فرهنگ امروز/ محمد كاكاوند:
١- رشته حقوق در كشور ما برخلاف ديگر رشتههاي علمي متاسفانه يك ويژگي نامطلوب دارد كه داوطلب ورود به دانشكده حقوق، اطلاعات دقيق و قابل اعتمادي از اين رشته ندارد، چون در مدارس ما تدريس نميشود و داوطلب ورود به دانشكده حقوق بدون پيش زمينه قبلي لازم قصد ادامه تحصيل اين رشته را در دانشگاه دارد!
«جهل به قانون پذيرفته نيست»؛ براي آگاه شدن از قانون و براي رسيدن به هدف آن لازم است كه در مدارس ما اين رشته سهمي در خور شأن خودش داشته باشد! در روزگار ما، متاسفانه اكثر مردم فارغالتحصيل رشته حقوق را «وكيل» ميدانند يا گمان ميكنند كه دانشجوي حقوق درس وكالت ميخواند! متاسفانه برخي از مردم شخص وكيل را كسي ميدانند كه فقط حرف ميزند ولي بلاعوض حرف نميزند! غافل از اينكه با مشاركت حقوقدان فاضل، متخصص، متبحّر، صادق و دلسوز ميتوان در زندگي پيچيده و پيشرفته امروزي در ابتداي آغاز هر كاري از بروز مشكلات ناخواسته و درگيري نابهجاي اشخاص با يكديگر اجتناب كرد يا راهحل مناسب را يافت و پيشنهاد كرد.
٢- بيخبر از آنچه در دانشكده حقوق ميگذرد و نحوه تربيت دانشجو و عرصه فعاليت وي پس از اتمام دوره ليسانس؛ اكثر دانشجويان رشته حقوق قدم به دانشكده حقوق ميگذارند. كاركرد و هدف اصلي از گنجانيدن مقدمه علم حقوق آماده كردن دانشجوي حقوق در همان سال اول است تا تصويري دقيق و كلي از رشتهاي كه قصد ادامه تحصيل در آن دارد به دست آورد. اگر بخواهم از اصطلاحي غير حقوقي ولي رايج در ادبيات اين زمان استفاده كنم؛ مقدمه علم حقوق نوعي «نقشه راه» است كه در آن راه و چاه را به دانشجو نشان ميدهد و همچنين دانشجو را از چيستي و چرايي رشتهاي كه انتخاب كرده است آگاه ميكند.
نوشتن چنين كتابي و تدريس آن كار استادي مجرب است كه هم در عمل و هم در نظر با صرف وقت؛ دانش و تجربه لازم را اندوخته باشد و نه هر كس كه توانسته درجه دكتراي خودش را با كمترين استانداردهاي لازم بگذراند و به عضويت گروه يا دانشكده حقوقي در آمده باشد.
٣- نخستين چاپ «كتاب مقدمه علم حقوق و مطالعه در حقوق خصوصي ايران» نوشته استاد دكتر ناصر كاتوزيان در چهارم فروردين ١٣٤٩ منتشر شده است. در آن زمان مرسوم بود كه هر استادي در ابتداي درس خودش براي دانشجويان تازه وارد و نوآموز علم حقوق مقدمهاي ميگفت و بعد وارد در موضوع اصلي درس ميشد. با تاسيس و گنجانيدن درسي به نام مقدمه علم حقوق به اصطلاح امروز از «موازيكاري» جلوگيري شد و مقدمه علم حقوق دقيقتر و عميقتر و با فرصت بيشتر تدريس شد تا زمان حاضر.
٤- وجود فهرست تحليلي در آخر كتاب كه يكي از ويژگيهاي سبك نگارشي و تاليف زندهياد استاد كاتوزيان است به خواننده كمك ميكند تا با صرف چند دقيقه متوجه شود كه در كتاب از چه موضوعاتي سخن گفته شده است. اجازه بدهيد اشارهاي گذرا به مطالب اصلي كنم: در بخش نخست كتاب از مبناي حقوق، هدف قواعد حقوق، اوصاف قاعده حقوقي، دانش حقوق و شاخههاي آن، منابع حقوق و قلمرو اجراي قواعد حقوق به تفصيل سخن گفته شده است و در بخش دوم كتاب از حق فردي، اقسام حق، منابع حق فردي، تملك، انتقال، زوال حق و اجراي حق.
قطع كتاب وزيري است و ٣٦٧ صفحه دارد و ناشر آن شركت سهامي انتشار است. كتاب را ميتوان از تمام كتابفروشيهاي حقوقي مقابل دانشگاه تهران تهيه كرد.
٥- از زندهياد دكتر ناصر كاتوزيان، استاد دانشكده حقوق دانشگاه تهران كه بعد از فوتش لقب «پدر علم حقوق ايران» به او داده شد؛ كتابهاي متعددي به يادگار مانده است اما مقدمه علم حقوق و مطالعه در حقوق خصوصي ايران تنها كتاب ايشان است كه در حال حاضر توانسته به صدمين چاپ برسد؛ البته يك سال بعد از درگذشت وي! نكته اينجاست كه در كشور ما متاسفانه در برخي رشتههاي علمي بعد از درگذشت نويسنده استقبال از اثر وي رو به افول ميگذارد؛ اما استقبال از كتابهاي زندهياد استاد ناصر كاتوزيان و مخصوصا كتاب مقدمه علم حقوق ايشان؛ نشان از اعتمادي دارد كه جامعه حقوقدان و حقوقخوان ما به عملكرد ايشان در تاليف آثارشان داشتهاند.
٦- اين كتاب، علاوه بر رسيدن به صدمين نوبت چاپ آن ويژگي ديگري دارد كه تقريبا تاكنون در كشور ما سابقه نداشته است و اين ويژگي بر رسيدن به نوبت چاپ صدم ارجحيت دارد! به درخواست زندهياد استاد ناصر كاتوزيان از استاد هدايتالله فلسفي، استاد دانشكده حقوق دانشگاه شهيد بهشتي مقدمهاي بر اين كتاب به مناسبت صدمين چاپ آن نوشته شده است. مرسوم است كه استادي بر ترجمه يا تاليف دانشجوي جوان يا استادي تازهكار ديباچهاي مينويسد و در آن اصولا از اهميت و ثمره و نحوه بررسي موضوع يا اهميت ترجمه كتاب و دقت كار مترجم يا مولف سخن ميگويد. البته عدهاي هم به جاي تمركز بر اثر يعني كتاب بر موثر يعني نويسنده يا مترجم آن متمركز ميشوند و نويسنده را تا عرش اعلا ميبرند! به گواه آثاري كه شركت سهامي انتشار چاپ و منتشر كرده است؛ زندهياد استاد كاتوزيان بارها بر آثار دانشجويان ممتاز يا مستعد خودش ديباچهاي نوشته است. اما در اين چاپ صدم تواضع و مهرباني و ادب علمي را از هر دو سو ميتوان ديد، نه استاد ناصر كاتوزيان مغرور بوده كه از درخواست ابايي بكند و نه استاد هدايتالله فلسفي مغرور بوده كه آن را اجابت نكند. با اين كار، استاد هدايتالله فلسفي بر نخستين نوشته استاد ناصر كاتوزيان مقدمهاي نوشته و در مقدمهاش، كتاب را با ديگر كتابهاي مشابه خارجي و هم تراز داخلي آن مقايسه كرده و از سويي نگاهي به جايگاه مقدمه علم حقوق با ديگر رشتههاي مشابه (يعني فلسفه و معرفتشناسي) كرده است.
٧- در كشورهاي ديگر براي مثال در فرانسه مرسوم است كه با فوت مولف ثمره كار وي از بين نميرود و كتاب كهنه و بيمصرف نميشود چون استادي ديگر ثمره كار مولف را روز آمد ميكند. چنين رسمي در جامعه علمي ما، مخصوصا در رشته حقوق وجود ندارد چون متاسفانه! اولا هيچ كس هيچ كسي را غير از خودش قبول ندارد. ثانيا خلق اثري بديع و ارزشمند به ندرت يافت ميشود كه مولف وقت بگذارد و رنج تحقيق و نگارش را بر خودش هموار كند؛ كليگويي كردن، انشا نوشتن و از همه بدتر به كار بردن كاغذ و قيچي و چسب براي كندن از دستمايه ديگران و آن را به نام خود كردن متاسفانه روش مرسوم است و هيچ شرمي هم براي مرتكب ندارد. استادي ظريف و نكتهسنج در دانشكده ميگفت: اين قبيل اشخاص اگر به دانشگاه نميآمدند حتما از ديوار مردم بالا ميرفتند! گواه ادعايي كه كردم در مقابل سازمان مركزي دانشگاه تهران در خيابان انقلاب در فاصله ميان خيابان ١٢ فروردين تا ميدان انقلاب ميتوان يافت كه عدهاي با اصرار از عابران سوال ميكنند كه آيا پاياننامه و مقاله ميخواهند؟! اين قبيل كارها شرف و حيثيت هيچكس را هم لكهدار نميكند كه جلوي اين كار را بگيرند. دانشگاهي كه دانشجوي مدركجوي آن ميتواند علنا در خيابان در كمترين زمان تحقيقي تهيه كند يا سفارش آن را بدهند چه كمكي و خدمتي با تربيت اين قبيل اشخاص ميتواند بكند و آيا به رسالت واقعي خودش عمل ميكند؟! با در نظر گرفتن اين موضوع و كم كاري بعضي از استادان، اينكه استادي ديگر مقدمهاي بر نخستين اثر استادي پيشكسوت بنويسد و منابع و مآخذ گفتههاي خودش را هم با دقت ذكر كند، فينفسه عملي است ارزشمند و خاضعانه كه بايد سرمشق دانشجويان و استادان رشته حقوق قرار گيرد.
٨- مقدمه استاد هدايتالله فلسفي در ١٠ صفحه عنواني دارد به نام «مقدمه علم حقوق: مقدمه ورود به جهان واقعي». در بخشي از مقدمه استاد هدايتالله فلسفي آمده است:
«لازمه مطالعه و اجراي قواعد حقوقي داشتن بينش كلي از حقوق و تبعيت از روشهاي علمي است. در دوران ما كه دوران پيچيدگي و آشفتگي روابط اجتماعي است و جهان با مشكلات عديده فني و انساني و اجتماعي روبهروست، هر جامعه و خصوصا جامعه ايراني، به حقوقدانان صاحب فكر و بصير نياز دارد و نه حقوقداناني كه فقط قانون بدانند و در مدح يا ذم آن سخن بگويند.» (ص پنج) «حقوق، علمي پوياست هر حقوقدان كار خود را از تحليل راهحلهاي موجود در متون و سنتهاي حقوقي يا علمي شروع ميكند و سپس با ايجاد ارتباط ميان آنها و اصول كلي به دست آمده، راهحل مسائل جديد و فعاليتهاي نو و روابط حقوقي تازه را استخراج ميكند. از اين رو ظهور نيازها و روابط جديد گاه مستلزم اصلاح يا ابتكار ساختهاي حقوقي است. اين اصلاحات و ساختها يكباره به وجود نميآيند و با توازنهاي مختلف و شيوه اعمال اصول و قواعد و مفاهيم آرمانهاي اجتماعي ديرين ربط و اتصال دارند.» (ص ده)
استاد هدايتالله فلسفي در مقدمه خودشان بيآنكه غلو كنند و بدون طرح اين پرسش كه كاتوزيان كه بود و چگونه كار ميكرد؟ به اين نكته تصريح كردهاند كه «انديشههاي استاد كاتوزيان در تمامي آثارش و از جمله مقدمه علم حقوق، حول محور عدالت به گردش در آمده است و از همين رو هر كجا سخن از قانون به ميان آورده، عدالت را ميزان اعتبار آن معرفي كرده است... كاتوزيان خود نيز مردي بود سخت پاي بند اخلاق فردي... اخلاق فردي كاتوزيان، هم ذهني بود كه در عزت نفس وي تجلي مييافت؛ و هم عيني كه در اطاعت مطلق او از اوامر پروردگار عالم جلوهاي بارز داشت. اخلاق در نظر كاتوزيان ـ آنگونه كه در آثارش آمده است - احكام و اعمالي نيست كه فقط به بايد و نبايدهاي آن مقيد باشيم. كاتوزيان در هيچ يك از آثارش اخلاق خشك و متصلب را مطلوب ندانسته است... شايد بهترين درسي كه كاتوزيان به شاگردانش داد اين باشد كه تقوا و پيروي از حقيقت به هر هدفي اولويت دارد. (صص يازده تا دوازده كتاب)
٩- كتاب نه تنها براي دانشجويان فعلي دانشكده حقوق و علاقهمندان به علم حقوق بلكه براي آنان كه حتي ساليان سال است از دانشكده حقوق فارغالتحصيل شدهاند، ميتواند اوقات خوش و مفيدي را فراهم كند؛ مخصوصا مطالعه كتاب با توجه به ديدگاه استاد هدايتالله فلسفي ميتواند نكات، سوالات و افقهاي تازهاي را براي خوانده بگشايد كه در اصل كتاب سخني از آنها نرفته است.
١٠- مشهور است كه كتاب را از روي جلد آن نبايد قضاوت كرد اما وجود «عبارت با تجديدنظر و اضافات» بعد از فوت مولف براي خواننده نكتهسنج، سوالبرانگيز است كه اين تجديدنظر و اضافات چيست و چگونه اتفاق افتاده است؟! بهتر بود به جاي اين عبارت كه بيشتر تعارفآميز است و مبالغه، روي جلد كتاب عبارت مقدمهاي از استاد هدايتالله فلسفي تصريح ميشد تا خوانندگان با نگاه اول بدانند كه كتاب چنين نوشتهاي را هم در خود دارد! نميدانم اين اتفاق را به حساب كملطفي ناشر بايد گذارد يا بيدقتي وي؟! وجود چنين نوشتههايي در كتاب امتيازي است هم براي ناشر و هم براي كتاب؛ براي ناشر از اين جهت كه فقط نسخي تازه از كتاب را چاپ و تكثير نكرده و به بازار كتاب روانه نكرده است و جايگاه كتاب را براي خواننده و قدر و منزلت كتاب و كار مولف آن را به خواننده نمايانده است؛ مخصوصا به ياد داشته باشيم كه سنت نقد كتاب هم در ديار متاسفانه رايج نيست. همين ويژگي آخر حسن كتاب هم هست و خواننده علاقهمند را متوجه حسن و عيب كتاب از ديدگاه استادي ديگر ميكند. به علاوه به قول معروف تا مرد سخن نگفته باشد، عيب و هنرش نهفته باشد اين قبيل نوشتهها ميتواند اطلاعاتي از شخصيت نويسنده مقدمه كتاب هم به خواننده زيرك بدهد!
١١- شركت سهامي انتشار، ناشر كتاب، روش پسنديدهاي هم در چاپ كتابهاي استاد كاتوزيان و حتما ساير نويسندگان پر خواننده دارد كه كتاب را با دو نوع كاغذ و صحافي به بازار عرضه ميكند تا كتاب براي دانشجويان ارزانتر شود؛ اميدواريم كه مقدمه استاد هدايتالله فلسفي در نسخه شوميز هم گنجانيده شود!
اين را نيز بيفزاييم كه از ناشر و نيز از آقاي اديب برومند نوشتهاي در يك صفحه جمعا در دو صفحه قبل از نوشته استاد هدايتاللهي فلسفي نوشته شده كه بيشتر در مدح مولف است تا در مدح يا ذم اثر وي؛ به هر حال دست مريزاد. اميدواريم كه با جان گرفتن تيراژ، كتابهاي ديگري هم در كشورمان به صدمين نوبت چاپ برسند و استادي يا استاداني بعد از درگذشت مولف با رضا و رغبت براي به روز كردن كتابهايي همت كنند كه با استقبال خوانندگان مواجه شده است. جا داشت و دارد كه ناشر كتاب بر خلاف روش مرسوم در كشور، براي آگاه كردن علاقهمندان از انتشار صدمين چاپ كتاب و مقدمهاي كه استادي ديگر بر كار دوست و همكار خودش نوشته است بزرگداشتي يا مجلس رونمايي از كتاب برگزار كند؛ اينچنين كاري هم سبب معرفي كتاب ميشود و هم سبب تشويق نويسندگان و خوانندگان.
دور دستان را به احسان ياد كردن همتاست
ور نه هر نخلي به پاي خود ثمر ميافكند
(صائب)
روزنامه اعتماد
نظر شما