فرهنگ امروز/ میرجلالالدین کزازی:
گفتوگوهای چالشانگیز سنجشگرانه در میان دو تن در گفتوگو انجام میشود؛ هریک از این دو میکوشند کاستیها، کمبودها و نارساییها را در دیگری بیابند، برجسته بدارند، بر آنها انگشت بنهند. اینگونه از گفتوگو در ادب ایران پیشینۀ دیرینه دارد، این پیشینه بازمیگردد به ایران کهن، ایران پیش از اسلام. ما در سرودههای کهن چالشنامهای را به یادگاری داریم که به زبان پهلوانیک یا پهلوی اشکانی پدید آمده است. این چالشنامه درخت آسوریک نام دارد.
زمینۀ این درپیوسته (منظومه) کمابیش بلند، چالش و چندوچون است در میان بزی با خرمابنی. هریک از این دو خود را میستاید، دیگری را مینکوهد، به آهنگ آنکه خود را برتر از او بنماید، با برهانهای گونهگون. این چالشنامه در ساختار و گونۀ ادبی سرودهای نمادگرایانه است. بز نماد شیوهای از زندگانی ایرانی است که بر پرورش دام بنیاد گرفته است؛ ویژگی ناگزیر این شیوۀ زندگانی کوچ است و رفتن از جایی به جای دیگر، همساز با دگرگونیهای گیتی. این شیوه، شیوۀ کهن زیست بوده است در جهان باستان و از آن میان در ایران. ما هنوز کمابیش در میان پارهای از تیرههای ایرانی این شیوه زندگانی را میتوانیم بیابیم.
خرمابن نماد زندگانی کشاورزانه است؛ ویژگی بنیادین و ساختاری این شیوه از زندگانی کشت و ورز است که برای انجام دادن آن نیاز به ماندگاری و باشندگی در جایی میافتد. از نگاهی فراخ میتوان گفت این شیوۀ زندگانی است که پایههای شهر آیینی (تمدن) را ریخته است.
این کالبد ادبی در ایران نو (ایران پس از اسلام) همچنان پاییده است و سخنورانی آن را در آفرینشهای ادبی خویش به کار گرفتهاند. من تنها به دو سخنور نمونهوار بسنده میکنم، یکی از سدههای پیشین و یکی هم از روزگار ما. سخنور دیرین اسدی توسی است. اسدی توسی -سرایندۀ گرشاسبنامه- چامهسرایی است نامدار و پارهای از چامههای او در چالش و چندوچون سروده شده است، بیشتر در میان چیزها. برای نمونه، در چامهای آسمان و زمین با یکدیگر در ستیز و آویز و چالشند:
کرده است در مراتب هستی خدای ما/ هر سان شگفت بیحد از ارض تا سماء
نتوان شمرد ازین دو که فضل کدام بیش/ کاندر شمارشان نتوان یافت انتها
اندر حکایت است که مر هر دو را گهی/ بُد در سخن جدل ز ره فخر و کبریا
گفت آنکه آسمان به زمین کز تو من بهام/ کم فضل از تو بیش و فراوان به صد گواه
مأوای گوی و چوگان میدان مرمرم/ چوگان ز سیم ساده و گویم ز کهربا
کرسی و عرش و لوح و قلم جمله در من است/ هم خُلد عدن ایزد و هم سدره منتها
جبریل با براق ز من آمدند زیر/ سوی من آمده است به معراج مصطفی
گفتش زمین که این صلف و عجب و کبر چند/ خاموش باش و بس کن ازین بیهده هذا
من خود بهام ز تو که نه بر توست بر من است/هم جن و انس و حیوان هم نبت و هم نما
هم عین آب حیوان هم بحرهای دُر/ هم جمع کان گوهر هم گونهگون غذا ...
سخنور دیگر که از همین روزگار است و آوازهای بلند نیز در این گونۀ ادبی دارد، پروین اعتصامی است. در دیوان پروین سرودههایی گونهگون میتوانیم یافت که بر پایۀ چالش و ستیز در سخن، درپیوسته شده است. من به یک نمونه تنها بسنده می کنم. در یکی از این سرودهها، نخ و سوزن با یکدیگر در کشاکش و چندوچونند:
در دست بانویی به نخی گفت سوزنی/ کای هرزهگرد بیسروپا چه میکنی
ما میرویم تا که بدوزیم پارهای/ هر جا که میرسیم تو با ما چه میکنی
خندید نخ که ما همه جا با تو همرهیم/ بنگر به روز تجربه تنها چه میکنی
ویژگی دیگرسان و بسیار ارزشمند چالشنامه این است که در این گونۀ ادبی، به بهانۀ گفتوگوی دو چالشگر ستیزنده در سخن خواننده، پژوهنده میتواند به آگاهی و شناختی شایسته از دو سوی چالش برسد. تواناییها، ناتوانیها، تنکمایگیها، فزونمایگیها، راستیها، کجیها را نزد دو چالشگر بهروشنی و آشکارگی میتوان یافت.
اما پژوهشی ازایندست در دیوانهای سخن پارسی تاکنون انجام نشده است. این پژوهش میتواند دو بهره و سود داشته باشد: یکی ادبی است، زیرا آنچنانکه گفته شد، این چالشنامه پیشینهای دیرینه در ادب ایران دارد و میتوان با این کندوکاو در دفترهای سخن پارسی سرگذشت این گونۀ ادبی را نشان داد. به گمانم این کندوکاو از دید سخنشناسی و ادبدانی ارزشمند خواهد بود. بهره و سود دیگر فرهنگی و اجتماعی است. با بررسی این چالشنامهها میتوانیم سرگذشت زمینۀ چالش را با رویکرد سنجشگرانه از این دید نیز بکاویم، بررسیم و بشناسیم.