به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ مراسم شب داریوش شایگان عصرروز گذشته به همت مجله بخارا و دائره المعارف بزرگ اسلامی در مرکز همایش های رایزن دائره المعارف بزرگ اسلامی با حضور افراد شاخص و برجسته فرهنگ، هنر و فلسفه و اعضای خانواده آن مرحوم برگزار شد.
شایگان از پنجره ایران به جهان می نگریست
در ابتدای این مراسم سید محمد کاظم بجنوردی، رئیس مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی سخنرانی کرد و گفت: شایگان از پنجره ایران به جهان می نگریست و فکر می کرد. او نگران هویت و مسائل بین المللی بود. با فرهنگ غرب و شرق آشنا بود و تلاش می کرد مشترکات این رو را شناسایی کند. او روشنفکری بود که سطح روشنفکری ایران را بالا برده بود. سال ها عضو شورای عالی علمی دائره المعارف بزرگ اسلامی بود.
وی افزود: این مراسم و دیگر شب های بخارا به همت علی دهباشی و مجله بخارا برگزار شده و امیدواریم بتوانیم به زودی مراسمی با عنوان شب های بخارای بخارا برگزار کنیم چون این مراسم خودش به مثابه یک دائره المعارف است.
پس از بجنوردی، آیت الله سید مصطفی محقق داماد گفت: از مهربانی شایگان در مراسم تشییع او گفتم، اکنون از تواضع او می گویم. ما سه گونه تواضع داریم؛ تواضع در برابر خدا که به عبادت منجر می شود.تواضع در برابر دیگران همان خصیصه ای که شایگان داشت و هیچ وقت خود را بر دیگران برتر نمی دید و همه را به صورت واقعی احترام می گذاشت نه از روی ریا و ظاهرسازی. سومین نوع تواضع هم تواضع در برابر حق و حقیقت است.شایگان همیشه در مقابل حقیقت سر تعظیم فرود می آورد و در گفتگوها تصدیق طرف مقابل می کرد ویژگی که امروز خیلی کم است.برای او انسان از آن جهت که انسان است محترم است، من برای او رضوان واسعه حق متعال را طلب می کنم.
پس از محقق داماد، فتح الله مجتبایی عضو شورای عالی علمی دایرة المعارف بزرگ اسلامی گفت: دیر زیستن نعمت خداست اما تلخی های خودش را هم دارد چون باید داغ دوستان بیشتری را دید. من در طی این سال ها دردهای بسیاری کشیدم. متاسفانه وقتی در مسافرت بیرون از ایران بودم متوجه شدم شایگان در کماست و در همان سفر متوجه شدم که ایشان درگذشت. از دست دادن عزیزان چند مصیبت دارد، اول اینکه متوجه می شویم مرگ به همان نزدیک است، اما مصیبت دیگر اینکه آدم فکر می کند حالا که اینها رفتند چه کسی جای اینها را می تواند بگیرد و این تلخ است. من فکر نمی کنم کسی بتواند جای شایگان را بگیرد.
وی افزود: درباره ویژگی های اخلاقی او از دوجهت می توان صحبت کرد؛ متاسفانه امروزه غالب کسانی که ساحت علمی بالایی دارند بیماری خودبزرگ بینی دارند اما شایگان اینگونه نبود و فروتنی علمی داشت. دوست داشتن آب و خاک از ویژگی های دیگر او بود. شایگان می توانست در بهترین دانشگاه های اروپا باشد اما ترجیح داد در ایران باشد. کارهای علمی تقابل و تعارض غرب و شرق و ادبیات فارسی و فرهنگ ایرانی را خیلی خوب می شناخت.
شایگان صاحب نظر و صاحبدل بود
این استاد ادبیات اضافه کرد: آخرین کتاب او پنج اقلیم حضور است. در این کتاب مجموعه مقالات شایگان که قبلا به زبان فرانسه و انگلیسی درباره پنج شاعر منتشر شده به زبان فارسی ترجمه شده است. وقتی این کتاب را می خوانیم می بینیم که به خوبی پنج فضا را جدا کرده است و یک رشته ای به نام شاعرانگی ایرانی این پنج فضا را به هم ربط داده است.
ابراهیمی دینانی، چهره ماندگار فلسفه دیگر سخنران این مراسم بود. وی سخن خود را با این بیت شعر آغاز کرد و گفت:
سالها باید که تا یک سنگ اصلی ز آفتاب
لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن
برای شخصت شایگان همین بس که تا به حال مجلسی با کیفیت این مجلس ندیده بودم. ویژگی انسان و وجه تمایز او با سایر موجودات این است که صاحب نظر و صاحبدل است. مرحوم شایگان دارای این دو خصلت در حد اعلی بود.
این استاد فلسفه افزود: من و شایگان باهم، هم سن و سال و متولد یک سال هستیم. وشصت سال هم است که ایشان را می شناسم . نخستین آشنایی من با او مربوط به سال 1360 در جلسات شبانه مرحوم علامه طباطبایی و هانری کربن در منزل ذوالمجد طباطبائی در خیابان بهار است. آن زمان شب های پنجشنبه و جمعه در خانه طباطبائی جمع می شدیم و دورهم گفتگو می کردیم. آن زمان من دانشجو بودم، با علامه طباطبائی از قم سواراتوبوس می شدیم تا میدان شوش و از انجا هم با تاکسی می رفتیم خیابان بهار منزل آقای ذوالمجد طباطبائی. خیلی ها در این جلسات می آمدند از جمله دکتر نصر، سپهبدی، تجویدی و ... در تمام آن دوران یک جلسه هم نبود که من باشم و مرحوم شایگان حاضر نباشد. پس از آن هم جلسات در منزلی که علامه طباطبائی تابستان ها در تهران، می گرفت جمع می شدیم و من درانجا هم شایگان را می دیدم.
دینانی ادامه داد: داریوش شایگان بزرگ شده غرب بود و رفقای فراوان در فرانسه داشتند. در پاریس آپارتمان زیبایی داشت ولی آنجا را ول کرد و تقریبا همیشه اینجا بود. غرب و شرق را مثل کف دست می شناخت، هم شرقی بود و هم غربی. فلسفه اسلامی و عرفان را خوب می دانست. اهل عرفان و محبت بود و خلق حسن داشت. ذره ای عقده درونش نبود و با سعادت زندگی کرد. کینه در دل نداشت و با کسی دشمن نبود. در نهایت انصاف سخن می گفت و خوب می شنید. دوستی ما سابقه طولانی داشت. عشق او به سرزمین خیلی نوبر بود.
سخنران دیگر این مراسم نصرالله پورجوادی، استاد فلسفه و عرفان بود. وی گفت: در قرون اول و دوم مسلمانان عرب آخرتنگر بودند و اینکه ما باید به نحوی در این دنیا زندگی کنیم که به نعمتهای بهشتی برسیم و خوشی ما در آخرت است. از قرن دوم ایرانیها دید جدید مییابند و اینکه ما در همین دنیا هم میتوانیم زندگی کنیم و نعمتهای بهشتی در این دنیا هم هست و ما میتوانیم از آن بهرهمند شویم. این یک امر سکولار و دنیازده نبود و ایرانیان بسیار هم به خدا اعتقاد داشتند و تصورشان از خدایی که بیشتر یهودی است متفاوت است. عشق در عرفان اسلامی عشق افلاطونی است که ایرانیان در قرن دوم معرفی میکنند.به عبارتی در قرن دوم ایرانیان به خودشان آمده و سعی کردند فکر خودشان را به جهان عرضه کنند و شاخص این دوره ظرفا بودند.
آثار شایگان جلوه گر دغدغه وجودی اوست
پورجوادی افزود: ایرانشهری در قرن سوم به صانع اعتقاد داشت که با خدای خالق متفاوت بوده و همه عالم از صانع فیضان یافته است و این تفکر ظرفا بود و این موجب برخورد با ایشان میشد. بعد از جریان محنه و غلبه تفکر حدیثی این جریان مغلوب میشوند و فقه که بیشترین جنبه عربی دارد، غالب شد و فرهنگ ایرانی را پس زد. یکی از مهمترین گروههای اجتماعی ظرفا بودند که سعی میکردند فرهنگ و ادب ایرانی را حفظ کرده و اینکه انسان نباید در زندگی اینقدر غمگین باشد.
وی در پایان سخناش گفت: مرحوم شایگان مرا بیشتر به یاد ظرفای قرن سوم میانداخت، او کسی بود که وقتی در اواخر دهه شصت که مانند قرن اول هجری بود، به ایران آمد، نماینده شخصی ظریف در قرن بیست و یکم بود که زندگی ایرانی را نمایندگی میکرد.
در ادامه این مراسم، ژاله اموزگار متن خود که درباره شایگان نوشته بود قرائت کرد. وی دربخشی از متن آورده بود: یارشاطر در جایی مرگ را سایه پوش خطا می داند اما این عبارت درباره شایگان صدق نمی کند چن او ویژگی های خوب اون انقدر زیاد است که احتیاجی به سایه برای پوشاندن ندارد. شایگان مرا یاد بودا می اندازد بودایی با چهره های مختلف؛ شایگان پروست شناس، بودارشناس، هنرشناس و ... بود و در به روی یک رشته نبست.
کامران فانی، نویسنده و مترجم سخنران دیگر این مراسم بود. وی سوگنامه ای را قرائت کرد و گفت: انسان هایی هستند که قدرشان را چنان که باید نشناختیم. آثار شایگان جلوه گر دغدغه وجودی اوست. دغدغه او دغدغه سرنوشت انسانی است که میان آسمان و زمین مانده. شایگان با نگاه نو به چاره جویی می اندیشید. حضور مهرآمیز او از همان نخستین اثر به یادماندنی ش در مخاطب می ماند. هم نشینی با او مثل کلاس درس است. در محضر او جایی از کلی بافی نبود محبتش طبیعی و غریزی و دوستی او با غنیمت بود.
آیدین آغداشلو، نقاش و گرافیست نامدار کشورمان گفت: شایگان بزرگتر من و خیلی های دیگر بود. وقتی درباره آدمی با این بزرگی قرار باشد فکر کنم متوجه هستم که فکر پیوسته نیست بنابراین تکه تکه هایی را به یاد می آورم. داریوش شایگان مرد زیبایی و باوقار بود و وقار خودش را حفظ کرد. همیشه شفقت خاصی داشت. وقتی کنارش بودم از حضورش ملتهب می شدم و از اینکه چنین آدمی حامل چنین بار معناست شگفت زده می شدم و برایم سوال می شد که چرا بقیه متوجه این نمی شوند. شایگان هر چیزی که در زندگی داشت زیبنده ش بود و از آن مراقبت می کرد. امروز جای خالی اش خیلی عمیق است.
شایگان همواره در پی دانش و خردورزی بود
حامد فولادوند، مترجم و نویسنده فلسفه گفت: افلاطون گفته است فلسفه تمرینی برای مردن است یعنی در واقع فیلسوفان تمرین می کنند که به مرگ برسند و نمی شود مرگ و زندگی را جدا کرد. فلسفه هنر زیستن است و به نظرم شایگان این را یاد گرفته بود. او بلد شده بود که علی رغم همه نابسامانی ها عشق به زندگی اش را حفظ کند. آدم خوشبختی بود.
چندی پیش یک مشاور فرهنگی فرانسوی مقاله ای راجع به شایگان نوشته بود با عنوان «داریوش شایگان و راه شیرین آزادی» که این مقاله در مجله بخارا منتشر شد. در این مقاله می توان شیقتگی یک فرنگی به داریوش شایگان را مشاهده کرد. توصیه می کنم حتما این مقاله را بخوانید. شایگان هنر زیستن در جهان تراژیک و هر شرایطی را یاد گرفته و تنها در پی دانش و خردورزی بود.
آخرین سخنران این مراسم محمد منصورهاشمی نویسنده و پژوهشگر فلسفه بود. وی گفت: برخلاف همیشه که در ابتدا می گفتم خیلی خوشحالم از اینکه در جمع شما هستم، اما امروز اصلا خوشحال نیستم چون شایگان در میان ما نیست.شایگان اعتبار بین المللی داشت و یکی از جهانی ترین چهره های ارزشمند ایران بودند. اگر بپرسید که چرا از نظرمن متفکر مهم معاصر ماست؟ می گویم چون تفکر وطن دارد.آدمی که می خواهد خودش فکر کند باید مساله و دغدغه داشته باشد چون دغدغه به یک اینجا و اکنون ربط دارد. شایگان حتی اگر به زبان غیرازفارسی هم می نوشت باز راجع به ایران می نوشت. شایگان مساله داشت و این مساله ها ایشان را در مسیر اندیشمند بودن قرار می داد. علاوه بر مساله داشتن دیگر وجه بارز او این استکه توانایی ویژه ای در خلق مفاهیم داشت و از تعابیر جدیدی استفاده می کرد که به نظرم این همان «آنِ» داریوش شایگان است.
وی افزود: از نظرمن کار فیلسوف خلق مفاهیم است. اینکه کلیدهایی به ما دهد که بزنیم به قفل مسئله مان. شایگان مفهوم پردازی را به خوبی انجام می داد. با آسیا در برابر غرب این مفهوم سازی را آغاز کرد و در یک سیر حساب شده در کارهای دیگرش این سیر را دنبال کرد. شایگان امور را به خوبی تشخیص می داد و وصف می کرد. او هیچ وقت فیلسوف سیاسی نبود اما با مفهوم پردازی و نامگذاری بیش از بسیاری از متفکران تاثیر مدنی داشتند. چون با هر مفهوم جدید یک پنجره جدیدی باز می شود و این پنجره ها به باز شدن جامعه کمک می کند. به عقیده خیلی ها داریوش شایگان یک متفنن و کارهایش پراکنده بود. شایگان تعداد زیادی مفهوم ساخت و هیچ کس اندازه او مفهوم نساخته است. خیلی ها او به خاطر آثار ادبی و هنری ش نقد کرده اند ولی چه کسی گفته فیلسوف بودن با نویسنده بودن منافات دارد. امبرتو اکو فیلسوفی است که آثار ادبی بسیاری هم نوشته است چه بسا فیلسوفانی بودند که حتی رمان پلیسی نوشتند این درحالیست که رمان های شایگان با دغدغه هایش همخوانی دارد و نتیجه کار ایشان قابل دفاع بود.
این پژوهشگر فلسفه ادامه داد: روشنفکری امروز ایرانی دو خصوصیت ناپسند پیشاروانشناختی و پیشاشهری دارد. او وقتی حسودی میکند، فکر میکند دارد نقد میکند، همچنین او فکر میکند یک حرف درست بیشتر وجود ندارد. شایگان این دو رذیلت را نداشت. وقتی ذهن پیشاشهری به شهری تبدیل شود ما باید بپذیریم که استعداد و سلایق متفاوت است.درهیچکدام از آثار شایگان نشانی از توهین و تحقیر دیگران نیست. هیچ تلاشی هم برای نفی و حذف دیگران نمی کند. نحوه نوشتن شایگان برای روشنفکری ما آموزنده است و باید این میراثش را گرامی بداریم.
پس از هاشمی ،علی دهباشی متنی را که محمدعلی موحد برای این مراسم آماده و ارسال کرده بود خواند و مراسم به پایان رسید.
نظر شما