شناسهٔ خبر: 61949 - سرویس اندیشه

رسالتِ فرزند کشی در تراژدی یونانی؛

مده آ به مثابه یک زن طاغی

مده آ میتوانیم مده آ را زنی الگو برای تمامیِ امروزِ روزِ جهان بنامیم . زنانی که از هر طرف با فشار ها و ظلم های نابرابرانه تهدید میشوند شاید  شخصیت طاغی مده آ بتواند آن ها را از نو بزایَد و آن ها را متذکر به قدرت در حال کمون داخل خویش بکند .

مده آ به مثابه یک زن طاغی

رسالتِ فرزند کشی

نوشته : محمد سجاد فتحی

مده آ از محبوب ترین تراژدی های یونانی نمایشنامه نویس مشهور  اوریپیدس -۴۸۰ پیش از میلاد تا ۴۰۶ پیش از میلاد - است . مده آ نخستین بار ۴۳۱ پیش از میلاد به صحنه رفت . اوریپیدس با خلق یکی از مهم ترین زنانِ فرهنگِ یونانِ باستان سعی بر تشریح فرهنگ رو به زوال آتن داشت . از اوریپیدس ۱۹ نمایشنامه موجود است که از مهم ترین آنان میتوان به مده آ ، الکترا ، زنان تروا ، هلن ، زنان فِنیقی و ..  اشاره کرد .

در این مقال سعی بر این است  مده آ – اوریپیدس -  را به مثابه  یک زن در فرا زنیت خویش ، در کمالِ تلاش برای سوبژکتیو شدن در جامعه زن ستیز یونان باستان  و در کمالِ صُور خویش و به طور کلی اولین جنبش فمنیستی جهان تبیین کنیم .

 شخصیت مده آ آنقدر پیچیده است که ما را وامیدارد تا دلایلی محکم  بر این علتِ فاعله که او را مجبور به کشتن دو فرزند خویش کرد مستدل کنیم . شخصیت مده آ از آن جهت که در نوشتارِ پر طراوتِ اوریپیدس میخوانیم تفاوت هایی چشمگیر در ابتدا و انتهای نمایشنامه دارد . در ابتدا زنی سرشکسته ، مغموم ، ناکَس و ترحم بر انگیز طراحی میشود که دلِ خوانندگان را به عنوان داور و قضاتِ کردارِ شومِ جیسون – شویِ مده آ -  به لرزه در می آورد .

 خواننده در ابتدا اندوهگین از سرنوشت پُر بلای زنانِ تمدنِ آتن میشوند . اوریپیدس به مثابه یک منتقدِ نظریه پرداز به میدان عمل وارد شده و به وسیله سرود همسرایان ظلم و غروبی را که یک زن (بر آن حیث که یه زن است) در جامعه یونانی متحمل میشود به تحریر میکشد  . همسرایان در این نمایشنامه حُکم صدایی فروخفته و سرکوب شُده از تمامی زنانی هستند که خاکسترِ هایی زیر آتش از خشم و کینه نسبت به مردانِشان اند  . همسرایان نغمه های شومی میسُرایند .

همسرایان

فریاد درد و اندوه می شنوم . او با بانگ سوزناک تیره بختی، دردهایش ، زناشویی شومّش و عشق را  که بدان خیانت شده مینمایاند . او که قربانی ستم های نفرت انگیز است .

این سرود به کمال ، پرتره ای است از زنانِ تیره روز آتن در زناشویی شان ، در بیچارگی بر  مردان و در تنهایی شان در روابط عاشقانه و سرکوبشان در جامعه زن ستیز آتن . اما همسرایان نیستند که تنها پرتره زن را به ماهیتِ غمناک خویش نزدیک میکنند ، بلکه مده آ خود شیون میکند و فلاکت خود از زن بودن در این میانه یِ رنج را فریاد میکشد . او خود ، از خیانتی که شویَش با او نموده و همسری دیگر اختیار کرده فریاد میکشد . همو که مده آ – آن عاشقِ سینه چاک برای جیسون - برایَش فداکاری ها کرده او را  از دستِ آئیتیس پدرِ خود رهانیده و  با او فرار کرده ، برای عدم دسترسی پدرش به او و معشوقه اَش برادرش را کُشته و جسد او را شقه شقه کرده به دریا رهانیده است .همو که به دختران پِلیاس _ قاتل پدر و عمویِ جیسون – قبولاند تا پدرشان را  برای رهایی از بیماری پدرشان را شقه شقه کرده و در آب بجوشانند . همو که با تنگنا با شوی و معشوقه اش از با کشتیِ آرگو از میان  صخره های سخت وارد سرزمین کورَنت شده بود . حال جیسون همسری نو اختیار کرده تا برادرانِ فرزندان مده آ باشند و خود بتواند در بستری نو هم آغوشی کند .

نفرت مده آ زبانه میکِشد و شیون کنان این بار خود پرتره مغموم خویش را رسم میکند :

مده آ

ما زنان تیره روزترین ایم .نخست باید جهیز بسیار دهیم به شویی که زمامدار خودکامه تن هامان شود ، این خود خفت آور تر از آن بلای زناشویی ست ؛ و خطر هولناک تری نیز هست ، اینکه مردی نیک مصیب ما میشود یا مردی بد ...

... زن بهتر است بمیرد . آن گاه که مرد از همراهی با زنش خسته می شود ، از خانه بیرون می رود و به یاریِ دوستی یا همراهانی هم سال خویش بیزاری اش را فرو می نشاند ، اما ما زنان تنها باید با یک تن سر کنیم .

مده آ زن را به مثابه یک سوبژه در جامعه نمیبیند . نه آن که نخواهد ببیند بلکه جامعه مده آ و دیگر زنان را  به عنوان اُبژه متعارفی در خویش نمیبیند . گویی موجودی به نام زن یک قضیه مهمله است . زن در این جامعه به زبانِ تند مده آ و همسرایان تعریف مشخصی ندارد و به طوری ست که ماهیت و معنایِ آن در قدرتِ ازلی مردان محو شده است . مده آ برای این گمگشتگیِ وجودِ زن -به مثابه یک زن – در جامعه شیون میکند  . او به عنوان فاعلِ شناساگری در جامعه نمیتواند موجودیت و سوبژه  خویش را باز شناسد . او وجود دارد ولی به دیدارِ دیگران به عنوان یک زن به مثابه یک زن پدیدار نشده است .

 تمامِ تلاش مده آ پدیداری وجود خویش و سوبژکتیو کردن وجود خویش به عنوان زن در جامعه است . زن قبل از مده آ در آتن مثالی ست شبیه به میوه کاج بالای درخت که چشم همگان بر او پوشیده است . همگان میدانند میوه کاجی وجود دارد ولی به موجودیت آن توجه خاصی ندارند ؛ مده آ تلاش میکند میوه کاج را کنده و حتی اگر ضروری باشد – درخت کاجی ( مراد کشتن فرزندان است ) – را قطع کند  تا آن را تمام و کمال به همگان پدیدار کند .

این تلاش برایِ سوبژکتیو شدن مده آ ، جسارتی میطلبد تا عصیان و طغیان او را  از ماده بالقوه به صورت بالفعل در آورد . عصیان همیشه در مده آ بوده است و نفس میکشید . او جوهرا و ذاتا زنی سرکش و طاغی بود ولی با تکلیفی که به او محول شده بود- کشتن فرزندان – باید عصیان را به مرحله فعلیت در آورده و سوژه جدیدی پدیدار میکرد . عصیان برای مده آ تکلیفی از طرف خدایان  بود تا علت غایی خویش یعنی پدیداری زنِ دارای مزایای حقوق بشری امروز را به انجام برساند . این تلاش را برای اثبات وجود خویش آن هم با کشتن فرزندان در لحظه ای که با زهری کشنده نوعروس شویش و پدر عروس را کشته بود و دستانش آلوده به خون دو تن بود ؛ رها نکرد .

رها نکردنِ رسالتِ مده آ برای منزله ای به نام – عصیان – ضروری و دارای اهمیت بود . پیش تر گفتیم در اوایل نمایشنامه مده آ و همسرایان چندین بار از وضع زنان تصویر کرده بودند و به نوعی مده آ خود را قهرمان و مسیح نوظهورِ زنانِ سرکوب شده برای جهانیان میداند .

این جوشِش در شخصیت مده آ بیشتر در خود نمایشنامه و تبادُل سرُود هایش بین او و شویَش تقویت شده و به نقطعه اوج خود میرسد . کما اینکه شاید دریابیم – ایده فرزند کشی – از مده آ در او در اواسط نمایشنامه و حتی در آخرین دَم های تصمیم گیری میانه شک و بی یقینی ست . محمولی که بر موضوع دلالت دارد تا عمل فرزند کشی را تقویت کرده و قتل را به مرتبه موجبه بودن برساند شاید تنها کشمکش های مده آ در میانه نمایشنامه با جیسون شویَش است . جیسون نفرت خویش را به زنان به مرتبه کمال رسانده و حتی آن را در قالب عقده یا حسادتی دیرین نشان نداده و آن را با استدلال های منطقی به اثبات میرساند .

او زن را به مثابه زنیت خویش محو کرده و وجودِ زن را دال و وابسته بر همخوابگی با مرد میداند. شاید چُنین تیری سهمناک است که به قلب دردناک مده آ نشسته است و نشانِ زهرِ چنین تیری ست که در او اثر کرده است و سپس بر او واجب کرده است که جوابی سخت از او و دیگر مردان بابت تنها همین یک جمله بگیرد .

جیسون

... شما زنان بر این باورید که اگر در عشق بخت یارتان باشد ، در همه چیز یارتان است ،اما اگر در آن عشق بد آورید ، زیباترین چیز ها را زشت میبینید .کاش برای مردان راهِ دیگری میبود که بی یاری زنان فرزند به دنیا آورند ،آن گاه در جهان هیچ درد و رنجی نبود

اگر دلیلِ جیسون برای اختیار کردن نوعروس را تنها منطقی دانسته و آن را پیوند خانواده اش و مستحکم کردن روابط فرزندان مده آ با فرزندان کرئون بینیم دلیل منطقی دیگری نداریم تا به جای مده آ – جیسون – را نفرت انگیز ترین فردِ این تراژدی بینیم . جیسون را  از جهت قدر نشناسی به فداکاری های  مده آ در اوایل نمایشنامه پَست و در اواسط نمایشنامه با سخنان نیش دارَش به وجودِ بی مایه زن نفرت انگیز میبینیم . اما جیسون با زهری که مده آ با کشتن نوعروس و پدر زن آینده او بر دلش مینشاند مخاطب را وا میدارد تا جایِ همدردی خواننده برای مده آ به جیسون همدردی ابراز کرده  و جایگاه ها به سرعت تغییر یابد. جیسون در اواخر تراژدی هنوز هم بر پستی مده آ غور کرده او را مستحق بدی ها و اله شر در تمام دوران ها میداند . سخنِ تیزِ اوریپیدس از آنجاست که در اواخر نمایشنامه ، مخاطب برای همدردی دچار نوعی گیجی و عدم انتخاب شده است . تمامی افراد نمایشنامه به نوعی رذل  وپست هستند و نتیجتا مُردابی ست که باید تمام رذل های این تراژدی را در خود فرو کِشَد . مخاطبان از سه دست خارج نمیشوند . یا در اواخر تراژدی محوِ فُرم داستان شده ، همدردی را فراموش کرده و تمام افراد را رذل میداند. یا بر جیسون به عنوان مردی ستم دیده و رنج دیده از سویِ زنِ شرور خویش اشک میریزد و یا بانگ افتخاری بر عصیانِ زنانه و قهرمانانه مده آ میکشد و بر او آفرین میگوید . هنرِ اورپیدس از آن جهت است که افراد و شخصیت های بی کالبد هستند و میتوانیم هر خصلت و فضیلتی را درونشان جاری سازیم . گویی ظرف های متعین و بدون شکلی هستند که به یک میزان میتوانیم بر آن ها نفرت جاری کرده یا احساس همدردی کنیم . هیچ شخصیتی والا  و ابر قهرمان نیست و هیچ شخصیتی آن قدر پست و رذل نیست . مده آ خیانت دیده و جیسون غم دردناکی متحمل شده است . به راستی تصمیم بر اینکه حق با کدام است و کدام یک را میتوانیم قهرمانِ این تراژدی بنامیم سخت و دشوار است و شاید مزیت تراژدی به آن است که قهرمانی درون خودش ندارد . قهرمان ، نویسنده آن است که مردابی تصویر میکند و همه را درونش غرق میکند . قهرمان رومئو ژولیت نه رومئو است و نه ژولیت زیرا هر دو در مردابِ عشق غرق میشوند بلکه قهرمان تنها  شکسپیر است . در اینجا نیز قهرمان نه مده آ برای عصیان خویش و نه جیسون برای تحمل رنج از دست رفتن عزیزان خویش است بلکه قهرمان تنها و تنها تصویر گرِ این اثر است که آن اوریپیدس نام دارد .

ویژگی تراژدی ها را میتوانیم معلق بودنِ فضیلت افراد وشخصیت ها بدانیم .

مده آ شاید قهرمان این داستان نباشد ولی در نوع خود عصیان گر است و موضوع این مقال و هدف از نگارش آن – عصیان – اوست که از دو جا نشات میگیرد یا رسالتی خدایی و پیامی برایِ نجات زنان یا توهمی منجی گونه که هر دو را بررسی خواهیم کرد .

شاید این توهم منجی بودن باشد و یا شاید رسالتی ست شگفت که اوریپیدس به دستانِ خون آلودِ مده آ ارزانی کرده است ، کَما هر آنچه هست من به عنوان یک خواننده نمیتوانم بر این عصیان چشم پوشی کرده ، آن  را از منظر – اخلاق کانتی – ببینم . عصیانِ مده آ از جنس عصیانی اخلاق ستیز بود که باید به انجام میرسید تا مُهر نفرت زنان را بر پیشانی مردان میکوبید . و به همین علت است که مده آ را اولین جنبشِ فمنیستی در ادبیات و فرهنگ میدانیم .

شاید تنها تصویر کهنی ست از قیامِ زن برای دگرگون کردن و تغییر چهره خویش برای دستیابی به صوری نوین که درونش دیگر نه سیاهی و تیره روزی بلکه جسارت و عصیان به منزله یک قهرمان میجوشد .

مده آ هنگامی که فرزندانش را بعد از پیشکش کردن لوا و تاج زهرآگون میبیند به دوراهی اخلاق میرسد . شاید نفس کم میاورد و خود را نمیتواند قهرمان ببیند به خود شتک زده خویش را  بیدار میکند . دوراهی بسان تاریک و سخت که دیگر مده آ و یک زن طاغی و انقلابی درونش پدیدار نیست ؛ بلکه یک مادر نمود داده میشود . شاید این سخن تنها قسمتی ست که مده آ به تمامی نه آن منجیِ زنان بلکه یک مادر است برای فرزندان و به چیزی جز جگر گوشگانش اهمیت نمیدهد .

مده آ

آی آی فرزندانم ، چرا با آن چشم ها به من مینگرید ؟ چرا به من لبخند میزنید ؟ آن آخرین لبخند . آه من چه میتوانم بکنم ؟ زنان ، وقتی به چهره های روشن کودکانم می نگرم ، دلم به این کار نمی رود . هیچ گاه دست به این کار نمی آلایم . ای نقشه های پیشینم ، بدرود . فرزندانم را با خود میبررم . چرا باید  با تیره بختیِ آنان به پدرشان زخم زنم ، و خودم چه درو کنم؟ خرمنی دو چندان از غم . نه مرا یارای این کار نیست  .بدرود نقشه های من ...

این سخنان چون قطعه – سرناد فرانتز شوبرت – غمناک هستند . دوراهی مادری بر سر اخلاق و عصیان است که تحریر شده است  . دوراهی عظیمی که میتوانیم مثال آن را  در فلسفه کیرکگور و رُمان های داستایفسکی که به همین موضوع معروف هستند هم ببینیم ؛ او باید انتخاب کند که امرِ اخلاقی را بپذیرد و پس از چنین کشتار و فاجعه ای با فرزندان خویش به سمت آیگیوس فرار کند و یا رسالت خویش را  کامل کرده ، ضربه نهایی را  به شوی خویش و تمامی مردان زند .

این رسالت ، عصیانی ست بزرگ و تاریخی که هر نَفسی باید از آن درس ها فراگیرد . تراژدی و پالایش رنج از آن جاست که مده آ رسالتی را میگزیند که تمام شانه هایش از آن سنگینی میکند. شاید این انتخاب افسانه ای آید ولی آرمانشهری ست از اوریپیدس بر انسانی طاغی و عصیانگر برای رسیدن به یک  جامعه ی ایده آل که زنان در آن به مثابه یک زن میدرخشند .  .

مده آ بر جواب شویش پس از کشتن فرزندانش میگوید : و  اما درد خوشایند است آن گاه که تو نمیتوانی بخندی  . و مسلما بیانِ چنین جمله ای خود گواه است بر حسادتی که مده آ متصور از آن است بر شوی خویش .

میتوانیم نتیجه بگیریم ماده بالقوه ای که علل فاعلی  بر آن شد تا به صورتِ بالفعلی چون فرزند کشی در مده آ در بیاید  همان سرکوب و بی چیزی زنان است . زن در این اثر هولناک و انقلابی تصویر شده است و حتی جالب تر ازآن پیروز . زیرا مده آ کیفر گناهانش را نمیبیند و با گردونه ی اژدها از صحنه خارج میشود . او به مثابه یه طاغی و رسولِ پیامی مبهم از سوی خدایان که محتوای آن نجات وجودِ زن به مثابه یک زن است قادر به هر نوع قساوتی چون برادر کشی  و فرزند کشی ست . او قادر است و  قدرتی خدایی دارد تا طغیان کند ، اوریپیدس قدرتی لایزال به او هدیه میکند تا  او را چونان ابر انسانان و نیمه خدایان بر پیکره مردان نشاند .

میتوانیم از قدرت خدایی بر مده آ بیشتر گوییم . اگر استدلال کنیم که مده آ زن است . زن  قدرتمند است پس مده آ قدرتمند است میتوانیم  نتیجه بگیریم که مده آ چنین قدرتی را نه در خویش به عنوان سوبژه ای جداگانه و مستقل به مثابه یک آرمانگرا و طاغی بلکه در تمامی زنانِ جهان به عنوان این که فضیلت شجاعت را در خویش گم کرده و به قول سقراط نیاز به تنبیهی دارند تا خودشان را از نو بزایند و این پیشکش را مده آ با قربانی کردن فرزندان خویش به آن ها هبه میکند

اگر با این استدلال بتوانیم شخصیت مده آ را استهزا کنیم به همان اندازه علت میتوانیم  به مده آ آفرین گوییم . و چون انسان در ذات طاغیان را دوست دارد نظر بر آن است که اکثریت خوانندگان پس از اتمام نمایشنامه بر او آفرین فرستاده اند .چه بسیار زنانی که قساوتی سنگین تر از مده آ بر آنان روا شده بود و سکوت را اختیار کرده بودند و به رذالت تن داده بودند . ولی مده آ زنان نیست او جنسِ دیگری ست که در زن طلوع کرده و معنای جدید او را پدیدار کرده است .

او طاغی ست که نمیتواند بر ظلم سکوت روا داشته و موجودیت خویش را انکار کند پس بر شویش فریاد کشیده چنین میکند :

مده آ

من باید به این سخنان توپاسخی در خور می دادم اگر زئوس نمیدانست که تو از من چه چیز ها به کف آوردی و در عوض با من چه کردی  .نه تو و  نه آن شاه دختت نباید امید میداشتید که عشق مرا خوار کنید ، مرا به ریشخند گیرید و پس از آن سعادتمند زندگی کنید .و  نیز کرئون ، آن میانجی زناشویی ، نباید امید میداشت که مرا از این سرزمین براند بی آنکه کیفر بیند  پس باز هم بگو . اگر میخواهی مرا ماده ببر بنام ، یا هیولایی که در کرانه توسکان پدیدار میشود . این ها را دیگر به پشیزی نمیگیرم ، من قلب تو را از سینه ات بیرون کشیده ام 

برای جمع بندی میتوانیم مده آ را زنی الگو برای تمامیِ امروزِ روزِ جهان بنامیم . زنانی که از هر طرف با فشار ها و ظلم های نابرابرانه تهدید میشوند شاید  شخصیت طاغی مده آ بتواند آن ها را از نو بزایَد و آن ها را متذکر به قدرت در حال کمون داخل خویش بکند .