فرهنگ امروز: سید صادق سجادی
من معتقد به دو قرن سکوت نیستم. برای همین وقتی دکتر زرینکوب در قید حیات بود دلایلم را به او گفتم که باید توضیح داده شود که «دو قرن سکوت» از چه وجهی است؟ آیا منظور از حیث سیاسی و فرهنگی است؟ به نظرم چنین نیست، به دلایل مختلف میتوان آن را رد کرد؛ اسلام آوردن ایرانیان تقریبا پنج قرن طول کشید. این خودش بزرگترین دلیل است که ما شاهد دو قرن سکوت در این زمان نبودیم. اگر مقاله ایرانیان قبل از اسلام و جنگهای اعراب با ساسانیان و به ویژه قسمت مربوط به فتوحات ایران را که در مجموعه تاریخ جامع ایران به قلم خود من است، مطالعه کنید متوجه خواهید شد که روند اسلام آوردن ایرانیان به سادگی نبوده است.
البته دیدگاه تاریخی عبدالحسین زرینکوب بسیار مهم است. هرچند شاید در مواردی با او اختلاف داشته باشم اما اینطور نیست که کتابهای او مورد اقبال نباشند، چون در ابتدای امر زرینکوب از نثر بسیار خوبی برخوردار است. بسیار ماهرانه وارد موضوع و به شکل استادانه از آن خارج میشود. در استنباط مطلب بسیار دقت دارد و این برای یک مورخ ویژگی بسیار مهمی است که بتواند از مطالبی که دیگران از آن نمیتوانند نکتهای استخراج کنند در لابهلای سطوح یا در میان مطالب متن و قشر پنهان آن مفهومی بیرون بکشد و درباره آن تحلیل بنویسد. این ویژگی بزرگترین و مهمترین شرط مورخ بودن است که متاسفانه امروز در میان تاریخنگاران و پژوهشگران ما یا وجود ندارد یا بسیار به ندرت پیدا میشود. این خصیصه بسیار مهم زرینکوب است. همچنین دیدگاه تاریخی بسیار قابلتوجهی دارد و از آن طرف احاطهای که بر منابع تاریخ دارد، بسیار مهم است. اغلب کسانی که به تاریخ میپردازند بیشتر به چهار، پنج قرن اخیر توجه دارند به این دلیل که نه عربی میدانند نه زبان اروپایی. بنابراین بیشتر به جستوجو در منابع تاریخی میپردازند آنهم با شم تاریخی که استنباط تاریخی ندارند و بیشتر وقایعنگاری میکنند. درحالی که زرینکوب اینگونه نبود، او تحلیلگر تاریخ و از شم تاریخی برخوردار بود و مطالبی از سطوح تاریخ بیرون میکشید که بنده و دیگران میخوانیم و چیزی متوجه نمیشویم. او مطالب بسیار مهمی استنباط میکرد.
زرینکوب، برخلاف بسیاری از کسانی که در این سالها به گزاف دعوی تاریخدانی و تاریخنویسی دارند، نه فقط نفسِ هر منبع برحسب موضوع و دوره تاریخی و تعلق آن به هریک از انواع تاریخنگاری و نیز شخص صاحب اثر، بلکه شیوه و ترتیب ارجاع به منابع هم معنی داشته است. چنانکه مثلا یک حادثه مربوط به دوره میانه سامانی را به آثار متاخر از قرون چهارم و پنجم ارجاع نمیداد، مگر نکتهای تازه در منبعی متاخرتر میدید؛ یا در همین زمینه اگر به ابنالاثیرِ متوفای 630 .ق استناد میکرد، خوب میدانست که از مهمترین منابع ابن اثیر در این دوره، تاریخ گمشده سلّامی، یعنی تاریخ خراسان بوده است. با این همه در همین موارد هم تواریخ محلی یا دودمانی در برابر تواریخ عمومی برای او اعتباری خاص داشت. جز اینها یکی از مهمترین پیشنهادهای زرینکوب در تحقیق تاریخی، مقایسه روایات مربوط به یک حادثه در منابع مختلف است. او خود بارها در تحقیقات خود به چنین کاری پرداخته و درجه بیدقتی یا تعمد در بیدقتی و تحریف توسط بعضی مورخان متاخر را نشان داده و محققان را از فرو افتادان در چنین اغلاطی بر حذر داشته است.
به هرحال زرینکوب، به روزگاری که جز معدودی از محققان تراز اول در ایران، متوجه اهمیت تبویب علمی منابع برای تاریخ ایران نبودند، به بررسی و معرفی آن آثار با نظری نقادانه برخاست و مرادش آن بود که به محققان، مخصوصا طالب علمان، اولا مهمترین منابع را بشناساند و ثانیا شیوه نگاه به انواع منابع و دستهبندی و استفاده از آن را نشان دهد. مثلا درباره تاریخ ایرانِ پایان عصر ساسانی و دوره فتوح اسلامی ایران تصریح کرده است که چنین تحقیقاتی اساسا متکی بر منابع پس از اسلام است؛ در حالی که پیداست که روایات عربی در این باره از عصبیتهای قومی و مبالغهها خالی نیست و مخصوصا اطناب و آب و تاب در جزییات حوادث فتوح ایران که عرب را سخت خوش میآمده است، میتواند مورخ را به خلط و تحریف و اشتباه دچار کند. او در عین حال به تاثیر تاریخنگاری ایران پیش از اسلام بر جمع و تدوین نخستین مجموعههای اخبار تاریخی عصر اسلامی، مخصوصا نقش موالی ایرانی چون وهب بن منبه در گردآوری و نقل روایات مربوط به مغازی و فتوح و مورخان بزرگ ایرانی در قرون اولیه اسلامی چون واقدی و بلاذری و طبری، در تکوین تاریخنگاری این دوره اشاره کرده است.
استاد تاریخ ایران