فرهنگ امروز: ازجمله مصادیق محدودیت که پرسش بالا میتواند ناظر به آنها باشد:
ـ برخورد با روزهخواری در خودروی شخصی؛
ـ برخورد با روزهخواری در خیابان و ملأعام؛
ـ ممنوعیت پخت نانواییهای سنگک و بربری در نوبت صبح و ظهر؛
ـ متوقف کردن وعده نهار در ادارات و کارخانهها؛
ـ متوقف کردن وعده نهار در دانشگاهها؛
ـ بستن رستورانها تا قبل از افطار یا لزوم استتار پنجرهها؛
ـ ایجاد حس ناامنی برای کسانی که روزه نگرفتهاند؛
البته اشاره به مصادیق بالا به این معنا نیست که در کشور ما واقعاً همهٔ این محدودیتها اعمال میشود. بلکه برخی از آنها فقط خواست یا بیان لفظی برخی از مسئولان یا دینداران است. بنابراین این یادداشت بیشتر ناظر به چندوچون وجه نظری مسئله است.
ادله موافقان اعمال محدودیت
ـ رمضان حرمت دارد. روزهخواری در ملأعام سبب از بین رفتن حرمت ماه رمضان میشود و اعمال محدودیت سبب میشود قدر و منزلت ماه رمضان در ذهن مردم حفظ شود. همچنان که اگر قانونی را بارها نقض کنیم یا تبصره فراوان بر آن بزنیم قدر و منزلت و اهمیت آن قانون در چشم مردم کم میشود.
ـ در منابع روایی، روایاتی وجود دارد که اعمال محدودیت و استفاده از قوه قاهره علیه روزهخواری را جایز میداند. لذا میتوان گفت سیره اهلبیت بر برخورد با روزهخواری علنی بوده است.
ـ وظیفه حکومت اسلامی اجرای شریعت و جلوگیری از زیر پاگذاشتن شریعت است و رمضان از شریعت اصلی اسلام است.
ـ کشور ما کشور اسلامی است و قاعدتاً باید در ماه رمضان فضای فیزیکی و فرهنگی جامعه یادآور رنگ و بوی رمضان باشد.
ـ ترک روزه مصداق منکر است و وظیفه ما و حکومت اسلامی نهی از منکر است.
ـ اعمال محدودیت قانونِ مصوب مجلس است و تخطی از این قانون مانند سایر قوانین مجازات دارد.
ـ فقها برای روزهخواری و انجام محرمات در ملأعام مجازات تعیین نمودهاند. ملاک نظر فقها است و ما صلاحیت نظر دادن در این موضوع را نداریم.
ـ روزهخواری علنی در حکم ترویج بیدینی است و وظیفه ما و حکومت اسلامی مقابله با فعالیتهایی است که قصد ضربه زدن به دین را دارند.
ـ بههرحال کشور ما یک کشور مسلمان است و فرهنگ غالب بر این کشور اسلام است. هر کشوری از هویت فرهنگی خود محافظت میکند. این امر مختص به ما نیست در کشورهای غربی نیز سعی میشود که از هویت فرهنگیشان محافظت کنند.
ـ حکومت ما اسلامی است و وظیفه حکومت اسلامی برپایی شریعت است ولو اینکه روشن شود که بسیاری از مردم (حتی اکثریت) مخالف آن عمل شرعی باشند زیرا معیار برای حکومت اسلامی خواست خداست نه خواست مردم
ادله مخالفان اعمال محدودیت
ـ اعمال محدودیت اخلاقی نیست زیرا: «روزهداری حقّ ویژهای برای فرد روزهدار در جامعه ایجاد نمیکند. این توقّع که به احترام روزهداری من روا نیست دیگران چیزی بخورند و بیاشامند، توقعی خودخواهانه است. روزهدار آگاه از یاد نمیبَرَد که حقّ اکراه ندارد و منش دیندارانه او نباید انتخاب آزادانه دیگران را نقض کند یا آنها را در انتخاب سبک زندگی خود دچار تنگنا سازد» (صدیق قطبی)
ـ وظیفه حکومت اسلامی در مورد عبادات، اجرای عبادات و تحمیل آنها بر افراد نیست بلکه فراهم نمودن زمینه برای عمل به عبادات است (مثلاً ساعت کاری را در ماه رمضان کاهش دهد، روز بعد از شبهای قدر ساعت کاری با تأخیر شروع شود، اقلام مصرفی موردنیاز این ماه را با قیمت مناسبتر در اختیار مردم قرار دهد.
ـ مفهوم حرمت به این معناست که فرد ارزش و احترام امری را درک کند و آگاهانه و مختارانه احترام آن امر را نگه دارد. نخوردن به خاطر ترس، مصداق حفظ حرمت نیست بلکه مصداق نشکستن حدود از سر ترس است. لذا اعمال محدودیت گرچه بهظاهر حدود رمضان را نگه میدارد اما موجب حفظ حرمت آن نیست. ضمن اینکه ممکن است با تحریک لجبازی حرمتشکنیهای عمدی و نمایشی را بیشتر کند. قیاس نمودن حفظ حرمت رمضان با حفظ حرمت قانون درست نیست زیرا در مورد قانون خود حفظ حرمت قانون ولو به خاطر ترس سبب رسیدن به مقصود (رعایت قانون) میشود اما در مورد روزه حفظ حرمت از ترس سبب رسیدن به مقصود اصلی نمیشود نهایتاً روزهخواری را به خفا میبرد اما تعداد روزهداران را بیشتر نمیکند.
ضمن اینکه رعایت حرمت از کسی انتظار میرود که قائل به حرمت یک آموزه باشد. کسی که معتقد به حرمت یک باور یا عمل نیست فقط از او انتظار میرود که به آن باور یا عمل توهین نکند. اما عمل نکردن به آن آموزه مصداق حرمتشکنی نیست. انصاف را فراموش نکنیم. بین دو نفر (۱- کسی که از روی اعتقاد و التزام خودش یک ماه روزه میگیرد و در اینیک ماه شاهد است که دیگران به لحاظ خوردن و آشامیدن سبک زندگی خود را ادامه میدهند ۲- و کسی که مجبور است سی روز سبک زندگیاش را به خاطر عقیده دیگران عوض کند) نفر دوم درد و رنج بیشتری میکشد. و شایسته است که نفر اول خواست او را بر خواست خود مقدم دارد. آیا واقعاً نفر اول حاضر است که یک ماه سبک زندگی خود را به خاطر عقیدهای که آن را به هر دلیل درست نمیداند، عوض کند؟
ـ مجازاتهای فقهی ـ روایی بیان شده برای روزهخواری علنی، اکثر ناظر به مسئله ارتداد هستند تا خود فعل روزهخواری. اکنون فقها در حال تجدیدنظر در حکم مجازات مرتد هستند و مجازات مرتد را یک استراتژی مربوط به عصر دعوت میدانند، نه حکم اولیه دین.
ـ اعمال محدودیت به نفع دین نیست. یعنی سبب نمیشود که قدر و ارزش رمضان در ذهن و ضمیر مردم بیشتر شود و به تدریج بر تعداد روزهداران افزوده شود زیرا اولاً سبب ایجاد حس نفرت و لجبازی میشود ثانیاً سبب ظلم به برخی از شهروندان (همچون اقلیتهای دینی که رمضان جزء عقاید آنها نیست و…) ثالثاً با دشوار کردن زندگی در ماه رمضان برای روزهناداران، انزجار و نفرت آنها نسبت به رمضان و دین و دینداران بیشتر میشود و این حس انزجار و نفرت، ارتباط آنها به دینداران و کشش آنها به سمت دین را دشوار با ممتنع می سازد.
ـ سرشت دین و ایمان با اکراه بیگانه است و سنت خدا است که انسانها به اختیار و آزادانه، خود راه حق را برگزینند و نه با فشار و اکراه بیرونی. بگذاریم هر کسی از سرِ کشش درونی و با رغبت در مناسک و عبادات دینی حاضر شود.
ـ نگرفتن روزه مصداق منکر دینی است. اما وظیفه ما در قبال این نوع منکر فقط تذکر لسانی است آن هم در صورتی که شرایط نهی از منکر مهیا باشد.
ـ تجربه سالها اعمال محدودیت نشان داده است که اعمال محدودیت وقتی فرهنگی و از جانب خود مردم نباشد، نه بر تعداد روزهداران میافزاید و نه حرمت رمضان را در ذهن و ضمیر مردم بیشتر میکند.
ـ اعمال محدودیت روزهدارانی که موافق با اعمال محدودیت نیستند را آزار میدهد زیرا آنها را در چشم دیگران متهم جلوه داده و موجب احساس شرم ایشان میشود.
ـ قانون اعمال محدودیت، سبب میشود که در ایران رمضان همراه با تهدید و هشدار شروع شود. این روند رفته رفته رمضان را از ماه مردم به ماه حکومت تبدیل میکند. و در وضع فعلی ایران آنچه رنگ حکومتی بگیرد دافعه ایجاد میکند. ضمن اینکه این نوع مواجهه، وجهه ماه رمضان را به عنوان یک مناسبت مذهبی عبادی مخدوش میکند و فضایی پلیسی، امنیتی و انتظامی به جای فضای آرام، شاد و معنوی خلق میکند.
پیشفرضها و جهانبینی متفاوت موافقان و مخالفان اعمال محدودیت بر روزهناداران
آنچه گذشت لایه ظاهری و رویین ادله موافقان و مخالفان اعمال محدودیت برای روزهناداران بود. هر چند این ادله در جای خود محل تأمل هستند به نظرم خطاست که این ادله را علت اصلی گرایش موافقان و مخالفان به دیدگاه مختارشان بدانیم.
علت واقعی در لایههای عمیقتر و پنهانتر است. علت اصلی دو انسانشناسی و دو نظام معرفتی متفاوت است.
اگر بخواهم منظورم را از این انسانشناسی و معرفتشناسی متفاوت روشنتر کنم، باید بگویم که مخالفت با اعمال محدودیت برای روزهناداران معلول علل زیر است. یعنی به علل زیر است که اکثر مردم اعمال محدودیت در ماه رمضان را نمیپسندند:
ـ انسان معاصر (همین شهروندان کنونی) دین را مربوط به حوزه شخصی میدانند و اعمال محدودیت را مصداق سرکشی در حوزه شخصی افراد میبینند.
ـ برای انسان معاصر، آزادی در صدر ارزشها است و اعمال محدودیت برای روزهناداران را نافی آزادی میبینید.
ـ انسان معاصر تکثر در رفتار و باور و سبک زندگی را پذیرفته و آن را امری طبیعی و گریزناپذیر میداند. لذا برای باور و عمل دیگری (تامادامی که آزادی او را نقض نکند) احترام قائل است و نمیتواند به خود حق دهد که برای رفتار دیگران اعمال محدودیت کند.
ـ انسان مدرن نگاهش به نسبت دین و سیاست، نگاه سکولارانه است. لذا معیار زندگی اجتماعی را حقوق شهروندی میداند و شهروندان را واجد حقوق یکسان میداند. لذا نمیتواند بپذیرد که گروهی عقایدشان را بر دیگران تحمیل کنند و با این کار حقوق شهروندی آنها را ضایع کنند.
ـ انسان معاصر خود مرجع و اتوریته گریز است و تا در امری قانع نشود به آن تن نمیدهد. لذا انسان مدرن تا خودش نفهمد که چرا باید روزه بگیرد، اعمال محدودیت او را به سمت روزهداری سوق نمیدهد.
ـ انسان معاصر به خاطر غلبه عقلانیت به جای تقلید و کم رنگتر شدن روحیه تعصب، بهتر میتواند خود را در به جای دیگری فرض کند و از زاویه دید او به مسائل بنگرد. همین روحیه سبب میشود که اعمال محدودیت بر روزه نادران را خوش نداشته باشد زیرا میتواند خود را به جای او فرض کند و درد و رنج او را لمس کند.
شرط امکان گفتوگوی موافقان و مخالفان
نگران کننده و مایه تأسف این است که موافقان اعمال محدودیت بر روزهناداران، تلاش میکنند که فقط ادله خود را تکرار یا توضیح یا مستحکمتر کنند. اما به این مسئله کمتر التفات دارند که تلاش در این راستا به هیچ وجه نمیتواند سبب اقناع مخالفان شود؛ زیرا در نظام معرفتی و انسانشناسی ایشان، بسیاری از این ادله مصداق سالبه به انتفاء موضوع هستند. یعنی برای ایشان نمیتواند در حکم استدلال تلقی شود.
موافقان اعمال محدودیت بر روزهناداران ممکن است که این انسانشناسی و معرفتشناسی را نپسندند و درست ندانند (و ممکن است حق با ایشان باشد) اما اگر میخواهند که واقعاً با مخالفانشان به معنای واقعی کلمه گفتگو کنند و مخالفان مخاطب ایشان واقع شوند، راهی ندارند جز اینکه از لایههای ظاهری بحث فاصله بگیرند و در مورد مدرنیته و انسان مدرن و نظام معرفتی آن وارد بحث و تأمل شوند.
هر فعالیت فکری و فرهنگی جز این، فقط میتواند برای کسانی مفید باشد که اجمالاً همفکر ایشان هستند. اما با این سنخ مباحث هیچگاه مخالفان نمیتوانند مخاطب ایشان واقع شوند و با این نوع بحث و نظرورزی نمیتوانند انسان امروز را مخاطب خود قرار دهند و آنها را به اندیشه خود دعوت کنند.
* عباسعلی منصوری عضو هیئتعلمی دانشگاه رازی
منبع:دین آنلاین