فرهنگ امروز: محسن آزموده
یکی از فضیلتهای زندهیاد، استاد محمدعلی اسلامی ندوشن این بود که در کنار آشنایی و آگاهی از اندیشه جدید و کوشش در جهت معرفی و شناساندن آن، شناختی گسترده و عمیق از فرهنگ ایرانی و ادبیات فارسی داشت. او در دانشگاههای تهران و سوربن درس خواند، آثاری از نویسندگان فرانسوی مثل «ملال پاریس و گزیدهای از گلهای بدی» نوشته شارل بودلر، انگلیسی مثل «آنتونیوس و کلئوپاترا» از ویلیام شکسپیر و آلمانی همچون «پیروزی آینده دموکراسی» از توماس مان را به فارسی ترجمه کرد و به قصهنویسی جدید و سرودن اشعاری در قالبها و بعضا مضامین نو روی آورد، اما در کنار اینها، به تحقیق و تتبع در زمینه آثار کلاسیک در زبان و ادبیات فارسی پرداخت و با نثر شیوا و روانی که داشت، آثار ارزشمند و عامه فهمی در این زمینه نوشت که از آن میان میتوان به این عناوین اشاره کرد: «از رودکی تا بهار: درباره بیست و دو شاعر بزرگ ایران»، «ماجرای پایانناپذیر حافظ» و «چهار سخنگوی وجدان ایرانی: فردوسی، مولوی، سعدی و حافظ.»
اما در میان پژوهشهای اسلامی ندوشن درباره شعر و ادبیات فارسی، آثاری که راجع به فردوسی و شاهنامه او نوشته، اهمیت ویژهای دارند. این نوشتهها که همچون سایر نوشتههای او، به زبانی شیوا و رسا و گویا و قابل فهم برای همه مخاطبان نوشته شدهاند، جزو نخستین پژوهشهای نوین محققان ایرانی در زمینه شاهنامهشناسی و فردوسیشناسی محسوب میشوند که در آن پژوهشگر پا را از مرز تحقیقات پایهای درباره نسخهشناسی شاهنامه یا پژوهشهای گسترده و عمیق تاریخی و ادبی درباره زندگی و زمانه فردوسی فراتر میگذارد و به مطالعه محتوا و درونمایههای شاهنامه از چشماندازهای نو و امروزین میپردازد. به عبارت دیگر، نوع و نگاه اسلامی ندوشن در تحقیق راجع به شاهنامه و فردوسی پژوهی، از جنس تحقیقات بزرگانی چون سیدحسن تقیزاده و مجتبی مینوی و عباس زریاب خویی و محمدامین ریاحی و علیرضا شاپور شهبازی و جلال خالقی مطلق نیست. پژوهشگران نام برده، به شکل تخصصی و دانشگاهی به مطالعه درباره فردوسی و شاهنامه او پرداختهاند و آثاری پژوهشی با مخاطب دانشگاهی پدید آوردهاند. اما آثار اسلامی ندوشن درباره شاهنامه و فردوسی، نگاهی عمومی و امروزی و متناسب با پرسشها و مسائل روز به او دارند. به عبارت دیگر، اسلامی ندوشن در آثار خود راجع به شاهنامه فروسی، بیشتر درونمایهها و مضامین آن را مدنظر دارد و از این حیث با آثار ارزشمند و خواندنی شاهرخ مسکوب، دیگر شاهنامهپژوه معاصر ایرانی قابل مقایسه است.
یکی از خواندنیترین این نوشتهها، کتاب «زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه» است که نخستینبار در خرداد ماه سال 1348 از سوی انجمن آثار ملی منتشر شده است. این کتاب از دو قسمت تشکیل شده: شناخت فردوسی و پهلوانان شاهنامه. در قسمت نخست، اسلامی ندوشن دیدگاه کلی خود را راجع به فردوسی و شاهنامه او بیان میکند. او در سرآغاز این بخش چهار خصیصه مهم شاهنامه را چنین برمیشمرد: نخست اینکه شاهنامه سند قومیت و نسبنامه مردم ایران است، دوم آنکه شاهنامه عصاره و چکیده تمدن و فرهنگ قوم ایرانی است، سوم اینکه شاهنامه نه تنها حماسه ساکنان ایران بلکه حماسه بشر پوینده را میسراید و چهارم اینکه یک اثر ادبی بینظیر است.
اسلامی ندوشن در بخش دیگری از قسمت نخست، به تقسیم پهلوانان شاهنامه را به سه دسته تقسیم میکند: 1. پهلوانان نیکوکار که خود دو دستهاند، آنها که مبری از هر عیبی هستند مثل فریدون و سیاوش و کیخسرو و دوم آنها که خالی از ضعف و فتور نیستند مثل رستم و گودرز و طوس؛ 2. پهلوانان بدکار مثل ضحاک و سلم و تور و گرسیوز و 3. پهلوانانی که آمیخته از خوبی و بدیاند مثل کاووس در ایران و پیران در توران. اسلامی ندوشن در قسمت دوم این کتاب به معرفی و تحلیل شخصیت هفت تن از این پهلوانان میپردازد: یک پادشاه بد (ضحاک)، یک پادشاه خوب (فریدون)، یک شاهزاده نیکوکار (سیاوش)، یک شاهزاده ناکام (فرود)، یک سردار بزرگ تورانی (پیران)، یک پهلوان ایرانی که برتر از همه است (رستم) و یک پهلوان ایرانی که در دوره تاریخی از همه برتر است (بهرام چوبینه).
یکی از خواندنیترین بخشهای این کتاب، فصلی با موضوع بیاعتباری جهان و اغتنام وقت در شاهنامه است. اسلامی ندوشن در این فصل نشان میدهد که بسیاری از درونمایههای موسوم به خیامی را میتوان در شاهنامه و بلکه در حکمت باستانی ایرانی جست. او در این فصل با تحلیل شخصیت سه پهلوان نیمه عرفانی ایرانی یعنی ایرج، سیاوش و کیخسرو میپردازد و مینویسد: «فردوسی تحت تاثیر داستانهای خود، جهانبینی خویش را منطبق با جهانبینی پهلوانانش کرده است. او نیز مانند آنان معتقد است که باید خوش گذراند، دم غنیمت شمرد، در برابر بازیهای روزگار، نهیب پیری، بیماری و مرگ، پادزهری جز عیش و شادمانی نیست. البته او نیز باز، مانند پهلوانانش به ارزشهای معنوی اعتقاد دارد و آنها را مفهوم و منظور زندگی میشناسد، چون دانایی و خوبی و بزرگواری و رادمردی و خردمندی.» هنرجوی و تیمار بیشی مخور/ که گیتی سپنجست و ما بر گذر