شناسهٔ خبر: 64957 - سرویس اندیشه

محمدعلی اسلامی ندوشن: فرهنگ‌شناس تمام عیار / نعمت‌الله فاضلی

اسلامی ندوشن از فرهنگ‌شناسان بزرگ ایران بود؛ و در آغاز سده پانزدهم از میان ما رفت. حقوقدان، شاعر، داستان‌نویس، سفرنامه‌نویس، مقاله‌نویس، ادیب، مترجم، استاد دانشگاه و محقق برجسته و نامدار بود. در پژوهش و آفرینش ادبی مقام و منزلت ممتاز داشت

فرهنگ امروز:اسلامی ندوشن از فرهنگ‌شناسان بزرگ ایران بود؛ و در آغاز سده پانزدهم از میان ما رفت. حقوقدان، شاعر، داستان‌نویس، سفرنامه‌نویس، مقاله‌نویس، ادیب، مترجم، استاد دانشگاه و محقق برجسته و نامدار بود. در پژوهش و آفرینش ادبی مقام و منزلت ممتاز داشت. «سلطان نثر» معاصر و همطراز غلامحسین یوسفی، پرویز ناتل خانلری و عبدالحسین زرین‌کوب بود؛ و گاه او را با سعدی شبیه کرده‌اند. تردیدی نیست که سعدی‌وار سهل و ممتنع می‌نوشت.

نود و هفت سال از سده چهاردهم را زیست؛ سده‌ای که به باور او «جنبان‌ترین و پرمعناترین دوران‌های این سرزمین» بود و «برخورد با تمدن جدید روال چند هزار ساله‌اش (ایران) را در معرض دگرگونی قرار داده و چاره‌جویی‌های تازه‌ای را الزام‌آور می‌کرده» (اسلامی ندوشن ۱۳۷۶: ۶). این دگرگونی را عمیق درک کرده بود؛ و باور داشت از آن گریزی نیست؛ اما می‌دانست و یقین داشت که شرط خوشبختی ایران گفتگویی خلاق میان گذشته و حال است؛ و این گفتگو را زمانی ممکن می‌دانست که تعادلی برقرار باشد. از اینرو «جستجوی تعادل و توافق میان گذشته و حال» (مرزهای ناپیدا ۱۳۷۶: ۹) برنامه پژوهشی او شد.

آن قدر رمز و راز جهان و تاریخ را می‌شناخت که بداند این «تعادل» سخت بهم خورده و برقرار کردن آن نیز پویش، کوشش و جنبشی همگانی و مستمر و خلاق می‌خواهد. همین او را سخت بیمناک و مضطرب می‌ساخت. «هشدار روزگار» (۱۳۸۲) را داد و نگران بود «برخورد با تمدن جدید» موجب فراموشی ایران شود. محققانه نوشت و استدلال کرد که چرا «ایران را از یاد نبریم» (۱۳۴۰) و چرا ضروریست به «ایران و تنهائیش» (۱۳۷۶) بیندیشیم.

با وجود بیم‌هایش، امید داشت؛ امیدی که از اندیشه‌ورزی عمیق و تحقیق گسترده در تاریخ و فرهنگ ایران برآمده بود و آن را صورت‌بندی نظری کرد: «نظریه‌ی فرهنگی» شد؛ و برای آن کوشش‌های بسیار و ستایش‌انگیز کرد. ساده و خلاصه‌اش را این‌طور می‌نویسد: «هر قوم کهنسالی -که ایران یکی از آن‌هاست- از آنجا که مداومت تمدنی خود را نگاه داشته، رمزی در کارش است، و این یک جوهر حیاتی است ...که در قعر عوامل و عناصر تاریخی ردّش را باید پیدا کرد.... مجموعه استعداد و چاره‌گری‌هایی است که حیات ملی ملّتی را از فروافتادن باز می‌دارد...در نوشته‌هایم بر گرد این «جوهر حیاتی» تنیده‌ام (مرزهای ناپیدا ۱۳۷۶: ۷).

می‌دانست «ایران لوک پیر»ی است (۱۳۷۰) که گمشده‌اش تاریخ و فرهنگ است و «جوهره حیاتی» دارد که او را در فرازونشیب هزاران سال نگاه داشته و می‌تواند احیا شود. برای یافتن این گمشده و احیای این جوهر، تاریخ، زبان، ادبیات و فرهنگ ایران را سخت‌کوشانه، خلاقانه، مسئولانه، بی‌وقفه، خردمندانه، شجاعانه و نقادانه کوشید. این کوشش‌ها که بیش‌تر می‌شد، عشق و امید او به ایران و فرهنگ آن هم عمیق‌تر می‌شد. به‌ویژه برای زبان فارسی شأن ویژه‌ای قایل بود و باور داشت «قاطع‌ترین سلاحی که بتواند از مصالح عالی ایران و اعتبار جهانی او دفاع کند، ...زبان فارسی است» (مرزهای ناپیدا ۱۳۷۶: ۹). اما باور داشت که خطاست اگر تمام جوهر حیاتی ایران را در زبان او خلاصه کنیم. «مرزهای ناپیدا» را نوشت تا سرمایه‌های معنوی نجات‌بخش ایران را نشان دهد. اقتصاد را انکار نمی‌کرد و در بحث‌هایش شرح مفصل از بحران‌های فقر، نابرابری و چالش‌های اقتصادی می‌داد، اما باور داشت اگر ندای «چهار سخنگوی وجدان ایران (فردوسی، مولوی، حافظ و سعدی)» (۱۳۸۲) را بشنویم و «ایران و جهان از نگاه شاهنامه» (۱۳۸۱) را درک کنیم، حال ایران خوب می‌شود. آن جوهر حیاتی را در این وجدان های سخنگو یافته بود. به ایران عشق می ورزید بی هیچ تردید.

باری، به ایران عشق می‌ورزید؛ اما نه «وطن‌خواهی خام» که آن را «نشانه‌ی سبک‌مایگی ناهنجاری» (روزها ج ۳: ۱۳) می‌دانست؛ بلکه می‌کوشید «عیب‌ها و حُسن‌هایش را در کنار هم» ببیند، زیرا باور داشت «این مرز و بوم اگر در دوران‌هایی کانون مصائب بوده است، بزرگ هم بوده است، بهای نازنینی خود را پرداخته» (همان).  

درباره ندوشن، اندیشه‌ها و نوشته‌هایش، کتاب‌ها و مقالات پرشمار نوشته‌اند. شارحان او لااقل تا این لحظه محققان ادبی و مورخان بوده‌اند؛ و شگفتا که علوم اجتماعی ایران او را ندیده و نمی‌بیند و ساکت است. وقتی دکتر سراج‌زاده (رئیس انجمن جامعه شناسی ایران) خواستند یادداشتی درباره اسلامی ندوشن بنویسم، برایم شوق‌انگیز بود، و به ذهنم آمد انجمن جامعه‌شناسی ایران می‌خواهد سکوت را بشکنیم. علوم اجتماعی ایران به اندیشه اسلامی ندوشن نیازمند است؛ این نیاز ریشه در شیوه اندیشه‌ورزی اسلامی ندوشن دارد.

چیزی که او را در علوم اجتماعی ایران می‌گنجاند و می‌تواند حتی به او جایی ممتاز دهد، شیوه اندیشیدن اوست. اسلامی ندوشن جامعه‌شناس نبود اما جامعه‌شناسانه می‌اندیشید. «جامعه‌شناسانه اندیشیدن» (Thinking sociologically) مفهومی است که زیگموند باومن (Bauman ۱۹۹۰) عنوان کتابش کرده و آن را شرح داده است. جامعه‌شناسانه اندیشیدن یعنی اندیشیدن به جامعه، به «شبکه‌های وابستگی» که انسان‌ها در آن عمل می‌کنند؛ اندیشیدن به خانواده، روابط میان انسان‌ها، محیط‌ها، فضاها، زبان، دین، هنرها، شهر، و ارزیابی و تحلیل پرسشی که زیمل صورت‌بندی کرد: «جامعه چگونه ممکن می‌شود؟». اسلامی ندوشن در این معنا، جامعه‌شناسانه می‌اندیشید. می‌گوید «طی این نیم‌قرن کسی بوده‌ام که بیش از هر کس دیگر، دو کلمه ایران و فرهنگ بر قلمش رفته است» (رهاورد دیدار ۱۳۸۴: ۸۸). تردیدی نیست که این «دو کلمه» جانِ کلام همه کلمات و کوشش های اوست.

اندیشمند فرارشته‌ای (transdisciplinary) بود؛ و می‌کوشید میان مفاهیم، روش‌ها، نظریه‌ها و دستاوردهای رشته‌های گوناگون پُل بزند تا مسأله‌ای را صورت‌بندی، فهم و حل کند. مسأله، اندیشه‌اش را سامان و وحدت می‌بخشید. مسأله او ایران بود و فرهنگ آن؛ مسأله‌ای که علوم اجتماعی ایران گریز و گزیر از آن ندارد.

«فرهنگ و شبه‌فرهنگ» (۱۳۵۴) او با این پرسش آغاز می‌شود: «بودن یا نبودن فرهنگ؟». مسأله او اینست: فرهنگ ایرانی در آستانه نابودی است. می‌خواهد از آن دفاع کند و مانع از مرگش شود. می‌داند «دفاع از فرهنگ ایران کار دشواری است» (همان ۳۹)؛ زیرا هم از بیرون (غرب سلطه جو) و هم در درون (بنیادگراهای دینی) نفی می‌شود. این مسئولیت دشوار را می‌پذیرد و می‌داند لازم است منطقی و دقیق و قانع‌کننده دفاع کند. ادبیات، حقوق، تاریخ، بینش میان فرهنگی و شخصیت و منش معتدلش امکانات و قابلیت های لازم برای صورت بندی مسأله فرهنگ ایران و دفاع از این فرهنگ را به او داد.

محقق ادبی بود؛ و این او را یاری می‌داد مسأله فرهنگ ایران را در لایه‌های عمیق تاریخی یعنی زبان و ادبیات جستجو و صورت‌بندی کند. تسلط و اشراف او به منابع، زبان و زیبایی‌شناسیِ فرهنگ و ادبیات فارسی این امکان را به او می‌داد که برای به سخن درآوردن و زبان بخشیدن به مسأله فرهنگ در ایران معاصر از حداکثر توانایی‌ها و ظرفیت‌های زبان و ادبیات به ویژه نثر فارسی بهره ببرد.

به تاریخ فرهنگی ایران تسلط داشت؛ و این، بینش تاریخی عمیقی به او می‌داد؛ و به راحتی در بستر زمان، از دوره باستان تا امروز سیر و سفر می‌کرد و متناسب با مسأله‌اش، فرایند تکوین و تحول موضوعات را شرح داده و از عهده بافتمندسازی تاریخی موضوعات برمی‌آمد.

علاوه بر متن‌های ادبی، او از تجربه زیسته هم برای صورت‌بندی مسأله فرهنگ و ایران، عمیق و دقیق بهر می برد. مشاهدات، گفتگوها، حضور مستمر و گرمش در حوزه عمومی ایران، و بینش میان فرهنگی اش به او امکان فهم واقعیت‌ها و رخدادهای روز را می داد. کتاب ها و مقالاتش درباره جامعه و فرهنگ ایران و حتی سفرنامه‌ها و زندگینامه‌هایش، به شیوه برجسته و دقیق با همین مواد و مصالح تجربه زیسته و مشاهدات خلق شده‌اند.

بینش میان‌فرهنگی و چند فرهنگی داشت. شیوه زندگی تاریخی بازمانده دوهزار ساله و دوره مادها را در زادگاهش روستای ندوشن تا شیوه‌های مدرن و پست‌مدرن تهران، پاریس و لندن را تجربه کرد. به زبان‌های فرانسه و انگلیسی تسلط داشت و این‌ها ذهن میان‌فرهنگی او را کامل کرد. این ذهن و آن دانش چند رشته‌ای و بینش تاریخی و ادبی، ندوشن را روشنفکری توانمند ساخت تا بتواند از مسأله‌شناسان بزرگ فرهنگ معاصر ایران باشد.

حقوقدان بود. حقوق به او آموخت منطقی، دقیق و قاعده‌مند بیندیشد. ادب شناسی‌ها به ویژه فردوسی پژوهی‌ها و حافظ پژوهی‌هایش؛ و نوشته‌هایش درباره جامعه و فرهنگ ایران معاصر، این را به وضوح نشان می‌دهد. همه‌جا استدلال و حجت‌آوری می‌کند؛ صفحه به صفحه می‌پرسد؛ پاسخ‌ها را ارزیابی می‌کند و همین‌طور پیش می‌رود.

دانش حقوق او را کمک کرد که «جدی» و «نقادانه» بیندیشد و در عین حال (به تعبیر خودش) بهانه‌ای هم دست «گزمه» (حکومت) ندهد. می‌گوید «هیچ وقت در زندگی با حکومت‌ها رابطه گرمی نداشته‌ام» (رهاورد دیدار ۱۳۸۴: ۹۱). همین‌طور است. به حکومت‌ها تن نداد، چه سلطنتی و چه دینی؛ پُست و مقامی نگرفت؛ حتی از دریافت جایزه‌های حکومتی و بزرگداشت‌های رسمی گریزان بود. اندیشمندی آزاد بود، آزادی را در نظر و عمل جدی می‌گرفت؛ در کتاب‌ها و مقالات متعدد به آزادی و ضرورت آن برای ایران پرداخت.

تأمل‌گر و تفسیرکننده بود. تحلیل‌گر فرهنگ بود؛ و مبالغه نیست اگر او را در زمره برجسته ترین پیشگامان «مکتب فرهنگشناسی ایرانی» بدانیم؛ «فرهنگشناس تمام عیار». ده‌ها کتاب و صدها مقاله نوشت؛ هر کدام جنبه ای از مکتب فرهنگشناسی ایرانی اوست؛ حتی ترجمه‌هایش.

آموزگار روزگار بود و درس‌هایش را نوشت و به یادگار گذاشت. نسل‌ها خواهند آمد و خواهند خواند. روزگاری نه چندان دور او را در زمره دانایان بزرگ دانسته و برای اندیشه، شهامت، آزادگی و استقلال او درود خواهند فرستاد. عشق او را به ایران، اصیل‌ترین عشقی که ملت ایران شایسته احترام می‌داند، در واژه به واژه، سطر به سطر و صفحه به صفحه آثارش موج می‌زند.

اسلامی ندوشن، محمدعلی (۱۳۷۶) مرزهای ناپیدا. تهران: یزدان.

اسلامی ندوشن، محمدعلی (۱۳۵۴) فرهنگ و شبه فرهنگ. تهران: شرکت سهامی انتشار

اسلامی ندوشن، محمدعلی (۱۳۸۴) رهاورد دیدار. یزد: انجمن شعر و ادب یزد

اسلامی ندوشن، محمدعلی (۱۳۴۰) ایران را از یاد نبریم. تهران: یزدان

اسلامی ندوشن، محمدعلی (۱۳۷۶) ایران و تنهائیش. تهران: شرکت سهامی انتشار

اسلامی ندوشن، محمدعلی (۱۳۷۶) روزها. تهران: یزدان

اسلامی ندوشن، محمدعلی (۱۳۸۲) چهار سخنگوی وجدان ایران (فردوسی، مولوی، حافظ و سعدی). تهران: قطره

اسلامی ندوشن، محمدعلی (۱۳۸۱) ایران و جهان از نگاه شاهنامه. تهران: امیرکبیر

اسلامی ندوشن، محمدعلی (۱۳۷۶) هشدار روزگار. تهران: شرکت سهامی انتشار

اسلامی ندوشن، محمدعلی (۱۳۷۰) ایران، لوک پیر. تهران: پرواز

Bauman; Z. (۱۹۹۰) Thinking sociologically: an introduction for everyone. UK. Blackwell