فرهنگ امروز/ محمد توحیدی چافی: در روزگاری که ما در آن به سر میبریم هرگاه سخن از ریا به زبان میآید ذهنمان به خطا سراغ مقولههایی میرود که با ظاهرسازیهای دینی ارتباط دارد، درحالیکه عرضهی هر کالایی به بازار بسته به نوع خواست بازار دارد. در گذشتههای دور و نزدیک ایران که حکومتها داعیهی دینداری نداشته و رشد و پیشرفت سیاسی به پارامترهای دیگری بستگی داشت نیز تملق بهمراتب گستردهتر بود و گاه تنها راه صعود از نردبان ترقی، آن هم در عرصههای سیاسی و نزدیکی به قدرتمندان محسوب میشد.
حقیقت این است که سیستمهایی که در آن گردش صحیح نخبگان وجود نداشته باشد و رشد و ترقی و گاه حتی حفظ جان و منافع اقتصادی و معیشتی به جای قانون به عناصر قدرتمند و مدیران بالادست وابسته باشد، رقابتی که میبایست در عرصهی علم و تجربهاندوزی شکل گیرد به کانالهای ارتباطی، خویشاوندی و باندی هدایت میگردد. با شکلگیری چنین فرایندی بهتدریج افراد یک جامعه به این نتیجه میرسند که برای رشد و رسیدن به پایههای سیاسی و اجتماعی میبایست به جای صرف سالهای عمر و جهد و تلاش علمی و عملی به اهلقدرت و مدیران نزدیک شوند تا راهی را که میبایست چندین و چندساله بپیمایند یکشبه پیش چشم آنها هموار گردد. در چنین فضایی معمولاً این اهلقدرت نیستند که به دنبال افراد باتجربه و کاردان میروند، بلکه افراد، بسته به نزدیکی به قدرتمندان و یا قرار گرفتن در پیش چشم مدیران، پلههای رشد سیاسی و اجتماعی را به یکباره میپیمایند به گونهای که یکشبه ره صدساله را میپیمایند.
نتیجهی چنین فرایندی هجوم افراد کمتررشدیافته به پایههای مدیریتی جامعه است و چون به لحاظ عدم رشدیافتگی پایههای طبیعی علم و تجربه را طی نکردهاند محصولی که به جامعه ارائه میدهند محصولی درجه چندم است، درحالیکه قابلیتهای حقیقی جامعه بسیار فراتر از توان علمی و اجرایی آنهاست؛ چراکه افراد فرهیخته و تواناتر معمولاً به چنین مکانیزمهای معیوب و تحقیرکنندهای تن نمیدهند.
ریشههای تاریخی
با نگاهی به گذشتهی تاریخی ایران و روابط حاکم بر دربار شاهان درمییابیم که چنین فرایندی در رجال سیاسی و اجتماعی آن دوران بسیار ساری و جاری بوده است. تملق و ریا و چاپلوسی در دربار شاهان به حدی بود که شاهان و شاهزادگان بسیاری از عناوین و ستایشهای دروغین و ناباورانهی پیرامونیان را با آغوش باز میپذیرفتند و خود را شایستهی چنان عناوین اسطورهای میدانستند. مشهور است که در زمان ناصرالدینشاه هرگاه وی قصد سفر به جنوب میکرد صدای انگلیسیها درمیآمد و همینکه پایش به زنجان میرسید روسها بنای شکوه سر میدادند؛ اما همین شاه در افواه درباریان و متملقان درباری «قبلهی عالم» خطاب میشد و جالب آنکه خود شاه نیز در قبول این عنوان به باور رسیده بود و به کمتر از چنین عناوینی روی ترش میکرد تا جایی که سفر به اروپا و دیدن حقایق پیشرفت دنیا و عقبماندگی صنعتی، اقتصادی و فرهنگی ایران نتوانسته بود ذرهای از این باور را در وی سست کند.
مسئلهی تملق و ریا را معمولاً از روابط افرادی که روابطی برابر و مساوی و بدون ترس با هم دارند کمتر میتوان مشاهده کرد. در گذشتهی تاریخی ایران نیز تملق و ریا بیشتر از اینکه در میان مردم رایج باشد در میان درباریانِ شاهان و شاهزادگان رواج داشته است. بسیاری از اروپاییان که در گذشته به ایران سفر کرده بودند به این خصیصه در میان مردم اشاره داشتهاند، ولی چون معاشرت و تعامل این دیپلماتها و نیز جهانگردان با رجال و دیوانیان درباری بوده، به اشتباه آن را به همهی ایرانیان نسبت میدادهاند. تاریخ ایران سرشار از حضور مردانی است که نه به علت کفایت و کیاست بلکه به دلیل تأیید و تملق و چاپلوسی و چاکرمنشی به مناصب بالا دست یازیدهاند.
قائممقام فراهانی و امیرکبیر به دلیل صداقت و صراحت و دوری از تملق و بیگانهستیزی و سعی در تدبیر امور و مشاورهی درست به شاه، جان شیرینشان را از کف میدهند در عوض حاجی میرزا آقاسی و میرزا آقاخان نوری متملق و بیکفایت زمام امور کشور را آن هم در حساسترین شرایط آن به کف نالایق خود میگیرند و در نتیجهی بیکفایتی سیاسی و علمی علاوه بر ویرانی کشور موجبات جدایی بخشهای وسیعی از پارهی تن وطن را فراهم میآورند.
در دوران معاصر بهخصوص در دورهی پهلوی که دیوانسالاری و بوروکراسی گسترش پیدا میکند و مردم برای یافتن مشاغل دولتی به شهرها هجوم میآورند، فرهنگ تملق و ریا و چاپلوسی در طبقهی متوسط شهرنشین نیز شیوع پیدا میکند. در دربار پهلوی، تملق و چاپلوسی و پابوسی به حدی رسیده بود که گاهی خود افراد متملق نیز از کار خود احساس انزجار میکردند. وزرا و معاونین در مقابل محمدرضا شاه به خاک میافتادند و گاهی حتی پا و کفش شاه را میبوسیدند و در مکاتبات خود مجبور بودند بنویسند «پای مبارک را میبوسم».
چرایی گسترش فرهنگ ریا و تملق
الف) وجود بستر آماده
همانگونه که قبلاً اشاره شد ورود هر کالایی به بازار فرهنگ از وجود تقاضا در آن جامعه حکایت دارد. وقتی سیستم صحیح گردش نخبگان وجود نداشته باشد، افراد نالایق و برخاسته از فرهنگ تملق و ریا به کارهای بزرگ گماشته میشوند. چنین افراد ناشایستی طبیعتاً افرادِ دارای صراحت و شفافیت را تحمل نخواهند کرد؛ چراکه افراد کاردان و شایسته تلویح و تصریح ضعفهای آنان و خرابی کار را به آنها یادآور خواهند شد.
بنابراین با فقدان شایستهسالاری اینگونه مدیران به سراغ افرادی همچون خود خواهند رفت تا هم ضعفهای درونی ناشی از عدم کاردانی خود را بپوشانند و هم چند صباحی فزونتر بر اریکهی قدرت ماندگار شوند و هم در سایهی تملق و ستایشهای ستایشگران برای خود اعتمادبهنفس کاذبی فراهم آورند.
ب) عدم امنیت روانی افراد جامعه
حاکمیت بیش از 2 هزار سال پادشاهان مستبد و حکومتهای مطلقه در جوامع شرقی و سرزمین ما، ذهن و روح شرقی را سرشار از نگرانی و احساس عدم امنیت کرده است و تملق و چاپلوسی و حفظ ظاهر بهعنوان یکی از روشهای مهم برای صیانت نفس در روح و جان شرقی پذیرفته شده است.
مردم در گذشته در برابر شاهان و سلاطین و در برابر خوانین و اربابهای زورگو و چپاولگر، جانپناهی به نام قانون نداشتند. تملق و ریا و فروتنیهای از سر اجبار گاه حتی همین زورگویان را بر سر رحم میآورد و چهبسا جانهای عزیزی را از آفت و آسیب مرگ میرهانید.
امروزه نیز افراد در محیطهای کاری برای کاستن از عوارض و خطرات ناشی از مدیران غیرمنطقی و گاه برای جبران عدم کارآمدی و نیز کاستن از فشارهای روانی و حس ناامنی شغلی به تملق از مدیران بالادست روی میآورند تا از خطر از دست دادن شغل و فقدان منافع اقتصادی زندگی خود مصون بمانند، درحالیکه اگر بیمههای بیکاریِ کارآمد و توانمندی وجود داشت و یا اگر افراد مطمئن بودند که با از دست دادن شغل خود میتوانند در جاهای دیگری که توانمندی بهتری دارند مشغول شوند، شاید به میزان قابل توجهای از این آسیب اجتماعی که با کرامتهای انسانی منافات دارد به دور میماندند.
هیچ انسانی از بدو تولد با ضعفهای اجتماعی و شخصیتی متولد نمیشود. گاهی اجتماع و بسترهای آماده و گاه کانالهای هدایتکننده و جبرهای اجتماعی بیش از خود فرد در گرایش انسانها به این ضعفهای اخلاقی، مؤثر واقع میشوند.
ج) تملق و ریا در قامت یک روش کارآمد
خطرآفرینترین بخش در این فرایند مطرح شدن تملق بهعنوان یک روش کارآمد و تأثیرگذار در رشد انسانها و رسیدن به مدارج بالای اجتماعی، سیاسی و کسب منافع اقتصادی میباشد. نهادینه شدن این فرهنگ، رشد واقعی جامعه و افراد را به مخاطره میاندازد. از سویی دیگر افراد رشدنایافته برای جبران کمبودها و فقدان لیاقت خود این روش را بهعنوان یگانه روش میانبر و کارساز میپذیرند و روشهای درست در رشد اجتماعی همچون علم و تجربه و کاردانی به موضوعی حاشیهای بدل میشود.
افراد شایسته و کاردان عموماً افرادی صریح و حقگو هستند و عادت ندارند در برابر کاستیها و ضعفهای تأثیرگذار یک سیستم کوتاه آمده و کار را به دست اما و اگر بسپارند. چنین حقگوییهایی این افراد را در مقابل مدیرانی که حاضر نمیشوند بههیچوجه ناکارآمدی مدیریتی خود را باور کنند قرار داده و آنها را پیش چشمشان غیرقابل تحمل و ناپذیرفتنی قلمداد مینماید.
همین امر وقتی که جنبهی خطرآفرین پیدا میکند ممکن است باعث گردد که اندکاندک افراد لایق نیز کار را رها کرده و یا به روشهای جایگزین و یا میانبری که برشمردیم روی آورند. چنین فرایندی سبب خواهد شد که کمکم فرهنگ شایستهسالاری در روابط اجتماعی و گردش نخبگان به دست فراموشی سپرده شود و متأسفانه تملق و ریا بهعنوان یک روش کارساز جایگزین شایستهسالاری گردد.
تأثیرات اجتماعی و عملی تملق و ریا در جامعه
پیش از پرداختن به تأثیرات تملق و ریا در جامعه باید این نکتهی مهم را یادآور شویم که میان روحیهی مهرورزی، ادب، خونگرمی و صمیمیت مردم ایران که بسیار همهگیر بوده و شهرت جهانی دارد با فرهنگ تملق و ریا که زاییدهی طبقات دیوانسالار و نیز برآمده از احساس عدم امنیت انسانها و ناشی از قرنها استبداد سلاطین و نیز زورگوییهای خوانین و حکام محلی است بهدرستی تفکیک قائل شد.
تملق و ریا و چاپلوسی یعنی تمجید بیش از استحقاق یک انسان قوی آن هم به قصد به دست آوردن منفعت و یا دفع ضرر جانی و معنوی است. درحالیکه ادب، محبت و خونگرمی و روحیه بخشیدن به دیگران در سایه برشمردن داشتهها و محاسن نیکو و خصال پسندیده امریست که روانشناسی اجتماعی امروز نیز بر آن تأکید دارد، درحالیکه تملق و ریا نه تنها سازندگی ندارد، بلکه جامعه را بیمار کرده و مانع رشد حقیقی آن میشود. فضای تملق و چاپلوسی بهوجودآورندهی انسانهای متوهم، غیرمسئول و فاقد دردهای اجتماعی است.
رواج فرهنگ ریا و تملق رویکرد تصدی افراد ناکارآمد و نالایق را بر مناصب مدیریتی و اجرایی در پی داشته و باعث عقبماندگی جامعه میشود. این شیوهی ناپسند، اندکاندک تحمل مدیران و قدرتمندان را کاهش داده و آنها را به افرادی ستایشپذیر، تملقطلب و فاقد عِرق ملی و تعهد اخلاقی در برابر جامعه بار میآورد. همچنانکه در شخصیت شاهان متأخر برشمردیم، این خصیصهی ناپسند، حاکمان و مدیران جامعه را دچار توهم و باورهای ناصحیح دربارهی شخصیت خود میکند و به تربیت انسانهای خودشیدا و خودبزرگبین دامن میزند.
با پذیرفته شدن تملق و ریا بهعنوان یک روش تأثیرگذار بهتدریج تفکر انتقادی از جامعه رخت برمیبندد و به طرد و گوشهنشینی افراد منتقد و دلسوز میانجامد و در عوض انسانهای فرصتطلب مجال عرضاندام بیشتری پیدا میکنند. از دیگر آثار سوء تملق این است که این خصلت ناپسند کرامت انسانی فرد متملق را خدشهدار میکند و از وی فردی بیمار میسازد که به جای قرار گرفتن در مسیر رشد واقعی و ماندگار، او را به پیشرفتهای غیرواقعی و ناپایدار مشغول میدارد. از طرفی دیگر تملق با القای شخصیتی غیرواقعی، فرصت بزرگ شدنهای حقیقی را از تملقشونده میستاند و جامعه را از داشتن مدیرانی توانمند و متکی به تواناییهای سازنده و حقیقی محروم میکند.
نظر شما