تاریخپژوهان ایرانی به منابع اصلی و معاصر جنگهای صلیبی دسترسی ندارند
فرهنگ امروز: جنگهای صلیبی برگی نیمه زرد و نیمه زرین از تاریخ اروپای مسیحی و مدیترانه اسلامی است. جنگهایی که متولیان کلیسای غرب با استناد به متون مقدس خود آن را توجیه، و شوالیههای تحت امر برای فرار از بحران داخلی آن را نمایندگی کردند. این جنگها به پشتوانه ایده «مردن برای مسیح» به تعبیر بالدریک دویلی، تاریخنگار معاصر جنگها، که برای مسیحیان صلیب بر سینه، تصوری زیبا بود شکل گرفت. نبردهایی که به گفته ادوارد گیبون، هم ثروت اروپای غربی را بلعید و هم جان انسانهایی را گرفت که میتوانستند با دنیای اسلام رابطهای دوستانه برقرار کنند. به نظر همین مورخ بریتانیایی، این جنگهای برگرفته از اندیشه مسیحیت قرونوسطا، خرافهای معصیتآمیز بیش نبود و جنگاوران صلیبی جاهل مقدسان فریبخورده بودند؛ اما همین جنگها و فرازوفرودهای نظامی، سیاسی و اجتماعی آن، در تولید گفتمان جنگی و سلحشوری اروپا بسیار مؤثر بود و روح صلیبیگری را زنده نگه داشت: چه «صلیبیگری در آرامش» که به تعبیر آلفرد کرر، منتقد برلینی، در رفتار ویلهلم دوم پادشاه آلمان در ۳۱ اکتبر ۱۸۹۸ در بیتالمقدس متجلی شد و چه «صلیبیگری در هیاهو» که آن را پس از ارائه نظریه «برخورد تمدنها»ی ساموئل هانتینگتون در اروپا میتوان یافت؛ نظریهای که در امتداد دکترین «خشونت مسلمانان» برنارد لویس، منظومه هراس از دیگری (اسلام) را شکل داد و به برداشت زیبای ادوارد سعید، یک شیاربندی غیرواقعی در پهنه مناسبات ادیان توحیدی ایجاد کرد.
جنگهای صلیبی از جمله تحولات بسیار مهم در تاریخ جهان محسوب میشود اتفاقی که منشاء تحولات بسیار مهمی در تاریخ بوده است. تاکنون آثار و کتابهای بسیاری درباره این پدیده مهم تاریخی نوشته شده است اخیرا کتابی با عنوان «جنگهای صلیبی» تالیف عبدالله ناصری طاهری و از سوی نشر مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی روانه بازار نشر شده است. ناصری که از محققان صاحب سبک و با سابقه است آثار دیگری در این حوزه نوشته است و در این موضوع نیز دارای تسلط و اطلاعات بالایی است. به همین مناسبت گفتوگویی درباره این کتاب با وی انجام دادهایم که در ادامه میخوانید:
******
انگیزه و پرسش اصلی شما برای تالیف کتاب جنگهای صلیبی چه بوده است؟
بنده بیش از سی سال است که درباره مناسبات اسلام و مسیحیت و نقطه عطف آن، یعنی جنبش صلیبی تحقیق میکنم و چندین جلد کتاب و مقاله تألیف و ترجمه کردهام جنبش صلیبی (که این ترکیب از جنگهای صلیبی رساتر و جامعتر است)، بی تردید مهم نقطه تلاقی حتی سه دین ابراهیمی- یهودیت، مسیحیت و اسلام- است و نه تنها اسلام و مسیحیت.
درباره کلیت این کتاب اطلاعاتی ارائه دهید.
این کتاب در اصل مدخل «جنگهای صلیبی» دائرةالمعارف بزرگ اسلامی است که قرار بود در حرف «جیم» دبا چاپ شود، ولی دسترسی به منابع مهم قدیمی لاتین و پژوهشهای جدید موجب شد بنده در این مدخل بازنگری کنم و لذا چاپ آن موکول شد به حرف «صاد» و جلد۲۷ دایره المعارف. این کتاب طبق شیوه دانشنامهنویسی، فقط توصیف جنگهای صلیبی است نه تحلیل و نقد.
با توجه به اهمیت جنگهای صلیبی در جهان اسلام این جنگها را دارای چه اهمیت تاریخی میدانید؟ به عبارت دیگر چه تاثیری بر تاریخ ایران داشته است؟
با قاطعیت عرض میکنم چه در تاریخ اسلام و چه در تاریخ مسیحیت (در واقع در تاریخ جهان) اگر مهمترین نه، حتما جز سه یا چهار مسأله اول تاریخ جهان است. درست است تصادم و برخورد اسلام و مسیحیت، از آغاز عصر فتوح اسلامی باید دیده شود، ولی از قرن یازدهم میلادی که غرب کم کم شروع کرد اراضی مسیحی اسلامیزه شده خود را - در اطراف دریای مدیترانه- پس بگیرد، برخورد مسیحیت با اسلام جدی و شدید شد، و این، نقطه عطفی داشت در دو جغرافیا؛ یکی اندلس (و در امتداد آن سیسیل) و دیگری شرق مدیترانه یعنی مصر و شام که مهد فرهنگ عیسوی بود.
بحران اجتماعی در اروپای کاتولیک در بخش اقتصاد، فرهنگ و… باعث شد تا اول تحت گفتمان دینی و سپس گفتمان اقتصادی، آزادسازی سرزمینهای اسلامی که قبلا در سلطه مسیحیت بوده، در دستور کار غرب مسیحی قرار گرفت. در این جنبش فراگیر صلیبی، هم فرهنگ و اخلاق اسلامی و هم علوم مسلمانان، مسیحیان را تحت تأثیر قرار داد، و هم جغرافیای مسلمانی، را متأثر از فرهنگ غربی کرد. مثلا ورود کلمات غربی در ادبیات عربی. مثلا: واژه «ترم» در شکل جمع «تروم» در بعضی از کتابهای تاریخی و یا واژه دیگری که در کتاب اشاره شده است. همچنین جایگزینی «فرقه مارونی» که در شام مستقر شد و امروز عنصر تعیینکننده در تاریخ سیاسی، فرهنگی و اقتصادی لبنان است. نکته مهمتر اینکه پس از شکست مسیحیان در جنبش صلیبی که خودشان راه انداختند، نگاه جهان غرب به انسان، جهان هستی، و حتی مسلمانان دچار دگردیسی شد.
آیا این گزاره صحیح است که جنگهای صلیبی آغازگر عروج و سلطه غرب بر شرق بوده است؟
با توضیحی که خواهم داد و با دقت در آن، بله، این گزاره صحیح است. ببینید پیش از جنبش صلیبی، مسلمانان و مسیحیان نزاع و درگیری داشتهاند. در شرق مدیترانه، این درگیری با مسیحیت شرقی و بیزانس بوده، یعنی از طریق دولت سلاجقه و بعد سلاجقه روم و قبل از آنها، دولت حمدانی حلب. و در غرب دریای مدیترانه در شبه جزیره ایبری یا همان اندلس و در امتداد جنبش «بازس گیری یا همان ریکانکوئستا» است که نهایتا موفق بود و توانست اسپانیا/ اندلس را از مسلمانان پس بگیرد. اما در جنبش صلیبی شرق مدیترانه، مسیحیت کاتولیک نهایتا از دولتهای اسلامی شکست خورد. این شکست باعث شد تا غرب کاتولیک در راهبرد اسلامستیزی خود تجدید نظر کند و برای مسلط شدن بر جهان اسلام گفتمان جدید «تبشیری- اقتصادی» که گفتمانی تلفیقی بود را در پیش بگیرند و برای غلبه بر جغرافیای اسلام هم از راه استهلاک منابع مادی مسلمانان و هم از راه تکفیر و تحقیر اسلام ادامه دهد. دوران استعمار غرب در قرون ۱۸ و ۱۹ میلادی با همین رویکرد، تجسم تاریخی پیدا کرد.
همانطور که میدانید کتابهای بسیاری درباره جنگهای صلیبی نگارش یافته است مهمترین تفاوت اثر شما با این آثار چیست؟
قبلا گفتم که فراخور مختصات دانشنامهنویسی، این کتاب توصیف جنگ یا جنبش صلیبی است و به تحلیل نمیپردازد. اما باید به صراحت بیان کنم در تألیف این کتاب پژوهش مهمی در جهان غرب و اسلام نبوده که ندیده باشم و مهمتر از آن کتب مهم لاتین دوران جنگ صلیبی را که ذیل طرحی ملی با عنوان «تاریخ جامع جنگهای صلیبی» و توسط خودم (با همکاری حدود چهل پژوهشگر و مترجم) انجام شده را در این پژوهش دیدهام.
جنگهای صلیبی چه تاثیری بر اسلامهراسی در دنیای امروز داشته است؟
درباره تأثیر جنگها بر اسلام هراسی غرب باید عرض کنم، این اثر تک بعدی نیست بلکه در دو ساحت مورد اشاره است: اول: جنگ دو صد ساله(تقریبی) صلیب صحنه منازعات و نبردهای خونینی بوده و باعث شده گفتمان صلیبی غرب را آنچنان تقویت کند که حتی در خصومتها و درگیریهای بعدی مسیحیان مبنای تاریخی و شاهد مثال باشد. ما در حادثه فجیع یازده سپتامبر ۲۰۰۱ به یاد داشته باشیم که ادبیات صلیبی دوباره رشد کرد و عملیات ترور و کشتار مسلمانان در آمریکا و اروپا به نام مسیح و ذیل عنوان انتقامگیری شوالیهها انجام میشد. دوم: در کنار احیای مستمر «صلیبی گری» در غرب، ساحت دیگری در جهان مسیحی رخ داد و آن اینکه مورخان و نویسندگانی پیدا شدند که جهان غرب را از جنگ با مسلمانان بر حذر میداشت و منصفانه تأکید میکردند که اشغال بیتالمقدس توسط صلیبیها و کشتار وحشتناک مسلمانان به دست شوالیهها در ژوئیه ۱۰۹۹م صفحه سیاه تاریخ غرب است که در ذهن مسلمانان هنوز جا خوش کرده و باید به جلوههای خوب مسلمانان و مسیحیان در جنبش صلیبی پرداخت، مثل تعامل صلاحالدین ایوبی و ریچارد شیردل پادشاه انگلستان و یا خوشرفتاری فخرالدین یوسف جوینی ایرانی تبار و امیرالامرای ایوبیان و ممالیک با صلیبیها یعنی میخواهم بگویم جنبش صلیبی هم عامل تشدید اسلامهراسی غرب بوده و هم عامل اسلامشناسی معقول در غرب. آن دسته از مورخان معاصر اروپایی مثل استیفن رانسیمان که جنبش صلیبی و جنگهای صلیبی را اوج بی خردی مسیحیت میدانند، در این ساحت معرفی میشوند.
اگر امکان دارد کمی از چگونگی کم و کیف تالیف کتاب و همچنین مشکلات پیش روی تالیف این اثر هم بفرمائید.
بزرگترین مشکل پیش روی تاریخپژوهان ایرانی و فارسی زبان، عدم دسترسی به منابع اصلی و معاصر جنبش صلیبی است. توجه کنیم وقتی از منابع اصلی سخن میگوییم منظور، دو دسته هستند: یکی، منابع اسلامی است و متونی که فقط متمرکز است بر تاریخ سیاسی و نظامی جنبش و جنگها، که هیچ توجهی به حوزههای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی آن ندارد. مثل ابن اثیر، کاتب اصفهانی، فاضل عسقلانی، ابن جوزی، ابن عساکر، ابن قلانسی و… درمیان آثار مسلمانان فقط یک منبع داریم که تصویری مفید از جامعهشناسی فرهنگی جنبش صلیبی ارائه میدهد و آن کتاب «اسامه بن منقذ» از امیران محلی مناطق مرکزی شامات که در متن جنبش و جنگ صلیبی حضور فعال دارد. نام کتاب او «الاعتبار» است و این منابع مسیحی هستند که به علت اهمیت جنبش صلیبی نزد کلیسا و پادشاه، به آن گسترده پرداختهاند. ما در تاریخنگاری جنگ صلیبی به این منابع مهم دسترسی چندانی نداشتیم تا منابع مهم این دسته، در دهه ۸۰ و ۹۰ و در قالب یک طرح ملی و کشوری و با حمایت «صندوق حمایت از پژوهشگران کشور» با عنوان «تاریخ جامع جنگهای صلیبی» ترجمه و پژوهش و سپس منتشر شد. به همین دلیل افتخار میکنم که در نگارش کتاب جنگهای صلیبی از این منابع دسته دوم بهره بردهام و به خوبی از آن طرح جامع ملی استفاده کردهام. اما نمیتوان به یک مشکل اشاره نکرد، و آن این که در این کتاب به تحلیل همه جانبه جنگهای صلیبی نپرداختهام و علت آن هم محدودیتهای دانشنامهها است.
نظر شما