فرهنگ امروز/زهرا رستگار: نشست «بررسی و نقد کارنامۀ تاریخ نگاری دکتر غلامحسین زرگری نژاد» روز شنبه بیستم اردیبهشت ماه در پژوهشکدۀ تاریخ اسلام برگزار شد.گروه روششناسی و تاریخنگاری از سال 91 سلسله نشستهایی با عنوان «تجربه ایرانی تاریخ نگاری» برگزار میکند که تاکنون پنج جلسه از این سلسله نشستها برگزار شده و این بار نوبت به نقد کارنامه تاریخ نگاری دکتر غلامحسین زرگری نژاد رسیده بود. این نشست، روز شنبه بیستم اردیبهشت ماه با حضور دکتر زرگرینژاد، دکتر محمدعلی اکبری و دکتر غلامرضا ظریفیان در محل پژوهشکده تاریخ اسلام برگزار شد.
غلامحسین زرگرینژاد در سال ۱۳۲۹ در شهرستان بجنورد متولد شد. در سال ۱۳۵۲ به دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران راه یافت و تحصیلات خود را در رشتهی تاریخ در دانشگاه تهران در مقطع کارشناسی ارشد ادامه داد. در سال ۱۳۷۲ درجهی دکترای تخصصی تاریخ را از دانشگاه تربیت مدرس دریافت کرد و به مدت ۳ سال در دانشکده روابط بینالملل وزارت خارجه به تدریس تاریخ سیاست و تاریخ اسلام و اندیشههای سیاسی در اسلام و ایران پرداخت. وی در سال ۱۳۷۳ به گروه تاریخ دانشگاه تهران پیوست و در سال 1388 با درجة استادی بازنشست شد. دکتر زرگرینژاد در حال حاضر عهدهدار مدیریت علمی دانشنامه «جغرافیای تاریخی جهان اسلام» است و این روزها مشغول تألیف روزشمار سیره نبوی است.
در ابتدای جلسه جمشید کیانفر به عنوان دبیر جلسه صحبت را اینگونه آغاز کرد: ما باید از تجربیات تاریخ نگاری وی استفاده کنیم. پدر وی بازرگان بود و او پس از طی تحصیلات اولیه وارد دانشگاه تهران شد. تخصص دکتر زرگری نژاد را باید در دو مقطع خاص تاریخی بررسی کنیم. دکتر زرگری نژاد چند بعدی هستند و هم تاریخ اسلام را می شناسند و هم تاریخ مشروطه و قاجار را می شناسند. قبل از دکتر زرگری نژاد تنها یک نفر را دیده بودم که روی رسائل دوره قاجار دقت کرده بود. آن هم کسی چون مرحوم فریدون آدمیت نبود. سپس دکتر زرگری نژاد با ذکر خوشآمد گویی و تشکر از بانیان جلسه تریبون را در اختیار غلامرضا ظریفیان و محمدعلی اکبری به عنوان دو سخنران اصلی این جلسه قرارداد
ویژگی هایی تاریخی زرگری نژاد
غلامرضا ظریفیان عضو هیات علمی دانشگاه تهران در این نشست در خصوص دکتر زرگری نژاد گفت: ایشان را به عنوان پدر معنوی خود محسوب می کنم و امیدوارم شاگردی خود را همچنان ادامه دهم. فهرست فعالیت هایی ایشان همه کارهای شان نیست. یکی از کارهای ارزشمند ایشان تاریخ اندیشه سیاسی اسلام و ایران است. ظريفيان با اشاره به اينكه در دو بخش به كارنامه زرگرينژاد بررسي خواهد كرد گفت: بحث بخش اول من زرگری نژاد از دیدگاه زرگری نژاد است. این را از زبان دکتر شهیدی وام گرفته ام. سعی می کنم از زبان ایشان نگاه شان را در مورد تاریخ نگاری بگویم. مي دانیم که عليرغم تحولات بسیاری که در معرفت تاریخی و ارتقای روش ها و تکامل ابرازها در تاریخ اسلام رخ داده است، ما در ایران همچنان بر قرائت قاهر متکی هستیم، روش حاکم و فصل الخطاب بودن سیره و نگرش ابن اسحاق در تاریخ است. عليرغم اینکه تعریف های جدیدی شده است همچنان این پارادایم ابن اسحاق و طبری بر فکر و ذکر و قلم ما سنگینی می کند. زرگری نژاد از معدود کسانی است که با اشراف دقیق به آن متون، میراثدار آن سنت است. زرگری نژاد علاوه بر اطلاعات وسیع خود نسبت به تحولات تاریخی و آنچه که درایران و عرصه جهان رخ داده مطالعات خیلی خوبی دارند. کمتر کسی است که وارد این میراث عمیق شود و رنگ آنها را به جد نپذیرد و بیرون بیاید زرگری نژاد جز معدود کسانی است که عليرغم ورود به این دریای عظیم، مقهور مرجعیت آن نشد. فرصت و تهدید و میراث کهن را درک کرد و هنرمندانه از این مسیر بیرون آمد. واحد تاریخ از دیدگاه ابن اسحاق عمدتا سیاست است. بنابراین زرگری نژاد معتقد است که در تاریخ اسلام كه هنوز هم تحت تأثیر ابن اسحاق هستیم. تا نتوانیم سنت تاریخی ابن اسحاق را بشکنیم، دست به هر فعالیت تاریخی بزنیم دوباره به سبک دیگرآن را تکرار کرده ایم.
واحد تاریخ از دیدگاه زرگری نزاد حیات اجتماعی انسان در بستر زمان است. او با این نگرش از دیدگاه ابن اسحاق و طبری فاصله می گیرد. آن بخش از عملکردها و کنش ها و واکنش های انسانی که با رفتارها و عملکردهای دیگر انسان های زمانه و ادوار بعد پیوند داشته و با همان تعاملات منشا آفرینش های دیگر گشته است. مجموعه ای بسیار پیچیده از رفتار اجتماعی و حیات انسانی و تاریخی را می سازد. علم تاریخ ناظر به دو تقید است گردآوری و ضبط هر نوع معرفتی به جای مانده از گذشته اجتماعی انسان یعنی تاریخ نقدی و دوم تلاش و کوشش روش مند برای تعلیل و ریشه یابی ابعاد مختلف حیات اجتماعی انسان در بستر زمان؛ ان هم به قصد فهم اکنون است.
او یک فرد دوئالیسم نیست. او کنش نظری و عملی ندارد. بلکه همانگونه که می اندیشد می نویسد. زرگری نژاد در روش تاریخی مقهور یک روش نیست معتقد است که روش تاریخی روش ترکیبی است اما در سر جای خود اینگونه است. آنجایی که کار اسناد و ثبت وقایع می کنیم روش ما روش نقلی است. وقتی می خواهیم او را بررسی کنیم روش ما روش عقلی است و باید از تمام روش ها استفاده کرد. او می داند که انسان ها در روش های تاریخی نمی تواند پیش فرض ها را فراموش کنند. او معتقد است که ارزش ها قابل جدا کردن از حوزه تاریخ نیستند اما باید اصولی در نظر گرفت که دخالت ذهن در پروسه تحقیق را کاهش دهد. در زمینه تاریخ اسلام خلط های بسیاری داریم که اول به سراغ اسلام رفتند بعد به سراغ تاریخ رفتند. اما او با همان نگاه اینکه هر علمی بنا بر موضوع و روش تعیین می شود توانسته است تفکیک کند. می گوید هر جا مبانی کلامی من با مبانی جست و جوهای من تعارض کند دوباره به بررسی هر دو می پردازم. یکی دیگر از دل مشغولی های او پرداخت به قرآن است. او معتقد است که اصول علمی را می توانیم از قرآن بفهمیم. ابن اسحاق و طبری برای فهم قرآن به سراغ تاریخ رفتند. اما نتوانستند از پس آن برآیند.
زرگری نژاد آن اصل مشهور را در تاریخ رعایت می کنند. نگاهی که زرگری نژاد در مورد آسیب های تاریخ نگاری تاریخ اسلام دارد و اینکه چرا اهل حدیث و اشعری گری در اسلام سیطره يافت، بحث های زیادی دارد. اما می خواهم ابعادی از دریافت های ایشان را مطرح کنم و ایشان معتقد است که علت سیطره اهل حدیث، تغلبی بوده است که بدوی ها از قرن 5 ام تا 11 در جهان اسلام ایجاد کردند. سیطره بدوی ها، قبائل، سرلشکرها سرداران نظامی که در دوره بعد از معتصم بر جهان اسلام تا قرن 11 حاکم شدند و نوع نگاهشان و آنکه از قدرتشان دانش خاصی تراوش می کرد حاکمیت خود را بر اندیشه اسلامی انداخت و باعث شد که بن مایه های فهم عقلانی از جمله فلسفه و کلام خشکیده شود و بعد ها هم متاسفانه به دلیل سیطره اخباری گری همچنان متاسفانه تا به امروز ادامه پیدا کرده است. زرگري نژاد تفاوتی بین تاریخ نگاری و تاریخ نویسی قائل می شود و خود ایشان از مرحله تاریخ نویسی به مرحله تاریخ نگاری عزیمت کرده و معتقد است که تاریخ نویسی ارائه اطلاعات در غالب های خاصی است و ما نگاه و اطلاعاتمان را در قالب خاصی می ریزیم. اما تاریخ نگاری چیزی است برای یافتن حقیقت و تاریخ نگاری را کوششی می دانند برای انتقال روح و اطلاعات زمانه توسط مورخ با قالب های ویژه و کوششی که در پرتو آن مورخ قصد دارد تا تعریف و فهم خود از تاریخ و انتظارات مخاطب از تاریخ را منعکس کند. دکتر زرگري نژاد در رابطه با تاریخ اسلام دو کتاب دارند: تاریخ تحلیلی اسلام و تاریخ صدر اسلام (عصر نبوت) است و از ويژگيهاي كتاب اخير اين است كه برخلاف سنت آموزش در ایران كه متکی بر پاسخ (answer) است، اين كتاب متکی بر پرسش(question) است؛ وقتی می خوانید ده ها سوال شالوده شکن دارید و شما وقتی وارد این کتاب می شوید دچار استرس و بحران می شوید و بسیاری از مشهوداتان زیر سوال می رود. پرسش های سنگین و جدی در ارتباط با مشهوراتی که پذیرفته بودیم. مانند حنفا.
یکی از پرسش های جدی که مطرح می کند نامه هایی که پیامبر به پادشاهان دادند و این ها جز مشهورات و اصول تاریخ دین ما بوده است. نقدهای بنیادینی انجام شده است. یا در مورد برخی از وقایع تاریخی مانند شعب بمي طالب که ما آن را به عنوان تهدید در زندگی پیامبر دیدیم ایشان شعب را به عنوان یک فرصت طراحی کردند. یکی از اشکالات این تست كه بر خلاف کار بسیار ارزشمندی که دکتر زرگری نژاد در کتاب امام حسین انجام داد و فصل اول آن را وارسی و اعتبار سنجی منابع نهضت کربلا گذاشت، این کتاب یک فصل اولی از آْن با همين موضوع، جدا شده است. چون آن بحث های اساسی با یک مقدمه عالمانه باید شروع می شد و آن نقدی بود که بر ابن اسحاق و بر میراث تاریخی ما بود. البته دکتر چون نگاه ديني داشتند وقتی به مسئله معراج رسیدند مانند مسعودی آن را نفی نکردند و چون این را فرا تاریخی می دیدند و در کاوش های تاریخی راهی برای آن باز نبود، آن را مسکوت باقی گذاشتند. آقای دکتر در هر دو کتاب مسائل را تک عاملی ندیده است. نگاه چند عاملی و زمینه ای دارد به ریشه ها پرداخته و به قرآن اتکا کرده است. بسیاری از مشهورات را با قرآن نقد کرده و بسیاری از ابهامات و خرافات را با اتکا به قرآن نقد کرده است و تلاش کرده است بازنمایی پرسش محوری از تاریخ صدر اسلام داشته باشد.
تجربۀ زیستۀ زرگری نژاد
دکتر محمدعلی اکبری استاد تاریخ دانشگاه شهیدبهشتی دیگر سخنران این جلسه بود. وی در خصوص دکتر زرگری نژاد گفت: ایشان دو پنجره برای ما گشودند و من قصد دارم از آن جهات به ایشان بپردازم. اسم یک پنجره را می گذارم تجربه زیسته و امروز می توانستیم از تجربه سبک شناسی یا تاریخ پژوهی دکتر زرگری نژاد صحبت کنیم. اما خودشان پنجره ای پیش روی ما باز کردند و آن تجربه زیسته زرگری نژاد است. من ایشان را محصور یک سبک تاریخی در میان تاریخ پژوهان نمی دانم. او بیش از آنکه مقصدی را نشان بدهد یک راهی را به ما نشان داده اند. آنچه که در تاریخ نگاری اصیل است تجربه زیسته ای است که محقق پیدا می کند و این تجربه زیسته است که به او موقعیتی می دهد که از بقیه ممتاز می شود. او نحوه مواجه خاص خود را با تاریخ دارد. چیزی که جامعه علمی ما باید از زرگری نژاد بیاموزد نحوه مواجهه اوست. دکتر زرگری نژاد مواجهه اش با تاریخ مواجهه یکتایی بود که دغدغه مسائل خود را داشت. در مورد او کسی را ندیدم که در مواجهه با تاریخ یک جسارت علمی داشته است که این طور بی مهابا به مجهولات تاریخی حمله کرده باشد. برای او همه چیز قابل تردید است و به همه چیز شک می کند چون دغدغه او ژانرهای معمول نیست.
پنجره دوم این بود که دکتر زرگری نژاد چگونه به تاریخ نگاه می کند. در این مواجهه خاص و ویژه چگونه به تاریخ نگاه می کند. تاریخ یعنی شالوده شناسی حیات اکنون و وضعیت کنونی است. ایشان با این تعریف خروجی رادیکال از گفتمان تاریخی مسلط داشته اند و به خصوص چیزی که در تاریخ نگاری صد سال اخیر وجود دارد. هیچ مورخی چنین مواجهه ای ندارد. چرا عرض کردم گفتمان رادیکال؟ برای آنکه هیچ تاریخ پژوهی پژوهش خود را معطوف به اکنون نمی کند. برای آنکه در تاریخ نگاری مسلط ما که تبار پوزیتیویستی هم در سده اخیر دارد، معطوف کردن تحقیق تاریخی به وضعیت کنونی به معنای ملتزم کردن پژوهش تاریخی به مسائل امروز است. این از دو جهت محل اشکال و ایراد است. ایراد اول این است که هستی تاریخی دوره معینی با هسته تاریخی اکنون دچار یک گسست هستی شناختی است یعنی اینها به لحاظ سطوح هستی شناختی، در دو لایه قرار می گیرند و ما به لحاظ منطق هستی شناسی که بین این دو تا و مقام هستی های متفاوتی که دارند نمی توانیم از آن بودهگی، این بودهگی را نتیجه بگیریم. نکته دوم این که جدای از این تفاوتی که به لحاظ هستی های گوناگون وجود دارد وقتی از نقطه عزیمت اکنون به سراغ شناخت مسائل تاریخی می رویم در واقع عینک های اولیه ای را به چشم خود می زنیم که پیشاپیش بخش هایی از تاریخی از نگاه مورخ بیرون خواهد ماند. بنابراین تاریخ نگاری مسلط این سده اخیر ما به شدت مخالف این نوع نگاه هستند و معتقدند این یک نوع اکنون گرایی و حال گرایی است و تقلیل هستی متفاوت گذشته به وضعیت کنونی است و پرسش های جدی است. من هم در مقام پاسخ گفتن به این ها نیستم. وارد این حوزه شدن و طرح این ایده را که ایشان مطرح کردند اگر از یک زاویه دیگری نگاه کنیم شاید بتوانیم یک نوع خوانش متفاوتی از آنچه که محل اعتراض تاریخ نگاران کلاسیک باشد به این امر داشته باشیم. این بحث را مطرح کردند که منظور از شالوده شناسی یک نوع نگاه عمقی و یک نوع نگاه طولی و به تعبیری که بیشتر در ادبیات تحقیق می شناسیم روندپژوهی است. این یک امکانی را پیش می آورد که بتوانیم نگاه متفاوتی به نگاه شالوده شناسی بیاندازیم. شالوده شناسی ادعایی دارد به این ترتیب که پدیده را در مختصات زمانی وقوع آن نمی توان شناخت پدیده یک امر تاریخی است و اتفاقا این پیش فرض با پیش فرض مورخان خیلی سازگار است رویکرد هستی شناختی مورخان به امر تاریخی این است که امر تاریخی یک امر ممتد است. به همین جهت است که باید زمان و مکان را جور دیگری تعیین کرد. اینکه مورخان قائل اند که پدیده را نمی شود از زمانی بودن و مکانی بودن جدا کرد منظور شان این نیست که پدیده را باید در یک نقطه ی زمانی و مکانی خاص دید بلکه پیدیده باید در مکان و زمان و طی یک فرایند و پروسه است که شکل می گیرد. تقلیل این پروسه و این خط به این نقطه امکان شناخت عمیق و همه جانبه پدیده را از ما می گیرد. اگر اینطور شالوده را بخوانید ما نقطه ای را پیدا کرده ایم که می توانیم با مورخان کلاسیک وارد یک گفت و گویی سازنده ای بشویم. اما چرا ایشان از این تعبیر شالوده شناسی به تعبیری استفاده می کنند؟ در سنت تاریخ نگاری قدمای ما این به صورت دیگری وجود دارد و پدیده های تاریخی سطحی دارند که همگان می بینند و سطح دیگری دارند که نگاه های دقیق و پرسش گر اهل آن میبینند. او می گوید: مورخ نه یعنی کسی که اهل خبر است. مورخ اهل خبر است نه ان خبری که همگان می بینند. این نوع نگاه هستی شناسانه مورخان به امور تاریخی است. امور تاریخی یک بعدی و یک برشی تیستند بلکه لایه ها و پنهانی های فراوانی دارند که با رویکرد شالوده شناسانه می توانیم ان را بشناسیم نگاه شالوده شناسانه نگاه از سطح به عمق است نگاه از سطح حاضری به سطوح پنهان است. می پذیرم مورخان برای این کار متدولوژی روشنی را انتخاب نکردند که ما پدیده ی تاریخی را ضمن اینکه یک نقطه نمی بینیم یک خط هم نمی بینیم و پدیده تاریخی یک پدیده منشوری است و وجود و لایه های مختلفی می بینیم. این سخن که جنبش مشروطیت ایران ابعاد مختلف تاریخی دارد بسیار سخن درستی است اما تغییر جنبش مشروطیت ایران به لایه های اقتصادی آن، ندیدن هستی های دیگری است که در این پدیده وجود دارد. اگر با قرائت نخست شالوده نگاه کنیم به نظر من قابل نقد است. شالوده شناسی به معنای نوعی حال گرایی و شالوده شناسی به معنای نادیده گرفتن تفاوت های هستی های مختلف تاریخی به لحاظ دوره های تاریخی است و دوره های تاریخی فقط برش های زمانی نیستند که از هم متمایز شوند بلکه هستی های متفاوتی هم هستند که عليرغم برخی پیوستگی هایشان از هم متمایز میشوند. اما ما می توانیم با این نگاه دومی که گفتم هم امکان گفت و گویی را با تاریخ نگاری معاصر بگشاییم و به نوعی تاریخ را منحل نکنیم در آن علومی که امروزه به عنوان علوم تعمیمی شناخته می شود. یکی از مقاوت های بسیار جدی دکتر زرگري نژاد پرهیز از قرار گرفتن در امتداد علوم انسانی جدید از جمله جامعه شناسی علوم سیاسی و امثال اینها است. این پرهیز ناشی از این است که تاریخ و پدیده های تاریخی را تقلیل دهیم به قوانین تکرار شونده ای که در علوم طبیعی است قطعا قادر به فهم مثال تاریخی نخواهیم شد. این به منزله این نیست که ما پدیده های تاریخی را علومی قلمداد کنیم که تابع هیچ اموری نیستند. اما فرق است میان اینکه ما پدیده های تاریخی را ملتزم به قواعد بدانیم و یا قواعدی بیرون از تاریخ وجود داشته باشند که بتوانند به عنوان ابزار همه تاریخ را برای ما تفسیر کنند.
نظرات مخاطبان 0 5
۱۳۹۳-۰۲-۲۵ ۱۱:۳۰ 0 10
۱۳۹۳-۰۲-۲۵ ۱۲:۵۶میثم 0 2
۱۳۹۳-۰۲-۲۵ ۱۶:۰۴اکبری 0 0
۱۳۹۳-۰۲-۲۶ ۰۳:۲۹علاقه مند تاریخ 1 3
۱۳۹۳-۰۳-۰۸ ۱۲:۴۲اکبری 0 0