فرهنگ امروز: متن زیر بخش اول مصاحبه مفصلی است با بهروز فرنو، محقق، کارشناس فرهنگی و عضو هیئت مدیره بنیاد حکمی و فلسفی فردید که در آن به نسبت میان مشکلات روز و مسائل زمانه با آشفتگی تفکر و کلام پرداخته است.
- جناب فرنو آیا درست است که شما به تبع مرحوم فردید و همراهان او، در مواجهه با هر مشکلی، حتّی مسائل سیاسی اقتصادی روز، به تامل در افکار،احوال و فرهنگ عمومی، اجتماعی اصرار دارید و تحقیقات حکمی را اقتضای طرح درست مسائل میدانید؟ همچنین، به سبب نسبت تفکر و کلام، حتّی دقّت در الفاظ و معانی و سابقه اصطلاحات رایج را نیز ضروری محسوب میکنید؟
- بله، تامل در الفاظ، معانی و ریشههای مشترک آنها و از آنجا تحقیق در سابقه کلمات و اصطلاحات، برای درک وضع و آثار آنها در سیر تفکر، ضروری است. از طرف دیگر بدون تحقیق و تذکّر نسبت به سیر تفکر و مبانی فرهنگ عمومی در وضع کنونی، پرداختن به علل اساسی مشکلاتّ و ملاحظه کنه مسائل، ممکن نیست. چه هر یک از مشکلات سیاسی یا اقتصادی امروز، بی نسبت با مسائل کلّی افکار و احوال آدم و عالم کنونی نیست و برای طرح درست مسائل اجتماعی، نا گزیر باید از ماهیّت ابتلائات فکری و حجب و انگارههای غالب و عارض بر فرهنگ عمومی و احوال بشر کنونی، پرسش کرد و بدون این تامّلات حکمی، مواجهه درست، عمبق و اصولی با مسائل روز کشور، اعم از مشکلات سیاسی، اقتصادی، خارجی، داخلی و حتی فساد اجرایی، امکان پذیر نیست.
- خوب ممکن است، ارتباط مابین این گونه تاملات کلّی و مسائل روز را بیشتر توضیح دهید و بفرمایید، چرا فکر می کنید چنین تحقیق و تاملی صورت نگرفته، یا نمیگیرد؟
- مسئله این است که عدم تامّل در کلام و تفکر، مانع تحقیق نسبت به مبانی مسائل و کنه مشکلات اجتماعی است. من سعی میکنم که موضوع را طی این گفتگو، متناسب با سوالهای شما و با استفاده از روش رفتن از جزء به کل و بازگشت از کل به جزء، تفصیل دهم و حجب و موانع این تحقیق و تامّل را در حدّ بضاعت توضیح کنم.
عرایضم را از ذکر مشکلی، کاملاً محسوس، شروع میکنم که به مسائل این ایّام باز میگردد. در روزهای قبل سال نو تا شب عید، مشکل عمده مردم گرانی و تورم قیمت مایحتاج عمومی و از آن جمله قیمت میوه بود. حالا گذشته از مسئله تحریمها و نوسان ارز، در همان ایام، گزارشی راجع به قیمت سیب، به عنوان یک محصول کاملاً داخلی، از اخبار صدا و سیما پخش شد که به مشکل تورم بیش از پنجاه درصدی قیمت این میوه، فقط در میدان مرکزی ترهبار تهران اشاره داشت. یعنی سود عمدهای که از جیب خریدار کسر و نه نصیب باغدار و تولید کننده میشود و نه حتی نصیب مغازهدار و فروشنده، بلکه تماماً عاید دلالها و واسطهها میشود؛ کسانی که نه مالیات آن سود را، چنان که باید، میدهند و نه سهم قابل توجهی در توزیع و عرضه میوه دارند. مشکلی که در روز درخت کاری، از سوی رهبر انقلاب و بعد از سوی رئیس جمهور هم گوشزد شد.حالا اگر این سود را که طبق گزارش سیما، برای متوسط هر کیلو سیب، بین سه تا پنج هزار تومان است، در کلّ عرضه سیب و سایر میوهها طی سال در نظر بگیریم، ببینید چه رقم عظیمی از این اقتصاد تورمی و تحت تحریم کشور، در حال هدر رفتن است. حالا اگر مقادیر قابل توجه ضایعات میوه که به جهت انحصار، امکان عرضه به قیمت مناسب را پیدا نمیکند به موارد مشکل بیافزاییم و همچنین اگر این مشکل را نسبت به سایر اقلام خوراکی، مثل گوشت، مرغ، تخم مرغ، روغن، یا حتی تولیدات صنعتی مثل خودرو، در نظر بیاوریم، متوجه میشویم که اقتصاد کشور از چه بیماری مهلکی رنج میبرد. البته این بیماری اقتصادی تنها مشکل این دولت و آن دولت نیست، چون من تا جایی که به خاطر دارم، چه قبل چه بعد انقلاب، همواره مشکل دلالها و واسطهها از مسائل اساسی اقتصاد کشور بوده است؛ با این تفاوت که آثار آن در روزگار تحریم و گرانی قیمتها گزندهتر است. حتی میتوان گفت که این بیماری به نحو ناهنجاری در تمام شهرهای جوامع در حال توسعه، به جهت وضع تحمیلی اقتصادهای قدرتمند جهانی، شیوع دارد. از این جهت مکزیکوسیتی، بوینس آیرس، ریودوژانیرو، دهلی، اسلامآباد، قاهره، استانبول و اغلب شهرهای در حال توسعه، به رغم برخی اختلافات ظاهری، کم و بیش به این معضل و سایر مشکلاتی که تهران با آن روبرو است، دچار هستند. حتی میتوان گفت که در شهرهای توسعه یافته هم صورت پیشرفته این دلالی که در بازار بورس و سهام رواج دارد، خود معضلی است که البته در مناسبات سرمایهداری پیشرفته به مرور ایّام ظاهری به سامان پیدا کرده، راهکارهای دوام فعلی خود را یافته است؛ هرچند که تعارض مابین تولید کنندگان حقیقی و دلالان تجارت پیشه، همواره بخشی از وجوه عمده بحران در اقتصاد مدرن بوده است. حتی از جمله علل عمده اقتصادی بروز جنگ جهانی دوم نیز تعارض و مقابله تولید کنندگان صنعتی و زراعی در آلمان و متحدان آن، در برابر قدرتهای مالی تاجر پیشه و دلال، مثلاً در انگلستان، آمریکا و اکثریت جامعه یهودیان صراف و بانکدار متنفذ بین متفقّین، شمرده میشود.اما بحث اینجا است که چرا راهکارهایی که ما بخصوص بعد از انقلاب برای سامان دادن به چنین اقتصاد ناهنجاری پیش گرفتیم، مشکل را کاهش نداده است؟ حال آن که از قبل انقلاب، در مواردی که آمریکاییها طبق اصل چهارم ترومن، برای اصول اصلاحی انقلاب سفید، در دوره ستمشاهی، طراحی کرده بودند، یکی هم تشکیل تعاونیهای روستایی بود که وظیفه آنها تامین امکانات و وسایل مشترک برای جمع آوری محصول زمینها و باغهای کوچکی بود که بخصوص بعد اصلاحات اراضی، امکان رساندن مستقیم محصول خود به شهر را نداشتند. حتّی فروشگاههایی هم تحت عنوان شهر و روستا در شهرها ایجاد شد که محصولات روستایی، خصوصاً محصولات تعاونیهای روستایی را مستقیم در شهرها عرضه کنند و در کل از سلفخری، دلالی و سوداگری واسطهها، در اقتصاد کشور بکاهند. لیکن از آنجا که اغلب این اصول اصلاحی در نظام مسخ شده شاهنشاهی، وضع درست خود را پیدا نکردند، تاثیر معکوس به جای گذاشتند و عملاً واسطهها و دلالانی چون هژبر یزدانی که از دربار حمایت میشدند، زمام اقتصاد کشور را در دست داشتند. به علاوه واسطهها و دلالانی که امتیاز واردات محصولات برندهای پر طرفدار خارجی را داشتند، نیز سهمی قابل توجه از خوان گسترده واردات یافتند. همین اقتصاد نابسامان ستمشاهی نه تنها باعث شد که اصلاحات آن زمان به جایی نرسد، بلکه با افزایش فاحش اختلاف طبقاتی موجب شد زمینه سقوط نظام شاهنشاهی نیز فراهم شود. از بعد پیروزی انقلاب تعاونیهای مختلف تولید، توزیع و مصرف تشکیل شد که وظیفه آنها تولید با امکانات مشترک و توزیع عادلانه و مستقیم محصولات بود. حتّی در خصوص انتقال و عرضه مستقیم میوه، میادین محلی در نقاط مختلف شهر ایجاد شد که میوه و ترهبار را مستقیم و ارزانتر به دست مصرف کننده برسانند. خب با گزارشی که پخش شد، مشخص شد که هیچ یک از تمهیداتی که قبل و بعد پیروزی انقلاب انجام شده، موفقیت چندانی در کاهش مشکل و رفع انحصار عرضه میوه، در میدان بارفروشان تهران، نداشته است؛ چرا؟
- خب حتّی اگر وضع کلّی و جهانی این مشکل را هم در نظر بگیریم باز مشکلی است اقتصادی، البته از موضوعات اقتصاد کلان و اجتماعی. پس با فرهنگ، تفکر، زبان و زمان چه نسبتی دارد؟
- عرض من همین است. ملاحظه کنید من نمیخواهم که مشکلات یا قصور این دولت و آن دولت را در عرصه اقتصادی توجیه کنم. بلکه میخواهم بگویم که این قصور صرفاً اجرایی و اقتصادی نیست و به این دولت هم منحصر نمیشود. چون ناشی از غفلتی است که ما نسبت به کل مسائل اقتصاد بحرانی عالم مدرن و از آنجا مشکلات اقتصاد کشورهای در حال توسعه داریم؛ بحران اقتصادی و مشکلاتی که با تمرکز سرمایه، سود و انحصار آن، به شکل خاص و بهنجار آن در جوامع توسعه یافته یا به صورت ناهنجار آن در ممالک در حال توسعه، پیدا شده است. بحران تمرکز سرمایه که بی نسبت با غلبه مرابحه در دنیای جدید نیست؛ آنچه خود نتیجه دنیابینی، دنیاداری و رواج کنز و ربا، به معنای رایج در عصر جدید و کنونی است. این معنی را به تناسب سوالهای شما در ادامه بحث توضیح خواهم داد. فقط اینجا تاکید میکنم که مشکلات عمیق اجتماعی، ریشه در وضع و احوال آخرالزمانی امروز عالم و آدم دارد که صورت خاص آن به تناسب شرایط و احوال، در برابر ما قرار گرفته است و ما برای مقابله اصولی با این مشکلات هر چه بیشتر نیازمند تحقیق تامّل خودآگاه و حکمی هستیم.
- در پاسخ به سوالهای قبل، به احوال آخرالزمانی عالم کنونی اشاره کردید و نسبت مسائل روز کشور با آن، ممکن است بیشتر توضیح دهید؟
- الهی عظم البلاء و برح الخفاء و انکشف الغطاء و انقطع الرجاء و ضاقت الارض و منعت السماء و انت المستعان و الیک مشتکی و علیک المعول فی الشده و الرّخاء. ملاحظه میکنید که این ایّام با اضافه شدن مشکل بیماری همهگیر کرونا، به مشکلات زمانه، هر شب این دعا از شبکههای مختلف صدا و سیما و دیگر مراکز پخش میشود. چون مضمون این دعا بینسبت با مسائل بحرانی و مشکلات روز، از جمله بیماری لاعلاج و همهگیرکرونا، نیست، من هم با تیمّن به ذکر این دعا، ترجیح دادم که پاسخ سوال شما را، راجع به نحوه درست مواجهه با مشکلات زمانه، از معنای قسمت اوّل آن، آغاز کنم. مطابق نخستین کلمات این دعا، (عظم البلاء)، در وهله اول جای دارد که بپرسیم: چه بلایی است، این بلای عظیم که عظمت آن امروز بیش از پیش درک میشود؟ از آنجا که این دعا در زمره ادعیه فرج و طلب ظهور منجی است و باز از آنجا که نهایت در جمله آخر دعا، تمنای ظهور و استغاثه آنی و هم اکنون، از صاحبالزمان(عج) میشود، لابد، منظور از بلای عظیم، بلایی در زمره عموم بلایای آخرالزمان و اشراط و ملاحم آن است. اما این که چرا امروز، بیش از پیش، عظمت این بلایا ادراک میشود، به احوال بحرانی عالم کنونی باز میگردد؛ احوالی که اذعان به وجه آخرالزمانی آن به اخبار روز، بخصوص اخبار همهگیری بیماری کرونا، کشیده است. البته که از قبل شماری از آگاهان حکمت و معرفت، از جمله مرحوم فردید، مرتب به ماهیّت آخرالزمانی تفکر و احوال بشر کنونی، هشدار دادهاند. چون در عالمی به سر میبریم که به واسطه غلبه گناه خودبینی و خودرایی، به معنای تام و تمام کلمه، کار بشر به خودش واگذار شده است. این معنای اومانیسم یا بشرانگاری و خودبنیادی است که با ظاهر بینی و دنیا داری عجین شده است؛ آنچه که مبنای تفکر، فرهنگ و تمدن جدید بوده است و حجاب آن بر کلّ عالم مدرن، سایه انداخته است. همان افکار و اعتقاداتی که از زمان رنسانس اروپا آغاز و در ایام کنونی با اعتبار هرچه بیشر به موضوعیت نفسانی یا سوبژکتیویسم، در کلّ عالم به تمامیت رسیده است و وجوه استکباری و اشراط و ملاحم آن از قبیل فجایع استعمار، جنگهای جهانی و منطقهای، بحران زیست محیطی و هم اکنون بیماریهای ناشی از آلودگیهای صنعتی و عوارض زندگی شهری، چون اپیدمی لاعلاج کرونا، آشکار شده است؛ بیماری آخرالزمانی و همهگیری که حتی اگر جهش ویروس آن حاصل تحقیقات جنگهای بیولوژیک نباشد، مسلّم همهگیری یا تشدید آن با گسترش شهرها و مناطق مسکونی به عرصههای طبیعی، سفرها، ارتباطات گسترده و استفاده بیرویه از سموم، آفتکشها، مواد حساسیت زا، آلودگی هوا و شکار و تغذیه از اقسام حیوانات وحشی، تناسب دارد.
مطابق با عبارت بعدی دعا، (برح الخفاء و انکشف الغطاء)، در وضع بحرانی عالم، باید پرسید که اکنون چه امری از خفاء خارج شده و چه رازی، بیش از پیش، از پرده برون افتاده است؟ استنباط من این است که امروز در غلبه بیماری کرونا، بر خلاف تصور خودبنیاد چهارصد سال اخیر بشر، عجز او نسبت به حلّ و رفع مشکلات خودش، بیش از پیش آشکار شده است. یعنی برای بشر عصر جدید که در رویای چهارصد ساله حلّ همه مشکلات، تنها با عقل معاش و درایت خود، در عالم مدرن بود، این عجز کابوسی است که خواب غفلت خدایگانی او را پریشان میکند.آشکار شدن بیهودگی حرص، طمع و سوءاستفاده از آدم و عالم، بسیاری از بیبندوباریها، ریخت و پاشها، سفرهای تفریحی همراه با مجالس عیش و عشرت و کلاً اسراف و تجملاتی که بشر تا کنون خود را با آن سرگرم میکرده و در غفلت و تخدیر، فرو میبرده است، این پریشان احوالی را دو چندان میکند. غفلت، سرگرمی و تخدیری که با بروز کرونا و احیاناً ویروسهای مشابه، دیگر امکان تداوم و توسعه ندارد و مشکلات این وضع میتواند به بحران روز افزون اقتصادی و اجتماعی در عالم شدت بخشد. همان بحرانی که کلیه مناسبات آخرالزمانی کنونی را به صورتی جدّی تحت تاثیر قرار داده، حادتر کرده است. به قول مولانا:
جمله عالم ز اختیار و هست خود میگریزد در سر سرمست خود
تا دمی از هوشیاری وارهند ننگ خمر و زمر بر خود مینهند
جمله دانسته که این هستی فخ است فکر و ذکر اختیاری دوزخ است
میگریزند از خودی در بیخودی یا به مستی یا به شغل ای مهتدی
نفس را زان نیستی وا میکشی ز آن که بی فرمان شد اندر بیهشی
هیچ کس را تا نگردد او فنا نیست ره در بارگاه کبریا
البته از بعد دو جنگ جهانی و جنایت فاجعهبار انفجار اتمی در هیروشیما و ناکازاکی، امید چهارصد ساله اخیر حلّ همه مشکلات عالم، به صرف اراده نفسانی، سکولار و لائیک بشر، به یاس مبدل شده بود؛ اما متعاقب بحرانهای زیست محیطی، بخصوص امروز بیماری لاعلاج کرونا و امثال آن، عجز آدمی و بیهودگی بنای زندگی بر خودبینی، حرص، طمع، اسراف و در کل مناسبات فانی و گذرا، هر چه بیشتر آشکار شده است.
باز میتوان پرسید که مطابق با عبارت (و انقطع الرجاء)، امروز چه امیدی است که بیش از پیش قطع شده است؟ مسلّم امید حقیقی، به عنایت الله، که قطع شدنی نیست؛ آنچه روزی قطع خواهد شد، امید واهی به غیر اوست. اما در احوال کنونی، آنچه بیشتر مایه یاس است، انتظار بشر به حلّ همه مشکلات، تنها با علم، تکنولوژی و عقل معاش مستقل و مستبد به رای، در دنیای جدید است! غول تکنولوژی که از چراغ جادوی صنعت عصر جدید در آمد و حتی آرزوهای دنیوی و تجمّلاتی بشر را نیز بر آورده کرد، اکنون، چون هیولای ماشینی فیلمهای آخرالزمانی، بر ابداع کننده خود، غلبه پیدا کرده و نه تنها حاضر نیست که دیگر هر فرمانی را، بدون غرامت آلودگیهای زیستمحیطی، اجرا کند، بلکه در عمل آدمی را در جادوی قهر و قدرت خود، به سخره گرفته است. جادویی که امکانات و توان آن به نحوی آدمی را فریفته که هر گونه تغییر در وجوه مخرب آن بسیار دشوار خواهد بود. فراموش نمیکنیم که همین چند سال پیش رئیس جمهور وقت آمریکا، صنعتیترین کشور جهان، یعنی ترامپ، آخرین فرصت تجدید نظر در روند تند تخریب محیط زیست را رد کرد و از معاهده پاریس خارج شد. خروجی به بهانه اقتصادی نبودن مراعات مسائل زیست محیطی. در شرایطی که حتی بازگشت آمریکا به معاهده پاریس یا تصویب آن از طرف کشورهای بزرگ صنعتی، معلوم نیست که در عمل چه قدر اجرا شود و چه قدر موثر واقع شود. معنای این حرف و تناقض وحشتناک، آن است که منافع آنی، حتی مرجح بر منافع بلند مدت و حفظ دنیایی است که استیلا بر آن منتهای آمال بشر جدید بوده است. امروز علاوه بر متفکران و فیلسوفانی چون کیرکگور، نیچه، هوسرل، اشپنگلر، یاسپرس، کلاگس، دریدا و عمیقتر از همه هیدگر که از قبل در سطح جهانی به بحران تفکر، آشفتگی عالم و مخاطرات این وضع، اشاره کرده بودند، بودریار، چامسکی، اسلاوی ژیژک، میشل فوکو، و دیگران هم این احوال را همواره مورد تامل قرار میدهند. حالا اگر در داخل کشور، پرسشها و تاملات این گونه، کمتر مطرح میشود یا در میان مباحث اجرایی، سیاسی و مشکلات اقتصادی روز گم میشود، به جهت آن است که تذکرات کسانی چون مرحوم فردید در خصوص زبان، زمان، سیر تفکر و بحران آخرالزمان، چنان که او میفهمید و به آن تذکّر میداد، در افکار عمومی، جدّی گرفته نشده است. دقت کنید که امروز با این آسمان گرفته از دود، زمان و زمین آلوده و تنگ آمده از حرص و طمع بشر آخرالزمان، (ضاقت الارض و منعت السماء)، برای اهل بصیرت، معنای روشنتری پیدا کرده است. با این اوضاع عجیب نیست که در دوره بحرانی کنونی، اضطرار به سراغ انسان آید و سرخورده از تباهی و فساد، فیلش یاد هندوستان توکّل و استعانت از باری تعالی کند. آنچنان که در دوره مجاهدات انقلاب و دفاع مقدس در میان ما اعتبار خاص پیدا کرده بود و اکنون در نیروهای مقاومت در سراسر منطقه جریان دارد؛ بخصوص در برابر قساوت و خونریزی رژیم منحوس صهیونیسنی.
- خب رذایلی مثل خودبینی و خود رایی یا حرص و طمع که اختصاص به عصر جدید و عالم کنونی ندارد و همواره در هر دوره و جامعهای به نسبتی میتواند باشد؛ یعنی فکر میکنید که در عصر جدید و دوره کنونی، عمومیت پیدا کرده است؟
- تنها بحث عمومیت نیست. نکته این است که در عصر جدید، خودبینی و خودرایی به معنای اومانیسم، اصالت و موضوعیت پیدا کرده است و مبنای تنظیم مناسبات اجتماعی و قوانین و مقررات مدنی شده است. حالا اگر در حقوق بینالملل و مصوبات شورای امنیت سازمان ملل، حقوق ملل مستضعف و تحت استثمار چنان که باید و شاید ادا نمیشود، مسئله فقط اعمال قدرت و نفوذ قدرتهای بزرگ و استعمارگر نیست، بلکه آنچه این قدرت و نفوذ را به رغم ادعای رعایت حقوق بشر، توجیه میکند، مبانی خودبنیاد تفکر، فرهنگ، تمدن و همان حقوق بشر به معنای جدید است. یعنی این حقوق، در وهله اول، شامل همان ملل غربی میشود و جوامعی را متمدن و واجد حقوق مدنی میداند که در قوام و دوام تفکر و فرهنگ جدید سهمی اساسی دارند. همان افراد و جوامعی که همراه غرب و مستکبران جهان، خدایگانی انسان را در تنها عالم اصیل از نگاه جدید، یعنی سرای فانی، به رسمیت میشناسند. لذا اگر حقوق بشر، به همین معنای خودبنیاد، سکولار و لائیک، هم در خصوص ملل استعمار شده مراعات نشود و تنها منافع صاحبان قدرت لحاظ شود، چندان مشکلی نخواهد بود. همچنین طبقات اجتماعی برخوردار از امکانات این خدایگانی، چون صاحبان سرمایه و کمپانیهای بزرگ چند ملیتی و امپریالیستی، اگر رعایت مصالح و منافع عموم مردم را نکنند، باکی نیست چون آنها گرداننده این مناسبات خودبنیاد و تفرعن جدید هستند. بنابر این خشونت، استثمار و استکبار، از عوارض ذاتی فرهنگ و تمدن خود بنیاد جدید است و همواره بی اعتنایی به شرایع، مذاهب، ادیان و آیینها، رواج اباحیت و تزلزل اخلاق عمومی و نهایت بسط سکولاریته و لاییسیته، همه نتیجه بارز این اصالت و موضوعیت است. در گذشته هم خودبینی و خودرایی بوده است، اما در شئون اعتقادی و اجتماعی مذموم شمرده میشد. دنیاداری و دنیابینی بود، اما مبنای مناسبات اقتصادی نبود. همین شهرهای اروپا که در عصر جدید موسس بانکداری و نظام ربوی بودهاند، در قرون وسطی، تحت تعالیم کلیسا، نه تنها ربا را کاملآ حرام میدانستند بلکه صرافی و بعضاً تجارت را هم به جهت شبهه ربا، جایز نمیدانستند. حالا بحث این نیست که رهبانیت قرون وسطی بدون اشکال بوده است یا در ادوار گذشته حجب و ابتلائات متناسب با آن دوران نبوده است، بلکه تفاوت بارز، کامل و حتی مقابل مناسبات اجتماعی، اقتصادی و ابتلائات آن، در یک شهر به اختلاف دو سه قرن از آغاز عصر جدید، مطمح نظر و محلّ بحث است. زیر و زبر شدن مناسباتی که نشانه تغییر اساسی در تفکر، اعتقادات و فرهنگ عمومی است.
بنیاد هستی تو چو زیر و زبر شوددر دل مدار هیچ که زیر و زبر شوی
ادامه دارد ...