شناسهٔ خبر: 56789 - سرویس اندیشه

سیدحسین نصر؛

مهدی حائری؛ جامع فلسفه شرق و غرب

نصر حائری میان زبانی که درباب عرفان است و زبان خود عرفان تمایز قایل است. وی به شیوه ای استادانه بحث های ویلیامز جیمز و و.ت. استیس را درباب فلسفه تصوف به نقد می کشد. بحث حائری از توصیف ناپذیری در تصوف نه تنها آشنایی بر علم و آگاهی وی از تصوف دلالت دارد بلکه حاکی از آن است که او خود به لحاظ وجودی نیز در این مسیر قدم گذارده است. در عین حال تحلیل فلسفی او درباره زبان تصوف در پرتو علم حضوری چشم انداز وسیعی را برای فلسفه تصوف در محیط تفکر غربی می گشاید.

فرهنگ امروز/ سید حسین نصر، ترجمه سید مهدی حسینی اسفیدواجانی: متن پیش رو ترجمه مقدمه ای است که دکتر سید حسین نصر بر کتاب «اصول معرفت شناسی در فلسفه اسلامی: علم حضوری »مرحوم دکتر مهدی حائری یزدی، نوشته که در سال ۱۹۹۲ از سوی انتشارات دانشگاه دولتی نیویورک منتشر شده است. دکتر نصر در این مقدمه، ضمن بیان مختصری از زندگی مرحوم حائری و اجمالی از تاریخ سنت زنده فلسفی در اسلام، به تبیین اهمیت کتاب دکتر حائری به عنوان نمونه عالی یک اثر فلسفی اسلامی- غربی می پردازد. به عقیده دکتر نصر، حائری خود شاهد گویایی از حیات مستمر و پویای فلسفه اسلامی در دوره معاصر است.

مقدمه

«اصول معرفت شناسی در فلسفه اسلامی: علم حضوری»۱ تالیف مهدی حائری یزدی یک کتاب معمولی درباره فلسفه اسلامی نیست که صرفاً به مجموعه آثار موجود درباره این موضوع که به زبان های اروپایی نوشته شده اند اضافه شده باشد بلکه این کتاب یکی از نخستین آثار انگلیسی است که به سنت زنده فلسفه اسلامی تعلق دارد و به قلم کسی است که مطالعات فلسفی را به شیوه سنتی فرا گرفته است. این کتاب عمدتاً مبین سنت فلسفه اسلامی به زبانی است که امروزه کاربرد دارد و به دست نویسنده ای نوشته شده که نه تنها استاد فلسفه ابن سینا و سهروردی و ملاصدرا است بلکه متفکری است که با راسل و ویتگنشتاین و کانت و جیمز نیز آشنایی کامل دارد.  علی رغم اینکه تعدادی از محققان از قبیل هانری کربن وتوشیهیکو ایزوتسو تلاش نمودند تا سنت یکپارچه فلسفه اسلامی را بهتر به غرب بشناسانند ولی احتمالاً اکثر خوانندگان هنوز منظور از «سنت زنده فلسفه اسلامی»۲را نمی دانند. فلسفه اسلامی در فضای فکری جاری که جهان غرب آن را ترسیم نموده است معادل با همان چیزی است که اندیشمندان لاتین آن را «فلسفه عربی» نامیدند و به عصر میانه واگذار کردند. حتی کسانی که علایقی به فلسفه اسلامی دارند آن را با فلسفه ابن رشد لاتینی ها که حاوی منازعات میان سنت توماس و دانس اسکاتس بود و یا با عرفان ریموند لال۳ یکسان می پندارند و اصلاً به وجود این فلسفه در سده های بعدی و خارج از حوزه عربی تمدن اسلامی یعنی در ایران که در طول هشت قرن گذشته محل اصلی فعالیت های فلسفی در جهان اسلام بود نمی اندیشند. بنابراین برای بررسی کتاب حاضر و نگاهی به زندگی نویسنده آن لازم است نگاه مختصری به سنت زنده فلسفه اسلامی که کتاب و نویسنده مورد بحث به آن تعلق دارند بیافکنیم.۴

سنت زنده فلسفه اسلامی

اگر چه فلسفه اسلامی با حملات شهرستانی، غزالی و فخر الدین رازی در قرن پنجم هجری(یازدهم میلادی) در ایران و سایر سرزمین های شرقی اسلام رو به افول گذاشت ولی سیر آن به سوی اسپانیا صرفاً برای این نبود که با وجود ابن باجه، ابن طفیل و ابن رشد اندک مدتی از حال و هوای مطلوبی برخوردار شود و سرانجام در انتهای غربی جهان اسلام ناپدید گردد. فلسفه ابن سینا به دست نصیرالدین طوسی و حلقه فکری او در قرن هفتم هجری(سیزدهم میلادی) احیا شد در حالی که دو نسل قبل از آن نگرش فکری جدیدی به کوشش سهروردی آغاز شد که آن را مکتب اشراق۵ نامیده بود. علاوه بر آن «علم عرفان»۶ یا معرفت باطنی در همین زمان به دست ابن عربی ضابطه مند شد و به سرعت به نحو بسیار خلاقانه ای شروع به تعامل با سنت فلسفه اسلامی و همچنین الهیات و کلام که خود در حال فلسفی تر شدن بود کرد. نتیجه همه این پیوندها، قرن ها فعالیت فلسفی مستمر در ایران بود که نشانه آن شخصیت هایی از قبیل قطب الدین شیرازی، دبیران کاتبی، اثیر الدین ابهری، ابن ترکه اصفهانی، خاندان دشتکی و شخصیت های عدیده دیگری است که در جهان غرب چندان شناخته شده نیستند. نتیجه این دوره از اختلاط و ارتباط اندیشمندان که مدت سه قرن به طول می انجامد «مکتب اصفهان» است که در قرن دهم هجری(شانزدهم میلادی) بدست میرداماد بنیان گذاری شد و با شاگرد او ملاصدرا که عقایدش در اکثر صفحات این کتاب بازتاب یافته است به نقطه اوج خود می رسد.

علی رغم پستی و بلندی های بسیار در اواخر دوره صفویه و تخریب قسمت اعظم اصفهان با هجوم افاغنه در قرن دوازدهم هجری(هجدهم میلادی)، مشعل فلسفه اسلامی به همت ملاصدرا از نو روشن شد و تا دوره قاجار که اصفهان به کوشش ملا علی نوری یک بار دیگر مرکز عمده این فلسفه شد ادامه یافت. در عین حال تهران نیز کم کم از قرن سیزدهم هجری(نوزدهم میلادی) به بعد به عنوان یکی از مراکز فعالیت فلسفی مطرح گردید. در طول این دوره فلاسفه مهمی همچون حاجی ملا هادی سبزواری و ملا علی زنوزی پدیدار شدند و رساله ها و کتاب های ارزش مندی نوشتند که تا امروز آنها را در محافل سنتی ایران می خوانند و تدریس می کنند. این افراد شاگردان بسیاری تعلیم دادند که سنت زنده این مکتب را با تاکیدی که بر تعلیم شفاهی داشت به همراه مکتوبات خود به دوره پهلوی و جهان معاصر منتقل نمودند. اساتیدی همچون میرزا مهدی آشتیانی و میرزا طاهر تنکابنی جزو این دسته از شخصیت های مهم بودند. پس از آن آیه الله سید ابو الحسن قزوینی در قزوین و تهران، سید محمد کاظم عصار و آیه الله سید احمد خوانساری در تهران و آیه الله روح الله خمینی و سپس علامه سید محمد حسین طباطبایی در قم به دنبال آنان آمدند. مهدی حائری یزدی نزد چنین معلمان و اساتیدی تلمذ کرد و از تعالیم شفاهی و دانش وسیع آنان در زمینه متون فلسفه اسلامی بهره برد. تفسیر این متون در چارچوب یک سنت فکری زنده انجام می شود که محدوده زمانی بیش از هزار سال را فرا می گیرد و به ریشه های فلسفه اسلامی بر می گردد. حائری یزدی محصول و سخنگوی این سنت است و در عین حال نماینده یکی از مهمترین تعاملات این سنت با فلسفه غرب است.

مهدی حائری یزدی

برای اینکه رابطه کتاب حاضر را با سنت فلسفه اسلامی که این کتاب به آن تعلق دارد بهتر بفهمیم لازم است زمینه تحصیلی و فکری نویسنده اثر را نیز مورد بحث قرار دهیم. مهدی حائری یزدی در سال ۱۹۲۳ در یکی از خانواده های عالی مرتبه از علمای مذهبی در قم متولد شد. پدر او آیه الله شیخ عبد الکریم حائری یزدی مشهورترین و با نفوذترین عالم مذهبی شیعه در زمان خود و مرجع تقلید۷ اکثر شیعیان بود. او بود که در زمان حکومت رضا شاه قم، شهر مقدس واقع در صد کیلومتری جنوب تهران، را به مرکز عمده مطالعات شیعیان در ایران تبدیل کرد و آن را رقیب جدی نجف در عراق قرار داد. بنابراین مهدی جوان در یک خانواده متدین که به تقوی و پایبندی مذهبی شهرت داشتند بزرگ شد. تعلیمات اولیه او به دست پدرش انجام شد و سپس مطالعات سنتی رسمی را در شهر قم آغاز کرد و در علوم نقلی۸ و عقلی۹ استاد شد و در زمینه فقه اسلامی و کلام و فلسفه به سطح اجتهاد۱۰ رسید. از آنجا که معلم در آموزش های سنتی اسلامی از مقام والایی برخوردار است لازم است از برخی اساتید مشهور او نیز ذکری به میان بیاوریم. مهدی حائری فقه را نزد سید محمد حجت کوه کمره ای و آیه الله بروجردی معروف که به عنوان رهبر شیعیان جانشین آیه الله شیخ عبد الکریم حائری یزدی شده بود فرا گرفت.

اما مهدی حائری از ایام جوانی مجذوب علوم عقلی شده بود که به لحاظ سنتی فلسفه اسلامی محور اصلی آن را تشکیل می داد. بنابراین وی در جستجوی یافتن بهترین اساتید در این زمینه برآمد یعنی افرادی که سنت هزار ساله فلسفه اسلامی را در ایران حفظ کرده بودند. او «شرح الهدایه الاثیریه» که شرح ملاصدرا بر کتاب اثیر الدین ابهری و از کتب مشائی بود و نیز کتاب «شرح الاشارات» را که شرح نصیر الدین طوسی بر کتاب مشهور «الاشارات و التنبیهات» ابن سینا بود نزد آیه الله سید احمد خوانساری در تهران خواند. ریاضیات سنتی را هم که مبتنی بر متون اقلیدس بود نزد همان استاد ارجمند فرا گرفت. مهدی حائری «شفا»ی ابن سینا را که یکی از دانشنامه های سطح عالی فلسفه مشّاء است نزد یکی از بزرگترین علمای متأخر فلسفه اسلامی یعنی میرزا مهدی آشتیانی فرا گرفت. میرزا مهدی این کتاب را در قم و تهران به این طلبه جوان و مشتاق آموخت. در مورد فلسفه مکتب ملاصدرا نیز حائری اسفار این استاد و «شرح منظومه» حاج ملا [هادی] سبزواری را که از شارحان ملاصدرا در دوران قاجار بود نزد آیه الله روح الله خمینی که در آن زمان فلسفه و عرفان۱۱ در قم تدریس می کرد فرا گرفت. حائری برای فراگیری نجوم سنتی نزد سیف الله ایسی به مشهد خراسان نیز سفر نمود.

دوره طولانی تلمذ نزد اساتید شهیر، حائری را در فلسفه اسلامی سنتی متبحر ساخت ولی این خاتمه تحصیلات رسمی او نبود. وی که آرزو داشت در زمینه رشته های جدید و شیوه های جاری نگرش به مطالعه موضوعات اسلامی نیز مهارت به دست آورد وارد دانشگاه تهران شد و در سال ۱۹۵۲ دکترای خود را از دانشکده الهیات دریافت کرد. در این دانشکده سعی می شد آموزش های سنتی اسلامی و روش های جدید تحقیق و مطالعه را که از غرب وارد ایران شده بود به یکدیگر پیوند بزنند. تجربه مزبور اشتهای حائری را برانگیخت تا در زمینه تفکر غربی مستقیم تر و موثق تر کسب تجربه نماید. بدین منظور عازم غرب شد و در آنجا بیش از یک دهه برای مطالعه رسمی و نظام مند فلسفه غرب در دانشگاه هایی همچون میشیگان و تورونتو صرف کرد. در آنجا درجه کارشناسی ارشد در  فلسفه را گرفت و پس از آن نیز دکترای فلسفه را در سال ۱۹۷۹ دریافت کرد. وی که در زبان انگلیسی و ابزار فکری اندیشه غرب استاد شده بود در طول سالیان متمادی در دانشگاه هایی همچون هاروارد و جورج تاون در آمریکا، مک گیل در کانادا و آکسفورد در انگلستان نیز به تدریس پرداخت. وی در سال ۱۹۷۹ به ایران بازگشت تا استادی فلسفه اسلامی در دانشگاه تهران را از سر بگیرد و به «انجمن فلسفه ایران»۱۲ ملحق گردد. اگر چه او اکنون رسماً بازنشست شده است ولی هنوز در منزل مسکونی خود در تهران  به تعلیم و تدریس تعـدادی از دانشجویان سطوح عالی مشغول است.۱۳

شخصیت های متعددی بودند که به سنت فلسفه اسلامی تعلق داشتند و به بحث و نظر درباره فلسفه و اندیشه غرب پرداخته اند از قبیل علامه طباطبایی استاد بزرگ فلسفه سنتی، عرفان و تفسیر قرآن که «روش فلسفه رئالیسم»۱۴او پاسخ فلسفه اسلامی به ماتریالسم دیالکتیک مارکسیست ها است. در این فهرست می توانیم شاگرد او آیه الله مرتضی مطهری و فیلسوف اسلامی با استعداد عراقی باقر صدر را نیز نام ببریم. اما هیچ یک از این شخصیت ها اندیشه غربی را دست اول و به زبان اصلی آنها نمی دانستند بلکه از طریق متون ترجمه شده آنها را می فهمیدند. برخی از این ترجمه ها به هیچ وجه دقیق نبودند. تا آنجا که می دانم قبل از مهدی حائری تنها یک شخصیت بود که با وجود تحصیل و رشد در نظام مدارس سنتی در زمینه فلسفه اسلامی به شیوه سنتی تعلیم گرفته و در عین حال اندیشه غربی را بطور مستقیم و دست اول فرا گرفته است. این شخصیت سید کاظم عصار یکی دیگر از اساتید ارجمند متأخر ایران در فلسفه و عرفان بود. اما عصار نوشته های خود را به موضوعات اسلامی سنتی محدود کرده بود. حائری را می توان نخستین فردی دانست که از ایام جوانی از علوم اسلامی سنتی و اندیشه های ابن سینا، سهروردی، ابن عربی، نصیر الدین طوسی، ملا صدرا و دیگران بهره گرفت و در عوالم کانت و هگل و راسل و ویتگنشتاین غوطه ور شد و سپس درباره مشکلاتی که اندیشه غربی آنها را مطرح ساخته بود مطلب نوشت.  بنابراین نوشته های او در عرصه اندیشه اسلامی معاصر از اهمیت خاصی برخوردار است.

در واقع مهدی حائری یزدی یکی از نمایندگان مهم سنت فلسفه اسلامی است. او یکی از فلاسفه اسلامی است که به سنت زنده فلسفه اسلامی تعلق دارد اما به بحث از مشکلات و مسایلی می پردازد که اندیشه غربی آنها را مطرح ساخته است و از چالش فکری غرب استقبال می کند. نوشته های او فقط به امور تاریخی نمی پردازد و صرفاً بازتاب ضعیفی از مفاهیم غربی نیست که به کسوت ایرانی یا عربی درآمده باشد چنان که در بسیاری از کسانی که فلاسفه اسلامی متجدد نامیده شده اند مشاهده می کنیم. حائری اندیشمند معاصر مهمی است که آراء او کاملاً اسلامی و به معنای اصیل کلمه عمیقاً فلسفی است. علاوه بر آن او به زبانی می نویسد که هم برای دانشجویان سنتی فلسفه اسلامی و هم برای کسانی که در مکاتب فلسفی آنگلو ساکسن یا اروپای قاره ای دهه های اخیر پرورش یافته اند جامعیت دارد. مهدی حائری یزدی مقالات متعدد و کتاب های مهمی به زبان فارسی و عربی و چند کتاب هم به زبان انگلیسی نوشته است که از آن میان احتمالاً کتاب حاضر از همه مهمتر است. کتاب های او عبارتند از: «علم کلی»۱۵، «کاوشهای عقل نظری»۱۶، «آگاهی و گواهی»۱۷، که ترجمه و شرح «التصور و التصدیق» ملاصدرا است، «کاوشهای عقل عملی»۱۸ که برخی مسایل فلسفه اخلاق را به شیوه ای که در اندیشه اسلامی بی سابقه است مورد بحث قرار می دهد، «هرم هستی»۱۹ و «متافیزیک»۲۰. وی شرحی نیز به زبان عربی بر کتاب شفای ابن سینا نوشته که هنوز به چاپ نرسیده است.

این آثار به همراه مقالات متعدد، حائری را همچون فیلسوفی ارجمند می نمایاند که در سنت فلسفه اسلامی استوار ایستاده است و در عین حال مسایل عدیده را به شیوه ای مورد بحث قرار می دهد که نمی توان مشابه آن را در آثار اساتید گذشته یافت. وی به معنای سنتی و نه به معنای عادی آن متفکری اصیل و ریشه دار است بدین معنا که به مبنا و ریشه و به اصول رجوع می کند و برای حل مشکلات و وضعیت هایی که اساتید اسلامی قدیم با اکثر آنها مواجه نبودند را به کار می بندد. او از یک طرف به مسایل متعارف فلسفه اسلامی می پردازد و از سوی دیگر مشکلات ناشی از چالش هایی که تفکر فلسفه جدید غرب برای سنت های فکری غیر غربی ایجاد کرده مورد بحث قرار می دهد. حائری استاد اندیشه های تطبیقی نیز هست و همین کتابش برخی از بهترین منابع مکتوب در زمینه فلسفه تطبیقی را با توجه به فلسفه اسلامی و غربی در بر دارد.

اصول معرفت شناسی در فلسفه اسلامی: علم حضوری

کتاب حاضر یکی از مهم ترین آثار مهدی حائری است و به موضوعی در فلسفه اسلامی می پردازد که نخستین بار شهاب الدین سهروردی آن را تشریح کرد. بنیانگذار مکتب اشراق معرفت شناسی خود را بر اساس تفکیک و تمایز میان علم حصولی۲۱ و علم حضوری بنا کرد. حائری کتاب خود را با همین تمایز آغاز می کند و سپس معنای علم حضوری و پیامدهای آن را برای معرفت شناسی، کیهان شناسی، الهیات به معنای اخص و عرفان به تفصیل بیان می کند. وی میان علم مبتنی بر مفهوم شیئی در ذهن که خود غایب از ذهن است و علم مبتنی بر شیئی که خود در ذهن حاضر است و وجود خود شیء از علم به آن شیئ غیر قابل تفکیک است قاطعانه قایل به تمایز است.

نویسنده به شیوه ای استادانه در باب معنای ژرف علم حضوری به بحث می پردازد به نحوی که آن را با معرفت نفس به خود یا علم به ذات یا علم خداوند به جهان و وجود عالم به منزله علم حضوری خداوند مرتبط می سازد. وی مفصلاً درباره کانت، راسل، ویتگنشتاین و کسانی که بدون آگاهی از واقعیت و معنای علم حضوری، معرفت شناسی خود را مطرح کردند به بحث می پردازد. او همچنین با نظر فلاسفه مسلمان مشائی که به جای علم حضوری خداوند، عالم را نتیجه علم خدا به خود دانستند به مخالفت می پردازد. بر اساس نظریه علم حضوری و در ادامه تعالیم سهروردی و ملا صدرا، حائری معنای صدور[یا فیض] را در کیهان شناسی به تفصیل شرح می دهد و آن را با علم حضوری خداوند و فنای  صوفیه که مطابق آن فرایندی معکوس رخ می دهد و نفس انسان دوباره به سوی خداوند باز می گردد مرتبط می سازد.

کتاب حاضر تا حد زیادی با فلسفه تصوف و عرفان نیز مرتبط است. حائری میان زبانی که درباب عرفان است و زبان خود عرفان تمایز قایل است. وی به شیوه ای استادانه بحث های ویلیامز جیمز و و.ت. استیس را درباب فلسفه تصوف به نقد می کشد. بحث حائری از توصیف ناپذیری در تصوف نه تنها آشنایی بر علم و آگاهی وی از تصوف دلالت دارد بلکه حاکی از آن است که او خود به لحاظ وجودی نیز در این مسیر قدم گذارده است. در عین حال تحلیل فلسفی او درباره زبان تصوف در پرتو علم حضوری چشم انداز وسیعی را برای فلسفه تصوف در محیط تفکر غربی می گشاید. در کتاب حاضر خواننده تفاوت ها و مشابهت های میان ابن سینا و کانت، ابن عربی و جیمز و سهروردی و راسل را در مقایسه با یکدیگر مشاهده می کند البته به شیوه ای کاملاً متفاوت با مطالعات تطبیقی سطحی که غالباً در میان محققان شرقی که نسبت به فلسفه غربی احساس حقارت می کنند و یا در میان محققان غربی که معنای تعالیم سنتی و تفاوت میان یک متأله سنتی و یک فیلسوف متجدد غیر الهی را نمی دانند مشاهده می شود. حائری میان دو فلسفه اسلامی و فلسفه غربی به سیر و گشت می پردازد و بنایی می سازد که مکمل قابل توجهی برای سنت زنده فلسفه اسلامی است. در این کتاب خواننده ترکیب پارسایی و پرهیزکاری را با علم و آگاهی و قطعیت فلسفی را با شهود عرفانی مشاهده می کند به نحوی که نویسنده را به خلف ارزشمندی برای حکما و فلاسفه اسلامی قدیم تبدیل می کند. در واقع نویسنده خود تجسم تعلیماتی است که درباره آنها قلم به دست گرفته و به نگارش پرداخته است. او فروتنی را با دقت نظر منطقی و شناخت فلسفی دقیق را با ایمان مذهبی عمیق به هم می آمیزد. شخص او نه تنها صاحب قوای ذهنی توانمندی است بلکه قلبی مملو از عشق به خدا و انسان دارد. او را دانشی است که فقط از مغز نشأت نگرفته است بلکه به قلمرو هوش دل تعلق دارد. حائری از آن نوع فلاسفه سنتی اسلامی است که هم عالم و حکیم و منبع علم و سرچشمه محبت و انسانیت است و هم شخصی است که فلسفه و معنویت در وحدتی خیره کننده در وجود او در هم تنیده اند. بنابراین جای بسی خوشوقتی است که این اثر مهم اکنون در دسترس عموم مردم مغرب زمین قرار می گیرد. امید است که هم پژوهندگان اندیشه اسلامی و هم فلسفه غربی بطور جدی آن را مطالعه کنند زیرا این کتاب قطعاً یکی از محصولات مهم جدید متعلق به سنت زنده تفکر عقلی اسلامی است سنتی که علی رغم فراز و نشیب های روزگار تا امروز به حیات خود ادامه داده است. کتاب حاضر نقش بسیار با اهمیتی را باید ایفا نماید زیرا حکمت هزار ساله ای را که انسان معاصر سخت بدان محتاج است به دیگران عرضه می نماید.

پی نوشتها:

۱- Mahdi Ha'iri Yazdi.The Principles of Epistemology in Islamic Philosophy: Knowledge By Presence. (Albany: State University of New York Press, ۱۹۹۲).

۲- Living Islamic Philosophical Tradition.  //  ۳- Raymond Lull.

۴ـ برای مطالعه بیشتر در باره این موضوع بنگرید به:

H. Corbin, La Philosophie iranienne islamique aux XVIIe et XVIIIe siecles (Paris, ۱۹۸۱); H. Corbin (in collaboration with S. H. Nasr and O. Yahya), Histoire de la philosophie islamique (Paris, ۱۹۸۶); H. Corbin, L'Iran et la philosophie (Paris, ۱۹۹۰); S. H. Nasr, Three Muslims Sages (Delmar N.Y., ۱۹۷۹); M. M. Sharif, ed., A History of Muslim Philosophy, ۲ vols. (Weisbaden, ۱۹۶۳-۶۶); T. Izutsu, The Concept and Reality of Existence (Tokyo, ۱۹۷۱); S. H. Nasr, Islamic Life and Thought (Albany, N.Y., ۱۹۸۱); S. H. Nasr, Islamic Philosophy in Contemporary Persia (Salt Lake City, ۱۹۷۲); and S. H. Nasr, "Theology, Philosophy and Spirituality," in Islamic SpiritualityManifestations, ed. S. H. Nasr (New York, ۱۹۹۱), pp. ۳۹۵-۴۴۶.  //  ۵- School of Illumination.  //  ۶- Science of Mysticism.  //  ۷- The Person emulated.  //  ۸- Transmitted Sciences.  //  ۹- Intellectual Sciences.  //  ۱۰- Highest Authority.  //  ۱۱- Gnosis.  //  ۱۲- Iranian Academy of Philosophy.

۱۳ـ مقدمه کتاب دکتر نصر در زمان حیات دکتر حائری یزدی نوشته شده است. دکتر حائری یزدی در تاریخ ۱۷/۴/۱۳۷۸ در سن ۷۶ سالگی دار انی را وداع گفت.(مترجم)  //  ۱۴ـ منظور کتاب معروف «اصول فلسفه و روش رئالیسم» است که با حواشی استاد مرتضی مطهری منتشر گردید.(مترجم)

۱۵- Universal Knowledge.  //  ۱۶- Investigations of Pure Reason.  //  ۱۷- Concept and Judgement.  //  ۱۸- Investigations of Practical Reasons.  //  ۱۹- The Pyramid of Existence.  //  ۲۰- Metaphysics.  //  ۲۱- Knowledge by Concept or Conceptualization.

منبع: اطلاعات حکمت و معرفت، سال پنجم، شماره ۱۱