بالا برد. امیدواریم بتوانیم چهرههایی چون او را به دنیا و خودمان عرضه کنیم.
موسوی بجنوردی با بیان اینکه شایگان عضو شورای علمی مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی بود، با تعریف خاطراتی از ایشان، اضافه کرد: این مرکز همیشه مورد توجه شایگان بود و همیشه میگفت که شما در این مرکز کاری اساسی میکنید. ما در زمینههای کلی و راهبردی از مشورت شایگان برخوردار بودیم و از رهنمودهای او در مسائل بسیار مهم فرهنگی استفاده میکردیم. شایگان و شایگانها همیشه برای ما نعمتی بزرگ بودهاند.
وی مرکز دایرةالمعارف را بر سه پایه علما، کتابخانه و آثار تولید شده استوار دانست و ضمن ارائه توضیحی درباره هرکدام، از جمعی از اعضای مرکز دایرةالمعارف، گفت: این بزرگواران ستارهها و گوهرهایی بودند که اساس و پایه این دایرةالمعارف را ریختند. همچنین جا دارد که از علی دهباشی تشکر کنم که خودش و مجله بخارا یک دایرةالمعارف است.
شایگان متصف به صفت حقپذیری بود
سیدمصطفی محقق داماد دومین سخنران نشست سخنان خود را با خواندن شعری شروع کرد و گفت: درباره دانش داریوش شایگان اساتید دیگر بیش از من آگاه هستند بنابراین از اخلاق و رفتار او سخن میگویم که برای من نقطه بسیار جذاب ایشان بود و مرا به خود جذب کرده بود. شایگان دارای صفات بسیار حسنهای بود و اخلاق بسیار زیبایی داشت. از مهربانی ایشان در تشییع جنازه سخن گفتم بنابراین در اینجا چند کلمه از تواضع او میگویم. وی فرد متواضعی بود.
محقق داماد با اشاره به انواع تواضع از نگاه علمای اخلاق گفت: داریوش شایگان در برابر دیگران متواضع بود یعنی به دیگران احترام میگذاشت، خود را بر دیگران راجح، بالاتر و زبرتر نمیدید. با همه به احترام برخورد میکرد و این نه از روی ریا و ظاهرسازی که واقعا برای دیگران احترام قائل بود. چنین نمیاندیشید که بر دیگران برتر است و این صفت است که انسان دیگران را از خود برتر یا لااقل مساوی ببیند نه اینکه زیر دست خود بنگرد.
او ادامه داد: تا آنجا که در حدود 30 سال آشنایی برای من احراز شده بود، این بزرگوار در گفتوگوهای علمی کاملا در مقابل حقیقت سر تعظیم فرود میآورد. اگر با دیگران سخن میگوید گفتوگو میکند، نه میخواهد خود را بر او غلبه دهد و غلبه بر خصم کند و نه حتی جدال احسن نماید، بلکه گفتوگو میکرد یعنی فکر میکرد که شاید فکر طرف مقابل حق باشد و فکر خودش بر باطل. لذا مکرر میدیدم که در گفتوگوها تصدیق طرف مقابل میکرد و این یعنی تواضع در برابر حق و حقیقت که این روزها در جامعه بسیار کم دیده میشود و افرادی که این ویژگی را داشته باشند و احساس کنند که در مقابل حق قرار گرفتهاند و حق پذیر باشند بسیار کم هستند.
محقق داماد در پایان گفت: این بزرگوار متصف به صفت حقپذیری بود بنابراین من برای او رضوان واسعه حق متعال را طلب میکنم و از خداوند میخواهم که او را در رضوان اکبر خود جای دهد.
کسی نمیبینم که بتواند جای شایگان را بگیرد
فتحالله مجتبایی گفت: دیرزیستن نعمت خوب است اما تلخیها و دردهای خود را دارد، آدم بایستی داغ دوستان را زیادتر ببیند. خود من طی این نود و چند سال دردهای زیادی از دست دادن دوستان عزیزم کشیدهام. خارج از ایران بودم که شنیدم داریوش شایگان در حالت اغماست سخت نگران و دلتنگ شدم، دیری نگذشت که خبر رسید ایشان درگذشت که ضربه سنگین و تلخی بود.
وی ادامه داد: از دست دادن عزیزان چند مصیبت دارد ابتدا اینکه عزیزی از دست میرود، اینکه خود آدم نوبت خود را نزدیک میبیند و دیگر اینکه آدمی فکر میکند جای اینها که رفتهاند را چه کسی میخواهد پر کند و همه اینها تلخ است. من پس از 70 و چند سال معلمیکردن جوانهای امروز را خوب میشناسم، نمیبینم کسی باشد که بتواند جای شایگان را بگیرد.
مجتبایی در ادامه اضافه کرد: شایگان چند خاصیت بزرگ داشت درباره او باید از دو جهت صحبت کرد یکی جنبه اخلاقی که غالب کسانی که حائز ساحت علمی در بین جوانان امروز ما شدند، بیماری بزرگ، خانمانسوز و بیحاصل خود بزرگبینی دارند. که خاصیتی که داریوش شایگان داشت این بود که اصلا خودبزرگبین نبود و حتی فروتنی علمی او در حدی بود که آدم را به تحسین وامیداشت. هم به فرهنگ مشرق و هم به فرهنگ مغرب زمین واقف بود در غرب بزرگ شده بود و یکی از خاصیتهای او این بود که آثار او به زبانهای خارجی بیش از آنچه که به زبان فارسی بوده، شهرت دارد. خاصیت بزرگ دیگر او دوست داشتن این آب و خاک بود.
این سخنران نشست بیان کرد: شایگان اگر در اروپا میماند، همه دانشگاههای اروپایی و آمریکایی قدر او را بیشتر از آنچه که ما در اینجا دانستیم، میدانستند اما ترجیح داد که به ایران بیاید و حیاتش را صرف حیات فکری و فرهنگی ایران کند و این کار را کرد. نظایر ایشان اندک کسانی بودند ولی نمونه برجسته آن، مرحوم شایگان بود.
مجتبایی در ادامه به کارهای علمی او اشاره کرد و افزود: توجه اساسی ایشان در تقابل و تعامل بین شرق و غرب بود، چون شرق را خوب میشناخت و در غرب زندگی کرده بود و رابطه اینها برای او خیلی مهم بود. جنبه دیگر حیات فکری و فرهنگی شایگان، ادبیات فارسی، ایران و فرهنگ ایران بود. آخرین کتابی که از ایشان در این زمینه دیدم کتاب «پنج اقلیم حضور» است. کتاب کوچکی و مجموعه مقالاتی است که قبلا به زبانهای دیگر ترجمه و چاپ شده بود و لازم بود در ایران هم منتشر شود.
وی ضمن بیان توضیحاتی درباره کتاب «پنج اقلیم حضور» بیان کرد: در این کتاب شایگان به اصطلاح «خصلت شاعرانگی ایرانیان» اشاره کرده که واقعا حرف درستی است. هدف او از بیان این پنج اقلیم شناخت و شناساندن این خصلت است، کاری بسیار مهم و خواندنی است که خود من دو یا سهبار این کتاب را خواندم و هر بار که خواندم نکته تازهای یافتم. شایگان دوست بسیار عزیزی بود و امیدوارم که جای این اشخاص بهنوعی پر شود و ما در غیاب اینها از آثار ایشان استفاده کنیم. یادش همیشه برای ما گرامی باشد.
شایگان در نهایت انصاف سخن میگفت
غلامحسین ابراهیمی دینانی با قرائت این شعر که «سالها باید که تا یک سنگ اصلی زآفتاب/ لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن» گفت: برای شخصیت مرحوم شایگان هیچ دلیلی نمیآورم جز همین مجلس. من در عمر دراز خود مجلس خوب از نظر کیفیت کمتر دیدهام اما کیفیت این مجلس بالاست چون هرچه نگاه میکنم فرهیختگان، بزرگان، اندیشمندان، خردمندان و اهل دل و حال حضور دارند. درود به روان پاک شایگان که این مجلس نشان عظمت و محبوبیت ایشان است.
وی در ادامه بیان کرد: اگر صاحبنظری و صاحبدلی دو خصلت مهم انسان باشد، مرحوم شایگان دارای این دو خصلت به حد اعلا بود. تاریخ تولد من و مرحوم شایگان دقیقا یکسال است و حدود 60 سال است که این مرد بزرگ را میشناسم که این هم زمان کمی نیست. نه اینکه زیاد با او بودم ولی روابط ما گاهی حضوری و گاهی غیابی برپا بود.
ابراهیمی دینانی از ماجرای نخستین آشنایی خود با شایگان در جلسات شبانه مرحوم علامه طباطبایی و هانری کربن فرانسوی در 60 سال پیش سخن به میان آورد و افزود: روزی از این جلسات نبود که من بیایم و دکتر شایگان را قبل از خود آنجا نبینم. داریوش شایگان بزرگشده غرب بود جوانی را از 13 سالگی در غرب گذرانده بود و دوستان زیادی و حتی خانه هم در غرب داشت اما آنجا را رها میکرد و به ایران میآمد که این از شدت علاقه این مرد به ایران بود.
وی ادامه داد: شایگان غرب و فرهنگ غرب را مثل کف دست میشناخت. سالها در هند زندگی کرد و شرق را به معنی اخص کلمه، شرقیترین قسمت شرق را هم مثل کف دست میشناخت. ایران را هم عاشقانه دوست میداشت هم شرقی بود و هم غربی و چون هم شرقی بود و هم غربی نه شرقی بود و نه غربی. شایگان صاحب دل بود اهل عرفان، با محبت و دارای حسن خلق بود. ذرهای عقده بر وجود این مرد نبود که البته این هم سعادت الهی بود که شامل حال او شده بود. از کودکی با سعادت زندگی کرد، خوب زیست و کینه در دل او وجود نداشت. شایگان در نهایت انصاف سخن میگفت و در نهایت انصاف هرسخنی، حتی اگر مخالف نظرش بود را گوش میداد. این مرد هم خوب فکر و هم خوب زندگی کرد، دوستان خوبی هم داشت. به همه فرهنگها احاطه داشت اما عشقی که به این سرزمین یعنی ایران داشت، خیلی نوبرانه بود و واقعا عاشقانه ایران را دوست میداشت. فراق ایشان برای من بسیار سخت است و میدانم که برای دیگر دوستان حاضر هم بسیار سخت گذشته. ولی رحمت الهی را از خداوند بزرگ برای روح این مرد بزرگ طلب میکنم.
کامران فانی دیگر سخنران این برنامه و از دوستان داریوش شایگان، سوگنامه کوتاهی در مرگ شایگان نوشته بود و آن را قرائت کرد که به شرح زیر است:
«دکتر شایگان دیگر در میان ما نیست، گرمی حضورش را حس نمیکنیم و با ناباوری حرمان نبودش را سوگواریم. انسانهایی هستند که قدر و اجرشان را چنان که باید و شایسته آنهاست نشناختیم. سالها دوستی و دستداری مرا با ابعادی از شخصیت بیمانند او آشنا کرده که شاید از نظر کسانی که او را فقط از طریق آثارش میشناسند و قدر مینهند، پنهان است. درواقع شخصیت مهرآمیز انسانی او است که به این آثار شکل داده و آنها را پدید آورده است. آثار او جلوهگر دغدغههای وجودی خود او بود. دغدغه سرنوشت انسان، انسانی که رنج میبرد، انسانی که همدلی، همدردی و همسخنی را فراموش کرده و درمانده، میان سنت و تجدد، میان آسمان و زمین، میان جسم و روح و مادی و معنویت در نوسان است و جز رد و نفی چیزی نمیشناسد و نمیبیند.
شایگان با طرح این معارضات، با نگاه و نگرشی نو به چارهجویی میاندیشد تا مگر راهی بیابد. مهر همدلانه او به وضعیت کنونی بشر از او انسانی ساخته، به راستی دوستداشتنی. حضور مهرآمیز و محضر گرم و صمیمی او از همان نخستین بار اثری دلپذیر و بهیادماندنی در مخاطب میگذاشت که بیاختیار او را مجذوب و شیفتهاش میکرد. خاطری که هرگز فراموش نمیشد. همنشینی با شایگان بیشتر به کلاس درس شیرینی میماند و شوخطبعی و فروتنی و خوشسخنی، سختی و سنگینی و مرارت بحثهای جدی را جبران میکرد و از حدت آن میکاست.
گنج شایگان مدارای او بود
شیوه برخورد او و قدرت بیان استاد شایگان در اظهار ایدههای ژرف و نکتهسنجیهای باریک در قالب کلمات ساده و زودفهم جلوهگر میشد. هر مطلب دیریاب و پیشینه دانش فلسفی، راحت و روان در قالب بیانی بیتکلف بازگو میشد. در محضر او جای سخن است کلی بافی نبود، باری در این میان گنج شایگان مدارای او بود و بردباریاش در جلب دیگران جاذبه حیرتانگیز داشت. همچون آهنربا ریز و درشت را به خود میکشید و جمع میآورد. محبتش طبیعی و غریزی بود، سرشار از لطف و محبت. دوستی با او غنیمتی بود که به رایگان به دست میآمد.
شایگان فرهنگپژوهی کاملا یار
استاد شایگان فرهنگپژوهی کاملا یار بود و جاذبهها و به افسونزدگیهای شرق و غرب نیک آگاه بود. میدانست در ژرفای این جاذبهها هنر نشسته است و نقشی اساسی دارد. در این میان تجلی لطافت روح فرهنگ ایرانی را در هنر ایرانی میدید و شرط فهم هر ملتی را در فهم همان هنر میدانست. اگر آن روح فیاضی را محرک آن است و آن روح خلاقی را که هنر پرورده آن است و آن دل خرمی که هنر در آن میشکفد درنیابیم، هنر و هیچ ملتی را نفهمیدهایم. بیگمان نبوغ هنری هر قوم مطابق با استعداد و قریحه آن قوم است ولی هنر اصیل به چشمه ازلی آفرینش که همه رویاهای ملل از آن سیراب میشوند، راه دارد.
از این رو هر قومی، خواه و ناخواه، خاطرهای دارد که همچین روزی از سرچشمههای صورتهای ازلی برمیخیزد، خاطره کنونی را به گذشته پیوند میزند و گذشته را به آینده و این همه تاریخ قومی را گرد میآورد و گنجینه آن را تمامیت میبخشد. کمیابند اقوامی که به خاطره ازلی خویش وفادار میمانند. قوم ایرانی در این میان، همواره به میراث خود وفادار مانده است. دکتر شایگان دیگر در میان ما نیست از جهان واقعیت گریخته و به آسمان بیمرگ حقیقت پیوسته است. یاد و خاطره مهرآمیزش همواره در دل و جان همه شیفتگان فکر و فرهنگ ایران زنده خواهد ماند و هرگز فراموش نخواهد شد.
داریوش شایگان نماینده یک شخصیت ظریف در قرن 21
نصرالله پورجوادی دیگر سخنران نشست در جایگاه قرار گرفت و با اشاره به کتابی که دکتر شایگان درباره بودلر نوشته، گفت: دندیها در کتاب مرحوم شایگان مرا به قرن دوم و سوم هجری که گروهی به نام «ظُرفا» زندگی میکردند میبرد.
او در ادامه به گروه «ظُرفا» پرداخت و اطلاعاتی درباره آنها ارائه و اضافه کرد: «ظُرفا» کسانی هستند که به جهان با دید مثبت نگاه میکنند. آنها معتقدند ما در همین دنیا هم میتوانیم زندگی کنیم و آن نعمتهایی که وعده آن در بهشت داده شده، در همین دنیا هم وجود دارد و ما میتوانیم از آن بهرهمند شویم. اینکه دنیا را به عنوان جایی در نظر بگیریم که میتوان در آن خوب زندگی کرد یک چیز سکولار یا دنیازدگی نیست.
پورجوادی گفت: مرحوم شایگان بیشتر از همه مرا یاد «ظُرفا»ی قرن سوم میانداخت کسی بود که وقتی در اواخر دهه 60 زمانی که ایشان به ایران آمد، مثل قرن اول هجری بود. زندگیای که شایگان داشت، کاملا ایرانی بود و بهنظر من ایشان نماینده یک شخصیت ظریف در قرن 21 بود.
این راه همچنان ادامه دارد و این یعنی یک خبر خوب
آیدین آغداشلو، نقاش و هنرمند و از دوستان شایگان نیز د رادامه به جایگاه آمد و گفت: داریوش شایگان بزرگتر من بود و همیشه هم بزرگتر من ماند اما او بزرگتر خیلیها بود که نه اعلام میکرد و نه اظهار و نه به روی کسی میآورد. وقتی قرار است درباره آدمی با این حد و عظمت فکر کنم، متوجه هستم که این فکر پیوسته نیست، قادر به انجام این کار نیستم در نتیجه تکهتکههایی را به یاد میآورم که ناپیوسته هستند و لازم هم نمیدانم که به هم پیوسته باشند.
این هنرمند در ادامه به صفت ظاهری شایگان نظیر خوش لباسی و سلایق او در رنگ و لباسهایی که دوست داشت اشاره کرد و افزود: من همیشه مبهوت آقایی، وقار و نکتهسنجی او بودم. به او غبطه میخوردم که او چگونه با وقار تمام، مقام خودش را حفظ کرده و نگه داشت. من همیشه شامل لطف او بودم. او یک بزرگزاده باقی ماند و همیشه پروای این را داشت و از آن مراقبت میکرد و حتی به من هم گوشزد میکرد.
او ادامه داد: وقتهایی که به حضورش میرسیدم همیشه شاد بودم معتقدم هرچیز که در زندگی داشت زیبنده او بود و او نگهدارنده این زیبندگی بود. جای خالی عظیم و عمیقی را برجای گذاشته که من برای گذراندن این سختی راهی ندارم و راهی هم نمیتوانم پیشنهاد کنم. شایگان فیلسوف بزرگی بود که نمیدانم چه چیزی داریم که جای آن بگذاریم و جایگزین آن کنیم. اما میدانم این راه همچنان ادامه دارد و این یعنی یک خبر خوب.
شایگان هنر زیستن در هر شرایط را یاد گرفته بود
حامد فولادوند، مترجم از دیگر مهمانان نشست بود که به جایگاه آمد و بحث خود را با این جمله افلاطون «فلسفه تمرینی برای مردن است» شروع کرد و گفت: تمام زندگی فیلسوفان این است که تمرین کنند تا به مرگ برسند، ولی همانطور که دوستان هم گفتند، نمیتوان زندگی و مرگ را جدا کرد و این معیاری است که به نظر من داریوش شایگان بود. نکته و جمله دیگر در فلسفه است که «فلسفه هنر زیستن است» داریوش شایگان این را یاد گرفته بود، یعنی واقعا یاد گرفته بود در این دنیای نابسامان بخصوص در این سی یا چهل سال اخیر عشق زندگیاش را بیان و حفظ کند و فکر میکنم موفق هم بوده و آدم خوشبختی شده بود.
وی در ادامه اشاراتی به سهنکته را ضروری دانست و گفت: آقای دهباشی بهخصوص طی این چندماهه اخیر با همراهیای که با شایگان و خانوادهاش داشت به همه نشان داد که هنوز در این زمانه کثیف در این دوران تراژیک و نابسامان، ارزشهای انسانی و فرهنگی وجود دارند. دوستی، دوستشناسی و صفا هنوز دیده میشود و هنوز ولیشناسان از این ولایت نرفتهاند.
وی ادامه داد: نکته دوم این است که یک مشاور فرهنگی، فرانسوی که حدود 5 سال پیش با داریوش شایگان آشنا شده بود یک مقاله باعنوان «داریوش شایگان و راه شیرین آزادی» نگاشته که قرار است در مجله بخارا به چاپ برسد. حتما این مقاله را بخوانید که نگاه یک فرنگی است که شیفته شایگان شده و در این مقاله شایگان را با بزرگان فرانسوی مقایسه کرد.
داریوش شایگان درواقع هنر زیستن در هر شرایطی را یاد گرفته بود و سعی میکرد خوشبختی خود و جامعهاش را تحقق بدهد. این مرد فرزانه تنها در پی دانش و خردورزی بود. اهل دل، دوستی و صفا بود. شایگان، مانند رادمردانی چون فارابی، خیام، حافظ به هنر زیستن در جهان تراژیک و نابسامان دست یافته بود. دیرزمانی است که حاکمان کوتهبین و میانمایگان کینهتوز از انسانهای خوشبخت و آزاده هراس دارند. یادش بخیر.
جای شایگان هم در زندگی کوچک من و هم در فرهنگ بزرگ ایران خالی است
محمدمنصور هاشمی، آخرین سخنران این نشست بود که در جایگاه قرار گرفت و گفت: افتخار میکنم که در این جمع فرهیخته قرار گرفتهام و همچنین از اینکه برای استاد فرهیختهام، دکتر شایگان صحبت میکنم، به خودم میبالم اما طبیعتا خوشحال نیستم، چون جای ایشان هم در زندگی کوچک من و هم در در فرهنگ بزرگ ایران خالی است. دکتر شایگان جهانیترین، یا یکی از جهانیترین چهرههای اندیشه معاصر ایران بود و همچنین، ایرانیترین یا یکی از ایرانیترینهای آنها هم بود.
وی در ادامه برای اثبات اینکه دکتر شایگان متفکر مهم معاصر ماست و یک جایگاه منحصر به فرد دارد به صورت مختصر به تشریح آثار و تالیفات شایگان از ابتدا تا انتها، پرداخت و مثالها و نظایری هم ارائه داد.
در انتهای نشست، علی دهباشی، از طرف فرزندان و خانواده دکتر شایگان از پزشکان معالج او، پرسنل بیمارستان فیروزگر که شایگان در آن بستری بود و همچنین تمام اساتید و فرهیختگانی که این مدت با آنها همدردی و همراهی کرده بودند، تشکر کرد و ترانه شایگان، دختر کوچک داریوش شایگان هم به جایگاه آمد و به نیابت از خانوادهاش از علی دهباشی که طی این مدت یار و همراه آنها بوده، تشکر و قدردانی کرد.