فرهنگ امروز:حمله روسیه به ایران و انعقاد دو قرارداد گلستان و ترکمن چای ایرانیان را به ناگه با مسئلهای بغرنج روبرو کرد: عقبماندگی. مسئلهای که بلافاصله به آن پاسخهایی چند داده شد. اعزام محصل به خارج یکی از پاسخهای این مسئله بود. با توجه به اینکه دولتمردان مسئله را فنی میدیدند، عمده اعزام شدگان، به تحصیل در این رشتهها میپرداختند. این رویه تا دوره محمدرضا شاه و حتی تا سالهای پس از انقلاب نیز ادامه داشت و امروز نیز به شکل کمرنگتری ادامه دارد. در یادداشتی که پیش رو دارید، حسین کاظمزاده به نقد و بررسی شاخصه های لازم برای اعزام محصل میپردازد و سه مولفه انتخاب محصلین، انتخاب رشته تحصیلی و محل و چگونگی تحصیل را به اجمال بررسی میکند. حسین کاظمزاده با مجله ایرانشهر معروف شهرت یافت. او در شماره های متعدد این مجله شاخصه های خروج از عقب ماندگی را مورد بررسی قرار داده است.
با کمال خوشوقتی دیده میشود که در این اواخر روزبهروز بر شمار محصلین ایرانی در آلمان افزوده میشود چنانکه ما در شمارهی سوم مجله، عدد محصلین ایرانی را در آلمان 70 نفر نوشته بودیم و حالا بیش از 120 نفر است. این خود مینمایاند که ملت ایران اگر رهنما و مشوق داشته باشد از هیچگونه فداکاری بهخصوص در تربیت اولاد خود دریغ ندارد. چیزی که بیشتر ما را خوشوقت میسازد این است که میبینیم چند نفر هم که در ایران فارغالتحصیل و صاحب ملک و مقام بودهاند برای تکمیل تحصیلات و تجربیات خود دست از شغل و مسلک خود کشیده، به آلمان آمدهاند و مانند یک محصل جدی مشغول تحصیل شدهاند. ما این جوانان باهمت و بامتانت را شایستهی هرگونه تبریک و ستایش میدانیم و احساسات قلبی خودمان را همراه ایشان میسازیم. از طرف دیگر هم میشنویم که دولت ایران نیز در صدد است چند نفر محصل بهحساب خود به آلمان بفرستد.
محض اینکه این زحمات و فداکاریهای دولت و ملت بیثمر نماند و نتیجههای مطلوب از این اقدامها گرفته شود، پارهای نکات مهم در این باب ذیلاً یادآوری میکنیم:
1. انتخاب محصلین
البته افراد ملت در انتخاب هریک از فرزندان خود برای تحصیل در فرنگ آزادند، چونکه مخارج تحصیل را خودشان به عهده میگیرند و نیک و بد تحصیل نیز بیشتر به خودشان برمیگردد، ولی برای دولت که از محصول رنجدست ملت این مخارج را میپردازد، اینطور نیست. دولت در این اقدام مسئولیت بزرگی را به عهده میگیرد و باید به هرگونه وسایل که برای حسن استعمال این وجوه لازم است متمسک بشود. اسراف و اتلاف دسترنج ملت یک نوع خیانت و مایهی بدنامی دولت میشود.
اگر هیئت دولت در انتخاب این شاگردان مانند تعیین مأمورین خود پارهای ملاحظات شخصی و جیبی را در نظر گرفته، در زیر فشار تهدید و یا به امید تقویت و حمایت و طرفداری، جوانان نااهل و ناقابل را به فرنگ بفرستد، خیانت بزرگی را ارتکاب کرده است. دولت باید در انتخاب این محصلین کمال آزادی را داشته باشد و جز به صرفه و صلاح ملت هیچ ملاحظه را منظور ندارد. مثال ذیل در این باب برای هیئت دولت ایران رهنمای خوبی میتواند بشود:
در چند سال پیش در دارالفنون شهر لیپزیگ در آلمان روزی یکی از محصلین ژاپنی از معلم خود پروفسور و. اوستوالد به نام وزارت معارف ژاپن سؤال کرد که به چه وسیله میتوان قبل از وقت فهمید که فلان بچه پس از اتمام تحصیل مرد کارآمد و فایدهبخش خواهد شد؟ پروفسور مذکور چنین مینویسد: «ابتدا این سؤال خیلی غریب به نظر من آمد. پیش از دادن جواب از جوان ژاپنی پرسیدم محرک این سؤال برای وزارت معارف ژاپن چه بوده است؟ جوان ژاپنی گفت که حکومت ما مصمم شده است مبلغ هنگفتی برای تربیت جوانان بیبضاعت طبقهی پایین ملت صرف بکند و میخواهد پیش از وقت بداند که کدامیک از آنان خوب از آب درآمده و با جدیت تحصیل کرده و در نتیجه یک مرد کارآمد و فایدهبخش برای دولت خواهد شد تا زحمات و مخارج هنگفت دولت به هدر نرود.»
این سؤال مرا به فکر انداخت. من اقرار کردم که در این خصوص جواب قطعی و فوری نمیتوانم بدهم، ولی این سؤال روزبهروز مرا بیشتر متفکر ساخت و به تدقیق این موضوع وادارم کرد و خودبهخود گفتم آیا این مسئله را در شاگردان جدید خود میتوانم تجربه بکنم یا نه؟ از آن روز به تدقیق این موضوع پرداختم و تا یک درجه هم نتایج مثبت به دست آوردم.
پروفسور مذکور نتیجهی تدقیقات خود را که بیشتر راجع به فلسفهی اخلاق و مسائل تعلیم و تربیت است در کتاب خود به نام «مردان بزرگ» (1) شرح و بسط داده، ولی این اوراق گنجایش ترجمهی آنها را ندارد. درهرحال، دولت ایران نیز باید این دوراندیشی وزارت معارف ژاپن را منظور نظر خود بدارد و آن را برای خود خط حرکت قرار بدهد. در این خصوص ما احتیاجات و مقتضیات امروز ایران را در نظر گرفته، آنچه را که صلاح میدانیم ذیلاً پیشنهاد میکنیم و یقین داریم اگر این نکات رعایت بشود از این اقدام و فداکاری دولت نتایج مطلوب حاصل خواهد شد:
1. باید این محصلین را از جوانان تحصیلکرده و تربیتشده انتخاب کرد؛ یعنی از کسانی که یک تربیت متین ملی کسب کرده و از حیث معلومات و تحصیل نیز تا یک درجهی کامل شده باشند تا اینکه اولاً، در فرنگ اخلاق خود را ضایع نکنند و ثانیاً، در کمترین مدتی آنچه را که لازم است یاد بگیرند. به عقیدهی ما این جوانان را از میان محصلین بیبضاعت دارالفنون تهران انتخاب باید کرد و مقصود از بیبضاعت، آنهایی هستند که خودشان قادر به تحمل مخارج سفر و تحصیل در فرنگ نیستند و الا اولاد صاحبان تمول و استطاعت خودشان میتوانند به خرج خود در فرنگ تحصیل بکنند. این ترتیب چندین فایدهی بزرگ دارد: اولاً، این انحصار به محصلین بیبضاعت دارالفنون یک تشویق و امتیاز مخصوص میشود برای دارالفنون و اغلب جوانان میکوشند تا خود را جزو محصلین دارالفنون بسازند و ثانیاً، انتخاب جوانان مهذب و کارکن و باهوش و جدی از میان محصلین دارالفنون بسیار آسان است و در این خصوص نقطهنظر وزارت معارف ژاپن بهخوبی رعایت کرده میشود، چونکه برحسب سن و دورهی تحصیل، اخلاق این محصلین تا این دوره خودشان را از هر حیث معرفی کردهاند و انتخاب جدیترین و مهذبترین آنان سخت نخواهد بود. ثالثاً، این جوانان محتاج نیستند 8 سال مشغول تحصیل زبان و علوم در فرنگ بشوند، بلکه برای اینها 2 یا 3 سال کافی خواهد بود تا تحصیلات خودشان را تکمیل و تجربههای لازم را کسب بکنند. بدین ترتیب با مخارجی که برای تحصیل 20 نفر شاگرد در 8 سال تخمین شده، حکومت میتواند 80 نفر از محصلین دارالفنون را بفرستد که به جای 8 سال پس از 2 سال همه برگردند. رابعاً، چون اوضاع ایران را استقراری نیست و مخصوصاً بحران مالی این استقرار را همیشه تهدید میکند، برای حکومت وقت بسیار سخت است که مخارج 8 سالهی 20 نفر محصل را قبلاً به یکی از بانکهای فرنگ بگذارد و مخارج محصلین را در این مدت تأمین بکند.
چنانکه برای 30 نفر شاگرد که در 1911 به فرانسه فرستادند، چون رعایت شرایط فوق نشده بود، چندان فایده نبخشید و نرسیدن منتظم وجه، فکر محصلین جدی را هم پریشان کرده، در ابتدای جنگ بسیاری مجبور به داخل شدن در قشون فرانسه و برخی هم مجبور به ترک تحصیل شده به ایران برگشتند. ولی اگر مدت تحصیل را 2 سال قرار بدهیم حکومت وقت میتواند مخارج تحصیل 2 سالهی 10 یا 20 نفر را قبلاً به یکی از بانکها بگذارد و محصلین هم به اطمینان و دلگرمی تمام مشغول تحصیل بشوند. خامساً، از محصلین دارالفنون که یک اخلاق متین ملی باید داشته باشند میتوان امیدوار شد که تربیت خود را از دست نداده و فرنگی صرف برنخواهند گشت. محبت ملت و وطن و آداب و رسوم و عقاید خود و از همه بالاتر زبان فارسی را فراموش نخواهند کرد، برعکس، بچههای خردسال که حالا به فرنگ میفرستند باید اقلاً یک سال زبان یاد بگیرند و پس از 7-8 سال توقف در فرنگ با آداب و رسوم و عقاید ملی خود بیگانه مانده، زبان مادری خود را هم فراموش میکنند و با یک نظر نفرت و حقارت به وطن خود مینگرند.
چنانکه یک وقتی جریدهی مصور ملانصرالدین، این حال را به شرح ذیل بهخوبی تصویر کرده بود: «پیرمردی بچهی خود را به پطرسبورغ فرستاده تا تحصیل بکند. پس از چند سال تحمل مخارج زیاد و انتظار، پسر تکمیل تحصیلکرده برمیگردد؛ اما همهی آداب و رسوم و حتی زبان مادری خود را هم فراموش کرده، پدر به امید دیدار جگرپاره خود به ایستگاه راهآهن رفته انتظار میکشد. پسر در لباس روسی و با کلاه روسی و پدر با لباس ایرانی. همینکه پسر از قطار پیاده میشود پدر نزدیک شده میخواهد او را به آغوش بکند و از سر و چشمش ببوسد. پسر پدر را کنار کشیده به زبان روسی میگوید: آقاجان در میان مردم با من سلام و علیک مکن اگر بفهمند که تو پدر من هستی من از خجالت آب میشوم».
با کمال تأسف میبینیم که بعضی از بچهها را که به فرنگ میفرستند پس از چند سال همین حال را پیدا میکنند و وقتی که با یک نفرت و استکراه به وطن خود برمیگردند، این وطن برای آنان زندان و ویران آمده با اخلاق و طبیعت آنان نمیسازد. اینها نه آن محیط را تغییر میتوانند بدهند و نه خود را تابع آن میتوانند بسازند، این است که یا گوشهنشین و گرسنه و بیکار میمانند و یا بداخلاق و تریاکی و بیمار میشوند و یا لعنت و نفرین بر هرچه در وطن است، خوانده به فرنگ برمیگردند و کارگری را در محیط آزاد فرنگ که وطن حقیقی آنها شده است به بزرگترین مأموریتهای مملکت خود ترجیح میدهند.
2. برای اینکه تحصیلات و تجربیات این جوانان که از میان محصلین بیبضاعت دارالفنون انتخاب و به فرنگ فرستاده میشوند بهتر نتیجه بدهد باید حکومت اعلان بکند که هریک از این جوانان در ختام توقف خود در فرنگ کتاب مفیدی راجع به رشتهی تحصیلات و عملیات خود تألیف و به وزارت معارف بدهد، یک جایزهی مخصوص خواهد گرفت و در مأموریت مقامی بالاتر خواهد داشت و حتی در چاپ کردن آن کتاب وزارت معارف یک ثلث و یا نصف مخارج چاپ را به عهده خواهد گرفت. این مسئله تشویق بزرگی برای محصلین شده، وظیفهی یک تفتیش و کنترل اخلاقی را هم به عمل خواهد آورد.
3. درصورتیکه مدت تکمیل تحصیلات این جوانان 2 سال شود، از حیث مخارج نباید قناعت کرد و در تنگی گذاشت، چونکه تحصیل فقط عبارت از شنیدن بیانات معاملین و حفظ کردن کتابها نیست، بلکه باید از اوضاع زندگانی و اجتماعی و ترقیات گوناگون مملکت نیز اطلاعات کافی حاصل بکنند و این هم نمیشود مگر با اینکه داخل حیات اجتماعی مملکت بشوند و بودجهی آنها کفایت این زندگانی را بکند. امروزه در آلمان برای یک زندگانی متوسط 3 تا 4 لیره انگلیسی کافی میآید با اینکه بعضی از محصلین هم هستند که با 2 لیره زندگی میکنند.
2. رشتهی تحصیلی
پس از انتخاب محصلین تعیین رشتهی تحصیل اهمیت دارد. در این خصوص باید احتیاجات مملکت را در نظر گرفت و ما این احتیاجات را تقسیم به مادی و معنوی کرده میگوییم: از نقطهی احتیاجات مادی، مملکت ایران بیشتر به فنون زراعتی و تجارتی و مهندسی و معماری و حرفههای دستی محتاج است.
بدیهی است که ترقیات جدید غرب ناچار به ایران داخل خواهد شد و ایران میدان تکاپوی سرمایهداران و شرکتها و فابریکهای گوناگون داخلی و خارجی خواهد گشت و رو به ترقی خواهد گذاشت. اگر ایرانیان خود را حاضر به اداره کردن این امور و تأسیسات نکنند ناچار همهی اینها در دست فرنگیها اداره شده، ایرانی جز کارگری و مزدوری وسیلهی دیگر برای کسب معیشت پیدا نخواهد کرد، چنانکه میبینیم کمپانی نفت ایران جز چند نفر منشی و مترجم ایرانی کس دیگر نمیتواند استخدام بکند و تمام مهندسین و استادان و معماران و مدیران را از خارجه باید بیاورد.
فن زراعت علاوه بر اینکه خاک وسیع ایران برای این فن بسیار کافی و مساعد است یک مزیت دیگر دارد که بیشتر از سایر صنایع و فنون ضامن حسن اخلاق یک ملت میتواند بشود و در میان طبقات زارع فساد اخلاق کمتر و دیرتر سرایت و نفوذ میرساند. بدین جهات باید به فنون و صنایع عملی و اقتصادی بیشتر اهمیت داد و محصلین را بیشتر به تحصیل این رشتهها برگماشت.
اما از حیث احتیاجات معنوی و دماغی که تغذیهی روح ملت بسته بدان است ما فن معلمی را در درجهی اول میشماریم و بعد همهی رشتههای ظریفه (مستظرفه) را مانند موسیقی و نقاشی و حجاری و تئاتر و ادبیات و شعر و غیره را ذکر میکنیم. این مقاله گنجایش شرح فواید و فضایل فن تربیت و تعلیم و صنایع ظریفه را ندارد و بدبختانه در ایران بدین فنون کمتر از هر چیز اهمیت میدهند، درصورتیکه زندگی روح و قلب یک ملت بسته به تعمم و انتشار این فنون است در میان افراد آن.
ما بارها در صفحات این مجله فضیلت مقام معلمی و لزوم ترجیح تربیت و اخلاق را بر علم یادآور شدهایم. در اینجا همینقدر متذکر میشویم که این کابوس بدبختی و سفالت و حرص خونآشامی که سرزمین فرنگ را فراگرفته نتیجهی فساد اخلاق است و ما که امروز به دست خودمان و با هزاران جانفشانی و خودکشی میخواهیم تمدن فرنگ و ترقیات آن را داخل مملکت خودمان بکنیم، روزی خواهد آمد که آفتهای همین تمدن و اثرات همین فساد اخلاق، همین منازعهی سرمایهدار و کارگر و همین کشمکش طبقات متضاد و رقیب و همین حرصها و طمعهای سیرنشونده در شکل عناصر تمدن و آثار ترقی روح ملی ما را زبون و زخمی خواهد کرد و فقط فنون تربیت و تعلیم صحیح و صنایع ظریفه میتواند روح ملی ما را برای مقاومت این قوای جابره حاضر بکند و فقط این فنون میتوانند یک استقبال روشنی برای ما تأمین و یک اخلاق متینی در ما تولید بکنند.
بیمبالاتی دولت و ملت ایران در مقابل تعلیم و تربیت و معلمین فاضل بهقدری تأسفبرانگیز و مقام معلم در کشور ایران طوری محقر و پست است که هیچ ایرانی نمیخواهد پی تحصیل این فن برود. همینطور صنایع ظریفه بهاندازهای در این مملکت بیقدر و مبتذل است که ارباب ذوق و طالبان آن از اظهار تمایلات خود خجالت میکشند و هنوز از چماق تکفیر ملاهای بیمغز و نادان باید بترسند.
به عقیدهی ما هیئت دولت باید اقلاً نصف محصلین خود را که به فرنگ میفرستد از جوانانی قرار بدهد که در تحصیل فن معلمی و صنایع ظریفه استعداد و ذوق وافر دارند. بدین هم اکتفا نکرده اولاً، وسایل قدردانی و تشویق و استراحت معلمین فاضل و بااخلاق را فراهم بسازد و ثانیاً، از خارج و بهخصوص از پروفسورهای پارسی هند که روح ملی ایرانی در آنان تاکنون زنده و پایدار مانده و علاوه بر مقام علمی آنان که کمتر از مقام معلمین فرنگ نیست، یک محبت فوقالعاده به وطن قدیمی خود دارند، برای اداره کردن معارف ایران دعوت بنماید. ما یقین داریم این پروفسورهای پارسی با یک شوق قلبی مانند مرغی که رو به آشیانهی مألوف خود برمیگردد این دعوت را قبول و بسیاری از آنان بیآنکه بار سنگینی به بودجهی معارف ایران بشود افتخاراً با کمال میل دعوت حکومت را اجابت خواهند کرد.
3. محل و چگونگی تحصیل
انتخاب محل تحصیل نیز بیاهمیت نیست. اغلب مردم در این خصوص روابط سیاسی و تجارتی و اقتصادی را در نظر میگیرند و میگویند ما از وجههی سیاست و تجارت مربوط به انگلیس و روس هستیم و بدان جهت زبان آنها هم بیشتر برای ما لازم است و یا اینکه چون مخارج در آلمان کمتر از جاهای دیگر است باید محصلین را بدان جا فرستاد و یا اینکه زبان فرانسه در ایران بیشتر رواج دارد و اغلب شاگردان آن زبان را یاد گرفتهاند و محتاج تلف کردن وقت در سر یک زبان دیگر نباید بشوند، پس شاگردان را به سوئیس و فرانسه باید فرستاد.
ما مسئله را از یک نقطهنظر دیگر تدقیق میکنیم:
بهاستثنای بعضی فنون که تدریس و تحصیل آنها در بعضی از ممالک فرنگ کاملتر و بهتر است اگر بخواهیم به طور عمومی یک اساس اتخاذ بکنیم باید ببینیم اصول تعلیم و تربیت کدامیک از ممالک، موافقت کامل با طبیعت و احوال روحی و احتیاجات اجتماعی ما ایرانیان دارد.
ما ایرانیان از حیث اخلاق و طبیعت و استعداد و تمایلات روحی بیشتر شباهت و موافقت با فرانسهها یعنی نژاد لاتینی داریم (بهاستثنای اهالی آذربایجان که طبیعت و اخلاق آنان بیشتر با طبیعت و اخلاق نژاد آنگلوساکسون میسازد)، چنانکه حدت ذهن، ذکاوت، خودپرستی، جوالی فکر، ظرافت و لطافت حس، حسن مزاج و آمیزش یا خوشمشربی از یک طرف و بیثباتی و تلون مزاج، زود خسته شدن و بیمتانتی و لاابالیگری و بیقدری و افراط و تفریط در کارها از طرف دیگر از خصایص طبیعت و اخلاق ما و فرانسههاست.
این اخلاق و طبیعت نمیتواند ملت ایران را به شاهراه نیکبختی و نجات برساند. برای حفظ استقلال سیاسی و تولید یک انقلاب حقیقی روحی و اجتماعی باید این اخلاق و طبیعت را اصلاح کرد. احتیاج معنوی و اصلاح اخلاقی ایران مقتضی است که ما جوانانی تربیت بکنیم که برخلاف طبیعت سست امروزی، استقلال شخصی، تحمل مشقتها، متانت و استقامت و فعالیت و شهامت را در نفس خودشان تکمیل کرده باشند و این طبیعت و اخلاق در ملتهای آنگلوساکسون که انگلیسها و آلمانها هستند بیشتر وجود و نفوذ دارد تا در ملت فرانسه. اصول تعلیم و تربیت نیز در این ممالک طوری است که بدین مسئله خدمت میکند.
اساس تعلیم و تربیت در مملکت فرانسه مبتنی بر تمرکز و تضییق یعنی بر زیادی مواد تدریس و سنگینی و رنگینی پروگرامها و وفور وظایف دماغیه است. این اصول، مردان متبحر و مدقق و صاحب اطلاعات واسع و ارباب اختراع پرورش میدهد، ولی قوای بدنی و دماغی استقلال شخصی و متانت اخلاقی و فعالیت و تشبث شخصی را چندان پرورش نمیدهد و بدین جهت است که در این اواخر بسیاری از متفکرین فرانسه بیخیال اصلاح این اصول افتاده و پیشنهادها به حکومت کرده و کتابها در آن باب نوشتهاند. درصورتیکه، در مملکت انگلیس و آلمان با وجود تبحر و اختصاص در هریک از رشتههای فنون و علوم به تکمیل قوای بدنی و معنوی محصلین بیشتر اهمیت میدهند، بهطوریکه محصلین این مملکتها کمتر از محصلین فرانسه دِماغ خود را محفظهی معلومات و اطلاعات میسازند، ولی در این ضمن حس فعالیت و تشبث شخصی و قوای بدنی خود را بهوسیلهی ورزشهای کافی به درجهی کمال میرسانند، بهعبارتدیگر، اصول فرانسه مردان بااطلاع و عالم و حساس و اصول آنگلوساکسون رجال با عزم و متانت و حاضر به مبارزهی حیات و تحمل سختیها پرورش میدهد و برای مملکت ایران این قبیل رجال بیشتر لازم است.
فقط از این نقطهنظر است که ما میگوییم جوانان ایرانی را به مملکت انگلیس و یا آلمان باید فرستاد وگرنه از حیث تکمل علوم و فنون و بعضی خصومات دیگر مملکت فرانسه فرقی با آلمان و انگلستان نداشته، بلکه از چند جهات نیز بر آنها برتری دارد.
منبع: مجلهی مصور علمی و ادبی ایرانشهر، سال اول، شمارهی 7