فرهنگ امروز/ آناهیتا مصلحی*:
یوسف نراقی را بیشتر مؤلف و مترجم متون جامعهشناسی بهویژه جامعهشناسی توسعه میشناسیم، اما در دو کتاب اخیر (فلسفۀ علم، ۱۳۹۵ و تبیین و پیشبینی در علم، ۱۳۹۷) او نشان میدهد که در زمینۀ فلسفه علم هم صاحبنظر است.
در این نوشتار نگاهی دارم به کتاب تبیین و پیشبینی در علم که اخیراً از طرف شرکت سهامی انتشار به چاپ رسیده است و بررسی فلسفۀ علم را که یک تألیف عمیق است بر عهدۀ اساتید این رشته از مطالعات میگذارم.
«تبیین و ...» مجموعۀ ۱۲ مقاله در سه بخش جداگانه، با یک مقدمۀ مفید و یک مؤخره بهعنوان نتیجهگیری کتاب است. نخست میخواهم نگاه نسبتاً مفصلی به مقدمۀ مؤلف داشته باشم، چون موضعگیریهای مؤلف در مقدمه، برخی پانویسها و مؤخره در درک و فهم مقالات انتخابی بیتأثیر نخواهد بود. نویسنده در مقدمه میکوشد خواننده را با مفاهیم «تبیین و پیشبینی» آشنا ساخته و برداشت خود از این دو مفهوم را ارائه دهد، آنگاه به توصیف «انواع تبیینها» پرداخته و سپس «تبیین علمی» را بررسی میکند.
میتوان بهصراحت گفت که «تبیین» از نظر مؤلف همان است که همپل و اوپنهایم در رسالۀ معروف خود ارائه میدهند، اما بعداً خواهیم دید که در مرحلهای از این توصیف از همپل فاصله میگیرد.
همپل و اوپنهایم در سال ۱۹۴۸ رسالهای را تحت عنوان مطالعاتی در منطق تبیین منتشر کردند که کلیه نظرات و نوشتههای آن عصر را تحت تأثیر قرار داد. دکتر نراقی دربارۀ اهمیت این رساله بهاختصار میگوید: «اگر بخواهیم تبیین را در بستر تاریخ مرور کنیم، میتوانیم بهسادگی آن را به دو دوره تقسیم کنیم: ۱- تبیین قبل از همپل-اوپنهایم، ۲- تبیین بعد از همپل. در واقع این رساله نقطۀ عطفی در تاریخ تبیین به شمار میرود» (ص ۱۴). واقعیت این است که پس از انتشار این رساله بود که فلاسفۀ علم در تدوین نظریههای علمی از تبیین همت گماشتند.
همپل و اوپنهایم در رسالۀ مشترک خود اظهار کردند که هدف از تبیین (پیشبینی) این است که نشان دهیم یک واقعه (اعم از گذشته یا آینده) موردی از یک قانون کلی است (۱۹۴۸)، چون هر قانون یا نظریۀ علمی مبین نظم دائمی و پایداری بین پدیدهها هستند که از نظر منطقی دارای شکل «قضیۀ کلی است» (ص ۱۵). مؤلف دربارۀ تفاوتهای تبیین و پیشبینی نیز نظر همپل را نقل میکند: «طبق نظر همپل، تبیین و پیشبینی پدیدهای اساساً از نظر پژوهش علمی مشابه هستند، تنها فرقی که بین این دو وجود دارد از نظر زمانی است» (ص۱۵)؛ بدین معنا که تبیین دربارۀ پدیدهای است که در گذشته به وقوع پیوسته است، اما پیشبینی دربارۀ پدیدهای است که در آینده رخ خواهد داد. «یک تبیین وقتی کامل است که بتواند بهعنوان پیشبینی هم سودمند باشد.» (ص ۱۵)
نراقی سپس از همپل نقل میکند که «هر تبیین علمی باید همواره حائز این دو شرط باشد: نخست، مناسبت تبیینی (explanatory relevance) و دوم، شرط آزمونپذیری» (ص ۱۵). همپل از اینگونه تبیینها تحت عنوان «قیاسی-قانونی D-N» نام میبرد که مبتنی بر ساختار استدلال قیاسی است که یکی از مقدمات آن را یک قانون کلی یا فراگیر تشکیل میدهد.» (ص ۱۶)
سپس مؤلف میکوشد در بقیه مقدمۀ کتاب با ارائۀ مثالهایی از همپل، تبیین و پیشبینی علمی را بیشتر توضیح داده و این دو مفهوم را روشنتر سازد. (۱۶- ۱۷)
اگرچه نراقی در مقدمه و مؤخرۀ کتاب، همپل و نظرات تبیین علمی او را قبول دارد و تبیین و پیشبینی را بر مبنای نظر همپل تعریف میکند، اما در مرحلۀ بعدی با تأکید بر این نکته که علوم اجتماعی فاقد «قانون کلی» است، از همپل فاصله میگیرد. دکتر نراقی میکوشد نشان دهد که تقسیم و تفکیک علم به دو مجموعۀ علوم طبیعی و علوم اجتماعی یک تقسیمبندی واقعی و درستی است. او در یک جملۀ کوتاه و مستدل علم را به گونۀ پوزیتیویستی چنین تعریف میکند: «علم چیزی جز آگاهی به روابط علّی نیست» (ص ۲۶۰)؛ و قابل تأمل و توجه است که همین تعریف را در کتابهای«جامعهشناسی و توسعه» (ص ۶۷) و «فلسفۀ علم» تکرار میکند و در مؤخرۀ کتاب حاضر نیز رگههایی از همین مفهوم مشاهده میشود.
اولین مقالۀ کتاب، «تبیین علمی» نوشتۀ میکائیل استرونیز است که میتوان گفت علیرغم حجم نسبتاً کم، مقالۀ پرباری است. استرونیز معتقد است که پس از رسالۀ همپل-اوپنهایم (۱۹۴۸)، «فلسفۀ تبیین علمی در این حالت فروتنانه حرکت کرده است که بیشتر به یک جامعهشناسی کاربردی علمی شباهت دارد تا به پژوهش دربارۀ مجموعهای از هنجارهای برتر.» (ص ۲۰)
استرونیز در این مقاله به «نظریۀ تبیین قیاسی-قانونی (N-D) همپل-اوپنهایم میپردازد و انتقادات وارد بر آن را بررسی میکند. بیشتر نظرات انتقادی که استرونیز مورد توجه قرار میدهد، نقلقولهایی است که سالمون در کتاب بسیار معروف خود، «چهار دهه تبیین» (۱۹۹۰)، به بررسی مبسوط آنها پرداخته است.
مقالۀ دوم این مجموعه، نظریههای تبیین، نوشتۀ ج. راندولف مایس است. راندولف مایس در این مقاله موضوعاتی مانند نظریۀ تبیین همپل، انتقادهای استاندارد از نظریۀ تبیین همپل، تحولات نظریۀ تبیین در دورۀ معاصر، تبیین و رئالیسم علمی، تبیین و تجربهگرایی، تبیین و زبان متداول در فلسفه، تبیین و علم معرفتی؛ تبیین، ناتورالیسم (طبیعتگرایی) و رئالیسم علمی، وضعیت جاری نظریۀ تبیین را مورد بررسی قرار داده است.
مایس در آخرین بخش مقالۀ خود «وضعیت جاری نظریۀ تبیین» اظهار میدارد: «اکثر فلاسفۀ علم با هم توافق دارند که درک و فهم ما از تبیین اکنون بسیار بهتر از سال ۱۹۴۸ است که همپل و اوپنهایم رسالۀ خود را منتشر کردند» (ص ۷۰). باوجوداین، نویسندۀ مقاله معتقد است علیرغم پیشرفتهایی در نظریههای تبیین در این زمینه همچنان اختلافنظر وجود دارد. «این مشاجرهها به نظر نمیرسد که به این زودیها حل شوند؛ بههرحال، خوشبختانه اهمیت پژوهشهای بعدی در ساختار تبیین منطقی و معرفتی مبتنی بر نتایج و پیامدهای این مشاجرات نیستند.» (ص ۷۱)
مقالۀ سوم مجموعۀ حاضر مقالهایست تحت عنوان «نقش قوانین کلی در تاریخ»، نوشتۀ کارل همپل که در تاریخ ۱۹۴۲ منتشر شده است، یعنی شش سال پیش از آنکه رسالۀ مشترک با اوپنهایم به چاپ برسد. تمام تلاش همپل در این مقاله این است که ثابت کند که قوانین کلی کاملاً دارای همان نقشهای مشابهی در تاریخ میباشند که در علوم طبیعی دارا هستند. حتی میتوانند پایۀ مشترکی از رویههای گوناگونی را تشکیل دهند که اغلب بهعنوان ویژگیهای علوم طبیعی در تمییز و تشخیص از علوم اجتماعی تلقی میشوند (ص ۷۳). مسئلهای که در گفتار همپل قابل تأمل است، اینکه همپل ابتدابهساکن «وجود قوانین علمی» را در تاریخ محرز تلقی میکند و صرفاً به نقش چنین «قوانینی» در تاریخ میپردازد (در بررسی مقالۀ «پیشبینی و پیشگویی در علوم اجتماعی» کارل پاپر، به این مسئله دوباره پرداخته میشود).
ویلیام دری در مقالۀ «تبیین چه چیز در تاریخ» عنوان میکند که «نظریۀ تبیین که آن را «مدل قانون فراگیر» مینامم، تحلیل رضایتبخشی از انواع جوابهایی را که مورخان معمولاً در قبال سؤالاتی که با «چرا» و «چگونه» مطرح میشوند، ارائه نمیدهد» (ص۹۴). او اضافه میکند: «بیشک انواع گوناگونی از تبیین چه چیز وجود دارند.» سپس تبیین مفهوم انقلاب را بهعنوانمثال انتخاب میکند و میگوید: در بررسی «تبیین چه چیز» برحسب یک مفهوم نظیر «انقلاب»، لازم است که «نظم و ترتیب» را در تبیین بپذیریم؛ اینکه آنچه اتفاق افتاده عبارت از تکرار پدیدۀ اجتماعی در سطح تعمیم است که بهوسیلۀ اصطلاح مورد نظر، یعنی انقلاب، توصیف شده است. هدف من در بررسی چنین موردی نشان دادن این بود که حتی چنین «نظم و ترتیبی» این ادعا را مورد حمایت قرار نمیدهد که تبیین لزوماً از آنچه باید تحت قوانین فراگیر تبیین شود، استنتاج نمیشود (ص ۹۹).
دری در پایان بحث خود به این نتیجه میرسد که تبیینهای ائتلافی در واقع پاسخی به سؤالات «چه چیز» هستند و نه به سؤالات «چرا» (ص ۱۰۱).
«مسئلۀ دور هرمنوتیک چیست»، نوشتۀ سی. مانتراوینوس، در واقع «بهمثابه برهان استانداردی برای کسانی است که مدعی استقلال علوم انسانی هستند. طرفداران یک روششناسی بدیل برای علوم انسانی، دور هرمنوتیک را یک مسئلۀ هستیشناختی یا یک مسئلۀ خاص روششناختی برای علوم اجتماعی یا علوم انسانی تلقی میکنند». این در واقع برداشت و تعریف مانتراوینوس از «دور هرمنوتیک» است (ص ۱۰۳). او پاراگرفی را در تأیید و توضیح این برداشت خود از چارلز تیلور، یکی از مدافعان متنفذ تأویلگرایی نقل میکند که به این نتیجهگیری میرسد که دور هرمنوتیک یک «دور بستهای را به وجود» میآورد (ص ۱۰۴).
مانتراوینوس در مقالۀ خود مسئلۀ دور هرمنوتیک را با طرح سؤالهای ذیل مورد بررسی قرار میدهد:
۱- آیا دور هرمنوتیک یک مسئلۀ هستیشناختی است؟
۲- آیا دور هرمنوتیک یک مسئلۀ منطقی است؟
۳- آیا دور هرمنوتیک یک مسئلۀ تجربی است؟
۴- چرا مسئلۀ دور هرمنوتیک یک مسئلۀ هستیشناختی نیست؟
۵- چرا مسئلۀ دور هرمنوتیک یک مسئلۀ منطقی نیست؟
۶- چرا مسئلۀ دور هرمنوتیک یک پدیدۀ تجربی است؟ (ص ۱۰۴- ۱۱۶)
و بالاخره به این نتیجه میرسد: «ممکن است بگوییم تا حال امکان نداشت که نشان دهیم که مسئلۀ دور هرمنوتیک یک مسئلۀ هستیشناسی یا منطقی است، اما همه چیز نشان میدهد که این مسئله یک پدیدۀ تجربی است که میتواند در چارچوب روانشناسی زبان و رشتههای مطالعاتی تجربی دیگر مورد بررسی قرار گیرد؛ بنابراین، توانایی آن را ندارد که بهعنوان یک استدلال قانونی برای جدایی و تفکیک علوم طبیعی از انسانی قرار گیرد و نیز توان آن را ندارد که از این ادعا حمایت کند که علوم اجتماعی و انسانی دارای استقلال هستند.» (ص۱۱۶)
کارل پاپر در مقالۀ «پیشبینی و پیشگویی در علوم اجتماعی» میکوشد بهتفصیل و به گونۀ مستند نشان دهد که «پیشبینی» علمی متمایز از «پیشگویی» غیرعلمی است؛ و مترجم در پاورقی همان صفحه (۱۱۹) توضیح مختصر اما روشنگرانهای را ارائه میدهد که در فهم و درک این دو مفهوم در طول مقالۀ پاپر کمک میکند. نراقی میگوید «پیشبینی یک روند علمی است که مبتنی بر قوانین کلی، مشاهده و تجربه است و از یک قطعیت بالا برخوردار است.» اما «پیشگویی یک فرایند غیرعلمی است که مبتنی بر حدس و گمان میباشد، ازجمله کار فالبینها اغلب در این روال بوده و فاقد قطعیت است» (ص ۱۱۹).
هدف پاپر در این سخنرانی* نقد «تاریخیگری» تحت عنوان «سوسیالیسم علمی» یا «مارکسیسم» است. او میگوید که ایدۀ اساسی در تاریخیگری این است که همانطور که علوم تجربی میتواند تحولات منظومۀ شمسی (خسوف و کسوف و غیره) را پیشبینی کند، پس علوم اجتماعی هم میتواند انقلابات اجتماعی را پیشبینی کند. «این نظر موجب پیدایش وظیفۀ علوم اجتماعی شده است» (ص ۱۲۲). «بدین معنا که با مطالعۀ شرایطی که این تحولات تحت آنها بروز میکند، اما بهکارگیری روش مشروط پیشبینی ما را به جایی نمیرساند، چون مؤثرترین جنبههای تحولات تاریخی غیرتکراری هستند، شرایط در حال تغییر هستند و وضعیتی (مثلاً تحت تأثیر اکتشافات نوین علمی) بروز میکند» (ص ۱۲۷).
دکتر نراقی در پاورقی بهدرستی توضیح میدهد که «در واقع اصطلاح تاریخ تکرار میشود» یک غلط مصطلح است و هرگز فرایند تاریخی دو پدیده یا حوادث تاریخی مشابهی دیده نمیشود. برای نمونه، سه انقلاب فرانسه، شوروی و ایران را با هم مقایسه کنید. هریک دارای ویژگیهای منحصر به خود است. تنها مشابهت آنها، اصطلاح «انقلاب» است که ما بر آنها نامگذاری کردهایم (ص ۱۲۶- ۱۲۷). این توضیح مترجم در تأیید گفتۀ پاپر میباشد که «واقعیت این است که میتوانیم خسوف و کسوف را پیشگویی کنیم، اما این نمیتواند دلیل معتبری ارائه دهد که انتظار داشته باشیم که ممکن است انقلابها را هم پیشبینی کنیم» (ص۱۲۷).
بنابراین، میتوان نتیجه گرفت در حیطۀ تاریخ و بهطورکلی علوم اجتماعی نمیتوان قانونی در سطح قوانین علوم طبیعی تدوین کرد؛ و برخلاف نظر کارل همپل، علوم اجتماعی بهویژه تاریخ تاکنون موفق به تدوین قانون نشده و نمیتواند در آینده نیز موفق شود، دقیقاً به دلیل نقص ذاتی است که پدیدههای اجتماعی تکرارپذیر نبوده و نمیتوانند مثل آزمایشهای فیزیکی یا شیمیایی در آزمایشگاههای تحت کنترل مورد آزمایش قرار گیرند (مؤخره، ۲۵۹-۲۶۱).
موریس مندلباوم مقالۀ «واقعیت جامعوی» خود را با بررسی تمایز و تفاوتهای علوم طبیعی و اجتماعی شروع میکند. او توضیح میدهد که نخست، «مفاهیم و روشهایی که در علوم طبیعی به کار میروند بسیار دقیقتر از آنهایی تعریف شدهاند که در علوم اجتماعی به کار گرفته میشوند. دوم، در مورد اهدافی که زمینۀ مطالعۀ این حوزۀ مطالعاتی قرار میگیرند و یا امکان دارد قرار بگیرند، در میان دانشمندان علوم طبیعی کمتر از علوم اجتماعی اختلافنظر وجود دارد. سوم، روابط میان شعب گوناگون علوم طبیعی به نظر میرسد که به آسانی قابل تعریفند و کمتر از علوم اجتماعی مغایرت دیده میشود.» (ص۱۳۷)
مقالاتی که در بخش اول مجموعۀ حاضر آمده، در درجۀ نخست تبیین و پیشبینی در مفهوم همپلی را مورد نظر قرار داده و کوشیدهاند نقصها و کمبودهای اینگونه تبیین را بهنوعی برطرف و تکمیل کنند و در درجۀ دوم، حدود و ثغور علوم اجتماعی و علوم تجربی را روشنتر سازند تا شاید بدین طریق در علوم اجتماعی به یک «یکپارچگی» نائل آیند (مندلباوم، ۱۴۹- ۱۳۸)؛ چون اغلب مشاهده میشود که «یکپارچگی بهگونهای مکرر بهعنوان برنامهای بسیار مهم برای علمای اجتماعی شده است» (ص ۱۳۸).
*****
در بخش دوم کتاب، سه مقاله و مؤخرۀ مترجم آمده است. مقالۀ «اندیشۀ نوین دربارۀ شالودۀ علوم اجتماعی: پدیدۀ ناهمگن اجتماعی»، نوشتۀ دانیال لیتل، میکوشد مطالعات نوینی که در «چند سال گذشته... شاهد مجموعهای از بحثهای نوین و راهگشا دربارۀ ماهیت و سمتوسوی علوم اجتماعی در میان وسیعی از علمای اجتماعی و مورخان مبتکر و نوآور» بوده است، نشان دهد که تجزیهوتحلیلهای نوینی فراهم آوردهاند که از پژوهشهایی در علم اجتماع نشئت گرفتهاند (۵- ۱۶۴).
دانیال لیتل دومین توسعۀ مهم جامعهشناسی معاصر را «روی مکانیسمهای علّی اجتماعی واقعی متمرکز» میداند که چارلز تیلی مطالعۀ سودمندی (Tilly ,۲۰۰۳) در این زمینه انجام داده است (ص ۱۶۶). او در نتیجهگیری مقالهاش میگوید: «دنیای اجتماعی سیستمی از روندهای قانونمند نیست بلکه ترکیبی از انواع گوناگون نهادها، شکلهای متفاوت رفتار انسانی، فشارها و جبرهای طبیعی و محیطی [است که همگی] حوادث محتملالوقوع هستند.» هستیهای دنیای اجتماعی از «نوع وجودهای طبیعی» نیستند و نباید چنین انتظاری هم داشته باشیم. (ص ۱۸۸)
دیوید پاپنیو در مقالۀ «فیزیکالیسم و علوم انسانی» اظهار میدارد که «ما اکنون همگی فیزیکالیسم هستیم، اما در گذشته چنین نبود»؛ آنگاه میکوشد «تقلیلگرایی» را در بافت فیزیکالیسم بررسی کند و اظهار میدارد که فیزیکالیسم استقلال مفاهیم علوم انسانی را تهدید میکند. تقلیلگرایی و مفهوم تقلیلگرایی «التزام تقلیل» موضوع دیگری است که بخش وسیعی از مقالۀ پاپنیو را به خود اختصاص میدهد.
ساندرا میچل در مقالۀ «پیچیدگی و تبیین در علوم اجتماعی» دربارۀ «قوانین از نوع قانون پیشنهادی کندرسه» بررسی مفصلی انجام میدهد و سعی میکند با بازتعریف قوانین شاید که راه گریزی برای وجود قوانین مستحکم در زیستشناسی و علوم انسانی پیدا کند. در پایان مقاله به این نتیجه میرسد که «بدون پیشفرض قوانین کلی و استثناءناپذیر، ما دیگر توانایی این را نخواهیم داشت که با مشاهدۀ یک یا چند نمونه و مطالعۀ چند مورد که هموضعیتهای مشابهی دقیقاً با یک راه و روش مشابهی رفتار میکنند، استنتاجی انجام میدهیم، بلکه در عوض، ما باید اطلاعات و شواهدی را دربارۀ بافتی از محل مورد تأیید به موقعیتهای دیگری انتقال دهیم تا ببینیم چگونه این رابطۀ علّیت مشخصاً در این موقعیتها و شرایط کار میکند.» (ص ۲۵۳)
*****
در بخش سوم:
۱) مؤلف نگاهی به متن انگلیسی کتاب معروف «پاپر و بعد، چهار فیلسوف، علم خردگریز» نوشتۀ دیوید استوو دارد. در این مقاله نراقی کوشیده کتاب مزبور را به طور تلخیصی بررسی کند و الحق معرفی خوب و تحلیل توصیفی قابل تأملی از آن ارائه داده است. به نظر میرسد که جای خالی متن فارسی این کتاب در میان دانشپژوهان ایران بهشدت احساس میشود. ضرورتی نمیبینم که به بررسی این مقاله بپردازم، بلکه علاقه دارم همان جملۀ اختتامیه دکتر نراقی را در اینجا تکرار کنم: «استوو با برهنه کردن امپراتوران فلسفه، خدمت بسیار ارزشمندی برای دانشپژوهان فلسفه انجام داده است.» (ص ۲۷۶)
۲) مقالۀ دوم این بخش، بررسی جامع و انتقادی کتاب «روش علم، بازخوانی اسلوبهای اندیشۀ علمی از عصر روشنگری تاکنون» تألیف دکتر محمد طبیبیان است. نراقی در بررسی این کتاب ضمن نقد دقیق و بیغرضانه، نگاه «ویرایشگرانهای» به متن کتاب دارد و اگر دکتر طبیبیان شانس این را داشته باشد که کتابش به چاپ دوم برسد، پیشنهاد میکنم کتاب را قبل از چاپ دوم بهدقت و بر مبنای بررسی دکتر نراقی ویرایش کند.
در پایان مایلم اضافه کنم که کتاب «تبیین و پیشبینی در علم» برای علاقهمندان به «فلسفۀ علم» مجموعۀ قابل توجهی است بهویژه اینکه دکتر نراقی در انتخاب و ترجمۀ مقالات وسواس لازم را به خرج داده است. خوانندگان کتاب هنگامی که مطالعۀ آن را به پایان میرسانند، به قول مترجم شاید بتوانند «برای بسیاری از سؤالات خود پاسخهای منطقی پیدا کنند» (ص ۷)؛ اما این را هم بگویم که سؤالات جدیدی در ذهنشان مطرح میشود که برای پاسخگویی به آنها به تفکر و تأمل عمیقی نیازمند هستند که شاید نتوانند بهسادگی برای آنها «پاسخهای منطقی» پیدا کنند.
توفیق دکتر نراقی را در زمینههای علمی-فلسفی آرزومندم.
مشخصات کتاب: تبیین و پیشبینی در علم، تدوین و ترجمه : یوسف نراقی، شرکت سهامی انتشار، تهران، ۱۳۹۷
*دانشجوی دکتری پژوهش هنر و مدرس دانشگاه