شناسهٔ خبر: 65471 - سرویس اندیشه

تأملی در برادر کشی/ حسین مجتهدی؛

برادری کشته می‌شود!

برادرکشی در روایات اسطوره‌سانِ سامی نخستین قتلِ تاریخ بشری، برادرکشی است. و پس از آن است، که یکی از پسران یا همان برادریِ که به قتل دست یازیده، آهنگری و فن‌آوری را اختراع می‌کند، فرزندِ دیگرش موسیقی و هنرها را پدید می‌آورد و سوّمی مدنیّت را بنا می‌نهد و جامعه‌ی بشری متولّد می‌شود. انگیزان این پرخاشِ مهار گسیخته را، رقابتی ویرانگر برشمرده‌اند.

فرهنگ امروز/ حسین مجتهدی [1]

الف) از تبارشناسی[2] واژه‌ی برادر تا بازنمای[3]  خیال[4] در اسطوره[5]:

واژه‌ی برادر در فارسی که در برخی زبان‌های اروپایی نیز حروفی مشابه و هم آهنگ با فارسی این واژه را در کلمه‌اش می‌بینیم، اشتقاقی از لغت هندواروپایی bhráter دارد. این لغت برآمده از ریشه‌ی Bher است، که معناهایی چون حفظ کردن و پاییدن را در آن می‌توان باز یافت[6] و از این روی در معنای واژه‌ی برادر محافظ و پایشگر نیز حضور می‌یابد. از آن جایی که به تعبیر زیگموند فروید[7] در ضمیر نا آگاه[8] جمع دو ضد ناممکن نیست[9] و در رویا که شاهراه ضمیر ناآگاه است، این مساله را می‌توان دید، زبان‌های قدیمی نیز چون رویا به واژه‌ای واحد گاه دو معنای متضاد می‌دهند، که ردّ پای آن تا به امروز باقیست و فروید در مقاله‌ی خود با عنوان "پیرامون معنای متضاد واژگان نخستین"[10]  با اشاره به پژوهش‌های کا. آبل[11] پیرامون زبان مصری باستان بدان می‌پردازد و شواهدی را در زبان‌های آلمانی و انگلیسی امروز عرضه می‌دارد. ولی گاه شاهد آنیم که از منظر زبان‌شناختی یک معنا به واژه اعطا شده است، امّا کارکردش معکوس آن می‌باشد. مثلاً هر جا که بیماری هست، مکانِ بیمار یا بیمارستان است، امّا وقتی بیمارستان به گونه‌ی واژه‌ای خاص استفاده می‌گردد مکانی برای بیماری‌زدایی است. یا واژه‌ی عُرس که برخی آن را به معنای داماد،‌ برخی به معنای عروج و بعضی ولیمه‌ی مجلس سوگواری عارفان گفته‌اند، در کاربست امروز معنایی کاملاً‌ متفاوت و گاه متضاد دارد. در این موارد مسیر معنا بخشی واژه تنها در حوزه‌ی ضمیر آگاه و منطق آگاهانه سپری نمی‌شود. با این توضیح به واژه‌ی برادر با ریشه‌ای به معنای محافظ باز گردیم. در اسطوره‌ها شاهد آنیم که این محافظ، به جایگاه برادرکش می‌تواند در آید. برادری کشته می‌شود!

در روایات اسطوره‌سانِ سامی نخستین قتلِ تاریخ بشری، برادرکشی[12] است. و پس از آن است، که یکی از پسران یا همان برادریِ[13] که به قتل دست یازیده، آهنگری و فن‌آوری را اختراع می‌کند، فرزندِ دیگرش موسیقی و هنرها را پدید می‌آورد و سوّمی مدنیّت را بنا می‌نهد و جامعه‌ی بشری متولّد می‌شود. انگیزان این پرخاشِ مهار گسیخته را، رقابتی ویرانگر برشمرده‌اند. در این کهن روایات، این رخداد تکرار پذیر است. یعقوب[14] و عیسو[15] دوقلوهای اسحاق[16] و ربکا[17] هستند، که عیسو نخست به دنیا آمده، محبوب پدرست و بناست، برکت به او داده شود، که به افسون برادر، از وی دریغ می‌شود. فرزند یعقوب، یوسف[18] نیز به بغض برادران به چاه افکنده می‌شود، باشد که جان ببازد. در روایات برادران برای پدر، یوسف دریده و کشته شده است، امّا فاعلِ این تحقّق میل برادران در روایتِ ایشان به گرگ جا به جا می‌شود.

یوسف عزیزم رفت، ای برادران رحمی                     کز غمش عجب بینم حال پیرِ کنعانی[19]

در اسطوره‌های رومی، بنیان گذاران روم، رُمولوس[20] و رِموس[21] (753 ق م) هستند[22]، که رمولوس برادرش را به دلیل تخطّی از قانون به قتل می‌رساند و این برادر کشی گویا جبری در تاریخچه‌ی آنان است، چون پدر بزرگشان نومیتر[23] نیز به دست برادرش آمولیوس[24] کشته شده است. باز نمایانگری این پدیدار بشری را در اسطوره‌های یونان باستان نیز شاهدیم. نمونه‌ی بارز آن دو پسر اُدیپوس شاه[25]، پولی نیکس[26] و اتئوکلس[27] هستند، که یکدیگر را کشتند. (در این اسطوره برادرکشی پیامد پدرکشی است. در غیاب پدری نمادین، در منظومه‌ی خانواده تعارض‌های برآمده از جایگاه-مرز زدودگی خود را می‌نمایاند.)

در اسطوره‌های ایرانی، شغاد، نمونه‌ای بارز است، که برای برادرش رستم، دام می‌گسترد و او را به چاه می‌افکند، و اگر چه شغاد، به تعبیر فردوسی "به مرگِ برادر همی بود شاد" خود نیز به تیر رستم گرفتار می‌آید و به درخت دوخته و کشته می‌شود. گاه نیز این برادرکشی خواسته‌ای است، که در سطح آگاه، ناخواسته است، چون کشته شدن فرود به دست سپاه برادرش کیخسرو.[28]

ب) برادرکشی، در کشاکش نفرت و وحدت:

ناپلئون بناپارت[29] برادری بزرگ‌تر به نام ژوزف[30] (یوسف!) داشته است، که برخی تحلیلگران می‌انگارند که ژوزف منفورِ ناپلئون بوده است. امّا این نفرت به عشقی سترگ بدل شد، عشقی به بزرگی نفرت پیشین، جابه‌جایی و انتقال عاطفه‌ورزی او را در معشوقه گزینی‌اش می‌توان باز جُست. نام معشوقه‌ی ناپلئون، ژوزفین[31]، بود. ژرار حدّاد[32] روان‌کاو تونسی با خوانشی فرویدی، بیان می‌دارد، "فرامن"[33] نفرت[34] نخستین را سرکوب کرد، امّا از میان برنداشت. وی با اشاره به تعبیری از فروید، جنگ‌های ویرانگر ناپلئون را که کشتار و خشونت بسیاری را در اروپا موجب گردید برآمده از این نفرت رقابت[35] بنیاد می‌داند. رقابتی موهوم با تصویری کامل در خیال که پرخاشی عمیق و آغازین را با خویش همراه می‌سازد، رقابتی خشونت‌مدار و تخریبگر که بایسته بود، با برادرکشی نمادینی رو به انحلال می‌رفت و این مقدور نمی‌گشت مگر آن که استعاره‌ی[36] پدری با اختگی نمادینی[37] مرزهای قانون را مشخص می‌ساخت و وحدت‌گرایی را به جدایی رهنمون می‌شد. کارل مارکس[38]، در کتاب "هُژدهم برومر، لویی بناپارت"[39]، اصطلاح بناپارتیسم[40] را به کار بست. کودتایِ[41] قدرتی مستظهر به سرمایه‌داری، که در حوزه‌ی اجتماعی به لمپنیسم[42] تکیه می‌کند و از آن یاری می‌جوید. نظامی‌گری و اوباشی‌گری بسترسازِ کودتایی می‌شود، که ضربه‌ای به قانون و جایگاه آن است، برای ایستادن بر فراز قانون! از پدر نمادین که قانونِ دموکراتیکِ مشروط است، خلع جایگاه می‌شود و پدر نخستین باز احیاء می‌گردد. لمپن‌ها به گونه‌ای توده‌وار در برابر او عقد اخوّت می‌خوانند و امید دارند تا مورد عشقی یکسان از سوی او قرار گیرند و در این پیوند افقی که در سر سپردگی به راس هرم معنا می‌یابد، پرخاشگری خود را معطوف به برادران نااهلی گسیل می‌دارند که از دیرباز خشم فروخورده‌ای در رقابتی ناکام را نسبت به آنان با خود حمل می‌کنند.

در کودتای بیست‌وهشتم امرداد ماه نیز دکتر محمد مصدق، یک شخص نبود، نماد و جایگاه و تبلور قانون اساسی مشروطه بود، قانونی که پشتیبان حقوق و آزادی‌های مدنی و استقرارِ حاکمیتِ ملّت بر سرنوشت خود به شمار می‌رفت، قانونی پیراسته از استبداد و خودکامگی و آراسته به تکثرگرایی و مُدارا و مُحق دیدن ملّت.

او ملّت را نه ابژه‌ی[43] ارضایِ ارباب، که سوژه‌ی[44] تعیین‌گرِ حیاتِ اجتماعی خویش می‌انگاشت. تبلور دیگر این مساله در سطوح خُرد، در برخی از رخدادهای تروریستی معاصر است. مثلاً برادران کواشی (سعید و شریف) در حمله به Charlie Hebdo در پاریس که شمار زیادی کشته شدند، نقش اصلی را ایفا کردند و هر دو در درگیری با پلیس به کامِ مرگ رفتند. نقش اجرایی سلسله انفجارات بوستون نیز بر عهده‌ی دو برادر چچنی تبار، جوهر و تیمور لنگ تسار نایف بود. در این پدیده‌ها برادران در وحدتی روانی به سوی مرگ با همراهی یکدیگر می‌شتابند و گویا بستر ساز مرگِ خویش ـ دیگری به مثابه‌ی برادر هستند و از دیگر سوی دیگری‌های وحدت نیافته با ایدئولوژی حقیقت مطلق پنداشته‌ی خود را آماج پرخاش خویش قرار می‌دهند. چرخش جایگاه‌های رانه‌ای و سرنوشت آنها فعالیت ـ انفعالیت[45]، سادگرایی ـ مازوخ‌گرایی[46] در این پدیده از منظر روان‌کاوی[47] بسیار قابل مداقّه است.[48]

لسینگ[49] در تمثیلی می‌گوید، اگر نیرویی برتر، بگوید در دست راست من حقیقت و در دست چپ من جستجوی حقیقت است، کدام را می‌خواهی، خواهم گفت، حقیقت متعلّق به توست، دست چپت را به من بده، این جستجوی حقیقت است که به زندگانیم معنا می‌بخشد.

امّا واپس‌گرایی تمامیت خواه، دست راست را بر می‌گزیند و در این توهم نرگسانه[50] خویش را مغروق می‌سازد.

پ) از عقده‌ی قابیل تا عقده‌ی اُدیپ:

فروید در نامه‌ای به فلیس[51] از آرزویش برای مرگ برادر کوچکش "لولیوس"[52]، در کودکی، می‌نویسد و به احساس گناه نیرومندِ ناشی از آن می‌پردازد. در کتاب "تعبیر رویا"[53]، فصل ششم (کارِ رویا)[54]، بخش یکم (کارِ ادغام)[55]، ریشه‌ی رقابت‌های عشقی بزرگسالانه را در رقابت با برادر وا می‌کاود و از صحنه‌های کودکی و خیال‌های بازگردنده سخن می‌گوید. او در پژوهش‌های بالینی خود نیز به رقابت هم‌شیرانه و پرخاش‌های نهفته در آن می‌پردازد، حتی در تحلیل خاطره‌ای از گوته در اتوبیوگرافی‌اش به میل برادر کشی او اشاره دارد.[56]

شاید اینجا به توان به نظر ژرار حداد اشاره داشت، که اگر ادیپ‌محور عمودی تناوب نسل‌ها باشد، عقده‌ی قابیل که از لیبیدو[57]ی نرگسانه تغذیه می‌شود، محورِ افقیِ سیاسی ـ اجتماعی زندگانی بشر است.

Dichtung and Wahrheit,  (1833) John Wolfgang ron Goethe

                            

 

[1] این مقاله نخستین‌بار در فصلنامه سخن سیاووشان شماره 11 (پاییز و زمستان 1400) منتشر شده است.

[2] . Etymology

[3] . Repräsentanz (de.)  

[4] . Phantasie (de.)

[5] . Myth

[6] . فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی، محمد حسن دوست، (1393)، فرهنگستان زبان و ادب فارسی

[7] . Sigmund Freud

[8] . Das Unbewusste (de.)

[9] . S. :Die Traumdeutung (1900), Das Unbewusste (1915)

[10] . Über den Gegensinn der Urworte (1910)

[11] . K. Abel

[12] . Brudermord (de)

[13] . Kain

[14] . Jacob

[15] . Esau

[16] . Isaac

[17] . Rebecca

[18] . Joseph

[19] . حافظ به سعی سایه، نشر کارنامه،‌ (1376)

[20] . Romulus

[21] . Remus

[22] .  فرزندان Mars (خدای جنگ) و Rhea Silvia، که آمولیس آنان را به رودِ Tiber افکند، امّا گرگِ ماده‌ای آنان را بزرگ کرد.

[23] . Nomitor

[24] . Amulius

[25] . König Ödipus

[26] . Polyneikes

[27] . Eteokles

[28] . شاهنامه به تصحیح جلال خالقی مطلق، دائره المعارف اسلامی

[29] . Napoleon Bonaparte (1769 – 1821)

[30] . Joseph Bonaparte (1768 – 1844)

[31] . Josephine Bonaparte (1763 – 1814)

[32] . Gerard Haddad, (2021), An Ursprung der Gewalt, Psychoanalytisches Kolleg

[33] . das Über – Ich (de.)

[34] . Hass (de.)

[35] . Rivalität (de.)

[36] . Metapher (de.)

[37] . die Symbolische Kastration (de.)

[38] . Karl Marx (1818 – 1883)

[39] . Der achtzehnte Brumaire des Louis Bonaparte (1852)

[40] . Bonapartismus (de.)

[41] . Coup d´ état: ضربه به دولت

[42] . Lumpenismus (de.)

[43] . Object

[44] . Subject

[45] . Aktivität – Passivität (de.)

[46] . Sadomasochimus (de.)

[47] . Psychoanalyse (de.)

[48] . S. : Triebe und Triebschicksale, S. Freud, (1915)

[49]. G. E. Lessing (1729 – 1781)

[50] . Narcissistic

[51] . Wilhelm Fliess (1858 – 1928)

[52] . Lulius

[53] . Die Traumdeutung (1900)

[54] . Traumarbeit (de.)

[55] . Verdichtungsarbeit (de.)

[56] . Johan Wolfgang Von Guethe, (1833), Dichtung und Wahrheit.

[57] . Libido