شناسهٔ خبر: 16380 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

عروس خطوط (نستعلیق)

امبیز دیرباز بازیگر ۳۹ ساله سینما و تلویزیون ۲۹ اردیبهشت صاحب فرزند شد.

فرهنگ امروز/ حسین مسرّت: از آن گاه که بشر توانست دانش خود را نخست با تصویر و سپس با خط بیان کند ، این مهم ترین کشف بشر در مسیر و دگرگونی خود ، آزموده های گرانسنگی را پشت سر نهاد . خط روز به روز هویّتی نوین می یافت و برابر با نیازهای بشری شکل و قوام می گرفت . و در این میان ایرانیان نیز همچون دیگر آفریدگان زمین ، خطّی را برای خود برگزیدند که عبارت بود از « میخی ، پهلوی ، و اوستایی » تا اینکه با آمدن دین اسلام ، مردم ایران نیز همگام با پذیرش دین تازه ، خطّ آنان را نیز پذیرفتند و به کار بستند.

نخست « کوفی و نسخ » قدیم را به کار بردند ، و پس آنگاه خطوط هفت گانهء « نسخ ، ثلث ، محقّق ، ریحان ، توقیع ، رقاع و تعلیق » که در این میان ، تعلیق ساختهء ایرانیان بود که بنا به نیازهای زبان فارسی ، به اندیشهء آفرینش این خط افتادند که نخستین خطّ ایرانیان بود . این خط به زودی در میان مردم به ویژه اهل علم و فرهنگ گسترش یافت . ایرانیان یک سده پس از ابداع این خط ، در پی خطّی بودند که بتوانند تمام زوایای هنر شکوفایی ایرانی را در خود داشته باشند. و بدین روی بود که « نستعلیق » پدیدار گشت.

پژوهش کنونی به بررسی چگونگی پیدایش و گسترش خطّ نستعلیق در ایران و جهان اسلام می پردازد.

الف- نام گذاری

بیشتر پژوهشگران بر این باورند که چون این خط از آمیزش یا استخراج دو خط از خطوط پیشین به نام «نسخ» و «تعلیق» شکل گرفته است . (نفیسی ، ج ۵ ، ص ۳۷۰۳) در آغاز آن را «نسخ تعلیق» و بعدها به جهت فراوانی کاربرد به «نستعلیق» شهرت گرفت (ویکی پدیا) و صاحب آنندراج می نویسد: «دراصل، نسخ تعلیق بوده ، چراکه این خط را از خط نسخ و تعلیق استخراج کرده‌اند ، چون اسم خطّی مقرّر گشت و در اسم ، تخفیف ضرور است ، به جهت تخفیف ، خای معجمه را حذف نمودند. (شاد ، ج ۷ ، ص ۴۳۲۷) و نظر دیگر آن است که چون این خط ، قلم نسخ بر تعلیق کشید و آن را به فراموشی سپرده ، بدان روی آن را نستعلیق گفتند . (قلیچ خانی ، درآمدی بر.. ، ص ۱۰۷) این واژه تا سدهء دهم بیشتر به شکل «نسخ تعلیق و نسختعلیق» به کار می رفت. ( همان جا )

پیشینه

خطّ نستعلیق را دومین خط ویژهء ایرانیان می دانند که پس از خطّ تعلیق در میان ایرانیان رایج و رسمی شد. آغاز رسمی این خط را پایان سدهء هشتم و آغاز سدهء نهم هجری یعنی در عهد حکومت تیموریان بر ایران می دانند . هرچند در سده های گذشته ، رگه هایی از این شیوهء نگارش و کتابت در آثار بر جای مانده از ایرانیان هویداست. چنانکه سلوتی به این آثار اشاره دارد :

«۱- قرآن پاک که اصل آن در دانشگاه لاهور پاکستان نگهداری می شود و مربوط به اواخر قرن چهارم یا اوایل قرن پنجم است که علایم و نشانه های خطّ نستعلیق در آن دیده می شود.

۲-ترجمهء کتاب تفسیر طبری است که مربوط به سال (۶۰۶ هـ) ودرکتابخانهءسلطنتی‌ایران [کاخ گلستان]نگهداری می شود.

۳- کتاب جامع العلوم ، امام فخر رازی که در سال (۶۱۱ هـ) تحریر شده است.

۴- دیوان سلطان احمد جلایر به خطّ صالح بن علی رازی که در تاریخ (۸۰۰ هـ ) نگاشته شده و اکنون در کتابخانهء ایاصوفیه ( ترکیّه ) نگاهداری می شود و نستعلیق بسیار کاملی تحریر شده است ». (سلوتی، ص۲۲)

همو در کتابش می نویسد : « این جانب بنیاد و پیدایش خطّ نستعلیق را هم مرتبط با دورهء ابن مقلهء بیضاوی شیرازی که مخترع اقلام ستّه یا ششگانه و امام الحظّاطین معروف است می دانم و ایشان سال هایی را به عنوان حاکم فارس از طرف عبّاسیان در آنجا اقامت داشته و علاوه بر حکومت به تعلیم خط و نوشتن قرآن می پرداخته است. یکی از این مصحف ها با ترجمهء فارسی آن که به خطّ نستعلیق ابتدایی (تحریری) است اکنون در دارالکتب قاهره (مربوط به قرن چهارم است) نگهداری می شود که در فارس تحریر گردیده است. از مشاهدهء این ترجمهء فارسی و انشای کلمات آن دوره متوجّه می شویم که خطّ نستعلیق در قرن چهارم به عنوان اوّلین قلم خاصّ ایرانیان در منطقهء فارس رواج داشته ، ولی نمی توان مشخّص نمود که چه کسی آن را به وجود آورده است و حکمی در این رابطه داد ». (سلوتی ، ص ۲۱ )

وی به درستی بر این نکته پای می فشارد که « نمی توان ابداع و اختراع یک خط را به یک شخص و مربوط به یک دوره دانست. چون هیچ خطّی یک باره به وجود نیامده و در این مورد هم همین طور است ، نمی توان قبولکرد که خطّ نستعلیق از نیمهء دوم قرن هشتم یک باره و به دست یک نفر به وجود آمده ، با اینکه سلطانعلی مشهدی و استادان دیگر خوشنویس ، میرعلی تبریزی را واضع الاصل معرّفی کرده اند ، ولی همان طور که در بالا اشاره گردید این امر از لحاظ منطقی و عقلانی نمی توان باور داشت که به دست یک نفر و یک باره یک خطّی به وجود آمده باشد ، بلکه هر خطّی به خصوص خطّ نستعلیق در اثر قرن ها تلاش و ممارست ونشیب و فرازهای گوناگون تاریخی و رنج صدها هنرمند و خوشنویس ، مرحله به مرحله به تکامل رسیده است ». (سلوتی ، ص۲۱)

قلیچ خانی هم با بیانی دیگر به این نکته صحّه گذاشته است :« پیدایش و تکامل این خط با پایتخت شدن هرات همزمان گشت و حمایت هنردوستانی چون بایسنغرمیرزا و امیرعلی شیرنوایی در بالندگی هرچه بیشتر خطّ نستعلیق تأثیر بسزایی داشت.

همان گونه که در رساله های تحفه المحبّین و اصول و قواعد خطوط ستّه بیان شده است ، نستعلیق همزمان و چه بسا پیش از میرعلی تبریزی و رونق یافتنش در هرات ، در شیراز مراحل تکامل نخستین خود را طی کرده بود. نیک می دانیم که نسخه های بسیاری هست که پیش از میرعلی تبریزی و یا همزمان با او به خطّ نستعلیق آغازین نوشته شده است ... در نتیجه از دست نویس های فهرست شده ، چنین بر می آید که از اوایل سدهء هشتم ، با تغییر شکل حروف خطّ نسخ و به کارگیری آن در نسخه های خطّی فارسی و به ویژه دیوان شاعران ، علاقه مندی هنرمندان در دستیابی به خطّی مستقل و کاملا ایرانی که همان نستعلیق است ، آشکار می شود». (قلیچ خانی ،درآمدی بر ، ص ۱۱۰-۱۰۹ )

برخی بر این باورند که : «ذوق و سلیقهء شیرینکار ایرانی ، پیچیدگی و بی نظمی و دوایر ناقص خطّ تعلیق را نپسندید و آن را با خطّ نسخ که خطّی منظّم و معتدل و زیباتر بود بسنجید و خطّ ثالثی که نه کُند نویسی نسخ و نه نواقص تعلیق را داشته باشد ، به وجود آورد.خطّی دور از افراط و تفریط، با نظم و متانت و دوایر ظریف و دلچسب».( فضائلی ، ص۴۴۴)

امّا این نظر را چندان نمی توان پذیرفت، زیرا که خطّ نسخ از خطوط سریع است و بدان واسطه که قرآن را با آن کتابت می کردند. ( محسن ذاکر حسینی ، گفتگو۰۱/۰۸/۱۳۹۴ )که در این میان ، نظر آرتور پوپ ، هنرمند ایران شناس را می توان صائب تر از همه دانست که می نویسد:« نسخ ، خطّی کامل و متعادل است و تعلیق خطّی تأثیرگذار و حاکم . با ترکیب ویژگی های این دو خط ، نستعلیق که بسیار نوازشگر ، شیک و آرام و ملایم است ، به وجود آمده است. این نوع خط که ایرانی ها آن‌ را ترویج داده اند ، تصویری عالی از تمّدن و جهان دیدگی را به نمایش می گذارد». ( ویکی پدیا به نقل از مرقعات خط ) هرچند آفرینش این خط را به هنرمند نامی عصر امیر تیمور گورکانی ، میرعلی تبریزی ( درگذشت ۸۵۰ ق) مشهور به قدوة الکتّاب ، نسبت می دهند.( راهجیری ، ص ۷۵-۷۲ ، فضائلی ، ص ۴۴۴ ، منشی قمی ، ص شانزده ) ولی بیشترین ِ پژوهندگان و خوشنویسان بر این باورند که به واسطهء اینکه میرعلی نقش بسیار کارآمدی در سامان مندی و تدوین خط نستعلیق بر عهده داشته ، استادان پس از او وی را به عنوان ابداع کننده نام برده اند.

« سلطان علی مشهدی در رسالهء " صراط السطور " می گوید :

نسختعلیق اگر خفی و جلی است                                  واضع الاصل ، خواجه میرعلی است

تــا کــه بودســت عـالـم و آدم                          هـرگـز ایـن خطـ نبـوده در عـالـم

وضع فـرمود او ز ذهــن دقیــق                                   از خـط نـسـخ و از خـطّ تـعلـیـق

کـاتـبانـی کـه کـهنــه و نـویند                          خـوشــه چـیـنـان خرمن اویـنـد

در جمیع خطـوط بوده شگــرف                                   زو سـتـادان شـنیده ام ایـن حـرف

خط پاکـش چو شعـر او مـوزون                                  هست تـعریف او ز حــد افـزون »

( قلیچ خانی ، فرهنگ ، ص ۲۳۵ )

گویند : « میرعلی نخستین کسی است که این قلم را تحت قاعده در آورده و به آن روش داده و از دیگر انواع خطوط خوش برجسته ساخته و خود آن را به خوشی نوشته است». (سلوتی ، ص۱۷) و فضائلی با صراحت بیشتری تأکید دارد : « غالب تذکره نویسان معتقدند میرعلی تبریزی( معاصرتیمور گورکانی ) در حدود هشتصد هجری این خط را از نسخ و تعلیق گرفت و او واضع خطّ نستعلیق است. این سخن استوار نیست که نسبت وضع خطّی را به یک نفر بدهیم ، در صورتی که آثار خطّی موجود با تاریخ مقدّم بر این زمان گواهی می دهد که خطّ نستعلیق از نیمهء قرن هشتم هجری شروع به نشو و نما کرده است .ولی می توان گفت این خطتا مدّتی قبل از میرعلی ، به صورت های مختلف و متشتّت ناقص بود ، که وی آن ها را با ذهن دقیق خود تحت قاعده و هیئت و منظر متمایز و مشخّصی در آورده است و این کار هم اهمیّت بسزایی داشته که اگر نسبت وضع خط هم به او بدهند ، شایسته است». ( فضائلی ، ص ۴۴۵ )

فضائلی در جای دیگری در چگونگی تحوّل خطّ نستعلیق می نویسد : « در تعلیق چند نمونه از خطوطی که در سال های ۶۰۶ ، ۶۱۰ و ۶۱۱ هجری نوشته شده بود ، ارائه و اشاره شد که بعضی آن خطوط و امثال آن ها که در نوشته ها و کتاب های آن زمان موجود است ، همه مبشّر و الهام دهندهء خطّ نستعلیق بوده اند . زیرا در آن علائم پیدایش و حرکات حروف نستعلیق آشکار است. و هرچه پیش آمده بیشتر به خط تعلیق و نستعلیق نزدیک شده است . لذا آنان که اهل مطالعه در این امورند گفته اند : « اگر تکامل و تحوّل خطوط قرن هشتم و خطوط کتابت این قرن مطالعه شود ، معلوم می گردد که از ابتدای قرن هشتم مخصوصاً در نیمهء  این قرن ، قلم کتابت نسخ ( مقصود نسخ قدیم ایرانی است ) به تدریج به واسطهء سرعت قلم ، کم کم متمایل به شیوهء تعلیق شده و از آن پس به نستعلیق نزدیک گردیده است ». ( فضائلی ، ص ۴۴۴ ) نیمهء  دوم سدهء هشتم را یکی از دوره های مهمّ خوشنویسی در ایران می دانند که خوشنویسانی برجسته مانند شش تن از شاگردان یاقوت حموی به نام های : شیخ زادهء سهروردی ، یوسف مشهدی ، مبارک شاه زرّین قلم تبریزی ، سید حیدر جلّی نویس ، نصرالله طبیب عراقی و ارغوان کاملی که به استادان شش گانه معروف هستند ، در این سده می زیسته اند . ( رامین ، ج ۱۶ ، ص ۷۷۵ )

در رساله های کهن خوشنویسی ، داستانی از نحوهءپیدایش این خط آمده که چون میرعلی شبی در خواب ، پرواز غازهای وحشی را دید ، از حرکات نرم بدن این پرنده هنگام پرواز الهام گرفت و حرکات سیّال نستعلیق را بنیان گذاشت. ( ویکی پدیا ، به نقل از شیمل )

پس از رسمیّت یافتن خطّ نستعلیق ، بیشتر کتاب های فارسی با این خط نگارش می یافت . ( فضائلی ، ص ۴۴۵ ) و شاید از آغاز سدهء نهم به بعد بیش از سه چهارم کتابت ایرانیان با این قلم بود . ( فضائلی ، ص ۴۵۰ )

نکته ای نو قلیچ خانی دربارهء میرعلی می نویسد : « میرعلی تبریزی ، واضع نستعلیق ، بنابر یادآوری جعفر بایسنغری ( در رقم یکی از آثارش در مرقّع گلشن ) فرزند حسن بوده است و نباید او را با کاتب مثنوی های خواجوی کرمانی ( در موزهء بریتانیا )که " میرعلی بن الیاس تبریزی " در ۷۹۸ ق است ، اشتباه کرده ، هرچند که فرزند الیاس نیز به یقین از استادان پیش کسوت و متقدّم این خط است ». ( قلیچ خانی ، درآمدی بر.. ص ۱۱۰ )

پس از میرعلی ، به تدریج در خطّ نستعلیق ، استادان بزرگی پدیدار شدند که می توان به میرعبداالله  ( پسر میرعلی ) که به گمان برخی ، نستعلیق را تکامل بخشید  و میرزا جعفر تبریزی اشاره نمود . ( راهجیری ، ص ۷۴ )

« جعفر تبریزی ( بایسنغری ) در تبریز چشم به جهان گشود ، مقدّمات خط را در همان شهر فراگرفت و در جوانی مدّتی در تبریز و پس از مدّتی در شهر یزد به کتابت اشتغال داشت تا اینکه به هرات سفر کرد و به حلقهء هنرمندان کتابخانهء بایسنغر ، فرزند شاهرخ پیوست و پس از چندی آثارش را " جعفر البایسنغری " رقم کرد . در سال ۸۳۳ ق ، کتابت شاهنامهء بایسنغری را به پایان برد . جعفر جز نستعلیق در خطوط شش گانه و نیز خطّ تعلیق چیره دست تر بود و توانست شاگردان زبردستی چون : عبدالله طبّاخ هروی ، عبدالحیّ منشی ، شیخ محمود و اظهر تبریزی را تربیت کند». ( قلیچ خانی ، درآمدی بر.. ص ۱۱۲- ۱۱۰ با تلخیص )

 جعفر تبریزی شاهنامه را به فرمان شاهزاده بایسنغرمیرزا که خود از شاهزادگان بنام و هنرمند و خوشنویس کارآمد بوده ، کتابت کرد . ( ربیعی ، ج ۲ ، ص ۲۰۱ ) این شاهنامه با بهترین تذهیب و تصاویر نگارگران عهد تیموری آراسته گشته است و هم اکنون در کتابخانهء موزهء کاخ گلستان ( سلطنتی سابق ) به شمارهء ۴۷۵۳ نگهداری می شود . دانشنامه ویکی پدیا می نویسد : با این کار ، خطّ نستعلیق به عنوان خطّی رسمی و در ردیف خطوط شش گانه ( ستّه ) جای گرفت.

در سده های آغازین شکوفایی خطّ نستعلیق  ، دو سبک کاملاً متفاوت در نقاط گوناگون ایران پدیدار گشت ، یکی شیوهء میرزا جعفر تبریزی ( سدهء  نهم ) و اظهر تبریزی بود که بعدها سلطان علی مشهدی آن را رونق داد و در خراسان و اطراف آن متداول شد که به شیوهء شرقی یا خراسانی مشهور گشت . در این شیوه اندازهء کلمات و حروف معتدل است.( فضائلی ،ص۴۴۸ /رامین ،ج ۱۶،ص۷۷۶ ) این سبک سده هاست تکامل یافته و همان سبکی است که ما ایرانیان از آن بهره می بریم . (فضائلی ۴۴۹ / یارشاطر ، ص ۷۱ )

دیگری شیوهء غربی است که مبدع آن عبدالرّحمن خوارزمی ( اواخر سدهء  نهم ) خوشنویس دربار یعقوب آق‌قویونلو ( حکومت ۸۹۴ – ۸۸۴ ق ) می دانند و پس از او فرزندان وی به نام های عبدالرّحیم ، عبدالکریم و پیروان او رواج دادند . این شیوه بیشتر در غرب و جنوب ایران رایج بود . ( فضائلی ، ص ۴۴۸ ) امّا به تدریج در بین ایرانیان به فراموشی رفت . امّا اکنون سده هاست نستعلیق نویسان افغان ، هند و پاکستان بدین شیوه می نویسند . در این شیوه کلمات و حروف بسیار تند و تیز نوشته می شود . ( رامین ، ج ۱۶ ، ص ۷۷۶ / فضائلی ، ص ۴۴۹ / ویکی پدیا / یوسفی ، ص ۸۹ ) « کشیده ها یک دست و به طور غیر معمول بلند هستند ، دوایر نسبتا بزرگ هستند ، ابعاد حروف و کلمات در کل از تناسب خوبی برخوردار نیستند و بدین ترتیب آن زیبایی و هماهنگی را که در سبک خراسانی یا شرقی دیده می شود ، ندارد به خاطر همین عیوب ، سبک غربی تقریبا در ایران استفاده نمی شد ». ( یارشاطر ، ص ۷۱ )

خطّ نستعلیق در مدّت کمی پس از پیدایش به سرعت در میان هنرمندان خوشنویس رواج یافت و در اندک مدّتی به سرزمین های هند ، ترکیّه ، مصر و دیگر ممالک غربی راه پیدا کرد . ( رامین ، ج ۱۶ ، ص ۷۷۶ / فضائلی ، ص ۴۵۰ ) فضائلی در این باره می نویسد : « پس از اینکه خطّ نستعلیق سر و صورت نیکو یافت و خودنمایی کرد ، زیبایی منظر و سهل نویسی و سرعت آن باعث شد که با وجودواج و رونق اقلام شش گانه ، این خط در ایران جلو زند و بیش از آن ها قبول خاطر و پسند طباع قرار گیرد و روز به روز بر رونق و توسعهء آن بیفزاید .

از این رو بود که مدّت صد و پنجاه سال از زمان تیمور و شاهرخ و اولاد او تا ایّام سلطان حسین بایقرا طوری ترّقی کرد که مافوق بر آن متصوّر نبود . چنانکه پس از وضع روشن آن خط ، با اینکه ایرانیان از خطوط دیگر اسلامی هم استفاده می کردند و در نوشتن قرآن و کتیبه و کتاب ، اقلام ستّهء یاقوتی را به کار می بردند ، قلم مخصوص آنان نستعلیق بود و شاید از آغاز قرن نهم به بعد بیش از سه چهارم کتابت ایران با این قلم بوده است » . (فضائلی ، ص ۴۵۰ )

پس از میرزا جعفر بایسنغری ، شاگرد هنرمندش اظهر تبریزی ( ف ۸۸۰ ق ) سرآمد این خط شد که آثار خوبی هم از او ، در دسترس است . و پس از او پرچم این نهضت به دوش سلطان علی مشهدی ، ملقّب به قبله الکتّاب، زبده الکتّاب و سلطان الحظّاطین ( ۹۲۶-۸۴۱ ق ) ، نامی ترین خوشنویس قدیمی نستعلیق ، قرار گرفت . او به غیر از آن که هنرمندی والا تبار بود ، در عرصهء نویسندگی نیز صاحب رسالاتی به ویژه در زمینهء هنر خوشنویسی است . وی معاصر سلطان حسین بایقرا و مورد عنایت وزیر هنرمندش امیرعلی شیرنوایی بود . (راهجیری ، ص ۷۵ ) وی در مدّت عمر طولانی خود که هشتاد و پنج سال بود ، آثار بسیاری بر جای نهاد و شاگردان ناموری تربیت کرد که عبارتند از : سلطان محمّد خندان ، سلطان محمّد نور ، زین الدّین محمود ، عبدی نیشابوری ، محمّد ابریشمی ، محمّد قاسم شادی شاه ، مولانا رستم علی ، علاء الدّین محمّد هروی. ( قلیچ خانی ، درآمدی بر، ص ۱۱۵ ) که برخی از آنان به مراتبی فراتر از استاد رسیدند. ( سلوتی ، ص ۱۸ )

بهترین شرح زندگی او در رسالهء آداب خط که آن را سال ۹۲۰ ق سروده آمده است . این رساله از مهمترین رساله های آموزشی در زمینهء هنر خوشنویسی است . ( قلیچ خانی ، درآمدی بر، ص ۱۱۳ ) برخی سلطان علی را شاگرد اظهر تبریزی می دانند .( قلیچ خانی ، درآمدی بر، ص ۱۱۳ ) خود دربارهء هنرش می گوید :

پیش من مه رخان سیم ذقن                                         بهر تعلیم خط به وجه حسن

آمـدنـدی ز دور و نـزدیـک                                        خواه از ترک ، خواهی ‌از تازیک

                                                                                    ( قلیچ خانی ، درآمدی بر.ص۱۱۲)

پس از سلطان علی ، باید به یکی از ناموران و نوابغ هنر نستعلیق ، میرعلی هروی ( ت ۸۷۰ ق ) اشاره کرد که از آغاز پیدایش خطّ نستعلیق تا زمان او و پس از او تا زمان هنرنمایی میرعماد ، هیچ یک به استادی او نیامدند. ( سلوتی ، ص ۱۸ ) به طوری که در این یک قرن و نیم ، ستارهء  درخشان آسمان خوشنویسی نستعلیق را میرعلی هروی می دانند . ( ویکی پدیا ) خود در این باره می گوید :

عمری از مشق دوتا بود قدم همچون چنگ                     تا که خطّ مـن درویش بدین قانـون شد

طالـب مـن هـمه شـاهان جهـاننـد و مـرا              چون‌گدایان،جگراز بهر معیشت‌خون شد

                                                                                    ( قلیچ خانی ، درآمدی بر... ، ص ۱۱۶ )

ارجمندترین قطعه های میرعلی در مرقّع گلشن موجود در کاخ گلستان وجود دارد ( قلیچ خانی ، درآمدی بر... ، ص ۱۱۶ ) میرعلی نیز همچون اسلاف خود شاگردان بسیاری را تربیت کرد که برخی از استادان مسلّم و یگانهء این خط بودند ، مانند : سید احمد مشهدی ، محمود شهابی ، مالک دیلمی و محمّد حسین کشمیری . ( سلوتی ، ص ۱۸ ) پس از میرعلی تا پایان سدهء دهم ، تقریباً در مدّت نیم قرن از پیروان و شاگردان او خوشنویسانی پای به دایره نهادند که از آن میان ، شاه محمود نیشابوری و بابا شاه اصفهانی از همه نامورترند . ( سلوتی ، ص ۱۸ )

قلیچ خانی دربارهء خوشنویسی روزگار صفوی می نویسد : « در دورهء صفوی ( ۱۱۴۸ – ۹۰۷ ق ) نستعلیق دورهء کمال خود را توسّط هنرمندانی چون : مالک دیلمی ، شاه محمود نیشابوری ، محمّد حسین تبریزی و بابا شاه اصفهانی سپری کرد و در اوایل سدهء یازدهم دراصفهان ، به دست علیرضا عبّاسی و میر عماد قزوینی به اوج زیبایی و تناسب رسید . از مشهورترین آثار شاه محمود می توان به قرآن ( در ۹۴۵ ق ، در موزهء توپ قاپی ) اشاره کرد که به گمان بسیار ، این قرآن ، نخستین مصحف به خطّ نستعلیق است . پس از میرعلی کاتب هروی ، بابا شاه از نظر عیار خط ، در قلّهء کتابت نستعلیق جای دارد و رساله ای به نام آداب المشق را تألیف کرده است . در سدهء دهم خوشنویسان بسیاری می زیستند که محمّد حسین تبریزی از آن جمله است ، اگرچه از وی آثار فراوانی در دست نیست ، امّا در تربیت شاگردانی چون علیرضا و میرعماد اهتمام فراوان داشت » . ( قلیچ خانی ، درآمدی بر ، ص ۱۱۸ با تلخیص )

تا اینکه در زمان اوج ناموری بابا شاه ، اعجوبهء هنر خوشنویسی ، میرعماد حسنی قزوینی ( ۱۰۲۴ – ۹۶۱ ق ) معروف به میرعماد پیدا شد که خطّ نستعلیق را به نهایت اوج تکامل و زیبایی رساند ، چنان که گفته می شود وی « خوشنویسی توانمند بود که آثار گذشتگان ، حتّی میرعلی هروی را تحت الشعاع قدرت و صلابت قلم خود قرار داد ». ( ویکی پدیا به نقل از آن ماری شیمل )

میرعماد در سدهء یازدهم و دورهء صفویه زندگی می کرد و با ابتکار و خلاقیّت خود و مهارت زیادی که در نستعلیق به دست آورد ، دارای سبک و مکتبی شد که سال های سال ، هنرمندان خوشنویس از شیوهء او پیروی می کنند و این پیروی تاکنون که نزدیک به چهار سده است ، ادامه دارد.( ویکی پدیا) چنان که آثار خطوط او را کلمه به کلمه و سطر به سطر چون کاغذ زر می خریدند و پادشاهان ایران و هند و عثمانی به داشتن قطعه ای از خطوط وی در کتابخانهء خود مباهات می کردند .(سلوتی ،ص۱۸)

همو می افزاید : « هنگامی که میر عماد به سر کار آمد ، برای آثار جمله گذشتگان حتّی میرعلی هروی دیگر رونق و صفایی نماند و او پایهء هنر خوشنویسی را در جایی نهاد که دست هیچ استاد خط، چه در مدّت دو قرن قبل از او و چه در طّی نیم قرن زمان او و چه در ضمن چهار قرن بعد از او به آن پایگاه نرسیده است . میرعماد در لطافت قلم و قدرت کتابت و خوش اندامی حروف و کلمات و تمام محاسنی که برای فرد اکمل خطّ نستعلیق یاد کرده اند ، اعجاز می کرد و از این رو است که شاعری در مدح وی گفته است :

تا کلک تو در نوشتن اعـجاز نماسـت                            بر معنی ، اگر لفظ کند ناز ، رواست

هر دایرهء تو را فلک بود حلقه به‌گوش                          هر مـدّ تو را ، مـدّت ایـام بـهاسـت

                                                                                                            ( سلوتی ، ص ۱۸ )

و قلیچ خانی دربارهء وی می آورد : « هر چند که خطّ نستعلیق به دست میرعلی تبریزی ، قانونمند شده بود ، امّا کمال و اوج آن در آثار میرعماد به ظهور رسید و ساختار بسیاری از حروف ، کلمات ، ترکیبات و اصول این خط بانبوغ این هنرمند برجسته ، بیش از پیش متناسب و زیبا شد . وی مشهورترین خوشنویس نستعلیق به شمار می رود و تمام نستعلیق نویسان پس از وی به مشق و نقل آثارش پرداخته اند .شهرت عالم گیر میر از همان زمان سبب شد تا گروهی سودجو به جعل آثارش دست زنند » . ( قلیچ خانی ، درآمدی ، ص ۱۲۰)

میرعماد هنرمند وارسته ای بود که سرانجام بر اثر همین خصلت و بر اثر سعایت یکی دوتن از هنرمندان همروزگارش همچون علیرضا عبّاسی که لقبش را به واسطهء وابستگی به دربار گرفته بود ، و کوته بینی شاه عبّاس ، جان گرانمایه اش را از دست بدهد : « میرعماد هنرمند آزاده ای بود که هنر را برای نفس هنر دوست می داشت و به دنیا نمی پرداخت ... و همین بی اعتنایی او سرانجام به بهای جان گرامیش تمام شد و در اصفهان به دست نادان متعصّبی کشته شد . ( در سال ۱۰۲۴ ق ) و به این ترتیب خطّ نستعلیق ، این زیباترین و دل انگیزترین خطّ جهان اسلامی از دل ایران زمین سر برآورد و به گسترهء دنیای زمان های خود ، شگفتی دارد و قتل او نقطهء سیاه دوران شاه عبّاس و تاریخ اوست که قتل هنر و صداقت است  ». ( سلوتی ، ص ۱۹ )

نیمهء اوّل دورهء صفویّه ( حکومت ۱۱۴۵ – ۹۰۵ ق ) را از دوره های درخشان خوشنویسی در ایران می دانند که خطّ نستعلیق به اوج کمال خود رسید و به واسطهء وحدت سراسری و یکپارچگی دینی در سراسر ایران ، بیشترین کتاب ها به این خط نگارش یافت . بزرگترین شگفتی این عصر را ظهور میرعماد در سدهء یازدهم می دانند . سده ای که شکوفایی هنر خوشنویسی مدیون هنرمندی اوست . میرعماد در این دوران آثار گرانبهایی چون : تحفه الاحرار جامی ، گلشن راز شبستری ، دیوان حافظ ، گلستان و بوستان سعدی ، سبحه الابرار و بسیاری از رسالات را نوشت. ( سلوتی ، ص ۱۹ ) و شاگردان فراوانی را تربیت کرد که از آن جمله اند : نورالدّین محمّد لاهیجی ، عبدالجبّار اصفهانی ، ابوتراب اصفهانی ، محمّد صالح خاتون آبادی و عبدالرّشید دیلمی . ( قلیچ خانی ، درآمدی بر ، ص ۱۲۰ )شاهان صفوی به ویژه شاه عبّاس چنان به خوشنویسی علاقه مند بودند که می گویند : « خود شمع به دست می گرفته تا علیرضا عبّاسی به خطّاطی بپردازد ». ( سلوتی ، ص ۱۹ )

در سدهء یازدهم هنرمندان دیگری چون : بدیع الزّمان تبریزی ( فرزند علیرضا عبّاسی ) ، ابوتراب( شاگرد خلیفهء میرعماد ) ، میرزا جلال حکیم ، شکوهی همدانی پای به عرصه نهادند . از رخداد های دیگر این دوره ، انتقال خطّ نستعلیق ایرانی به عثمانی به وسیلهء درویش عبدی بخارایی ( شاگرد میرعماد ) بود . فضائلی در این باره می نویسد : « نیمهء اوّل دوران کشورداری شاهان صفوی از ادوار برجستهء هنرهای زیبا از جمله خوشنویسی است که علاوه بر این که در خطوط شش گانهء سابق ، استادان زبردستی مانند : علاءالدّین تبریزی و عبدالباقی و علیرضا پیدا شدند ، خطّ نستعلیق هم به کمال خود رسید ... شاگردان و پیروان میر در حفظ و نگاهداری این شیوهء کامل از پا ننشسته ، به ترویج و توسعه و انتشار آن کمر بستند و آن را تا قرن دوازدهم به همان صورت مطلوب به اخلاف خود سپردند ». ( فضائلی ، ص ۴۵۱ – ۴۵۰ )

پدیدهء مهاجرت در سدهء یازدهم ، به ویژه سدهء دوازدهم بسیاری از هنرمندان ، نویسندگان و شاعران را راهی دیار هند کرد که قلیچ خانی در این باره می آورد : « خبرهایی که در اواخر سدهء دهم و اوایل سدهء یازدهم قمری از شبه قارهء هند به اصفهان می رسید ، حاکی از آن بود که پادشاهان مغولی هند و امیران ایشان ، توجّه وافری به اهل هنر داشتند. از این رو در سدهء یازدهم ، نستعلیق نویسان بسیاری به قصد یافتن جایگاه و منصب مناسب تری راهی دیار هند شدند . عبدالرّحیم هروی ( زنده در ۱۰۳۶ ق ) به خطاب عنبرین قلم ، روشن رقم و جهانگیر شاهی رسید . خلیل الله حسینی ( زنده در ۱۰۳۵ ق ) به لقب پادشاه قلم سرافراز گردید .

از جملهء عوامل مهاجرت خوشنویسان در ربع دوم سدهء یازدهم قمری ، قتل میرعماد بود . با این اتّفاق ، بسیاری از خوشنویسان و هم چنین شاگردان وی دلسرد و منزوی شدند و از آن میان بسیاری از ایران مهاجرت کردند . برخی از شاگردان میرعماد به هندوستان مهاجرت کردند ». ( قلیچ خانی ، درآمدی ، ص ۱۲۱ – ۱۲۰ )

دربار هند و عثمانی جایگاهی بود که هنرمندان خوشنویس به عرضهء آثار هنری خود می پرداختند و آثار زیادی از خود به جای نهادند که هم اکنون در کتابخانه های ترکیّه و هندوستان نگهداری می شود . این هنرمندان به گسترش هنر خوشنویسی در آن جا پرداختند و از آن جا راهی دیگر کشورهای اسلامی شد . ( ویکی پدیا به نقل از آن ماری شیمل )

در سدهء دوازدهم هم به واسطهء بی کفایتی سلطان حسین صفوی ، دوران تاریک و سیاه روزی ایرانیان به واسطهء فقر و بدبختی فرا رسید و روزگار او همراه با خونریزی و کشتار جمعی و آوارگی ایرانیان بود. در این قرن ، بازار هنر و خوشنویسی رونقی نداشت و هنرمندان ایرانی راهی هند و عثمانی می شدند . تنها نقطهء شکوهمند سدهء دوازدهم ، ظهور درویش عبدالمجید طالقانی ، استاد ارزندهء هنر شکسته نستعلیق بود که سومین خط ایرانی را بنیان نهاد و تحوّلی در سریع نویسی و کتاب نویسی خطّ فارسی پدیدار شد .در این سده استاد احمد نیریزی با این که در نسخ نویسی مهارتی تام داشت ، امّا آثاری به نستعلیق نیز از او بر جای مانده است .

پس از رکوردی که در پایان دورهء صفویّه پدیدار شد ، در آغاز دولت قاجار و اوایل سدهء ۱۳ ق ، دوباره هنر خوشنویسی حیات تازه ای گرفت و آثار خوبی خلق شد . به ویژه پس از ظهور صنعت چاپ که میرزا محمّدرضا کلهر ( ف ۱۳۱۰ ق ) با تغییر اندکی که در شیوه و سبک میرعماد داد ، توانست ظرافت های هنر نستعلیق را در چاپ سنگی پیاده کند . زیرا ظریف بودن حروف ، مانعی برای چاپ سنگی بود و همین دلیل سبب شد که او بدین کار دست زند. ( ویکی پدیا )

در دورهء قاجاریه به واسطهء شیفتگی شاهان و شاهزادگان قاجاری به هنر خوشنویسی که خود نیز مهارتی در آن به دست آوردند ، هنر خوشنویسی تعالی یافت . به اندازه ای که در این دوران تعداد خوشنویسان به مراتب فزونی یافت و هنر خوشنویسی هنری فراگیر شد . ( سلوتی ، ص ۲۰ )

در سدهء ۱۴ ق با ظهور عماد الکتّاب ، نستعلیق دوباره در اوج زیبایی قرار گرفت . در این عصر ، تهران به واسطهء استقرار شاهان قاجاری مرکزیتی که تا پیش از آن در دست اصفهان و بعداً قزوین بود ، به این شهر منتقل شد . ( سلوتی ، ص ۲۰ ) دورهء قاجار ( سده های ۱۳ و نیمهء اول سدهء ۱۴ ق ) نیز صاحب نامانی چند هنر خوشنویسی به خود دید که عبارتند از : خانوادهء وصال شیرازی ( شامل میرزا کوچک و فرزندان او ) ، میرزا غلامرضا اصفهانی ( ف ۱۳۰۴ ق ) و میرزا محمّدرضا کلهر ، عمادالکتّاب قزوینی ( ف ۱۳۱۵ ش ) که هرکدام در این رشته سرآمد بودند . نمونه هایی از قلم این هنرمندان در کتب چاپ سنگی که در این دوره چاپ شده اند ، دیده می شود . ( سلوتی ، ص ۲۰ )

فضائلی دربارهء خوشنویسی دردو قرن ۱۳ و ۱۴ ق می نویسد : « نیمهء دوم قرن سیزدهم ، روزگار تجدید حیات خطّ نستعلیق بود که دراین مدّت تا اوائل قرن چهاردهم عدّه ای از زبردست ترین خوشنویسان به ظهور پیوستند و آثار فراوان و کم نظیر آنان نمایندهء یکی از برجسته ترین ادوار خوشنویسی در ایران است . در قرن چهاردهم توجّه به خوشنویسی رو به کاهش نهاد و شمارهء خوشنویسان بسیار کم و معدود شد که درمدّت چهل سال ( اوائل قرن مذکور ) ، خوشنویس مسلّم در نستعلیق عمادالکتّاب و در اقلام شش گانه ، امیرالکتّاب ملک الکلامی شناخته شده است . » ( فضائلی ، ص ۴۵۱ )

آثار برجای مانده از دورهء قاجار ( ۱۳۴۴ -۱۱۹۳ ق ) را دارای چند شیوه و گرایش می دانند که عبارتند از : نفایس ، کتاب ها و روزنامه های چاپ سنگی ، کتیبه نگاری و قطعه نویسی ( قلیچ خانی ، درآمدی بر.. ، ص ۱۲۶ ) در این دوره برخی به سبکی مانند قدما به کار می پرداختند و برخی مانند : میرحسین ، غلامرضا اصفهانی ، محمّدکاظم به خلاقیّت روی آوردند و آثار ماندگاری را به جای نهادند . ( همان جا )

ارزشمندی

به واسطهء اینکه این خط در ایران شکل گرفته ، خوشنویسان ایرانی نیز بیشتر با این خط به هنرنمایی می پردازند ، خطّ نستعلیق معرّف روح و فرهنگ ایرانی است ، خطّ نستعلیق دارای نشانه های بارزی از طبع و سلیقهء زیبایی شناختی ایرانیان است و بی گمان زیباترین و ظریف ترین خط در میان خط های اسلامی است و از آن روست که آن را « عروس خطوط اسلامی » نامیده اند .( ویکی پدیا ) نستعلیق را همگان « خطّ ملی و رسمی ایران » دانسته اند که چکیدهء روح و روان زیبا شناسانهء مردمان این سرزمین است . این خط را همه جا نشانهء ایران می شناسند .( ویکی پدیا ) خطی که سراسر ایران بزرگ آن روزگار را درنوردید و از قاهرهء مصر تا دهلی و حیدرآباد هند گستره داشت.

ویژگی ها و شیوه های شناخت خطّ نستعلیق

نستعلیق را مرکّب از خطّ نسخ با توازنی خوب و ظاهری و خطّ تعلیق می دانند که در این خط نیاز به آهسته نوشتن معمول در خطّ نسخ نبود و فاقد عیوب و کمبودهای خطّ تعلیق بود . روش مندی ، محکمی و زیبایی تزئینات ، خطّ نستعلیق را در نظر همگان بسیار زیبا و خوشایند می سازد ( یارشاطر ، ص ۶۶ ) این خط را در کشورهای عربی و همسایه بدان « خطّ الفارسی » می گویند . (قلیچ خانی ، درآمدی بر خوشنویسی ، ص ۱۰۷ ) و دارای ویژگی هایی است که ذیلاً بدان اشاره می شود : « در این خط میزان سطح و دور به اندازه ای است که گاه جایی برای نقطهء  حروف نیز باقی نمی ماند . و از نظر تنوّع در اصولی چون ترکیب و کرسی کم نظیر است ». ( قلیچ خانی ، فرهنگ واژگان ، ص ۲۳۵ – ۲۳۴ )

در دانشنامهء ویکی پدیا آمده است : « در ساختار دستوری زبان فارسی ، که هند و اروپایی است ، بر خلاف عربی که ریشهء سامی دارد ، انتهای بسیاری از الفاظ و اسامی نیاز به یکی از حروف نهایی مدوّر دارد . ( آن ماری شیمل ) خطّ نستعلیق دارای ظرافت ها و گردش های لطیفی در حرکت ها و شکل حروف است تا حدّی که روحیه و ذوق هنری ایرانیان را به بهترین نحو به نمایش می گذارد . به نظر می رسد در شکل گیری نستعلیق ، خطوط مورد استفاده در ایران پیش از اسلام نظیر خطّ پهلوی مورد توجّه بوده است ».

و در ادامه می آورد : « در نستعلیق زیبایی و تناسب ، هماهنگی و استواری در حدّ کمال به هم آمیخته است . دوایر این خط بسیار زیاد است و عمده حرکات حروف و اجزاء آن بر اساس منحنی ها استوار است تا جایی که خطوط مستقیم و صاف بسیار نادر و تقریباً هیچ است . این شیوه از خوشنویسی، فاقد علائم زیر .و زبر و پیش است. هرچند در هنگام ضرورت می توان از علائم کوچکی بهره برد. نستعلیق برای نگارش حروف ویژهء الفبای فارسی مانند " پ " ، " ج " ، " گ "  و " ژ " تناسب کامل دارد و به خوبی سه نقطهء این حروف در ترکیب بندی آن جا می افتد ». ( ویکی پدیا ) در دانشنامهء ایرانیکا دربارهء شیوه های شناخت این خط می آورد : « خطّ نستعلیق ، واجد تمامی مشخّصات موردنیاز کتابت ، تطابق و هم نوایی با همهء اصول و قوانین خوشنویسی... است . این خط به راحتی قابل خواندن بوده و به سرعت و به صورت فشرده نیز قابل نوشتن می باشد و همین امر موجب می شود مطالب بیشتری در صفحات و خطوط کمتری جای گیرند ....خطّ نستعلیق به جهت قاعده مندی ، وضوح ، توازن و تناسبی که دارد ، با نسخ  و در سرعت نوشتن با تعلیق برابری می کند ، امّا در زیبایی و شکیل بودن بر هر دوی این خطوط می چربد » . ( یارشاطر ، ص ۷۱ و ۷۶ ) 

همان جا دربارهء باور عمومی هنرمندان دربارهء این خط می آورد : « باور عمومی ، اشکال حروف نستعلیق را الهام گرفته از طبیعت یا موسیقی می داند . حرکات عمودی نشانی از درختان و گل ها ، حرکات دورانی ، نشانی از تموّج توده های خاک و چمن زار ها یا صدای زیر و بم در موسیقی و نیز امتداد و کشش مراتع و جلگه ها یا مکث های موجود در موسیقی ، پیچ و خم حروف و کلمات ، نشانی از منحنی ها و برجستگی های بدنی حیوانات ، پرندگان و به خصوص‌انسان ها ترتیب جملات ، نمودی از پرواز پرندگان یا دسته های گل ، به احتمال زیاد چگونگی و خصوصیّات بشری الهام بخش در این خط بوده است چرا که در شعر ایرانی ، خصوصیّات زیبای محبوب اغلب به حروف الفبا تشبیه شده اند » . ( یارشاطر ، ص ۷۶ )

استاد محمود رهبران، خوشنویس نامی جهان اسلام دربارهء شیوه های شناخت این خط می گوید : « خطّ نستعلیق بین۵/۶تا ۶/۶ یا تمام آن دوراست،دور در دایره ها می آید مانند: ن ، ع ، ل ، ی ، ق. در نستعلیق ، تقسیم یا ضعف و قوّت ضخامت ها که در خطوط دیگر کم است ، بیشتر از هرچیز نمود دارد . تیز و تندی در این خط کم است ، همه جا دور و لغزنده است ، در ثلث ، خط در راستای خطّ افقی است ، در صورتی که در نستعلیق هر چه حروف بیشتر می شود شیب هم بیشتر می شود . به‌نسبت ، خطّ نستعلیق از دیگر حروف چاق تر است . در این خط ۱/۲ ، ۱/۳ و۳/۴ بیشتر کاربرد دارد » . ( گفتگو ۱۴/۰۹/۹۴ )

فهرستی از نامی ترین خوشنویسان نستعلیق

الف- قدما

میرعلی تبریزی                 محمّد حسین تبریزی                                    میرزا جعفر تبریزی

اظهر تبریزی                                سلطان علی مشهدی                         میرعلی هروی

عبدالرّحمن خوارزمی                      میرعماد حسنی قزوینی                    علیرضا عبّاسی

عبدالرّشید دیلمی                 نورالدّین محمّد لاهیجی                     میرعبدالجبّار اصفهانی

محمّدصالح خاتون آبادی       ابوتراب اصفهانی                           محمّد صالح اصفهانی

فتحعلی حجاب شیرازی        وصال شیرازی                                          حسن شاملو

میرزا غلامرضا اصفهانی     میرزا محمّدرضا کلهر                                  عمادالکتّاب

بابا شاه اصفهانی                شاه محمود نیشابوری                                   عبدی نیشابوری

ب- معاصران

غلامحسین امیرخانی                       کیخسرو خروش                             عبّاس اخوین

عبدالله فرادی                                 جواد بختیاری                                           مهدی فلاح

محمود رهبران                              حسن میرخانی                                           حسین میرخانی

علی شیرازی                                امیراحمد فلسفی                              حسین غلامی

حمید عجمی                                  ابراهیم بوذری                                           علی اکبر کاوه

حسن زرّین خط

کاربرد

نستعلیق به غیر از آنکه از آغاز پیدایش تاکنون جایگاه زیباترین عرصه های بروز هنر ایرانی گشته است و در کنار تذهیب ، تشعیر به چشم نوازی پرداخته است . در نگارش کتاب های عادّی متون غیر مذهبی و ادبی بیشترین کاربرد را داشته است . چنانکه سراسر گنجینه های نسخ های خطّی جهان آکنده از دیوان شاعرانی است که بدین خط نگارش یافته است ، چنان که « گویا روح نرم و سیّال نستعلیق بالطافت ادبیّات شیرین فارسی تأثیر متقابلی بر هم دارند ». ( ویکی پدیا ) با این حال برخی متون مذهبی ، ادعیّه و مناجات و حتّی قرآن به خطّ نستعلیق دیده شده است که یکی ازآنها چند سال پیش ، همراه با ترجمهء قرآن اثر ابوالفضل رشیدالدّین میبدی ، صاحب تفسیر کشف الاسرار ، توسّط نشر میراث مکتوب چاپ شد . امروزه با پیشرفت صنعت چاپ و گسترش خطّ نسخ در کتابت زبان فارسی ، به ویژه در امور چاپ و روزنامه نگاری ، کاربرد خطّ نستعلیق ، بسیار کم شده است و جز در امور هنری و تزئینی و احیانا روی جلد کاربرد دیگری ندارد و نقطهء اوج آن برگزاری نمایشگاه های خوشنویسی و چاپ آلبوم های خطّ نستعلیق است . تا جایی که می توان گفت: هرگز در طول تاریخ این چنین قطعات مختلف هنری درابعاد بزرگ و قلم جلّی نگاشته نمی شده است . ( ویکی پدیا ) در میانهء سدهء ۱۱ خط شکسته نستعلیق ( سومین خطّ ویژهء ایرانیان ) از این خط پدیدار شد و در سال های اخیر نیز هنرمندانی با ترکیب خطّ نستعلیق و نقّاشی ، نوعی سبک هنری را با نام« نقّاشی خط » بنیان نهاده اند .

کتابنامه

الف : کتاب

دهخدا ، علی اکبر ؛ لغت نامهء دهخدا ، تهران : دانشگاه تهران ، دورهء جدید ، ۱۳۷۳ ، ج ۱۳ .

رامین ، علی و دیگران : دانشنامهء  دانش گستر ، تهران : دانش گستر ، ۱۳۸۹ ، ج ۱۶ .

راهجیری ، علی : تاریخ مختصر خط و سیر خوشنویسی ، تهران : بی نا ، بی تا .

سلوتی ، رحیم : پژوهشنامهءخطّ نستعلیق ، تهران : گنجینهء فرهنگ ، ۱۳۸۲ .

شاد ، محمّد پادشاه: فرهنگ آنندراج به کوشش: محمّد بیرسیاقی، تهران: خیّام ،چاپ دوم ،۱۳۶۳، ج۷

فضائلی ، حبیب الله : اطلس خط ، تحقیق در خطوط اسلامی ، اصفهان : انجمن آثار ملّی ، ۱۳۵۰

قلیچ خانی ، حمیدرضا : در آمدی بر خوشنویسی ایران ، تهران : فرهنگ معاصر ، ۱۳۹۲

ـــــــــ : فرهنگ واژگان و اصطلاحات خوشنویسی و هنرهای وابسته ، تهران : روزنه ، ۱۳۷۳

منشی‌قمی،احمدبن‌حسین:گلستان هنربه‌کوشش:احمدسهیلی‌خوانساری،تهران: بنیادفرهنگ‌ایران۱۳۵۲

نفیسی ، علی اکبر : فرهنگ نفیسی ، تهران : خیّام ، ۱۳۴۳ ، ج ۵

یارشاطر ، احسان و پیمان متین : خوشنویسی ، تهران : امیرکبیر ، ۱۳۸۴.

ربیعی ، منیژه : « بایسنغری ، جعفر » در دانشنامهء جهان اسلام، زیر نظر غلامعلی حدّاد عادل، تهران: بنیاد دایره ‌المعارف اسلامی ، ۱۳۷۵ ، ج ۲

ب : دیگر منابع

یوسفی ، غلامحسین : « خطّ و خطّاطی » فصل نامهء هنر ، ش ۳۱ ( تابستان و پاییز ۱۳۷۵ ).

ویکی پدیا ، www.wikipedia.org

محسن ذاکر حسینی ( گفتگو ۰۱/۰۸/۱۳۹۴ )

محمود رهبران ( گفتگو ۱۴/۰۹/۱۳۹۴ )

دایره المعارف بزرگ اسلامی

نظر شما