فرهنگ امروز: آسمان زرد کم عمق به نویسندگی و کارگردانی بهرام توکلی و تهیه کنندگی سعیدملکان مدتی است که در سینماهای کشور اکران شده است؛ این فیلم هم مثل همه فیلمهای دیگر، هم منتقد دارد هم علاقمند وطرفدار؛ داستان درباره مرور خاطرات گذشته یک زوج جوان است که باعث ایجاد اتفاقات جدید در زندگی کنونی آنان می شود. اتفاقاتی که لحظات ناراحت کننده ای در پی دارد و باعث می شود که آنها وارد دردسرهای دیگری بشوند.
محمد زرینه، جزو منتقدانی است که به فیلم «آسمان زردکم عمق» نقدهای بسیاری دارد و معتقد است که متاسفانه این فیلم بهرام توکلی از آخرین اثر او یعنی «اینجا بدون من» عقبتر است؛
زرینه عضو هئیت تحریریه مجله فلسفه نوست و تحصیلاتش در دوره کارشناسی ارشد در رشته فلسفه بوده اما چون سمت وسوی مطالعاتش به طرف سینما بوده وارد حوزه نقد جدی به فیلمهای سینمایی شده است.
وی در خصوص «آسمان زرد کمعمق» به خبرنگار «فرهنگ امروز» گفت: با اینکه بنده شخصا علاقمند به آثار و سینمای بهرام توکلی هستم ولی فکر میکنم که این اثر وی از دو اثر قبلی توکلی عقب تر است؛ علتش هم این است که متاسفانه بستر فیلم در یک فضای بسته که خانهی قدیمی و اشرافیست مسحور شده و ماندن زیاد در این فضای بسته باعث شده ارجاع به بیرون از خانه نداشته باشیم بنابراین از بسیاری از ارجاعاتی که در داخل فیلم و در دیالوگ ها به اتفاقات بیرون از خانه داده میشود بیخبریم؛ به عنوان مثال در فیلم، مهران دائم از طلبکارانی صحبت میکند که هرگز در فیلم از آنها خبری نیست و یا مثلا اینکه مهران دائم در فیلم از ماجرای زندان رفتنش صحبت میکند و در واقع کل فیلم به دو بخش قبل از زندان و بعد از زندان تقسیم میشود ولی ما هرگز نمیفهمیم که مهران چرا به زندان رفته است.
زرینه در مورد حضور شخصیتهایی مثل حمید و همسرش (که حمیدرضا آذرنگ و سحر دولتشاهی در آن ایفای نقش میکنند) افزود: به نظر من نقش سحر دولتشاهی در این فیلم بسیار بلاتکلیف است و از پس نقشش به خوبی برنمیآید؛ خصوصا دعواهایی که در فیلم با همسرش دارد بسیاری کلیشهای است، ضمن اینکه کمکی هم به حل مسائل و مشکلات فیلم نمیکند.
عضو هئیت تحریریه انتشارات گوهرشید با اشاره به اینکه پایان نامه تحصیلی توکلی در مورد سینمای تارکوفسکی و برگمان بوده است گفت: شاید به دلیل مطالعات این سینماگر جوان است که در این فیلم از مفهوم استعاره بسیار زیاد استفاده شده است و توکلی در این فیلم بیش از حد به بحران روابط میپردازد.
این منتقد در ادامه با تاکید بر اینکه بهرام توکلی در این فیلم بسیار شیفته فضا شده و از خط اصلی داستان فراتر رفته و با اینکه نماهای استادانهای که قاببندی عکاسی خوبی دارد فیلم گرفته است ولی این تصاویر کمکی به پیشبرد داستان نکرده است.
به عقیده زرینه، غزل در فیلم آسمان زرد کم عمق ادامه همان زن آسیب دیده در«اینجا بدون من» است ولی با این تفاوت که در«اینجا بدون من» شرایط بیرون از خانه را هم که نماهای کارخانه بود میدیدم ولی در این فیلم غیر از نمای سوپر مارکت سکانس دیگری بیرون از خانه نداشتیم.
وی در خصوص بازیگران اثر آخر توکلی اضافه کرد: به عقیده من از شخصیتهای سحر دولتشاهی و حمیدرضا آذرنگ به درستی استفاده نشده است و بازی صابر ابر هم اصلا خوب نیست و به نظر من، اگر در این فیلم همان پارسا پیروزفر اینجا بدون من بجای صابر ابر ایفای نقش میکرد بهتر بود؛ ضمن اینکه حالتهای طنز گونه صابر ابر که بسیار فکاهی بود و وجوه طنز تلخش بسیار مسخره بود.
زرینه ادامه داد: من شنیدم که این فیلم توکلی برگرفته از رمان «خشم و هیاهو» ویلیام فاکنر است و غزل هم برگرفته از همان شخصیت دختر آن رمان است و خب اگر این این اقتباس صورت گرفته باشد توکلی بسیار هوشمندانه این کار را انجام داده ولی از او بعید است که با آن همه هوش و فراست در دنیای مالیخولیایی که فهم فیلم را سخت میکنند بیفتد.
عضو هئیت تحریریه مجله «فلسفه نو» در خصوص یک سری اطلاعات و تصاویر زائد در فیلم گفت: یکسری تصاویر پاورپوینتی که از شمال کشور و شاید کنایهای از بهشت بود زائد بود و اگر هم نشان داده نمیشد اتفاقی نمیافتاد یا مثلا شخصیت روانشناس که از ابتدای فیلم نام او را میشنویم اما نه او را می بینیم و نه میفهمیم نقشش چیست.یا مثلا در فیلم دو کاراکتر شاکی یکی آن فردی که قرنیه چشمش پاره شده و دیگری فرد موتورسواری که آسیب دیده است وجود دارد اما هرگز آنها را نمی بینیم و اینها همه گره های فیلم است.
وی در ادامه با اشاره به اینکه آفت اصلی سینمای ایران «نمادگرایی» است توضیح داد: یکی از مشکلاتی که از دهه 60 به بعد در سینمای ایران حاکم شد نمادگرایی است در این رویه سعی میشود سینمای ایران به سمت سینمای عرفان و نمادبازی برود و سینمای ایران را خالی از سوپراستار کند در حالیکه تجربه نشان داده که مثلا فیلمی مثل «عروس» ساخته بهروز افخمی خالی از هرگونه نماد است وهمه چیز در این فیلم توصیف میشود و چقدر هم این جنس فیلم ها طرفدار دارند.چرا که نماد یعنی ارجاع به بیرون از فیلم و سیر در خارج و بیرون از فیلم یعنی گم شدن و گنگ شدن در معانی فیلم.به عنوان مثال در فیلم «آسمان زرد کم عمق» در سراسر فیلم معلوم نیست که نماد بارداری ترانه علیدوستی ونشان دادن این صحنه جلوی آینه چیست.
عضو هئیت تحریریه مجله فلسفه نو در بخش دیگر نقد خود به این موضوع اشاره کرد که روند فیلم و بازیها به گونهای است که انگار فیلمنامه به صورت کامل بر روی کاغذ پیاده نشده است و خیی از اعمال و دیالوگها بداهه و در طول بازی شکل گرفته و در واقع خیلی از اعمال حاضردر فیلم بر اساس توافق قبلی نبوده است.
زرینه در پایان در خصوص شعری که در ابتدا و انتهای فیلم خوانده می شود گفت: من اساسا با این گزاره فیلم که زوال در اوج زیباییست مخالفم چون ارجاع بیرونی و تصویری از این گزاره نمیبینیم و در واقع در این فیلم کارکرد خودش را نداشته است و من فکر میکنم دوستانی که واژگانی مثل جبر و اختیار و تقدیر را برای این فیلم استفاده می کنند تعابیر و واژگانیست که طرفداران فیلم بر آن حمل میکنند ولی در فیلم دیده نمی شود و به نظر من چون دیده نمی شود پس نیست.