شناسهٔ خبر: 66370 - سرویس کتاب و نشر

صنعتی‌زاده هزینه فرهنگ کرمانی منوچهر ستوده را پرداخت

ایرج افشار:‌ «همایون[صنعتی‌زاده] در مجالس خودمان وقتی صحبت سیاسی پیش می‌آمد ساکت می‌ماند. نمی‌دیدم که هیچ‌گاه وارد بحث بشود، تودار بود. اما در یکی از شگرف‌ترین جریان‌های سیاست داخلی ایران خود را دخیل کرده بود».

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا:

«نادره‌کاران» مجموعه‌ای دوجلدی از مطالب کوتاه و بلند در شناساندن رجال فرهنگی ایران و ایران‌شناسان غربی معاصر که ایرج افشار در طی شصت سال، پس از درگذشت هریک از آنها به جهت حق‌گذاری به رشته تحریر کشیده و در نشریات مختلف منتشر کرده است. این کتاب به تازگی به چاپ سوم رسید.

این کتاب یاد جمعی را در بر دارد (جمعاً ۷۳۱ تن) که نویسنده با آنان حشر و نشر یا مکاتبه و ملاقات داشته و آداب و اخلاق و آثار آنها را می‌شناخت و از جمله وجوه اهمیتش آن است که درباره بعضی از این بزرگان اطلاع چشمگیری در منابع دیگر نیست. این کتاب یک وقایع‌نگاری از زندگی و فعالیت‌های فرهنگی انسان‌هایی است که در قرن گذشته، هر یک به سهم خود، به اشاعه فرهنگ و تمدن ایرانی مؤثر بوده‌اند، از این نظر، هر یک از افرادی که نام‌شان در کتاب آمده، یک سرگذشت خواندنی و سرشار از درس و تجربه را به خواننده ارائه می‌دهند؛ آنها افرادی بودند که از سر عشق و ارادت به میهن خود در انتقال فرهنگ کهن آن و ایجاد حس میهن‌دوستی در نسل کنونی و آینده اهتمام داشته و تأثیرگذار بوده‌اند.

همایون صنعتی‌زاده تودار بود

در بخشی از این کتاب درباره حبیب یغمایی می‌خوانیم: «اثر یغمایی از نثرهای ساخته روزگار ماست، لفظ دری در دست او حکم موم داشت، هم در شعر و هم در نثر. در انتخاب لفظ و شیوه بیان متأثر از بزرگان ادب کهن فارسی بود. در انتخاب لفظ استادی و مهارتش مسلم بود. از نادره کسانی بود که حدّ استعمال کلمات را درست می‌شناخت و هر لفظ را در مفهوم واقعی و مناسب خود می‌گذاشت. با اینکه استوار و پخته می‌نوشت و بسیاری از الفاظ مستعمل گذشتگان را بر قلم می‌آورد، نثرش از سادگی روستایی، طنزپردازی و رندی ادیبانه بهره‌وری بی‌شمار داشت.»

در یکی از مقاله‌های کتاب به همایون صنعتی‌زاده پرداخته شده و ایرج افشار در این باره چنین نوشته است: «همایون در مجالس خودمان وقتی صحبت سیاسی پیش می‌آمد ساکت می‌ماند. نمی‌دیدم که هیچ‌گاه وارد بحث بشود، تودار بود. اما در یکی از شگرف‌ترین جریان‌های سیاست داخلی ایران خود را دخیل کرده بود.

همایون اواخر به پرورشگاه جدش صنعتی در کرمان علاقه‌مندی جدی پیدا کرد و آنجا را گسترش داد و بردرآمد موقوفات آن افزود و بدان موسسه جنبه فرهنگی داد و با ایجاد موزه و دادن تابلوهای سهراب سپهری و آثار دیگری که داشت خواست دیدارکنندگان شهر کرمان را با دیدن از نمایشگاه‌ها به فعالیت اصولی حاجی علی‌اکبر آشنا سازد. امروز این موسسه در استان کرمان نام‌آوری دارد و مرکزی است که از حیث آستانه بلند آجری زیبا و ساختمان قدیمی بسیار دیدنی است.

همایون به نقاشی سپهری شیفته بود و هیچ از یاد نمی‌برم آن روزی را که با همایون خاک‌آلوده خودمان را در بازگشت از سفر درازی به کاشان رساندیم و آخرین دیدار با سپهری بود. در زیرزمینی زندگی می‌کرد و میان کتاب و کاغذها ور می‌رفت. اگر اشتباه نکنم بهار ۱۳۵۷ بود.

او از کمک به کارهای مفید فرهنگی کوتاهی نداشت. مانند آنکه هزینه فرهنگ کرمانی تالیف منوچهر ستوده را پرداخت. در این چند سال اخیر هزینه تحصیلی دو سه دانشجوی رشته ایران‌شناسی در انگلیس و آلمان را متقبل شد. یکی را که من می‌شناسم و می‌دانم محمد شکری فومنی است که دانشجوی رشته مانی‌شناسی و سغدی‌خوانی دکتر بدرالزمان قریب بود. این جوان دانشمند چون توانست پذیرش تحصیلی در برلین را به دست آورد. صنعتی از کمک به راه افتادن کار او کوتاه نیامد و معرفی مرا مور قبول قرار داد.»

جمال‌زاده نیز یکی دیگر از مقاله‌های کتاب است که درباره او چنین آمده است: «جمال‌زاده نویسنده همیشگی کاوه بود. از روز نخست تا پایان آن در همه شماره‌ها نوشته‌ای از او هست. چه سیاسی، چه تحقیق و فرهنگی. بعضی از نوشته‌هایش با امضای «شاهرخ» است. غالب مقالات او در زمینه مباحث تاریخی است. نخستین نوشته داستانی‌اش «فارسی شکر است» که در نخستین شماره دوره دوم کاوه ۱۳۳۹ قمری انتشار یافت. خود در مقدمه‌اش نوشت: «حکایت ذیل ماخوذ از کتابی است که نگارنده از چندی به این طرف از گاهی به گاهی محض تفریح خاطر از مشاغل و تتبعات جدی‌تر… جمع آورده.»

جمال‌زاده فعالیت فکری و نویسندگی را با پژوهش آغاز کرد و پیش از آنکه در داستان‌نویسی آوازه‌مندی بیابد، نویسنده مباحث تاریخی و اجتماعی و سیاسی در شمار بود. گنج شایگان پنج سال پیش از یکی بود یکی نبود (۱۳۴۰) منتشر شد. تحقیقات متعددش درباره روابط روس و ایران و حدود پانزده مقاله تحقیقی دیگر که در کاوه به چاپ رسید همه پیش از نشر یکی بود یکی نبود، بود.

جمال‌زاده با توقف انتشار فرنگستان به روزنامه‌های ایران رو کرد و در روزنامه‌های ایران، آزاد، شفق سرخ، کوشش، اطلاعات به چاپ نوشته‌هایی که بیشتر مطالب اجتماعی می‌بود پرداخت، تا آنکه مدیری مجله علم و هنر را پذیرفت که در برلن انتشار می‌یافت. موسس این مجله ابوالقاسم وثوق بود، هفت شماره از آن بیش منتشر نشد (مهر ۱۳۰۶ تا بهمن ۱۳۰۷) خودشان آن را مجله فنی و ادبی معرفی کرده‌اند. علم و هنر نتوانست حتی به پایه ایرانشهر برسد.»

چاپ سوم کتاب «نادره‌کاران: سوگنامه ناموران فرهنگی و ادب» نوشته ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار و به کوشش محمود نیکویه، از سوی انتشارات دکتر محمود افشار منتشر شده است.