فرهنگ امروز: وقتی بدون شناخت کافی و سخن مستدل به اظهارنظر بپردازیم، وقتی به جای نقد به دیگری توهین و حمله کنیم، وقتی خودمان را با باورهایمان گره بزنیم، وقتی به نام احترام به دیگری نظر او را بیچونوچرا بپذیریم و... فقط و فقط روندی ناسودمند و فرساینده تقویت میشود. اینگونه رفتارها مجالی برای نقد باقی نمیگذارند و اگر جامعه را به خانهای شبیه بدانیم که مدام نیاز به بازسازی و تعمیر دارد، وقتی نقد در کار نباشد، جامعه فرسوده میشود. در میان نویسندگان و روشنفکران ما نیز کم و بیش در گفتوگو یا نقد و بررسی یک اثر چنین رفتارهایی دیده میشود و در نتیجه، مجال نقد و نقادی که میتواند به پرورش اندیشه و طراوت در فضای فکری و فرهنگی بینجامد، از میان میرود. در نظر داشته باشیم که نقد به معنای بیان نقاط ضعف و قوت در یک اثر، انگشت گذاشتن روی مطالب جاافتاده یا نادیده گرفتهشده در یک اثر، نشاندادنِ وجود تناقضهایی در یک اثر و بررسی ادعاهای مطرحشده و راهحلهای پیشنهادشده در یک اثر است. محمدعلی اسلامی ندوشن، در پاسخ به نظرخواهی مجله «راهنمای کتاب» درباره شیوه و آیین انتقاد کتاب، در اسفند 1339 مشکل نقد کتاب را برآمده از مشکل بزرگتری یعنی سرگردانی و رخوت در عالم فکر دیده و مینویسد: « نقد مستلزم آزادی اندیشه و بیپروایی ادراک است. ما چون قلم به دست میگیریم تا درباره کتابی حرف بزنیم، چه بنویسیم؟ در یک آن فوجی از ملاحظهها و وسواسها و نگرانیها راه را بر قلم ما میبندد. به خود میگوییم: چرا حرفی بزنیم که به گوشه ابرویی بربخورد، چرا بیهوده برای خود دشمن بتراشیم؟ و همین دست ما را سست میکند... باید بگوییم که هنوز انتقاد نتوانسته است از همزاد زشت خود که «تبلیغ» نام دارد، جدایی گزیند. نقد منزه و خالص را که برای عشق به زیبایی و حقیقت نوشته شده باشد، بسیار اندک مییابیم. کسانی که این را باور نمیدارند یکی از این دو راه را بیازمایند: کتابی بنویسید که شاهکار باشد، آن را به در خانه این و آن نبرید، از هیچ دوستی خواهش نکنید تا درباره آن چیزی بنویسد. از هیچ روزنامهنگاری تقاضای «صله» تقریظی نکنید، سیل تلفن و پیغام به دنبال آن جاری نسازید، فقط کتاب را انتشار دهید و کنج خانه خود بنشینید. مگر آنکه حسناتفاقی به شما کمک کند، وگرنه احتمال زیاد خواهد بود که شاهکار شما در سکوتی سنگین فرو رود. یا آنکه چند ده ورق بیمعنی و مبتذل به چاپ زنید، بهشرط آنکه صاحب نفوذ و مقامی باشید یا راه و چاه کار را بشناسید، بیدرنگ کسانی را خواهید یافت که ترشحات قلمی شما را شاهکار معرفی کنند. شاید عدهای به شما پوزخند بزنند، ولی چه باک؟ شما سندهای متعدد از مطبوعات بزرگ و کوچک در دست خواهید داشت، حاکی از آنکه نویسنده یا متفکر یا مترجم بینظیری هستید. اگر اعضای آکادمی نوبل به نبوغ شما پی نمیبرند، از کوردلی آنهاست.» همچنین در تیر 1348 و در گفتوگویی با نام «ادبیات امروز ایران، غوغای نقد» که در مجله «نگین» منتشر شده، مینویسد: «بین آثار ادبیای که امروز داریم، نقد از همه فقیرتر است... آنچه امروز در مطبوعات خود میبینیم، یا تعارف و رفیقبازی است یا فحش... در بسیاری از موارد هم خود نویسندگان کتاب درباره خود مینویسند و به روزنامهها میدهند. در کنار اینها، باید از باندهای ادبی یاد کرد. هر چندنفری دور هم جمع میشوند و بهاصطلاح همدیگر را «میپایند» و مخالفین یا کسانی را که خارج از باند باشند «میکوبند». این اشخاص واقعا گاهی شاهکار میکنند، بدینمعنی که راجع به کتاب یا مقاله کسی که عضو «باند» است و معلوم نیست که سراپایش چقدر ارزش دارد، چندین مقاله مسلسل نشر میدهند و آن را در تطبیق با تئوریهای فلسفی و روانکاوی و اگزیستانسیالیستی و نظریات «سارتر» و «الیوت» و «برشت» و «مارکوزه» و غیره، به تحلیل و تفسیر میگذارند و موضوع را بهقدری مرموز و عمیق و مهیب جلوه میدهند که آدم حیرت میکند که چرا دنیا آنقدر نسبت به اینگونه شاهکارهای کشور ما در خواب غفلت است.»
اگر به آنچه اسلامی ندوشن در آن سالها نوشته دقت کنیم، میبینیم مسائلی که همواره بر آنها تاکید داشته است، همچنان پابرجا هستند و این نشان میدهد که ما در زمینه فرهنگی و اخلاقی دچار ضعفها و نقصهای فراوانی هستیم ولی چندان به آنها نمیپردازیم. اما پرسش این است که ریشه این ضعفها و نقصها را در کجا باید جستوجو کنیم؟ به نظر او و روشنفکرانی که بر اصلاح فرهنگ تکیه دارند، بیش از هر جای دیگر اینها برآمده از نظام آموزش و پرورش ما هستند. توجه داشته باشیم، افرادی که سالها و بهتر است بگویم بهترین سالهای عمر خود را در مدرسهها و دانشگاهها طی میکنند، یا شنونده و بیننده رسانههای مختلفی هستند که مدام در حال برنامهسازی و ارایه نقد و تحلیل و تفسیر هستند، شوربختانه روش نقد و روش استدلال را نیاموخته و نمیآموزند و این در نگاهی به آنچه در محافل دوستانه و خانوادگی تا محافل فرهنگی و روشنفکری میگذرد چنان آشکار است که نیاز به توضیح ندارد. در غیبتِ درسهایی که به کار زندگی میآیند، کیفیت زندگی و کیفیت روابط اجتماعی پایین میآید و در نتیجه، فضای نقد و گفتوگو به جای آنکه روشناییبخش و آگاهیبخش باشد و ذهن مخاطبان را به اندیشیدن وادارد، به فضای جنگ شبیه میشود. افراد فضای نقد را با فضای جنگ اشتباه میگیرند و شکلهای مختلفی از بداخلاقی و حملات لفظی و قلمی نمایان میشوند. پرویز رجبی هم در اشاره به چنین واقعیتی بود که میگفت: «ما هیچوقت با نقد میانه خوبی نداشتهایم و پنداشتهایم که مدعی میخواهد از بیخ کند ریشه ما. و کوچکترین نقد را با براندازی یکی میدانیم و میخواهیم، در عین گرفتاری و نالههای زار، بلبلی باشیم که برگ گلی خوشرنگ در منقار دارد! همین است که بیشتر وقت شریف ما صرف این میشود که چه بگوییم که طرف نرنجد! همین است که هنوز برای کودکانهترین درماندگیهایمان راهحل نیافتهایم و به هر حرکتی جامهای میپوشانیم که چرکتاب باشد و همین است که گاهی میزنیم توخال! یا مشت را چنان گره میکنیم که طرف بِبُرد! یا کاری میکنیم که طرف زمینگیر شود و از جایش برنخیزد و پیش زن و بچهاش نرود.»
به هر حال، ما اگر بخواهیم وضعیت تلخی که از گذشته تاکنون وجود داشته را دگرگون کنیم و از زیر آوارِ اینهمه ابتذال و پلشتی رهایی یابیم، چارهای نداریم جز اینکه به اصلاح فرهنگ بپردازیم و از یاد نبریم که این وضعیت را جهل و تنبلی ایجاد کرده و برای اصلاح آن کار فراوانی لازم است. مصطفی ملکیان که همواره بر اصلاح فرهنگی تاکید داشته و باور دارد تا در درون ما دگرگونی پایداری رخ ندهد در بیرون دگرگونی پایداری رخ نخواهد داد و اصلاح فرهنگی را مقدم بر اصلاح سیاسی و اقتصادی میداند، به پنج نقص اصلی در نهاد آموزش و پرورش ما (شامل وزارت آموزش و پرورش، وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، خطیبان، واعظان و سخنرانان، صدا و سیما و همه آنهایی که آگاهانه یا ناآگاهانه، خواسته یا ناخواسته در حال تربیت ما هستند) میپردازد که عبارت هستند از: 1. تاکید بر حافظه نه فهم، 2. غیبتِ استدلالگرایی 3. ایدئولوژیکاندیشی 4. ظاهرگرایی و 5. غیبتِ درسهای زندگی. از این رو تا زمانی که آموزش و پرورش ما اصلاح نشود و نهادها و وزارتخانههایی که مسوولیت امور فرهنگی و آموزشی را برعهده دارند، نویسندگان و روشنفکران ما، رسانههای ما و... در برچیدن این مشکلات کوشا نباشند، ما همچنان با یک جامعه سالم (که رونقِ نقد و نقادی از نشانههای آن است) فاصله خواهیم داشت.روزنامهنگار
اگر به آنچه اسلامی ندوشن در آن سالها نوشته دقت کنیم، میبینیم مسائلی که همواره بر آنها تاکید داشته است، همچنان پابرجا هستند و این نشان میدهد که ما در زمینه فرهنگی و اخلاقی دچار ضعفها و نقصهای فراوانی هستیم ولی چندان به آنها نمیپردازیم.
ما اگر بخواهیم وضعیت تلخی که از گذشته تاکنون وجود داشته را دگرگون کنیم و از زیر آوارِ اینهمه ابتذال و پلشتی رهایی یابیم، چارهای نداریم جز اینکه به اصلاح فرهنگ بپردازیم و از یاد نبریم که این وضعیت را جهل و تنبلی ایجاد کرده و برای اصلاح آن کار فراوانی لازم است.