مقدمه کمبریج بر والتر بنیامین
دیوید فریس
مترجم: زانیار ابراهیمی
ناشر: علمی و فرهنگی
تعداد صفحه: ۳۰ هزار تومان
قیمت: ۲۶۴ صفحه
فرهنگ امروز/ محسن محمودی: والتر بنیامین در ۱۵ ژوئیۀ ۱۸۹۲ در خانوادهای متمول و با عقبهای یهودی در برلین به دنیا آمد. کودکی، دورۀ مدرسه و تحصیلات دانشگاهی بنیامین، از دیدی جامعهشناختی، بهعنوان فرزند یک خانوادۀ متمول آلمانی-یهودی، بسیار عادی طی شد. بعدها در نوشتهای با عنوان «کودکی برلینی در حوالی هزارونهصد» با نگاهی ادبی به این کودکی نگریست که چگونه با مراقبت و رفاه درخور توجه در یک محلۀ ویلایی برلین، به نوجوانی و جوانی گذر کرد.
بنیامین دانشآموختۀ دانشگاه برلین و فرایبورگ و مونیخ و برن است. در دوران دانشجویی به جنبش دانشجویی یهودیهای رادیکال پیوست و همراه با دوست صمیمیاش، گرشوم شولم، بهتدریج به عرفان یهودی علاقه پیدا کرد. از همان آغاز تحصیل دانشگاهی، بنیامین با نگاهی انتقادی به نظام آموزشی دانشگاهی مینگریست. این آگاهی سنجشگر او از دورۀ مدرسه نسبتبه نظام سلسلهمراتبی معمول میان دانشآموز و معلم شکل گرفت؛ نظامی که خود ویژۀ فرهنگ و تربیت پروسی حاکم بر جامعۀ آن روز بود.
بنیامین در ۱۹۲۵ پایاننامهاش برای رسیدن به مقام استادی را با عنوان «خاستگاه نمایش سوگوار آلمانی» به دانشگاه فرانکفورت ارائه کرد، اما چون بهخاطر سبک نامرسوم و شاعرانهاش امکان رد شدنش میرفت، آن را پس گرفت. بنیامین هیچگاه منصب رسمی دانشگاهی نداشت. وی همواره بهعنوان دانشپژوهی مستقل و منتقد و مترجمی آزاد فعالیت میکرد.
در ۱۹۳۳ با قدرت گرفتن نازیها در آلمان، بنیامین به پاریس رفت و در همانجا بود که با هانا آرنت و گروه دیگری از روشنفکران دیدار کرد. در سال ۱۹۳۹ بود که از تابعیت آلمانی محروم شد و مجبور شد در اردوگاه سر کند. در ۱۹۴۰ دعوتنامهای از سوی تئودور آدورنو و ماکس هورکهایمر و انستیتوی پژوهشهای اجتماعی (Institut für Sozialforschung) دریافت کرد. این نهاد بهخاطر فرار از دست نازیها، بهتازگی از فرانکفورت به نیویورک منتقل شده بود. بنیامین تلاش کرد تا از دست رژیم ویشی فرانسه بگریزد و به ایالاتمتحده برود. وقتی به شهر پورتبو (شهری در مرز اسپانیا و فرانسه) رسید، اجازه ندادند وارد اسپانیا شود. حالا اگر بنیامین به فرانسه بازمیگشت، مرگش حتمی بود. صبح روز بعد، جسد بنیامین را پیدا کردند. گویا با خوردن قرص مورفین خودکشی کرده بود. لیزو فیتکو، راهنمای بنیامین برای فرار از گشتاپو در اسپانیا، روایت میکند که او «آنقدر مرفین همراه داشت که میتونست چندبار جون خودش رو بگیره.»
اندیشۀ بنیامین را در دو مرحله میتوان بررسی کرد. کار اولیۀ او مقالۀ مهم «داستان گوته، خویشاوندان انتخابی» (Goethes Wahlverwandtschaften) است که به کتاب «بنیانهای نمایش تراژیک آلمانی» ختم گردید. در اینجا بنیامین در پی آن است که طرقی را به دست دهد که هنر از مسیر آنها، مواضع پراگماتیستی را میپذیرد. هدف اولیۀ او آن چیزی است که خودش «رویکرد سمبلیستی به هنر» مینامد؛ نگرهای که توسط منتقدان اظهار شده یا در خود تولیدات هنری به کار بسته شده است و مطابق آن، هنر ارتباط جادویی با ساختارهای ذاتی واقعیت را پدید میآورد. چنین رویکردی ممکن است در یک تقدیرگرایی موهمپرستانه ظاهر گردد یا همانگونه که در نمایشنامههای بزرگ قرن هفدهم دیده میشود، ایمان ابلهانه به ظرفیت هنر در تسخیر تقلیدی آفرینش خداوند باشد. آنچه بهکلی با این تلقید در تنافر است، چیزی است که بنیامین «مالیخولیا» نامیده است؛ یعنی تشکیک در مورد ادعاهای علم و معرفت تجربی.
بخش دیگر کارهای بنیامین مربوط به این است که با دقت هرچهتمامتر، چگونگی تلقی از هنر بهعنوان هویت سیاسی را ترسیم کند. این طرح موضوعی است در شرح و تبیین اینکه اساساً هنر چگونه خود را در حوزۀ عمومی متجلی میسازد و چگونه بهصورت آگاهانه خود را با تضادهایی که بر آن حوزه حاکم است، همآوا میکند یا نمیکند؟ این مبحث دو جنبه دارد: نظریۀ تکنولوژی و نظریۀ تاریخ. اثر عمدۀ بنیامین در مورد هنر تکنولوژی کتابی است به نام «اثر هنری در دورۀ بازتولید مکانیکی آن» (Das Kunstwerk im Zeitalter seiner technischen Reproduzierbarkeit) که اولینبار در ۱۹۳۵ منتشر شد.