فرهنگ امروز: نسبت بين علم و دين و تعيين قلمرو آن دو، يكى از مباحث اصلى و كليدى فلسفهی دين و علم كلام در عصر جديد است.
امروزه با پيشرفت علوم تجربى، افقهاى جديدى بر روى آدمى گشوده مىشود و شناختهاى تازهاى از جهان پيرامون خود به دست مىآيد كه گاه در ظاهر با آموزههاى دينى چندان سازگارى ندارند.
نمونههای تعارضهای علم و دين
ارائهی نمونههایی از اين دست و بيان راهكارهایى كه براى حل تعارض پيشنهاد شده، نيازمند گفتوگوی مستقلی است؛ اما در اينجا اين نكته را خاطرنشان مىكنم كه اگر منظور از علم در عنوان مورد بحث، فقط علم تجربی (Science) باشد، بحث از «علم و دين» زيرمجموعهاى از مبحث «عقل و وحى» خواهد بود.
مراد از «دين» در مباحث علم و دين
«دين» دارای معانی مختلف و گاه متضادی است كه گاه حدود 500 معنای مختلف در نظرات دينشناسان مطرح شده است؛ ولی با همين حال واژهی دين در بين تودهی مردم و در نگاه نخست، معنايی روشن دارد و كوشش برای تعريف آن، ممكن است ملالآور تلقی شود.
تعريف دقيق دين كاری دشوار بوده است كه يكی از دينپژوهان معاصر میگويد: «شايد هيچ كلمهی ديگری غير از دين نباشد كه همواره و آشكارا خيلی صاف و ساده به كار برود؛ ولی در واقع نمایانگر نگرشهايی باشد كه نه فقط بسيار متفاوتند، بلكه گاه مانعهالجمعاند.»
ما دغدغهی بيان رابطهی علم با اديان جعلی و انحرافی و بشرساخته را نداريم و در اين كار نيز فايدهای نمیبينيم، وظيفهی علمی و عقلانی ما بررسی رابطهی علم با دين حق و معصوم الهی، اسلام است.
منظور ما از دين، مجموعهای از عقايد است كه محور آنها را خدا و ماورای طبيعت به اضافهی سلسلهای از ارزشها و احكام و دستورالعملهای متناسب با آن عقايد، تشکیل میدهد.
اگر منظور از علم به قرينهی مقابله با دين، مطلق دانشهایى باشد كه از راههاى همگانى كسب معرفت حاصل مىشوند، عنوان علم و دين دقیقاً معادل عقل و وحى خواهد بود و در عين حال بيش از 10 تعريف برای «علم» ذكر شده است كه هر يك بُعدِ خاصی از علم را مورد تحقيق قرار میدهد.
برخی از تعاريف به بُعد هستیشناسی علم میپردازد كه بررسی مادی يا مجرد بودن علم، جوهر يا عرض بودن علم را مورد تحقيق قرار میدهد و برخی ديگر به بعد معرفتشناسی علم میپردازند كه به بررسی رابطهی علم با واقع و مباحث مربوط به علم حضوری و تصورات میپردازد.
گاهی بُعد روانشناسانهی علم مورد تحقيق قرار گرفته است كه در آن كيفيت و مراحل تكون علم در انسان را مورد تحقيق قرار میدهد و گاهی بُعد جامعهشناسانهی علم مورد تحقيق است كه چگونگی تأثير عوامل اجتماعی نظير اقتصاد و فرهنگ را مورد كاوش قرار میدهد.
بُعد روششناسانهی علم كه مطالعهی علم را به عنوان مجموعهای از قضايا كه با روشی مناسب، حول يك موضوع مطرح میشود را مورد تحقيق قرار میدهد و اين رويكرد روششناسی در بحث علم دينی مطرح میشود؛ يعنی در امكان علم دينی، روششناسی علم دينی مورد تحقيق قرار میگيرد.
در هر صورت، هرچند واژهی علم، بيشتر شناختهایى را تداعى مىكند كه از راه استقرا و تجربه به دست مىآيند و واژهی عقل، معرفتهاى حاصلشده از راه قياس و استدلالهاى برهانى را به ذهن مىآورد، در كاربردى عام، هر دوى آنها هرگونه معرفت بشرى را زير پوشش خود قرار مىدهند.
ديدگاههاي رابطهی علم و دين
در مورد امكان يا امتناع علم دينی ضمن بيان مطلب فوق، میتوان اظهار داشت كه در مورد رابطهی علم و دين 4 ديدگاه اصلی وجود دارد.
- تعارض علم و دين
به دليل تفاوت زبان علم و زبان دين، نظريهی تعارض علم و دين مطرح شده است؛ زیرا مدعيان اين نظريه معتقدند كه زبان دين، رازگونه است؛ لذا مدعيات آن قابل اثبات يا ابطال تجربی نيستند، در حالی كه زبان علم، صريح و شفاف است؛ لذا مدعيات آن قابل اثبات يا ابطال تجربی هستند.
نتيجه:
اگر زبان دين سمبلیک باشد، در مواردی كه دين از پديدههای طبيعی، تاريخی، علمی و فلسفی سخن میگويد، هدفش بيان واقعيات نيست، پس زبان دين، مطابق اين رويكرد، زبانی شناختاری، معرفتبخش و ناظر به واقع نيست، بلكه صرفاً زبانی نمادين و سمبليك و يا نهایتاً ارشادی و هدايتی است.
- تمايز علم و دين
مطابق اين ديدگاه، هر كدام از گزارههای علم و دين متعلق به حوزهای خاص هستند؛ لذا مقايسهی اين دو با يكديگر بیمعناست؛ زیرا هم موضوع آنها و هم مسائل و پاسخهايشان متفاوت است.
نتيجه:
از نتايج متمايز دانستن علم و دين اين است كه اين دو وظايفی کاملاً نامشابه دارند و راههای کاملاً مستقلی برای شناخت واقعيات هستند؛ لذا نبايد علم و دين را در رقابت يا تعارض با يكديگر قلمداد كرد.
مطابق اين ديدگاه، علم در پی تبيين و تجربهی جهان طبيعت و دين به دنبال بيان معنايی غايی از ماوراءالطبيعه است. علم به چگونگی وقوع حوادث میپردازد و دين به بيان چرايی آنها. سروكار علم با علل پديدههاست و سروكار دين با معنای پديدهها. علم با مسائل حلشدنی سروكار دارد و دين با رازهای ناگشودنی.
- ديدگاه تأييد علم و دين
در اين ديدگاه دين مؤيد فعاليت علمی است، به عبارت ديگر، دين انگيزهای كه به دانش منتهی میشود را تأييد میكند، علاقهی بیحب و بغض به «دانستن» كه منشأ رشد علم است، با تعاليم دينی تحصيل میشود.
مطابق اين ديدگاه، دين چيزی به فهرست كشفيات علمی اضافه نمیكند؛ اما در خدمت علم و پيشرفتهای علمی است و ابزار لازم برای آن را فراهم میكند. دين بيشتر با ريشههای معرفتشناختی كاوشهای علمی سروكار دارد و نه تنها مانع كار علم نمیشود؛ بلكه آن را ارتقا میدهد.
- هماهنگی علم و دين
در اين ديدگاه، علم و دين هر دو ناظر به واقعيت هستند؛ لذا اين دو کاملاً هماهنگ و سازگارند. مطابق اين ديدگاه، دين و علم هر دو حقاند و هرگز نمیتوانند با هم تعارض داشته باشند؛ زیرا «الحق لايضاد الحق بل يعاضده و يشهد له»؛ لذا در اين ديدگاه، اگر تعارضی وجود داشته باشد، اين تعارضها ظاهری است و تعارضات ظاهری قابل حل میباشند.
حجيت تجربه
منظور از علم در عنوان علم و دين، فقط علم تجربى (Science) است، اين در حالی است كه تجربه، يقينآور نيست، بلكه دارای حجيت ظنی است و حجيت و اعتبار آن در همين حد، مورد تأييد و تأكيد دين است. قداست چنين دانشهايی، قداستی ظنی است مثل قداست ساير علوم ظنی.
نظريهی چهارم دارای 4 رهيافت است كه عبارتند از:
الف) هماهنگی وحی با همهی علوم و معارف عقلانی بشر؛
ب) هماهنگی وحی با معارف قطعی بشر؛
ج) هماهنگی وحی با معارف واقعی و درست بشر؛
د) موافقت وحی با روش تحقيق علمی.
يكی از نظريات در مورد رابطهی علم و دين، هماهنگی علم و دين است كه در 4 ديدگاه دستهبندی میشود:
الف) هماهنگی وحی با همهی علوم و معارف عقلانی بشر
البته اين ديدگاه در مورد هماهنگی علم و دين دارای نقدهايی است كه نشان از اين دارد اين نظريه مورد تأييد بنده نيست. اولين نقد وارد بر اين ديدگاه اين است كه لازمهی حقانيت دين و خطاپذيری علوم بشری، وجود تضاد و تعارض ميان علم و دين است كه اصولاً با ديدگاهی كه هماهنگی علم و دين را مدنظر دارد، در تعارض است.
تأثير محدوديتهای تاريخی، اجتماعی، زبانی و معرفتی انسان در ارائهی نظريات علمی قابل انكار نيست، پس خطاپذيری جزء لاينفك معارف بشری است؛ اما دين الهی از محدوديتهای مذكور مصونيت داشته و دارای ويژگی حقانيت و خطاناپذيری است. ثانیاً، خود معارف و علوم بشری نيز با يكديگر ناسازگاریهايی دارند و سازگاری يك انديشه با امور متناقض، فرضی نامعقول است.
ب) هماهنگی وحی با معارف قطعی بشر
دومين رويكرد از نظريهی هماهنگی علم و دين اين است كه وحی با معارف قطعی بشر هماهنگی دارد، نه اينكه با تمام معارف بشری هماهنگی داشته باشد، اين رويكرد نسبت به رويكرد اول، متعادلتر و نزديك به واقع است.
اين نظريه را هم به طور قطع نمیتوان پذيرفت؛ زیرا قطعيت حالت متفكر و انديشمند است نه ويژگی علم. غالباً صاحبان يك عقيده، به عقيدهی خود يقين دارند؛ لذا وحی نمیتواند با همهی انديشههايی كه پيروانش آن را قطعی و يقينی میدانند، هماهنگ باشد.
ج) هماهنگی وحی با معارف واقعی و درست بشر
سومين رويكرد در اين مورد، اين است كه وحی با معارف واقعی و درست بشر هماهنگی دارد؛ ولی اين نظريه فقط در حد يك نظريهی انتزاعی درست، اما كمفايده است و در عالم واقع نمیتوان به اين معارف واقعی دست يافت.
در معرفتشناسی دادهها و معارف حسی و بشری بايد تأكيد كرد كه تشخيص معارف حسی و بشری واقعی از غيرواقعی با ابزارهای علمی موجود كه همان تجربه است، امكانپذير نيست؛ زیرا تجربه ظنآور است و لذا هيچگاه معرفت يقينی نمیدهد.
موافقت وحی با روش تحقيق علمی
برای بررسی موافقت يا مخالفت وحی با روش تحقيقی علمی، بايد تمام روشهای تحقيقی را از لحاظ معرفتشناسی مورد بررسی قرار دهيم؛ يعنی بايد رابطهی وحی را با معرفتهای تعقلی، تجربی و شهودی بررسی كنيم.
همهی دانشهای عقلی با روش تعقلی به دست آمدهاند، وحی اسلامی نه تنها اين شيوه را به رسميت میشناسد، بلكه تنها راه ارزيابی اعتقادات دينی به شمار میآورد، البته موافقت دين با روش فلسفی به معنای پذيرش همهی آرای فيلسوفان نيست.
شيوهی تجربی و رابطهاش با وحی و علوم قرآنی
شيوه و معرفت تجربی، تنها راه تحقيق معقول در علوم طبيعی است و اسلام اين شيوه را نيز به رسميت شناخته است؛ ولی بايد به حيطه و دايرهی معرفتی تجربه هم توجه كرد.
دين، تجربه را معرفتبخش ولی ظنی میداند. در آيات فراوانی از قرآن كريم بر مطالعات تجربی تأكيد شده است؛ ولی بايد در تأثيرپذيری دين از تجربه به اين نكتهی اساسی توجه كرد كه معرفت تجربی، معرفت ظنی است؛ لذا در همين حد ظنی بودن مورد تأييد است.
معرفتشناسی دادههای شهودی و رابطهاش با دين
اسلام، اين شيوه را نيز به رسميت میشناسد؛ اما دستيابی به نتيجهی درست را به وجود برخی از شرايط و نبود پارهای از موانع وابسته میداند. بنابراين، تأييد شيوهی مكاشفهای به معنای موافقت با همهی مشاهدات و مكاشفات عرفا نيست.
رابطهی دين و دانشهای عقلانی
از ويژگیهای انحصاری اسلام، دعوت به تعقل است و نشانهی اين رويكرد وجود 300 آيه از قرآن در دعوت به تعقل و همچنين معرفی كردن عقل به عنوان پيامبر درونی است؛ لذا با توجه به اين سخنان، عقل يكی از منابع دين است، هرچند ابزار فهم ساير منابع نيز هست؛ زیرا «كلما حكم به العقل حكم به الشرع و كلما حكم به الشرع حكم به العقل»؛ لذا عقل برهانی، منبع دين است و همين مسئله راز جاودانگی اسلام و يكی از اركان خاتميت است.