فرهنگ امروز/ حامد زارع
فاشیسمپژوهی یکی از حوزههای تاریخ اندیشه سیاسی معاصر است که در ایران محوبیت ویژهای دارد. کتابهای متعدد و خواندنی درباره فاشیسم به مثابه جنبش و همچنین به فاشیسم به مثابه دولت تا کنون به فارسی برگرداده شده است که در این میان نقش سید مهدی تدینی به عنوان مترجمی که فاشیسمپژوهی را به عنوان رشتهای تخصصی برگزیده و از پراکندهکاری دوری میکند غیرقابل کتمان است. تدینی با تمرکز روی وقایع اروپای غربی بین دو جنگ جهانی و معرفی ارنست نولته به ایرانیان، تا کنون چندین کتاب درباره تاریخ اندیشه فاشیستی و همچنین تاریخ معاصر فاشیسم به فارسی برگردانده است. اما چندی پیش بابک تختی کتابی را درباره فاشیسم ترجمه کرد که بر خلاف کتابهایی که تدینی ترجمه میکند، نقطه عزیمت تاریخی ندارد و پیگرفته از مسئلهای است که همین روزها در حال رخ دادن است و آن هم چیزی نیست جز پدیده ترامپ! به عبارت بهتر علت موجبه تالیف این کتاب ظهور ترامپ بوده است، هر چند بحث از این عجیبترین رئیسجمهور تاریخ ایالات متحده فراتر رفته و سیاست فاشیستی به علت مبقیه کتاب بدل میشود. نویسنده اگر چه در مقدمه کوتاه خود به صراحت اذعان میکند که میخواهد تفاوت تاکتیکهای مشروع لیبرال دموکراسی را با تاکتیکهای ناعادلانه سیاست فاشیسم را متذکر شود تا دونالد ترامپ را به مثابه یک خطر تبیین کند، اما کتابی که در ادامه مینویسد، خواندنیتر از آن است که بتوان آن را محصور در پدیده ترامپ خواند. البته تنها ترامپ نیست که دلهره فاشیسم را در دل نویسنده انداخته است. استنلی نحوه حکمرانی پوتین و اردوغان را نیز مندرج در تحت راست افراطی ارزیاب میکند و اگر کتاب را کمی دیرتر نوشته بود، بوریس جانسون را نیز به این فهرست میافزود. اما همانگونه که ذکر شد، آنچه برای نویسنده مهم است، سیاست فاشیسم است و نه سیاستمداران متمایل به فاشیسم. بدینتریب او در مقدمه خود روشن میکند چه تصور و تصدیقی از فاشیثسم دارد.
جیسن استنلی ابتدا فاشیسم را تعریف میکند و آن را هر گونه ملیگرایی که متکی بر یکی از وجوه مذهب، فرهنگ و یا نژاد است و به نحوی تشدید شونده به غیرتسازی ازیابی میکند. او در ادامه با تفکیک میان دولت (نهاد) فاشیستی و سیاست (ایده) فاشیستی، شرح و بررسی مکانیسمهای تسخیر قدرت و به کارگیری آن در سیاست که الزاما منتج به تشکیل دولت نیست را وظیفه خود میداند. همین تفکیک میان ایده و نهاد او را قادر میسازد تا با عبور از فقدان دولت فاشیستی، خطر سیاست فاشیستی را مورد توجه قرار دهد. به باور نویسنده در این نوع سیاست، درک مردم از واقعیت مورد حمله قرار میگیرد و یک ناواقعیت جایگزین آن میشود. به عبارت بهتر، ایجاد ناواقعیت از مسیر ترک انداختن در درک عمومی از واقعیت و شبههناک نشان دادن آن، مقدمهای برای آغاز سیاست فاشیسم در باورهای عمومی جامعه است. اما ویژگیهای این سیاست چیست؟ استنلی جایگزینی «اخبار جعلی» و مفاهیم برخاسته از «توهم توطئه» به جای «گفتگوی عقلایی»، «اسطورهسازی» به وسیله تخریب فهم همگانی، مقابله با شکلگیری هر دیدگاه انتقادی از طریق «روشنفکرستیزی» و درافتادن با «دانشگاه»، انسانیتزدایی از «اقلیتها» و تقویت غیریتسازیها از طریق تمرکز و تاکید بر تفکیک «ما» و «آنها» از جمله ویژگیهای پایدار و بنیادین سیاست فاشیستی که نویسنده در کتاب خود به آن اشاره میکند.
نویسنده کتاب «ساز و کار فاشیسم» یکی از جملات دونالد ترامپ را مورد تاکید قرار میدهد و با تشبث به آن او را ورزیدهترین و حاضر به یراقترین سیاستمدار فاشیستی حال حاضر دنیای غرب ارزیابی میکند. ترامپ در اوج در کارزار انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در جواب به سئوالی که از او درباره سالهای پیش روی آمریکا، در دوره زمامداری خودش میپرسند میگوید: «این سالها به انداره سالهای ۱۹۳۰ هیجانانگیز هستند» جیسن استنلی بر آن است که ترامپ آگاهانه سالهایی را به خاطر و سپس به زبان آورده است که آمریکا بیشترین همدلی را با فاشیسم داشته است. سالهای که جنبش فرست امریکا که مترجم از آن با عنوان «اولویت آمریکایی» یاد کرده در سراسر ایالات متحده فراگیر بوده است. استنلی در ادامه با عارضه خواندن سیاست فاشیستی، شیوه تبلیغات و عملیات در این سیاست را مبتنی بر غیرانسانی جلوه دادن گروهی از مردم ارزیابی میکند که مبتنی بر آن تفرقه انداختن میان مردم به مثابه یک تاکتیک ویژه فاشیستی وارد میدان میشود. این تاکتیک میتواند به خوبی دوگانهها و غیریتهایی را ایجاد یا تقویت کند که دو جبهه «ما» و «آنها» در برابر هم قرار بگیرند. در واقع ساز و کار فاشیسم چیزی جز تولید همین دوگانه ستیزهجو نیست که با اتکا به آن، رهبری از سوی اکثریت جامعه، اقلیت را از رسمیت انداخته و خواهان تکصدایی و تکنژادی و تکمذهبی میشود.
گذشته اسطورهای، تبلیغات، روشنفکرستیزی، ناواقعیت، سلسلهمراتب، قربانیشدگی، نظم و قانون، دلهره جنسی، سدوم و عموره و arbeit macht frei فصول دهگانه کتاب را تشکیل میدهد که به نوعی شاخصههای سیاست فاشیسم است و نویسنده در هر کدام از این فصول به بررسی آنها میپردازد. او سپس در یک موخره بار دیگر به بنیادینترین اصول سیاست فاشیسم باز میگردد و مینویسد: «مکانیسم سیاست های فاشیستی بر روی یکدیگر بنا شده و هر کدام دیگری را حمایت میکند. آنها از تمایز میان «ما» و «آنها» اسطورهای سرهم میکنند که حاصل اغراقی خیالی از ویژگیهای «ما» ست و «آنها» را خارج از آن قرار میدهد تا خشم و نفرت از نخبگان فاسد لیبرال را توجیه کند. کار این نخبگان چیزی نیست جز تهدید سنتهای اصیل ما و هدر دادن پولی که به سختی برای آن زحمت کشیدیم. آنها، مجرمانی تنبل هستند که آزادی برایشان هیچ ثمری ندارد و البته که سزاوار آن نیستند). «آنها، اهداف مخربشان را زیر نقاب زبان لیبرالی یا عدالت اجتماعی» میپوشانند، اما دلشان در گرو نابودی فرهنگ و سنت است تا «ما» را تضعیف کنند. اما مردمانی هستیم کوشا و گوش به فرمان قانون که آزادی خود را با سختکوشی به دست آوردیم، آنان» اما کاهل، منحرف، فاسد و منحطاند. سیاست فاشیستی در آفرینش چنین تمایزات جذابی میان «ما» و «آنها»، به رغم واقعیتهای عریان، استاد است.»
گفتیم که جیسن استنلی نحوه حکمرانی ترامپ، پوتین و اردوغان و احتمالا بوریس جانسون را ذیل راست افراطی و ملیگرایی خطرساز دستهبندی میکند. البته خود او احتمالا از هر کسی میداند که شاید بر او خرده بگیرند که بیش از اندازه در استدلال خود تندی به خرج داده و یا اعتراض کنند که نمونههای معاصر آنقدرها افراطی نیستند که همسنگ فجایع تاریخی قرار بگیرند. او در پاسخ میگوید: «باید توجه داشت که خطر بهنجارسازی اسطوره فاشیسم جدی است و همواره دچار این وسوهایم که «هنجار» را مصون از خطر بدانیم. وقتی چیزی هنجار است، لازم نیست که احساس خطر کنیم. اما هم تاریخ و هم روانشناسی نشان دادهاند که داوری ما درباره وضعیت بهنجار قابل اعتماد نیست.» نویسنده در پایان از همه میخواهد که حس مشترک انسانی خود را در برابر خطرات مبتنی بر سیاست فاشیسم سرزنده و جنگنده نگهداریم تا از میانمار تا نیویورک شاهد رشد و نضج هیچگونه ایده فاشیستی نباشیم.
مشخصات کتاب:
سازو کار فاشیسم
جیسن استنلی
بابک تختی
۱۷۶ صفحه / ۲۶۵۰۰ تومان
موسسه انتشارات نگاه/ ۱۳۹۸