شناسهٔ خبر: 38622 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

دیپلماسیِ بروکراتیک و خطر سکولاریزاسیونِ حجّ

در پیش فرضِ سکولاریزاسیونِ حج، حج باید موسم سوءظن‌ها، تبلور اختلافات و موعدی برای بروز ویژگی‌های روانشناختی حجاج در قامت فردیت ها باشد.

فرهنگ امروز/ مجتبی زارعی:

عزای ملّی، بی‌عملی بروکرات‌ها و اقدام فقاهتِ حکیمانه

دربارۀ غم بزرگ و جانگاه این روزهای ایران و اسلام فراوان باید نوشت، فراوان باید گفت و زیاد باید گریست و نیز با احدی مماشات نکرد، نه با جنایتکاران شاهنشاهی سعودی و نه با بی عملی دولت مردان خودمان! حادثه ای که غبار غم اساس حج را تیره کرد و چهرۀ امام و امّت نشانید و تبسم را از او و مردمان ربود حتی در غدیر!

واقعه ای که متعاقباً نوعی تحقیر ملی را بخصوص بر ایرانیان مستولی ساخت، تحقیر، انفعال و بی عملی یی که امّا خیلی زود با بیانات فقیهِ حکیم و مجاهدِ سلحشور دگرگون شد و دولت ایرانی را از وضعیت بی عملی، شوک، درماندگی و جبن به مرتبه شجاعت و قرار گرفتن در وضعیت دستان برتر و بزن، استعلاء بخشید و از همین جا بود که بار دیگر ایرانیان دریافتند او که قادر است ملیّت ایرانی را با قوّۀ حکمت و شجاعت از درماندگی و دست تطاول گر نجات بخشد نه کارگزاران بروکرات و نه دیپلمات ها و سیاستمدارانِ محافظه کار که ولایت فقیهانه و حکیمانه است.

آری! در اضطراب های عمومی این روزهای ایرانیان و تحقیر هویت ملّی و نیز در غارت حقوق کنسولی این ملّت بزرگ و کهن باید فراوان نوشت و روایت و نوحه کرد! ناچاریم باز بگوییم که هویّت ایرانی را نمی شود با بی عملی ها و با تعارفات دیپلماتیک از گزند حوادث و دستان تطاول گر مصون نگه داشت، اگر می شد امام خمینی ره؛ آن حکیم الحکمای دوران پیامش به گورباپف را می داد به دیپلمات ها، امّا بنابقول حکیم الهی؛ آیت الله جوادی آملی، بعضی از پیامها در اندازه و ظرف محدود دیپلماسی نمی گنجد و باید آنرا به طرف مقابل تدریس و تعلیم و تفهیم کرد، آری!  ناچاریم بگوییم و با هم مرور کنیم که در روزهای گذشته که سابقه ای همانند آن در تاریخ اخیرمان نداریم به زندگان و مردگان ما بی هیچ دلیلی بی احترامی، هتاکی و جسارت شد ! به ایران و ایرانی بی حرمتی شد! و عجیب است که دیپلماسی بروکرات و توسعه گرا ظرفیتی ندارد و یا اصلاً نداشت تا از حجاج سنّت ابراهیمی دفاع کند.

از کمیتۀ جستجوی مفقودین دفاع مقدس تا ناکارآمدی وزارت خارجه

 آری! دفاع از ایران و ایرانی انگیزه و ابتکار و شهامت می خواهد امّا دیپلماسی ما در این روزها درمانده و هاج و واج است! به کمیتۀ جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلّح نگاه کنید تا ببینید فرق بروکرات ها و انقلابیون را، فرق دو سنخ تفکر را در پیگیری ادارۀ امورایرانیان! اینان هستند که برای ابدان مطهر برجای ماندۀ وطن در خاک بیگانه سالهاست که بی غوغا، بی هیاهو و بی کف و سوت از جان و نام و نان گذشتند تا چشمان بر در ماندۀ مامِ میهن را از سفید شدن شفا بخشند، اینان امّا پشت هیچ مرزی، پشت هیچ سیم خارداری و پشت بی تربیتی و بی نزاکتی هیچ دولتی و یا پشت هیچ مهمات جنگی قدیمی و درحال انفجار و دلهره آوری زمین گیر نشدند! جانشان باخته شد، پایشان قلم شد تا استخوانهای قلم شده را به وطن برگردانند، تا اعماق خاکها غواصی کردند تا غواص های دست بسته را برگردانند! این روزها  امّا وقتی صدای دلخراش و جانکاه بانوی مُسلمۀ ایرانی را می شنویم که هم با دعوت الهی و هم با ویزای حاوی حقوق کنسولی زیر دست و پاها له شد، بی حرمتی دید، حتی قطرۀ آبی از او دریغ شد امّا بر بالای سرش، سربازان سپاه ابرهه از گالن های آب، مستانه نوشیدند تا شوی او دست و پا زند و جان دهد کم مانده که دِق کنیم! از اینرو همه باید بگوییم، بنویسیم، ندبه کنیم و کینه های انقلابی را از نظام سلطه و دیکتاتورها و مرتجعین در دلها نگه داریم امّا چیزی را با مماشات برگزار نکنیم!

آیا شهرداران انقلابی و شوراهای اسلامی شهر و روستا سکوت خواهند کرد؟

براستی آیا شهرداران مسلمان و اعضای شوراهای اسلامی شهرها و روستاهامان از کنار این حادثه جانکاه می گذرند؟! من که نه! امّا وجدان و قانون خِرد پیشنهاد می کند همه با هم برای گذار از تحقیر شدگی هویت ملّت و بازاندیشی غیرت و حرمت ایران و ایرانی و تداوم کینۀ انقلابی از دیکتاتور سعودی و اربابش آمریکا، بسیج شویم! آری! بیایید برای دوری از غفلت و دوری از فراموشی جنایت آل سعود و تسکین آلام ایرانیان و حفظ کرامت ایرانی در حافظۀ تاریخ، خیابانهای پررفت و آمد شهرهامان را بنام مکّه و منا نام گذاری کنیم تا هزاران شهر و روستای ایرانی از اقصی نقاط این مُلک با این حادثه جانگذاز پیوند یابند.

از دستان آلودۀ کنیز سیاه تا سیاهی ذاتی دستان اوباما/ کودتایی اتفاقی! یا کلاهبرداری اتفاقی!

... بدون قصد و غرض و از روی اتفاق! می گویم، شگفتا! هنگامی که حجاج ما می رفتند تا به رسم نیای ما جناب آدم ابوالبشر (ع) و ابراهیم سلام الله به ابلیس سنگ زنند و شیطان درون و ابلیس برون را برانند کسی از روی غفلت! دستان ناپاکِ ابلیسِ جنایتکاری را فشرد! مرحوم علامه نائینی رحمه الله علیه صاحب تنبیه الامّه و تنزیه الملّه که یادش گرامی باد؛ وقتی به اضطرار و در حدود قاعدۀ فقهیِ قدر مقدور، سلطنت مشروطه را می پذیرد همو امّا از اساس آن را نامشروع اعلام کرده و می گوید این سلطنت همانند دست آلودۀ کنیزِ سیاهی است که اگر هم آلودگی اش شسته شود، سیاهی اش هرگز پاک نخواهد شد؛ اکنون بر سبیل تمثیل می توان گفت دست فرمان دهِ جنایت بار آمریکا در ویتنام، ژاپن، عراق، یمن، بحرین، سوریه و ... اگر هم شسته شده باشد و یا اگر زیر دستکش های مخملین پنهان باشد؛ باز خون و چرک و سرشت چدنی اش، ذاتی این دستانِ سیاه است! نگارنده همانند دیگر ایرانیان که پیشتر پیاده روی غلط و نابجای کارگزار ایرانیِ دیپلماسی بروکراتیک را در کنار رود رون در ژنو مشاهده و آنرا با قانون خِرد، انصاف و عرف های رایج دیپلماتیک به عیار نقد انقلابی گذارده بود؛ شاید می طلبید حال که او دستانِ منفورترین ابلیس این جهانی را در میانۀ حماسۀ جانباختگان رمی جمرات و آیین ابلیس کُشان و در اوج عزای ملی ایرانیان فشرد در این باره می نوشتم امّا دیدم شاید این کار اتفاقی!! اتفاقاً ! نوعی کلاه برداری ملّی و کودتایی علیه آگاهی ملّت در شناخت سرشت دیپلماسی بروکرات و ضد حمله ای علیه ادراک سیاست انفعالی مقابل جان و ایمان شهروندان باشد که می خواهد موج گسترده آگاهی ایرانیان از ناکارآمدی دیپلماسی بروکراتیک مقابل بیگانگان تحت الشعاع موجی دیگر قرار گیرد تا از طریق ایجاد شوکِ توده گرا – بورژوا، جرم اوّل تحت الشعاع جرم دوّم قرار گیرد از این رو نگارنده اکنون امّا ضمن ابراز تواضع به همۀ تحلیل ها دربارۀ مصافحه با  ابلیس مجسَّم که در جای خود ارجمند و دقیق می باشد به وسع خویش بر آن است که جنایت اخیر آل سعود از یک سو و بی عملی دیپلماسی بروکراتیک، خطری عظیم را متوجه اساس حج کرده که من از آن به سکولاریزاسیون حج تعبیر می نماید.

مکّه و منا در تلۀ سکولاریسم

... امام خمینی ره در ذی الحجه ابراهیمی ۱۴۰۸ ه.ق حج را بسانِ قرآن نامید که همۀ انسانها را بهره مند می نماید، آن سرآمدِ حکیمان بر آن بود که وقت آن است تا قرآن و حج از زاویه نشینی و انزوا به جامعه و اجتماعات مسلمین بازگردانده شود. آل سعود بخواهند و نخواهند سالهاست که حج به فلسفۀ اجتماعی خود نزدیک شده و می شود و این مهم، خود پایان تاریخ آل سعود است، بی تردید امّا حجِ همسنخ با خاندان شاهنشاهی سعودی، حجی بی روح و دور از سنت ابراهیمی (ع) است؛ زیرا ما با خوانش حضرت روح الله از سلطنت سعودی آموختیم که اسلام ایشان: "اسلام ابوسفیان، اسلام ملاهای کثیف درباری، اسلام مقدس نماهای بی شعور، اسلام ذلت و نکبت، اسلام پول و زور، اسلام اسارت، اسلام فریب و سازش، اسلام حاکمیت سرمایه و سرمایه داران برمظلومین و همانا اسلام آمریکایی است؛ اسلامی که یک جُو غیرت ندارد"، آری! این قرائت از اسلام سعودی که گفته شد کمتر کسی است که نشانه شناسی اش را در این خاندان بی آبرو سراغ نداشته باشد، امّا چه باید کرد تا جنایت اخیر آنطور که شرح خواهم داد، ره آموز سکولاریزاسیونِ حج در سپهر اندیشۀ ایران و ایرانی نگردد، چه اینکه پس واقعۀ دلخراش مکّه و منا این روزها بسیار گفته شده و می شود که آهای! حاجی! خدا را در عربستان می جویی؟! از چه روی خدا را در این سرزمین می جویید؟! خدا را می شود در قلب کودک سرطانی جست! در رنج ناشی از شهریۀ نداشتۀ پدری فقیر برای دانشجوی دانشگاه آزاد! در شرمگینی ناشی از عدم استطاعت خانواده ای برای تأمین هزینۀ ازدواج و جهیزیۀ زوجهای جوان! آهای حاجی ایرانی! از چه روی و با چه برهانی باید به ستون های بی خاصیت و سنگهای بی روح در منا سنگ پرانی کرد؟! از چه روی باید قربانی نمود و حیوانی را ذبح کرد؟! ای حاجی! بیا بجای ذبح، درختی بکار و جانی به جهان اعطا کن! بیایید اقتصاد حج در عربستان و ایران را شفاف کنیم؟! چرا باید پول به کسانی داد که به هوسرانی و شکمباره گی شهره اند؟! ای ایرانی! چه کسی مسئولیت امنیت شهروندان ایران را در این سرزمین می پذیرد؟ چرا حقوق کنسولی حجاج حتی به اندازۀ چند توریست و گردشگر محترم نیست؟! امنیت و حقوق شهروندی گردشگران و مسافران در اروپا و آمریکا کجا و حرمت لکه دار شدۀ زائرین بیت الله در مکّه و مدینه کجا؟!  و ...، اکنون اگر سکوت توأم با رضایت غربیان از عملکرد آل سعود را به گزاره های تولید شدۀ جریان سکولار شبه روشنفکری در بالا اضافه کنیم درخواهیم یافت که چنانچه عمدی بودن حادثه مکه و منا مفروض باشد می توان حدس زد مثلث آل سعود و آل یهود (صهیونیزم) و آل مسیحیت (مسیحیت صهیونیستی) در تدارک ضدیت با اساس حج انقلابی و حج اجتماعی و ضد ابلیس همداستان اند! براستی چرا این حادثۀ غمبار و مرگبار در نقطه های ثقل اجتماعی حج رخ داده است؟! تدارک برای سنگ زدن برای ابلیسِ نمادین، خواسته یا ناخواسته، ابلیس های عینی و اکنونی را در ذهن حجاج متبادر می نماید، تدارک برای قربانی کردن، خواسته یا ناخواسته قربانی شدن و مقاومت کردن را به یک مفهوم بین الاذهانی در اجتماعی میلیونی، حج به گفتمانی غالب تبدیل می کند! لذا می توان حدس زد که شاید بتوان با توطئه ای حج اجتماعی را به یک خطر بالقوۀ انسانی در نظر حج گزاران تبدیل کرد؛ آیا می توان نظریه ای تولید کرد تا به بهانۀ مخاطرات ازدحام و خوف کشته شدن و یا مصدومیت ها، حج را از "هندسۀ امتّی" به "هندسه ای انفرادی" دلالت کرد؟! آیا کعب الاحبارها و جاعلین احادیث و فقه های حج حداقلی در راه اند؟! براستی چه کسی و کسانی از به صحنه آمدن حج ابراهیمی هراسان اند؟! با اندک تأملی می توان حدس زد آل سعود، آل مسیحیت و آل یهود، ضد جمعیت حج اند، بی تردید آل سعود ضد جمعیت است، چه اینکه شاید یک روز جمعیت، آیین ابلیس کُشان نمادین را از عقبۀ منا بسوی ابلیس های مجسَّم در دربار سعودی تطور و تحول دهد، آری! سعودی ضد جمعیت  است، چنانکه صدام ضد جمعیت و دوستدار (ظاهراً) فردیت در انجام فرائض بود چون اگر در موسم محرم و تاسوعا و عاشورا، جمعیت در عراق راه می افتاد چنانکه  اکنون است سیل می شد و از سلطنت بعث نام و نشانی نمی گذاشت! ضمن اینکه مسیحیتِ سیاسی و یهودیتِ صهیونیستی که روزهایی خاص و در معابد و کلیساهایی معدود، دوران سکولار شدگی خود را تجربه می کنند و به کنگرۀ عظیم مسلمانان رشک می برند نیز می توانند جزو متهمان احتمالی حادثه باشند.

علامّه طباطبایی (ره) و نظریۀ نیک‌اندیشی در حج

گو اینکه مرحوم علامه طباطبایی که رضوان خدا بر او باد بر آن است که حج با اینکه عبادتی فردی است امّا چون نقطه و محل پرستش، محلی معین و نقطه ای کانونی است، قهراً همۀ مسلمانان در یک جا جمع می شوند، همه از حال هم خبردار می شوند و مهمتر از همه، مسلمانان، با این فلسفۀ اجتماعی در حج، ره آموز رفع اختلافات طبقاتی می شوند، وانگهی، علامه بر آنند که مؤثرترین وسیله در رفع اختلاف طبقاتی همانا زدودن "خُلق بداندیشی" به یکدیگر است، زیرا با عبور از بداندیشی در حق یکدیگر، اجتماع کنندگان در کنگرۀ حج، به سرمایه های عظیمی چونان؛ اُنس و الفت، مهر و محبت و رفع کدورت خواهند رسید، مع الاسف با اینکه کارگزاران آل سعود مصداقی از همان خبرآوران فاسق اند اما در تعلیل واقعۀ جانگداز منا گفتند که سیاهان آفریقایی! یا ایرانیان ! به دلیل نوع اخلاق غیرمدنی! سبب ساز این فاجعه بودند و یا قربانی قضا و قدر همان خدایی هستند که لابد این خشونت! را در حق عباد خود روا داشته است و تأسفبار تر اینکه بوده است ایرانی یی که از جایگاه یک دانشگاهی، وفق نظر مأموران وحشی سلطنت سعودی، سیاهان آفریقایی را مسبب کشتار دیگر حجاج معرفی کند و این یعنی همان بازگشت "نظریۀ بداندیشی" حجاج به یکدیگر و تبدیل فلسفۀ اجتماعی حج به فردیّتِ حج!

آیا سکولاریتۀ بداندیشی در حجاج ظهور می کند؟

... با قبول این پیش فرض شاید روند سکولاریزاسیونِ فرائض حج شکل گیرد امّا قبل از این و در سپهر اجتماعی مسلمانان، باید بداندیشی های موجود فرقه ای به بداندیشی های روانشناختی در خلقیات نیز تعمیم یابد، طواف کنندگان باید در مطاف به یکدیگر سوءظن یابند، هنگام سعی صفا و مروه و هنگام رمی جمرات و در ازدحام ها نگران بروز احساسات روانشناختی قومی – قبیله ای و نژادی باشند؛ لذا هیچگاه آنچه که مرحوم آل احمد از خسی در میقات می گفت رخ نخواهد داد زیرا خس شدگی در هیاهوی میقات با عبور از منِ فردی و منِ نفسانی و حصول به منِ اجتماعی و حجِ اجتماعی و وارد شدن به دریای طواف کنندگان و در خیل برائت کنندگان از ابلیس در رمی جمرات، عید قربان و طواف به دست می آید. براستی چرا غربیان که از حقوق حیوان و انسان آنچنان دم می زنند در این واقعۀ هولناک تاریخ دم فروبستند؟! به نظر می رسد اعتراض به هولناکی مرگ هزاران نفر از مسلمانان آنهم در شاهنشاهی دیکتاتور هم پیمان، خود می تواند کمک کار حج های آینده باشد و اگر چنین کنند با دستان خویش حجی پرشکوهتر و اجتماعی تر و توحیدی و ضدسلطنت و ضد بت پرستی مدرن را برای سالهای بعدی رقم خواهند زد و براستی چرا چنین کنند؟! در پیش فرضِ سکولاریزاسیونِ حج، حج باید موسم سوءظن ها، تبلور اختلافات و موعدی برای بروز ویژگی های روانشناختی حجاج در قامت فردیت ها باشد، حج باید موسم حرکت های فردی، کور، غیرامّتی، بی تفکر و فاقد تأملات نظریِ حجاج و حجی متناسب با اسلام درباری و اسلام ابوسفیانی باشد.

در حالیکه به نص صریح قرآن در سورۀ شریفۀ آل عمران، مسلمانان به دلیل پیوند عینی و اجتماعی با "حبل من الله" بر دیگر فرق متعصب مذهبی فائق آمدند، اکنون کیست که می خواهد بداندیشی و سوءظن به خدا را یعنی حبل من الله را از جان و دل مسلمانان بزداید؟! براستی چه کسی است و کدامین فرقه و مذهب است که تلاش دارد مسلمانان از اقوام و ملیت های گوناگون از وضعیت استکباری حبل من الله در حج به وضعیتی ماتریالیستی – الحادی (سکولاریسم حداکثری) یا به وضعیت سکولاریسمی حداقلی دچار شوند، با  این رویکرد و سکولاریتۀ حج، حاجی حداکثر خواهد پذیرفت که خدایی هست! امّا در اینکه در روزی معین، در مکانی واحد و ساعاتی از پیش تعیین شده، هروله کنان و سلحشورانه برای اجرای مناسک توحیدی – اجتماعی دستوری معین رسیده باشد می توان شک کرد و به استحالۀ معرفتی دچار شد؛ در این صورت یا اصل فرائض توحیدی – اجتماعی حج را مورد تردید قرار می دهند یا نظام ولایت – امت را و یا کارویژه های سیاسی حج را! و اگر چنین باشد آیا دیپلماسی این روزهای ما متناسب با فلسفۀ سیاسی – اجتماعی حج و متعاقب با  اندازۀ عمل مؤمنین اقدامات تأمینی و پشتیبانی تدارک کرده یا بر اساس بینش محافظه کار – بروکراتیکِ خود، ناخواسته به روند عرفی گرایی و سکولاریزاسیون حج در سپهر تبلیغی - اندیشگی شبه روشنفکری ایرانی مدد نموده است؟!

از حج نا تمام سبط نبی (ص) تا سفر تمام شدۀ نیویورک / آیا وزارت خارجه درک درستی از فلسفۀ حج به نمایش گذارد؟!

...تکلیف خاندان جنایت پیشه و ضعیف کش عربستان از پیش معلوم است، ایرانی او را از تخریب بقیع و خرابه های این قطعۀ آباد و آسمانی می شناسد، ایرانی او را از آغاز انقلاب  اسلامی تا کنون شناخته است، از پرنده های آمریکایی – اجاره ای آواکس علیه رزمندگان ایرانی و در حج خونین ۶۶ او را بهتر شناخت، در بحرین، در لبنان، عراق و سوریه نیز بیشتر! در میدان دادن به معماران لائیک و بنّاهای فراماسونر برای درهم ریختگی معماری با عظمت و با ابهت کعبه؛ کهن ترین ساختمان آزاد جهان هنوز بیشتر! امّا آیا براستی دیپلماسی ما در این چند روز ناخواسته بخشی از سکولاریزاسیون آیندۀ حج نبود؟! آیا دیپلماسی ما در روزهای جانگداز مابعد حادثه مکه و منا بر اساس سه گانۀ عزت، حکمت و مصلحت عمل کرده است؟! آیا دیپلماسی ما بعد از حادثۀ مکه و منا بر اساس عزت ایرانی عمل کرده است؟! چرا سیاست خارجی عزت ایرانی را تأمین نکرده بلکه در این روند هویت اش را لکه دار کرده است! چرا دیپلماسی ما فلسفه و حکمت حج را دریافت نیافته و بر اساس ظرفیت های این کنگرۀ عظیم انسانی – اسلامی عمل نکرده است؟!  چرا مصلحت زائرین و مصلحت ابدان مطهر حجاج آنقدر مهم نبود که سفر نیویورک را نیمه کاره رها کنند و به کشور مراجعت نمایند؟! مگر سفر تشریفاتی نیویورک از حج ناتمام سبط نبی (ص)؛ سالار شهیدان (ع) پر ارج تر بود؟! چرا می شود برای عمل به تکلیف الهی و تن دادن به بیعت با ابلیس زمان از حج گذشت و به شهادت رسید و خاندان معظمی را به اسارت داد امّا نمی توان در موقع قربانی شدن قریب به ۵۰۰ ایرانی مظلوم در رمی جمرات از مصافحه با خود ابلیس درگذشت؟! و در بهترین و خوش بینانه ترین نیّت مثل بچه های خجالتی در طی یک راهرو عمل کرد! شما که می گویند استاد "زبان تن" در دیپلماسی هستید! نمی شد به احترام پانصد شهید منا، "اندیشۀ" ایرانی را بر "تن" مقدم و مستولی می ساختید؟

نه روحانی نه احمدی نژاد! مسئله ناتوانی خُلق بروکراتیک در تدارک ایرانیان است

کسی گمان نبرد ما که می گوییم هواپیمای حامل رئیس جمهور ایران هنوز مانده به فرودگاه جان.اف.کندی باید به ایران عزادار بازمی گشت با شخص وی و یا با برجام (که باید مطابق قانون اساسی و قانون خِرد دربارۀ آن عمل کرد) مشکل داریم، خیر! ملاک ما همانا عقلانیت و مصلحت ملّت ایران و مصلحت شخص رئیس جمهور است کما  اینکه ما سفر واپسین رئیس جمهور سابق به نیویورک که برغم سفرهای  مفید و انقلابی سالهای نخست اش با خدم و حشم و با حضور بی خاصیت و تشریفاتی داماد و عروس و فرزند و همسران کارگزاران بر گردۀ بیت المال مسلمین سوار شده و در میانه و یا اوج تحریم های ملّت در هتل های چند ستاره نیویورک جای داد مخالف بودیم! نبرد متافیزیکی ایرانیان در دانشگاه کلمبیا کجا؟! سفر خانوادگیِ بی خاصیت از بیت المال مسلمین کجا؟! اسفار انقلابی او در اقصی نقاط ایران و نیویورک در دولت نهم کجا و سفر بروکراتیک و تشریفاتیِ واپسین او به نیویورک در دولت دهم کجا؟! مشکل ما نه با آدمها که با خُلق بی فایدۀ بروکراتیک در میهن انقلابی ما است، براستی وقتی حجاج ایرانی مشاهده کنند دستگاه دیپلماسی قادر نیست از حقوق رایج شان و از هویت شان در سرزمین وحی دفاع کند دربارۀ حج و مناسک توحیدی – اجتماعی اش چگونه خواهند اندیشید؟ وقتی حج گزار ایرانی ببیند کارگزار دستگاه سیاست خارجی پس از تحقیر حجاج و هتک حرمت به ابدان مطهر ایرانیان، ضمن توقف بی جا در نیویورک مطابق سنت مغربیان لبخند می زند و صرفاً به آویختن روبان مشکی بر گوشه ای از لباسش اکتفا کرده و نیز به دید و بازدید های تشریفاتی در جایی مشغول است که دولت دیکتاتور آل سعود مسئولیت جلسات حقوق بشری اش را عهده دار است، نسبت به موسم حج و فریضۀ توحیدی – اجتماعی حج چگونه خواهد اندیشید؟! ملّت وقتی مشاهده می کند کم و زیاد حقارت ملّی و کم و زیاد و یا شدت هتک حرمت به مصدومان و مجروحان و پیکرهای پاک حجاج نتوانسته حتی سفری به غایت تشریفاتی به نیویورک را تعطیل کند از خویش خواهد پرسید به مدد پشتوانۀ کدامین دولت و ارادۀ کدامین کارگزار احقاق گرِ حقوق کنسولی در آرزوی وصول به حج دعا و ندبه کند؟! کما اینکه به رأی العین دیدیم به جای مقام عالی وزارت خارجه که مسئول تأمین حقوق ایرانیان در دیگر بلاد است وزیر بهداشت محترم ما پا به میدان می گذارد که می دانیم بجز مجاهدت برای جلوگیری از جان باختن مصدومان باقی مانده و یا بازدید از کانتینرهای اجساد دپو شده! کاری از او ساخته نیست زیرا او که برخلاف شؤون رایج دیپلماتیک و صد البته رسم انسانها برغم جان باختن قریب به پانصد اتباع ایرانی هنوز زبان درازی می کند و گردن کلفتی می کند، نمک بر زخم ایرانی می پاشد و ایرانی را برای صحبت دربارۀ فریضه و امنیت حج و حقوق حجاج بی لیاقت می شمارد همانا وزیر خارجۀ آن دولت دیکتاتور است در این صورت براستی وزیر ایرانی و گرامی بهداشت در این باره چه بگوید؟! لذا زائر ایرانی که می بیند همتای رئیس دستگاه سیاست خارجی آنهم پس از حادثۀ جانگذاز مکه و منا خود با بی اعتنایی و رفتار موهن همتایش وزیر خارجۀ آل سعود روبرو  است با خود می گوید همان بهتر که ایرانی بجای موسم حج به آنتالیا یا جزایر قناری برود یا به کانادا و لوس انجلس که به قول آن استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران، دیگر افرادی کم تربیت همانند سیاهان آفریقایی نیستند تا با رفتارهای غیرمدنی از کشته ها، پشته ها درست کنند! نه پنکه ای سقوط خواهد کرد و نه جرثقیل هایی بر فراز جان انسان ها در پرواز است تا قبض روح کند و حمام خون براه اندازد و نه با ازدحام هایی بدوی روبرو می شود تا زیر دست و پاهای همسفران له گردد!

باز هم ولایت فقیه بود که به داد ملّیت ایرانی رسید!

... و اینها یعنی ورود احتمالی برخی ایرانیان بمباران شدۀ جریان شبه روشنفکری به وضعیت ارتجاعی مدرن و سکولاریزاسیون حج که امام خمینی ره پیشتر خطرات آن را افشا نموده و با آن مبارزه کرده بود، وضعیتی که در آن رفتن به مکّه و مدینه عین عقب ماندگی و ارتجاع و مسافرت به امریکا و اروپا عین تمدن و پیشرفت بود! در این صورت ممکن است سعی بین صفا و مروه و قیام انسانها برای عزیمت میلیونی به منا و سنگ زدن به شیطانهای کوچک و بزرگ با این همه کشته در دستگاه سکولاریسمِ حداقلی، فاقد شور و حماسه گردد، وانگهی چطور می توان پذیرفت که با این وضعیت فرهنگی، تبلیغی و کنسولی، زائر بیت الله سنگ بردارد و به ابلیس هجوم آرد و پس از سنگ زدن سلحشورانه بگوید: "اللهم ادهر عنی الشیطان" و پس از آن یا در راه رسیدن به آن، جان دهد و بدنش به نوعی مُثله و له گردد امّا مسئول احقاق حقوق کنسولی اش که مسافر نیویورک است دست ابلیسِ مجسَّم را در آغوش گیرد! بی تردید در تکاپوی مسافران نیویورک و قیام زائران بیت الله، عبرت ها و تجربه هایی نهفته است که آیندگان در این باره قضاوت خواهند کرد؛ شگفت آورتر  اینکه معاون کنسولی مسافر نیویورک که اینک مثلاً کارشناس اجرایی تأمین حقوق کنسولی زائران بیت الله نیز می باشد آنقدر درمانده و تحقیر شد که پس از پنج روز اجازه یافت به عربستان وارد گردد ضمن اینکه وقتی ویزایش با درماندگی و عجز صادر شد بلافاصله به عربستان که پای گذارد بجای نمایندگی خشم ملّی ایرانیان، مکّرراً  از مجاورت دیکتاتورهای سعودی، رسانه های ایرانی را تهدید کرد که باید مواظبت نمایند و طوری سخن گویند تا به دیکتاتورها و جانیان برنخورد و ...

امّا دیری نپایید که بی عملی های دستگاه سیاست خارجی و گستاخی های خاندان جنایت پیشۀ سعودی پیامی روشن از دستگاه معرفتی ولایت فقیهِ حکیم دریافت کردند که اندک بی حرمتی به ایرانیان با پاسخ سخت و خشنی از جانب جمهوری اسلامی و ملّت بزرگ  ایران روبرو خواهد شد بانگ رسایی که شاید خطرات سکولاریسم خفی را از بلندای حج ابراهیمی برای مدتی دور کرده باشد امّا بر ماست که از همین حالا خطرات کوک کرده شدۀ جریان شبه روشنفکری سکولار علیه مناسک حج را مورد بررسی و تحلیل های موشکافانه قرار دهیم چون فلسفۀ اجتماعی حج منجی فرداست و بسیار گفته اند که مُصلح کل از همین جا خواهد آمد تا خزلان دیکتاتورها آغاز گردد ولی خوب است همه بدانیم اکنون در روند ناکارآمدی سیاستمداران بروکرات و در روزهای اخیر حقارت ملّی، باز هم این ولایت فقیهِ حکیمانه بود که به داد ملّیت ایرانی رسید.

دکتر مجتبی زارعی

عضو هیأت علمی اندیشه سیاسی دانشگاه تربیت مدرس

 

منبع: فارس

نظر شما