یکی از مهمترین و اصلیترین درسهای رشته جامعهشناسی در ایران نظریههای جامعهشناسی است. در این درس که معمولا در دو یا سه درس دو واحدی، در طول دو ترم متوالی به دانشجویان ارایه میشود، بناست آنها با نظریهها و دیدگاههای متفکران و نظریهپردازان اصلی جامعهشناسی و چهرههایی چون آگوست کنت، کارل مارکس، ماکس وبر و امیل دورکیم آشنا شوند.
فرهنگ امروز: محسن آزموده، یکی از مهمترین و اصلیترین درسهای رشته جامعهشناسی در ایران نظریههای جامعهشناسی است. در این درس که معمولا در دو یا سه درس دو واحدی، در طول دو ترم متوالی به دانشجویان ارایه میشود، بناست آنها با نظریهها و دیدگاههای متفکران و نظریهپردازان اصلی جامعهشناسی و چهرههایی چون آگوست کنت، کارل مارکس، ماکس وبر و امیل دورکیم آشنا شوند. برای ارایه این درس کتابها یا منابعی هم به دانشجویان معرفی میشود، مثل دو کتاب حجیم مراحل اساسی سیر اندیشه در جامعهشناسی ریمون آرون و نظریه جامعهشناسی جرج ریتزر. گاهی هم اساتید جزوهها و نوشتههای خودشان را به دانشجویان درس میدهند، مثل کتابهایی که غلامعباس توسلی و ابوالحسن تنهایی تالیف کردهاند. این شکل معرفی اندیشمندان جامعهشناس و نظریههای آنها، یعنی به صورت سردستی، کپسولی، فشرده، گسسته از آثار اصلی و کلیگویانه و سطحی، هیچ نتیجه سودمندی برای دانشجویان در بر ندارد جز آنکه آنها را با شماری اسم و عنوان تعدادی مفهوم و اصطلاح آشنا میکند، بدون اینکه بهطور جدی با هیچیک از آنها درگیر و در فرآیند تحقیق و پژوهش با جامعهشناس مذکور همراه شوند و نحوه زایش آن مفهوم و کاربست دقیق آن در توضیح و تبیین واقعیت اجتماعی را دریابند. ضمن آنکه این شیوه ناصواب مواجهه با نظریههای جامعهشناسی، ابتدا در دانشجو توهمی از دانایی و همهچیزدانی پدید میآورد، زیرا دانشجوی درسخوانی که جزوهها را به خوبی حفظ باشد، میتواند در مورد هریک از متفکران و جامعهشناسان، چند جمله سخنان سطحی بیان کند و مخاطب را با مجموعهای از اصطلاحات و عناوین بمباران. اما همین دانشجو، در صورت ادامه کار و تحقیق در زمینه جامعهشناسی درمییابد که این اصطلاحات و تعابیر و آن عناوین و نامها، به هیچ کار او نمیآید و تنها لقلقه زبان و اظهار فضل نداشته است. برای فهم نظریههای جامعهشناسی باید گام به گام با یک جامعه شناس همراه شد، آثار اصلی او را با کمک استاد خواند و شیوه کار او نحوه و علل تولد مفاهیم را در او کاوید. یک نظریه جامعهشناختی، در مقام شیوه و روشی برای نگریستن و توضیح واقعیت اجتماعی موجود، در فرآیند تحقیق عینی و انضمامی و در تلاش برای پاسخ به پرسشها و معضلات موجود پدید میآید و کارآمدی و توان آن نیز در اصطکاک با وضعیت واقعی امور روشن میشود. اینکه صورت سطحی خالی از محتوای یک نظریه اجتماعی را با اصطلاحاتی تهی از معنا و منسوب به یک نام دهان پرکن عرضه کنیم، چیزی جز ارایه کلیشههایی بیمصرف و بهدردنخور نیست.