دیوید هیوم در میان متخصصان و آشنایان فلسفه چهرهای محبوب و بسیار مورد ارجاع است. حتی سرسختترین منتقدانش هم او را به علت صداقت و بیان سرراست و روشن و صریحش میستایند. او فیلسوفی است که به هیچ عنوان نمیتوان نادیدهاش گرفت و نقشی بسیار موثر و کلیدی در تاریخ فلسفه دارد. تاثیرگذاری هیوم تنها در وجه سلبی کار او یعنی تشکیکهای جدی و انکارناپذیرش در برخی مسلمات فلسفههای پیشین نیست.
فرهنگ امروز: محسن آزموده، دیوید هیوم در میان متخصصان و آشنایان فلسفه چهرهای محبوب و بسیار مورد ارجاع است. حتی سرسختترین منتقدانش هم او را به علت صداقت و بیان سرراست و روشن و صریحش میستایند. او فیلسوفی است که به هیچ عنوان نمیتوان نادیدهاش گرفت و نقشی بسیار موثر و کلیدی در تاریخ فلسفه دارد. تاثیرگذاری هیوم تنها در وجه سلبی کار او یعنی تشکیکهای جدی و انکارناپذیرش در برخی مسلمات فلسفههای پیشین نیست. البته پرسشگریهای تند و تیز و مستدل هیوم از برخی به ظاهر بدیهیات فلسفههای پیش از خودش، مثل نقد اصل به ظاهر یقینی علیت یا قائل شدن به جوهری پایدار، بسیار مهم و تاثیرگذار است، فراموش نکنیم که همین نقادیهای هیوم، ایمانوئل کانت را از خواب جزمی بیدار کرد و به خلق مهمترین نظام فلسفی مدرن انجامید.
اما فراسوی این جنبههای بسیار مهم سلبی اندیشه هیوم، آنچه اهمیتی به مراتب بیشتر دارد، وجوه ایجابی کار و فکر اوست. هیوم چنانکه اشاره شد، فیلسوفی بدون تعارف و بسیار روشناندیش است، نثری بسیار روان و شیوا و از این حیث سهل و ممتنع دارد. مخاطب عمومی اهل فرهنگ هم به راحتی میتواند متن او را بخواند و از آن به قدر وسع و دقت نظر خود بهرهمند شود. استدلالهایش دقیق و قابل فهم است و از هر گونه رازآمیزی و ساختن زبانی پیچیده و «ژارگون» پرهیز میکند.
فلسفهورزی هیوم کاملا روشمند و بر شیوه تحلیل زبانی و اتکا بر دادهها و یافتههای قابل قبول برای عقل سلیم است. او کاملا در سنت فلسفی بریتانیایی و در مسیر اندیشمندانی چون اوکام و سنت آنسلم و بیکنها (راجر و فرانسیس) و لاک گام برمیدارد و از افزودن موجوداتی فراطبیعی برای تبیین شناخت آدمی پرهیز میکند، حتی با تحلیلهای زبانی و روانی نشان میدهد که بسیاری از مفاهیم مثل جوهر و علیت و ذات، معنا و مصداق محصل و به لحاظ عقلی قابل دفاعی ندارند و محصول تخیل یا توهم انسان هستند.
هیوم در کنار همه این ویژگیهای مثبت و قابل ذکر، فیلسوفی بسیار متواضع و فروتن است و چنانکه اشاره شد، قلنبه سلنبه، پیچیده و عجیب و غریب حرف نمیزند و از بیان ادعاهای بزرگ درباره کل جهان هستی پرهیز میکند. مواجهه با او، رویارویی با متفکری نکتهسنج و دقیق و روشناندیش است که برای تبیین امور و پاسخ به سوالهای بزرگ فلسفی، از همین جا و هماکنون شروع میکند و گام به گام پیش میرود و نشان میدهد که چگونه سایر انسانها، مخصوصا فیلسوفان، برای جواب دادن به این سوالها، آگاهانه یا ناآگاهانه و بر اساس سائقهای روانی یا اشتباهات زبانی، به پیچیدهگویی، خلق تعابیر و فرض موجودات خیالی دچار میشوند. او خود به جای در افتادن به این ورطههای خطاآفرین، میکوشد تا به امکانات و استعدادهای ذهنی و زبانی انسان پایبند بماند و صرفا آنچه از پس شکاکیت دکارتی باقی مانده، به کار ببندد و از خلق هر گونه شبه مفهوم یا تعبیری اجتناب بورزد. بر این اساس، فلسفه او همچنانکه از زندگی روزمره انسان عادی شروع میشود، در همانجا به ختم میرسد، منتها با وساطت این آگاهی انتقادی و خردمندانه که فرد در فرآیند فلسفهورزی، مجموعه باورها و عقاید خود را غربال کرده و آنچه غیریقینی و شبههناک است، کنار میگذارد، همچنین مخاطب هیوم در نتیجه این مسیر عقلانی، درمییابد که بسیاری از باورها و عقاید او اگرچه مبنای یقینی و استدلالی ندارند، اما برای تداوم زندگی به آنها نیاز هست و اصولا حیات گونهای از موجودات زنده به نام انسانها، بدون پذیرش این فرضهای غیرقابل اثبات، غیرممکن است.
همانطور که در ابتدای یادداشت ذکر شد، هیوم بهرغم همه دستاوردهای درخشانش کمتر از سوی مخاطبان عمومی اهل فرهنگ شناخته شده است و برای مثال در مقایسه با فیلسوفی چون نیچه، کمتر شناخته شده یا آثارش را میخوانند و او را میشناسند. این در حالی است که نقادیهای سهمگین هیوم از فلسفههای سنتی اگر تندتر و کوبندهتر از نیچه نباشد، دستکمی از او ندارد، منتها یک تفاوت عمده و اساسی در آن است که نقدهای هیوم با زبانی به ظاهر آرام و ساده، اما به غایت طنازانه و گزنده و همراه با زیرکی و خونسردی طرح میشود، در حالی که مثلا نیچه بیانی بسیار شاعرانه و لحنی تند و تیز دارد.
دیگر علت عدم توجه عموم به هیوم، پرهیزش از نظامسازیهای عجیب و غریب و خلق مفروضات بدون پشتوانه و بیان پیچیده و مبهم است، امری که سبب شده او را به چند انگ مثل فیلسوف «تجربهگرا» (و حتی «پوزیتویست») و شکاک تقلیل دهند و این تصور غلط را اشاعه دهند که هیوم اگرچه پرسشهای مهمی مطرح کرده، اما پاسخهای قابل توجهی عرضه نکرده است. این در حالی است که چنانکه اشاره شد، اهل فلسفه و آنها که اندکی جدیتر هیوم را خواندهاند، میدانند که او فیلسوفی بسیار عمیق و چند بعدی است و به سادگی نمیتوان او را به چند برچسب یا ایده سادهسازی شده تقلیل داد.
اتفاقا همین سرراستی و روشناندیشی هیوم است که به ویژه در فضای فکری و فرهنگی ایران به آن سخت محتاجیم. ایرانیان اهل فلسفه به علل و دلایل مختلفی که در مجال فعلی فرصت پرداختن به آنها نیست، فلسفه را عموما دانشی پیچیده، مبهم و سرشار از رازورزی و فراطبیعتگرا میدانند و به فیلسوفان یا متفکران تو در تو و دشوارنویس علاقهمندند. در چنین شرایطی شیوه فلسفهورزی هیوم و آثار او الگویی بسیار مناسب و آموزنده است؛ برای نشان دادن اینکه فلسفه و فلسفهورزی با ادعاهای بزرگ اما تو خالی نسبتی ندارد و کار فلسفه، پیش از هر چیز، روشناندیشی و بیان سرراست و بدون تعارف است.