فرهنگ امروز/ امیر سلطانزاده:
پول و یهود هر دو کلماتی مخاطرهآمیز محسوب میشوند. این دو کلمه بار سنگینی از جنگ، تمدن، تاریخ و خون را به همراه دارند. بسیاری ترجیح میدهند در مورد این دو کلمه سکوت کنند. تابوهای فرهنگی یا منافع فردی در هر دو گروه منتقد و حمایتکننده مانع از تبیین و بررسی حقیقت امر شده است. در طول تاریخ شبهات بسیاری نسبت به کنترل منابع مالی و به تبع آن قدرت در جهان توسط یهودیان مطرح بوده است. اگرچه شواهدی بر این ادعاها ارائه نمیشود، اما اساساً مورد اقبال و پذیرش اکثریت قرار دارد. در این میان سؤالات بسیاری مطرح است: آیا رباخواران همان یهودیان هستند؟ آیا ربا در یهودیت مجاز است؟ چرا در میان سرمایهداران برجسته همیشه نامهای یهودی به چشم میخورد؟ آیا تأمین منابع مالی جنگها را یهودیان بر عهده داشتند؟ آیا جهانیسازی بر عهدۀ یهودیان بوده است؟ مارکسیسم و شوروی چطور؟ و چندین سؤال مهم دیگر که بدون پاسخ قطعی همچنان مورد گمانهزنی هستند.
در این میان خوانش دقیق تورات میتواند ما را کمک کند. آیا عملکرد یهودیان منطبق بر تاریخ و فحوای تورات است؟ به نظر میرسد تاریخ یهود نیز با تاریخ تورات خود را هماهنگ کرده است. ابتدا پیدایش است و آغاز جهان، سپس سفر خروج فرامیرسد. آغاز امید به سکنی در صحرای سینا، پس از آن سفر لاویان و آوارگی، پس از آن دورۀ اعداد است، زمانهایی که با رشد اقتصادی و جمعیتی یهودیان همراه است و در انتها به سفر تثنیه میرسیم که به زمانۀ ما بیش از همه نزدیک است؛ زمانهایی که اخلاق باید حاکم شود.
در ابتدا یهودیان نیز بهمانند سایر انسانها به مبادلۀ کالا با کالا میپردازند. گاهی از برخی فلزات یا کالاهای خاص بهعنوان پول استفاده میکنند. در این دوران آنها خود را در مسیر تاریخ همراه سایر اقوام میبینند؛ در این هنگام موسی میآید. بهتر است به همان تورات بسنده کنیم و داستانش را پیشفرض قرار دهیم. عبرانیان با رهبری موسی به جمعآوری پول میپردازند. استفاده از بردگان بهمنظور تولید پول بیشتر جایز است، همانند سایر نقاط جهان که آن را جایز میشمرند. در اینجا پول و خون تفکیکناپذیرند. نهایتاً فرعون آنها را به همراه پول، کالا و بردگانی که دارند از مصر بیرون میکند (داستان از اینجا آغاز میشود). در طول مسیر موسی رهبری و مدیریت کار را بر عهده دارد. در این زمان اقتصاد و دین شدیداً با هم آمیخته است و دستورات اقتصادی بهمثابه دستورات مذهبی است. اقتصاد با توجه به شرایط آوارگی با قوانین سفتوسختی شکل میگیرد. عبرانیان سر به شورش میگذارند و مدعی میشوند که از بردگی فرار نکردهاند که ریاضت پیشه کنند. آنها نمیفهمند که زندگی در صحرا نیازمند چنین قوانین سختگیرانهای است. علاقه و گرایش یهود به اشیا شاید نخستین رابطۀ آنها با پول باشد. اشیا برای یهودیان با زندگی مالک آن پیوند جدی دارد؛ اگر چیزی به فروش برسد، قطعاً برای مالکش بیش از پولش ارزشی نداشته است.
بالاخره به مقصد میرسند؛ کنعان آن سرزمین نهایی است. عبرانیان به شادی میپردازند و رسیدن به محلی ثابت را نهایت خوشبختی میپندارند. پس از داستان گوسالۀ سامری، موسی در بازگشت مبهوت میشود، بنابراین قوانینی جدی و بدون استثنا شکل میدهد. او ده فرمان را بهعنوان قوانین اخلاقی جاری بر جامعۀ یکجانشین صادر میکند، قوانینی که به همراه خود ساختار اقتصادی هم میسازد؛ یک روز تعطیلی الزامآور در هفته، پذیرش مالکیت خصوصی، ممنوعیت ساخت اشیای مقدس و دزدی با جنایت یکسان تشبیه میشود...
سکونت دائم در کنعان یهودیان را مجبور به وضع قوانین اقتصادی میکند: مالیات، بودجهبندی. سایر اقدامات پیشگیرانه در این دوران رخ میدهد؛ قوانینی که حدود ۳۰۰۰ سال بعد پایۀ اقتصاد بازار در غرب میشود. یکی از شانسهای یهودیان قرار گرفتن سرزمنیشان بر مسیر تجارت بینالمللی است. بینالنهرین، یونان، مصر و مدیترانه مرزهایی است که روزانه از آنها تجار به سمت کنعان میآیند و میروند. خانهبهدوشان سابق در کنار تجارت به کشاورزی در تپههای حاصلخیز سرزمین جدید روی میآورند. در این زمان هنوز سکه وجود ندارد، آنها بهمانند دوران زندگی در مصر باستان، بر اساس وزن طلا و نقره به دادوستد میپردازند. در میان عبریها قرض دادن بدون بهره نوعی همبستگی قلمداد میشود؛ برای مثال، بابت خرید بذر قرض میگیرند و با محصول سال آتی آن را بازمیگردانند؛ اما برای قرض به غیرعبریها بهرهای معادل سایرین اخذ میکنند.
بالاخره پول پا به عرصۀ تجارت در میان عبرانیها میگذارد. در آیههای (۱۵،۹) کتاب داوران، به شِکِل[۱] واحد پول عبری اشاره شده است. بر این اساس، قوانین ارث نیز کمکم شکل قراردادی به خود میگیرند؛ سهمها مشخص میشود؛ تعهدات مالی شوهران به زنان برای حفظ حقوق آنها تبیین میشود؛ سهم پادشاه از درآمدها نیز مشخص میشود. شکلگیری سپاه و نیاز به حفاظت از مرزها و داراییها، اهمیت تأمین مالی این گروه را نیز برجسته میکند. نظام سیاسی نیز شباهتی به فدرالیسم مدرن دارد. هر قبیله هیئت اجرایی و محکمۀ خود را دارد، اما همه در برابر قانون پادشاه مسئولند.
در دوران داوود قدرت اقتصادی گسترش مییابد. ذوب فلزات ازجمله مس و آهن توسعه یافته و صادرات آنها را آغاز میکند. این کار پول بسیاری به سرزمین یهود جاری میکند. توسعۀ ارضی نیز در کنار توسعۀ اقتصادی برای بهبود شرایط امنیتی در این دوران شکل میگیرد. دوران داوود تا به امروز نیز آرزوی عبرانیان است. تجارت در سرزمین عبرانیان جریان دارد اما کار به دست تجار خارجی صورت میگیرد و یهودیان تنها منتفع این تجارت هستند. مهارت عبرانیان در زرگری و معماری باعث میشود تا تجار آنها را برای کار به سرزمینهای خود ببرند. پادشاه در این دوران مهمترین کار خود را تضمین امنیت میداند. تثبیت امنیت با کمک همسایگان رشد اقتصادی را تداوم میبخشد. آنها بر اساس دستورات سلیمان چنین میپندارند: قوم عبری نمیتواند خوشبخت باشد مگر باقی جهان هم سهمی از ثروت آنها ببرند؛ در نتیجه هر کشاورز عبری بخشی از مزرعه را برای خارجیها نگه میدارد.
در این دوران دین نقش مهمی بازی میکند. معبد بهعنوان محور مرکزی اقتصاد شناخته میشود. هرساله یکششم درآمد ساکنان به معبد تعلق میگیرد. یکدهم هدایا به کاهنان و لاویان داده میشود باقیمانده نیز برای جلال معبد و تهیدستان هزینه میشود. خاخامهای بزرگ از هدایای اصلی بهرهمند هستند. بخشندۀ هدیه نمیتواند آن را بازستاند مگر آنکه با قیمتی بالاتر از بازار آن را بخرد. معبد کمکم به محلی تجاری تبدیل میشود. عبرانیانی که از کشورهای همسایه میآیند در آنجا به گفتوگو میپردازند. در حیاطی روبهروی معبد، قرضدهندگان، زرگرها و معاملهگران سکنی میگزینند.
کمکم مالکیت خصوصی بدون آنکه مقدس جلوه کند، مورد حمایت حکومت قرار میگیرد. هر معاملهای باید در برابر شاهد صورت بگیرد. مستأجر تا زمانی که اجاره میپردازد، میتواند بنشیند و تا وقتی ملک فروش نرفته است، نمیتوان او را از ملک اخراج کرد. کسی حق ندارد تقاضای قرض با بهره کند. گناه درخواست قرض با بهره از برادر یهودی مطابق گناه قرضدهنده است حتی اگر گیرندۀ مال ثروتمند باشد. در تجارت قیمتها آزاد هستند، تنها در مورد اقلام ضروری این قانون جاری نیست. زندگی تحت الزام و دستور فرد دیگر نهی میشود، استقلال فرد ارزش است؛ این موضوع ریشه در تاریخ بردگی آنان در مصر دارد، به همین دلیل است که یهودیان همیشه سعی میکنند کارفرما باشند.
کارگران در برابر کارفرماها مورد حمایت هستند؛ آنها حق اعتصاب دارند ولی پس از حکم دادگاه باید از حکم تبعیت کنند. به کار گماردن کودکان، افراد مسن و کسانی که سلامتی کامل ندارند، محکوم است. همچنان ممنوعیت کار در روز شنبه جاری است. قوانین بسیار دیگری نیز در حمایت از قوم به اجرا درمیآمد؛ مثلاً اگر کسی فقیر شد باید تا زمانی که بتواند روی پای خود بایستد و شغل خود را به دست آورد به او مسکن و غذا داد تا به نحو شایستهای زندگی کند. همچنین برای ثروت محدودیت ایجاد شد: هیچکس نباید چنان ثروتمند شود که بندگی خدا را فراموش کند. بنابراین، حکمی صادر شد: هر ۷ سال صاحب زمین باید محصول را کاملاً به فقرا واگذار کند؛ هر ۴۹ سال کل زمینها به صاحبان اولیه بازگردانده میشد تا کسی زمیندار بزرگی نشود؛ هر ۵۰ سال کلیۀ قرضها بخشیده میشد. این قوانین باعث میشد تا کسی بیحدوحصر توانگر نشود و بردگی و استثمار شکل نگیرد، همچنین وابستگی به زمین کاهش مییافت.
اما پس از درگذشت سلیمان تمامی این قوانین زیر پا گذاشته میشود و هیچیک از قوانین قبلی رعایت نمیشود: ثروتها به نمایش درمیآیند و باعث تحقیر سایرین میشود؛ گلهداری جایگزین کشاورزی میشود؛ صدقهها پرداخت نمیشوند؛ معبد مثل قدیم احترام ندارد. در اینجاست که نیاز به تغییری بزرگ احساس میشود. این دوران مقارن با از میان رفتن کشور عبری است: معبد ویران میشود و عبرانیان آواره در سراسر جهان متمدن آن روز. زندگی خارج از وطن نیازمند نظریههای اقتصادی جدید است. کار، رقابت و همبستگی سرلوحۀ اصلی این تفکر است. روشهای قدیمی تغییر مییابد. خاخامها توصیه میکنند هر کاری که میتوانید انجام دهید تا محتاج کسی نباشید حتی اگر آن کار در شأن شما نباشد. خاخامها نیز مجبور به کار میشوند. دیگر معبد و کشوری نیست تا از مردم مالیات و سهم معبد دریافت شود. تأخیر در پرداخت مزد کارگر جرمی نابخشودنی تلقی میشود، زیرا زندگی در غربت فقر به همراه دارد و نباید کسی را بدون حمایت رها کرد. راه برای تازهواردان یهودی باید باز باشد. آنها اجازه دارند هر شغلی داشته باشند حتی اگر به سایر یهودیان مشغول به آن پیشه خسارت وارد شود. خاخامها حکم میکنند قیمتها نباید زیر قیمت بازار باشد، زیرا باعث ضرر سایر کسبه میشود.
در حدود ۶۰۰ سال قبل از میلاد، سکه پدیدار میشود. قطعات استاندارد طلا و نقره با ارزش ثابت توسط لیدیها ساخته میشود. همزمان در چین و پارس هم سکه رایج میشود. با فتح اورشلیم به دست پارسیان، معبد نیز بازسازی میشود. معبد که از قدیم مرکز اصلی اقتصاد بوده، با گشایش، این نقش را مجدداً بر عهده میگیرد؛ هدایا و صدقات سرازیر میشود. در این زمان بر اثر حملات و کشمکشهای سیاسی بین ایران و یونان و روم، منطقۀ یهودیه چندین بار دستبهدست میشود. این موضوع باعث از رونق افتادن تجارت میشود، اما همچنان ماهیگیری و کشاورزی برقرار است. یکی از راههای باقیمانده برای درآمد، قرض دادن با بهره است. البته قانون سود گرفتن از غیریهود و سود نگرفتن از برادر یهودی همچنان جاری است: «برادر خود را به سود قرض مده، نه به سود نقره و نه به سود آذوقه و نه به سود هر چیزی که به سود داده شود. غریب را میتوان به سود قرض بدهی...» (سفر تثنیه، باب بیستوسوم، ۱۹-۲۰). اساساً قرض دادن با سود به یهودیان ممنوع است، اگرچه قرض به غیریهودیان آزاد است. در این میان یک استثنا وجود دارد: اگر کسی هیچ شغلی ندارد و تنها منبع درآمدش بهره و سود پولش است، این کار برای او مجاز است.
پس از سیطرۀ روم بر اورشلیم و تولد حضرت عیسی (ع)، شرایط کاملاً دگرگون میشود. از این زمان به بعد یهود دیگر مانند قبل نیست، مخصوصاً که در سال ۷۰ میلادی معبد مجدداً ویران میشود. با ویرانی معبد، یهود سرزمین خود را از دست میدهد و مرکزیت تجاری آن نیز از دست میرود. از این زمان به بعد آنها در همۀ دنیا پخش میشوند و سیستم اقتصادی آنها نیز تغییر میکند. مهاجرت کل ساختار را دچار دگرگونی میکند.
با سقوط یهودیه، سازمان اقتصادی نیز متلاشی میشود. خاخامها بهمنظور حفظ سنت یهود، وظایف معبد را به کنیسهها واگذار میکنند و بیش از پیش بر مفهوم صدقه تأکید میشود. در هر جمع یهودی بر اساس نیاز، حداقل قیمتها مشخص میشود. دادگاههایی درونی بین یهودیان ایجاد میشود که به دور از حاکمیت کشور غالب، به دادرسی بین یهودیان میپردازد. رومیان یهودیان را تشویق به تغییر دین میکنند. بسیاری از یهودیان مقاومت میکنند. روم از اصرار دست برمیدارد اما مالیات را افزایش میدهد. سیاست آنها افزایش درآمد امپراتوری است.
با شیوع مسیحیت و پس از به رسمیت شناختن دین مسیح توسط امپراتور روم، کنستانتین، تفاوت بین نظریههای اقتصادی مسیحی و یهودی بیش از پیش آشکار میشود. یکی ثروت را ابزار خدمت به خدا میداند و آن دیگری معتقد است ثروت به رستگاری ضرر میرساند. برخلاف یهود و آیۀ عهد قدیم مبنی بر اخذ بهره از غیریهودیان، مسیحیت با استناد به انجیل لوقا اساس را قرض بدون بهره قرار میدهد: «احسان کنید و بدون امید عوض قرض دهید» (انجیل لوقا، باب ششم، ۳۵).
هدایای یهودیان به افراد یهودی محدود به یکپنجم درآمد میشود؛ اما مسیحیان در بخشش به کلیسا محدودیتی ندارند. کمکم شکاف بیشتر میشود. این نزاع کار را به اتهامات الحاد و کفر میرساند، چیزی که بهای سنگینی دارد. اسقفها بین عبرانیان خوب قدیم و یهودیان ظالم بر عیسی دوران جدید تفاوت قائل میشوند. علیرغم این مسائل، مردم عادی همچنان با یکدیگر معامله و تجارت میکنند. اسقف قسطنطنیه، یهودیان را دشمن خداوند میداند. او یهودیان را به خاطر تجمل و قرض دادن با سود (البته هنوز رایج نیست) سرزنش میکند. سنت آگوستین (فیلسوف مشهور مسیحی) سه گناه بزرگ را چنین اعلام میکند: ۱- شهوت گوشت که البته اجباراً باید تولید شود، ۲- شهوت قدرت که البته باید در خدمت مردم به کار گرفته شود، ۳-شهوت پول که این آخری غیرقابل بخشش است؛ بهعبارتدیگر، پولی که از سود به دست آید برابر است با زنا کردن. آگوستین یهودیان را نمادی از شیطان میداند که مسیح را به صلیب کشیدهاند. با این شرایط بسیاری از یهودیان ترجیح میدهند امپراتوری روم را ترک کنند؛ البته در بیزانس با آنها بهتر رفتار میشود.
در روستاها یهودیان بهمانند سایرین یا مالک هستند یا کارگر روزمرد و به کشاورزی و دامداری مشغولند. کشاورزان یهودی و غیریهودی اگر نتوانند مالیات مورد درخواست حکومت را بپردازند، به بردگی برده میشوند. در این شرایط دشوار اقتصادی، همچنان قانون قرض بدون بهره در میان یهودیان رایج است. در این دوران تجار یهودی با توجیهاتی مبنی بر خطرات کار و دیگر بهانهها، سعی در دور زدن این قانون میکنند. خرید و فروش هر چیزی آزاد است مگر چیزهایی که دیگران حتی غیریهودیان را وادار به اعمال غیراخلاقی میکند؛ مثلاً فروش بت یا هر چیزی که در اعمال بتپرستانه استفاده میشود ممنوع است.
کمکم شبکهای مالی توسط یهودیان شکل میگیرد. از اصفهان تا یونان و بابل و قسطنطنیه، یهودیان بهعنوان حامی مالی و مشاور اطلاعاتی در زمینۀ بازرگانی شناخته میشوند. بزرگترین حسن آنها این است که در تمام سرزمینها با زبانی واحد با هم صحبت میکنند و قوانینی واحد در تجارت با هم دارند. این موضوع یک ویژگی منحصربهفرد برای آنها ایجاد میکند. گسترش تجارت بینالمللی بین پارسیان و اروپا، ابزارهای جدید مالی را شکل میدهد. در این زمان «حواله» ساخته میشود. حواله امکان بستانکار نمودن فرد را محیا میسازد و با انتقال به فرد سوم، این بستانکاری نیز منتقل میشود. یهودیان بهسرعت از این ابزار استفاده میکنند اما دیگران همچنان با دیدۀ تردید به آن مینگرند. جدا از این موضوع، بحث اعتماد در میان است و ضمانت فردی شناختهشده برای فرد بستانکار بسیار اهمیت دارد. زمینها نیز توسط امپراتوری مصادره شده است؛ بنابراین امکان تضمین حوالهها بسیار سخت شده است. علیرغم شیوع حواله و وجود سکه، همچنان تبادل کالا برقرار است.
تلمود برخلاف تفسیر انجیل، ثروتمندان را شماتت نمیکند: ثروتمند ظالم نیست، اما مسئولیتی بیش از دیگران در جهان دارد؛ وظیفۀ توانگر، الهی است و باید تن به آن دهد؛ ثروت ممکن است موجب کبر و غرور شود، اما ثروتمند حق ندارد از طریق نمایش ثروت، دیگران را تحقیر کرده و ایجاد حسادت کند؛ ثروتمند باید فروتن باشد و به دور از کبر ساده زندگی کند؛ چون ثروت از خداوند نشئت میگیرد، پس بخشش آن نوعی قدرت است. صدقه خود بینیازی است و حقیقت زندگی است. هر چیزی در میان یهودیان قابل خرید و فروش است، حتی متون مقدس.
پول ارزشمند تلقی میشود، اما بههیچوجه معادل ارزش زندگی نیست؛ بنابراین حتی با پرداخت پول نیز نمیتوان بهای خون کسی را پرداخت، هیچ راهی جز حلالیت گرفتن نیست. بهجز این موضوع، سایر موارد را میتوان با پرداخت پول به تعادل رساند. اگرچه همچنان عنوان خاخام قابل خریدوفروش نیست، یا کسی نمیتواند شخص دیگری را بفروشد؛ اما برده میتواند آزادی خود را با پول بخرد، یا یک نفر دیگر میتواند با پرداخت پول بردهای را آزاد کند.
مالکیت بخش دیگری از قوانین اقتصادی در یهودیت است، اساس مالکیت مطلق نیست؛ مثلاً میتوان با آبادی یک زمین، آن را به تصرف خود درآورد. اگر سلب مالکیت باعث منفعت بیشتری شود، این حق بیشتری به جمع نسبت به فرد میدهد تا مالکیت بخشی را از او بگیرند. اساساً جرم دزدی از خشونت کمتر است. در تلمود علاوه بر توضیح دقیق حرمت کار در روز شنبه، احترام به مالکیت دیگری بهخوبی بیان شده است؛ همچنین تقسیم اموال با دیگران شایستۀ احترام فراوان است.
یهودیان چون دیگر دور از وطن به سر میبرند، میبایست خود را با قوانین مملکت جدید وفق دهند. آنها سالهاست که آموختهاند به شکل تکهمسری زندگی کنند. اجبار یک زن بدون تضمین اسنادی به او برابر با فاحشهگری تلقی میشود. در همه جا از حقوق زنان در ازدواج دفاع میشود. زنان تهیدستی که توان تهیه جهیزیه ندارند، توسط جامعۀ یهودی آن شهر مورد حمایت قرار میگیرند و برای آنها جهیزیه تهیه میشود.
همچنین قانون ارث بهخوبی تدوین شده است. نحوۀ انتقال دارایی به فرزندان و حتی به همسران دقیقاً مشخص است. در اینجا وارد جزئیات آن نمیشویم، اما به شکل کلی، دارایی نباید به شکلی منتقل شود که یکی از ورثه به فقر و دیگران به توانگری برسند. تعادل در انتقال بر اساس وظایف و نسبت افراد مشخص است.
در دوران هجرت همچون قدیم باید کار کرد. دیگر خاخامها و قضات حق ندارند از عشریه پولی دریافت کنند، آنها نیز باید کار کنند. هیچکس نباید وابسته به صدقه باشد مگر در شرایط ویژه که خود یهودیان به او کمک کنند. اعمال مذهبی اولویت نیستند، حتی خواندن تورات پس از کار صورت میگیرد. درحالیکه قیمت کاملاً مشخص میشود، اما دستمزدها از پیش تعیینشده نیست. تلمود حامی کارگران و مصرفکنندگان است (شاید بتوان نوعی ابتدایی از سوسیالیسم را در آن مشاهده کرد). دستمزد بر اساس تقسیم قیمت تمامشده و سود مشخص میشود. حداکثر یکششم بهای تمامشدۀ محصول باید بهعنوان دستمزد کارگر اختصاص یابد؛ بهعبارتدیگر، ارزش تولیدی بین مصرفکننده و کارگر تقسیم میشود و سود سرمایهدار کمتر است. همچنین کارفرما باید شأن اجتماعی کارگر را نیز به رسمیت بشناسد. او باید شأن کارگر را با خود یکسان ببیند، غذای خود را با او شریک شود و مزد کارگر را به موقع پرداخت کند.کارفرما یا بدهکار حق ندارد برای تأیید حرفش قسم بخورد، بلکه باید شواهد عینی ارائه کند. در این شرایط قضات حکم خواهند کرد.
صدقه همچنان بهمانند دوران سلیمان نبی رایج است. هر فرد یهودی باید یکدهم درآمدش را به جامعۀ یهودی پرداخت کند، این جدا از مالیات است؛ مثلاً هر کشاورز باید یکدهم محصول را به جامعۀ یهودی صدقه دهد، حتی باید یک قسمت از مزرعه را برای درراهماندگان و فقرا رها کند تا از آن بهره ببرند. فرد صدقهدهنده اگر به نیت تظاهر کاری را انجام دهد عملاً معامله کرده است و مستحق جزاست، زیرا این کار نتیجهاش خودبینی است.
دوران زندگی زیر سلطۀ امپراتوری مسیحی بر یهودیان سخت میگذرد. پس از آنکه اسلام پدید میآید و مرزهایش گسترش مییابد، یهودیان به آنها پناه میبرند. البته حتی قبل از اسلام نیز برخی از آنها در شبهجزیره عربستان ساکن شده بودند. اشتراکات دینی میان یهودیان و مسلمانان، زندگی را برای ایشان راحت میکند. اورشلیم و بابل توسط مسلمانان فتح میشود. در دوران خلیفۀ دوم کمکم عرصه بر یهودیان تنگ میشود. آنها باید مالیات سنگینی بیش از مسلمانان پرداخت کنند. آنها کسی را مجبور به تغییر دین نمیکنند اما از غیرمسلمانان مالیات بیشتری میگیرند. قوانین بسیاری علیه اقلیتها اجرا میشود. حکامی که از طرف خلیفه بر شهرها حاکم شدهاند، حق حمل سلاح و سواری با اسب را نیز از سایر دینها سلب میکنند. یهودیان دیگر حق ندارند در محلههای خود زندگی کنند (البته این موضوع از سویی بد نیست بلکه موجب ترغیب آنها به مشارکت در جامعه میشود). علیرغم این قوانین حکومتی، مردم عادی با هم معاملات تجاری را انجام میدهند و تغییری در روند اقتصادی رخ نمیدهد، حتی برخی از یهودیان به سپاه اسلام میپیوندند.
شبکۀ مالی یهودیان مجدداً احیا میشود، این شبکه از بلخ و بخارا و اصفهان تا بغداد و اسپانیا گسترده میشود. یهودیان تبدیل به مشاوران مورد اعتماد حکام در شهرها و کشورهای مختلف میشوند. پس از فتح اسپانیا آنها متون بسیاری را به عبری و سپس به عربی ترجمه میکنند. این موضوع باعث رشد علم در بلاد اسلامی میشود. بسیاری از مسلمانان از اینکه خلفا و حاکمان به یهودیان روی خوش نشان میدهند خشنود نیستند، حتی برخی حکام یهودیان را وادار میکنند تا علامتهایی خاص بر لباس خود بگذارند (این کار بعداً توسط مسیحیان اروپایی نیز بر یهودیان تحمیل شد)؛ اما حتی این موضوع نیز از موقعیت برتر یهودیان در دربار نکاست.
کمکم بغداد تبدیل به مرکز جهان اسلام میشود؛ شهری بزرگ با بیش از ۲ میلیون جمعیت. یهودیان بسیاری از سراسر امپراتوری اسلامی به سمت بغداد سرازیر میشوند. قوانین اسلامی، مالکیت یهودیان بر اموال و املاک را مانند مسلمانان به رسمیت میشناسد. مشاوران یهودی مسئولیت برنامهریزی جمعآوری مالیات را بر عهده میگیرند. صرافان نقش واسطه را برای حاکمان مسلمان بازی میکنند.
شرایط بغداد رو به زوال میرود. در این شرایط یهودیان شهر را ترک میکنند و برای ادامۀ زندگی به سمت مصر و اسپانیا میروند. سلطان حاکم بر اسپانیا، یهودیان از بغداد رسیده را با آغوش باز میپذیرد. به کمک آنها فناوری روز از شرق بهسوی غرب میرود. قرطبه تبدیل به مرکز بزرگ ترجمه و تفسیر و مباحثات علمی میشود. در این دوران بازرگانان یهودی بزرگترین تاجر ادویه به اسپانیا هستند. بنابراین، همچنان نقش مالی یهودیان در اقتصاد حفظ میشود.
اروپا به شکل ملوکالطوایفی اداره میشود. در این زمان یهودیان علاوه بر تیولداری، با قرض دادن به شاهزادگان درآمد کسب میکنند. با توجه به نیاز شاهزادگان و حاکمان به آنها، از حضور یهودیان استقبال میشود، چون آنها با خود پول میآورند. در اروپا یهودیان کمتر از خاورمیانه به کشاورزی میپردازند، زیرا کلیسا زمین را به مسیحیان واگذار میکند و حاضر به واگذاری آن به یهودیان نیست. نگاه جامعه به یهودیان خوب است، آنان را افرادی بادانش و اخلاقگرا میشناسند. در قرن یازدهم مسیحیان شرط کردند که یهودیان علاوه بر مالیات بایستی یکدهم درآمد خود را بهعنوان حقوق گمرکی بپردازند.
قرض دادن کمکم به کار اصلی یهودیان تبدیل میشود. موانع بسیاری که توسط حاکمان و کلیسا برای یهودیان ایجاد میشود در کنار مسائل دینی که مسیحیان را از قرض با سود منع میکند، باعث میشود تا یهودیان به مقصد اول افرادی تبدیل شوند که نیاز به پول و قرض دارند. درحالیکه سود برخی از قرضها به ۶۰ درصد در سال میرسد، اکثر قرضها در قبال ضمانت پرداخت میشود، مگر شاهزادگانی که تنها بر اساس یک قول قرض میگرفتند. تداوم این وضع کار را به جایی میرساند که نام یهود با قرض دادن پیوند میخورد. وقتی میگویند یهودی، اولین چیزی که به ذهن شنونده متبادر میشود، قرض با سود است. عملاً هیچکس جز یهودیان اجازۀ قرض دادن ندارد. منافع تجاری ناشی از خریدوفروش این تعریف را ندارد، اما سودی که بابت قرض گرفته میشود نام ربا بر خود میگیرد. اینطور است که یهودی رباخوار و رباخوار یهودی به اصطلاحی رایج تبدیل میشود.
در دورانی که مدیترانه کلاً در دست مسلمانان است و مسیحیان امکان تردد در جهان را ندارند، یهودیان به یگانه تجار جهان غرب تبدیل میشوند. یهودیان در سراسر جهان حضور دارند. زبان عبری واسطۀ آنها و قوانین اعتماد لازم را برای تجارت ایجاد میکند. در شهرهایی که امکان روابط عادی وجود ندارد، یهودیان نمایندهای در دفتر صرافی خود قرار میدهند تا به امور رسیدگی کند. اختلافات و منازعات بر اساس قوانین تلمود توسط قضات حلوفصل میشود. حوالهها به عبری نوشته میشوند. قراردادها توسط حقوق مندرج در تلمود مورد حمایت هستند. اینگونه است که یهودیان خانهبهدوش کمکم به تجاری خانهبهدوش تبدیل میشوند.
ادامه دارد....