شناسهٔ خبر: 6214 - سرویس علم دینی

گفت‌و گوی مکتوب با دکتر «فنایی اشکوری»؛

بازسازی علوم انسانی

محمد فنایی اشكوری بازسازی علوم انسانی فرضی است که به نظر بنده، معقول و عملی است. بر اساس این طرح، ما ضمن استفاده از علوم انسانی موجود، باید در نقادی، تصحیح و تکمیل آن بکوشیم و در این راه، از سه روش عقلی، تجربی و نقلی (دینی) بهره گیریم. مراد ما از اسلامی‌سازی علوم انسانی نیز همین است.

فرهنگ امروز: نسبت ما با علوم انسانی غربی چیست؟ چه نکات اشتراک و اختلافی وجود دارد؟

آن بخش از علوم انسانی موجود که حاصل عقل و تجربه‌ي معتبر است می‌تواند به نحو مشترک، برای همه‌ي انسان‌ها و جوامع قابل قبول باشد؛ اما آن عناصری که متأثر از باورها، ارزش‌ها و فرهنگ خاص غربی است، برای جوامع دیگر، از جمله جوامع اسلامی، نمی‌تواند مقبول و کارآمد باشد. به طور خاص، آن بخش از علوم انسانی موجود که با عقاید و ارزش‌های دینی ناسازگار است، فی‌نفسه نادرست است و برای جامعه‌ي اسلامی هم پذیرفتنی نیست.

 

شما از عبارت «بازسازی علوم انسانی» در کوتاه‌مدت، به جای تولید علوم انسانی جدید استفاده می‌کنید. مراد از این عبارت چیست؟

ما می‌توانیم با علوم انسانی موجود چهار نوع برخورد داشته باشیم:

الف) علوم انسانی موجود را نادیده بگیریم و کاری هم در این زمینه انجام ندهیم. این فرض ممکن نیست، زیرا زندگی اجتماعی، مدیریت، سیاست، اقتصاد، حقوق، تعلیم‌وتربیت و... بدون علم اجتماع، علم مدیریت، علم سیاست، علم اقتصاد و مانند آن‌ها میسر نیست.

ب) علوم انسانی موجود را بدون چون‌وچرا و تصرف بپذیریم و بر اساس آن، مناسبات اجتماعی را تنظیم کنیم. این کار شدنی است، اما از آنجا که علوم انسانی موجود، دست کم در برخی از موارد، با فرهنگ، باورها و ارزش‌های ما ناسازگار است، نمی‌توانیم با حفظ فرهنگ، باورها و ارزش‌هایمان، آن علوم را هم داشته باشیم. این تعارض از بحران‌های ویرانگری سر در خواهد آورد.

ج) علوم انسانی موجود را نادیده بگیریم و خود به تأسیس علوم انسانی اسلامی اقدام کنیم. به این ترتیب، هم نیاز ما به علوم انسانی تأمین می‌شود و هم از آثار منفی علوم انسانی غربی مصون خواهیم بود. این فرض، به ظاهر معقول و موجه به نظر می‌رسد، اما بدون مشکل نیست. اولاً همه‌ي علوم انسانی موجود باطل و ناسازگار با باورهای ما نیست. بسیاری از یافته‌های این علوم مبنای عقلی و تجربی دارند. بنابراین دلیلی برای کنار نهادن آن‌ها وجود ندارد. ثانیاً تأسیس علوم انسانی از نقطه‌ي صفر، کاری نیست که بتوان در کوتاه‌مدت آن را به فرجام رسانید. قرن‌ها طول کشیده است تا این علوم به شکل فعلی خود رسیده‌اند. از این رو، این طرح اگر هم درست باشد، در کوتاه‌مدت عملی نیست.

د) بازسازی علوم انسانی فرض چهارمی است که به نظر بنده، معقول و عملی است. بر اساس این طرح، ما ضمن استفاده از علوم انسانی موجود، باید در نقادی، تصحیح و تکمیل آن بکوشیم و در این راه، از سه روش عقلی، تجربی و نقلی (دینی) بهره گیریم. مراد ما از اسلامی‌سازی علوم انسانی نیز همین است.

 

برخی معتقدند تمدن جدید غرب برای ساخت خود از علوم موجود در عالم اسلام بهره گرفته است و این گونه نیست که همه‌ي علوم جدید غرب، محصول تمدنی غرب باشد. این گزاره تا چه اندازه صحیح است؟

بنده هم به این مطلب اعتقاد دارم. غربی‌ها چه در علوم طبیعی و چه در علوم انسانی، از اندیشه‌ها و یافته‌های مسلمین بهره‌ي بسیار برده‌اند.

 

دایره‌ي شمول‌گرایی هر یک از معرفت‌های مبتنی بر دین، عقل، تجربه و شهود تا چه اندازه است؟ آیا از یک نسبت مساوی برخوردارند یا خیر؟

ادعای تساوی، دشوار است. عقل و تجربه راه‌های عام و مشترک بشری هستند و جنبه‌ي جهانی (universal) دارند. هر دانشی که از راه عقل و تجربه‌ي معتبر، در هر جای دنیا، توسط هر کسی و با هر انگیزه‌ای تولید شود، در صورتی که مورد نیاز ما باشد، می‌توانیم و باید از آن استفاده کنیم. اما محصولاتي علمی که از فرهنگی به فرهنگ دیگر عرضه می‌شوند، معمولاً خالص و پیراسته نیستند و با عناصر غیرتجربی و غیرعقلانی نیز آمیخته‌‌اند. اینجاست که ما در واردات علم نیازمند چشمی بینا و ذهنی نقاد هستیم.

دین نیز سرچشمه‌ای غنی از معارف است که در حوزه‌های مختلف، حق را به ما نشان می‌دهد و چراغ هدایتش بر همه‌ي ابعاد حیات پرتوافکنی می‌کند. شهود عرفانی البته معرفت‌زا و چشم‌گشاست و گرچه در اختیار همگان نیست و عمومیت ندارد، اما می‌تواند الهام‌بخش و فرهنگ‌آفرین باشد؛ به ویژه اگر با زبان هنر عرضه شود. چه کسی می‌تواند تأثیر شگرف عرفایی همچون عطار، مولوی، سعدی و حافظ را بر فرهنگ ما نادیده بگیرد.

رویکردها و جریان‌های مختلف نسبت به تولید علوم انسانی در کشور کدام‌اند؟

رویکردهای گوناگونی در این باب وجود دارد که بیان تفصیلی آن در این مجال نمی‌گنجد؛ اما به طور عام، مي‌توان به سه رویکرد برجسته اشاره كرد. معمولاً سکولارها با شکل موجود علوم انسانی مشکلی ندارند و نیاز چندانی به تحول در علوم انسانی احساس نمی‌کنند. برخی متشرعان، در علم انسانی موجود حسنی نمی‌بینند و معتقد به کنار نهادن این علوم و تأسیس علوم انسانی اسلامی هستند و در نهايت، دیدگاه اعتدالی، قائل به اصلاح و بازسازی در علوم موجود است.

برخی می‌گویند چون فلسفه‌ي اسلامی (به طور خاص حکمت صدرایی)، بیش از آنکه معطوف به فیزیک باشد، به متافیزیک توجه دارد، عملاً نمی‌توان به وسیله‌ي آن، دست به جامعه‌سازی و به تبع آن، نظام‌سازی و تمدن‌سازی زد. این فرض تا چه اندازه صحیح است؟

 

فلسفه به تنهايی نمی‌تواند منبع نظام‌سازی، به معنایی که در بحث علوم انسانی مطرح می‌شود، باشد؛ بلکه یکی از منابع نظام‌سازی است. بیش از فلسفه‌، اندیشه و تفکر اسلامی، به طور عام منبع نظام‌سازی است. الهیات، فلسفه، عرفان، اخلاق، فقه و تجربه و دانش بشری مجموعاً منابع نظام‌سازی هستند.

 

برای تولید علوم انسانی مبتنی بر پشتوانه‌های هویتی و تمدنی، حوزه باید پیشرو باشد یا دانشگاه؟

بنده بارها در نوشته‌ها و مصاحبه‌ها گفته‌ام که این کار نه از حوزه و نه از دانشگاه، به تنهايی برنمی‌آید. تنها با همکاری حوزه و دانشگاه و با تعامل فعال با مدیریت کشور، این امر به سامان می‌رسد؛ برای اینکه این پروژه دارای ابعاد گوناگون تجربی، عقلی، دینی، فرهنگی و مدیریتی است.

رویکرد مؤسسه‌ي آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) نسبت به تولید علوم انسانی چگونه است؟

بی‌گمان برای ایجاد تحول در علوم انسانی، ما نیازمند آشنايی و تخصص در علوم انسانی موجود و علوم اسلامی هستیم. کسانی که به تحول اعتقاد دارند، بر این قدر متیقن باید اذعان کنند که بدون تخصص در هر دو حوزه، در این باره گامی نمی‌توان برداشت. تکیه و تأکید مؤسسه بر تربیت عالمانی است که در هر دو حوزه توانمند باشند.

در برهه‌ای از زمان، مؤسسه‌ي امام خمینی (ره) دانشجویان زیادی را به کشورهایی چون کانادا، برای ادامه‌‌ي تحصیل اعزام کرد. این امر گویا در حال حاضر کم‌رنگ شده است. آیا این موضوع به تغییر جهت‌گیری‌های علمی مؤسسه برمی‌گردد؟

 

اعزام انبوه هیچ گاه اتفاق نیفتاده است و اعتقاد بر آن نبوده است. مؤسسه در دهه‌ي 70، یک گروه دوازده‌نفری را برای آشنايی با روش تحقیق و مطالعه در دانشگاه‌های غربی، برای کسب تجربه، به کانادا اعزام کرد. چند نفر هم بعداً به انگلستان و یکی دو کشور دیگر اعزام شدند که مجموع دانشجویان اعزامی به خارج به 20 نفر نمی‌رسد. امروزه به دلیل توانمندی‌های داخلی و دسترسی به منابع، نیازی به اعزام دانشجو، به ویژه در حوزه‌ي علوم انسانی، نيست و این ربطی به تغییر جهت‌گیری ندارد.

 

آیا مؤسسه‌ي آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) به عنوان حد واسطی بین دو نهاد حوزه و دانشگاه عمل می‌کند؟

مؤسسه یک مرکز حوزوی است، اما می‌کوشد از تجربه‌های مثبت هر دو نظام استفاده کند. لازم است یادآور شوم که بنده سخن‌گوی مؤسسه نیستم. آنچه به عرض رساندم به عنوان یک ناظر است، اما مواضع رسمی مؤسسه را باید از مسئولان آن جویا شد.

 

منبع: خردنامه111